گذار پتروشیمی از تأمین به ارزش
جایی که «صنعتِ بزرگ» به «دانشِ نوپا» تکیه میکند
امین کاوئی- روزنامهنگار/ صنعت پتروشیمی ایران در آستانه دگرگونیهای تازهای قرار گرفته است. دگرگونیای که نه از دل سازههای عظیم صنعتی، بلکه از همکاری نظاممند میان مجتمعهای بزرگ و شرکتهای دانشبنیان زاده میشود. این همکاری، از بومیسازی اقلام تا توسعه زنجیره ارزش و شکلگیری صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر، در حال تبدیل شدن به مسیر اصلی تابآوری، نوآوری و خلق ارزش افزوده در صنعت است. بابک مختاری استاد شیمی دانشگاه شهید چمران اهواز، بنیانگذار و رئیس پیشین پارک علم و فناوری خوزستان در این خصوص توضیح میدهد:
همافزایی دانشبنیان و نوآوری
با توجه به سیاستهای کلی «اقتصاد مقاومتی» و تأکید بر توسعه درونزا، چه الگوهای عملی و موفقیتآمیزی برای همافزایی بین غولهای صنعتی پتروشیمی کشور (مانند هلدینگهای بزرگ) با شرکتهای کوچک و چابک دانشبنیان در ایران شکل گرفته است؟
در سالهای اخیر چند الگوی نسبتاً روشن برای همکاری میان مجتمعهای بزرگ پتروشیمی کشور و شرکتهای دانشبنیان شکل گرفته است که در ادامه به نمونههایی از آن اشاره میکنم:
الف) الگوی داخلیسازی اقلام راهبردی با تضمین خرید (تولید بار اول)
در این مدل ابتدا مجتمعهای بزرگ اقلام راهبردی مانند؛ کاتالیستها، مواد شیمیایی ویژه، قطعات و تجهیزات حساس که تأمین آنها زیر فشار تحریم یا با ریسک بالا روبهروست را شناسایی میکنند و سپس با اعلام نیاز، شرکتهای دانشبنیان و گروههای دانشگاهی و مهندسی را به همکاری برای طراحی، ساخت و اجرای واحدهای آزمایشی و نیمهصنعتی دعوت میکنند. مجتمع نیز امکان آزمون در مقیاس صنعتی، انتقال تجربه عملیاتی و دسترسی به بازار را فراهم میکند. اگر نتیجه آزمونها رضایتبخش باشد، قرارداد خرید میانمدت یا بلندمدت با تولیدکننده دانشبنیان منعقد میشود تا ریسک سرمایهگذاری او جبران و ادامه توسعه امکانپذیر شود.
ب) استفاده از بسترهای نوآوری باز و همایشهای تخصصی
در این مدل، هلدینگها و مجتمعها نیازهای فناورانه خود را در قالب همایشهای تخصصی و بسترهای نوآوری مطرح میکنند؛ در همین رویدادها توافقنامههای همکاری امضا میشود و مدیریت مجتمع تعهد میدهد این تفاهمها به قراردادهای خرید و همکاری تجاری تبدیل شود.
ج) الگوی صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر وابسته به صنعت و صندوقهای پژوهش و فناوری تخصصی
هلدینگهای بزرگ پتروشیمی صندوقهایی برای سرمایهگذاری خطرپذیر وابسته به خود را با استفاده از مزایای قانون جهش تولید دانشبنیان ایجاد کرده و میکنند. این صندوقها میتوانند با تشریفات اداری و حقوقی انعطافپذیرتری با همراهی شرکتهای فناور و دانشبنیان به طور ویژه روی طرحهای نوآورانه در زنجیره پتروشیمی سرمایهگذاری کنند. صندوق پژوهش و فناوری هلدینگ صنایع پتروشیمی خلیج فارس مهمترین نمونه از این دست است.
د) الگوی تجمیع منابع و تولید مشترک
یک راهکار عملیاتی موفق برای کاهش هزینهها، ایجاد امکان همپوشانی قطعات مشابه بین شرکتهاست. از آنجایی که شرکتهای پتروشیمی خصوصی از سیستم مکانیزه مشترک نفت خارج شدهاند، بازتعریف یک بانک اطلاعاتی مشترک و کارا برای مواردی از قبیل تجهیزات دوار اقلام پرمصرف که ساخت آنها برای یک واحد کوچک توجیه اقتصادی ندارد؛ چه از حیث تأمین و چه از حیث تعمیرات امری ضروری به نظر میرسد.
بزرگترین چالش مدیریت این الگوها
تفاوت هر یک از سمت گسترش زنجیره تأمین و گسترش زنجیره ارزش چیست و مزیت نوآوری در هر کدام برای ما در حال حاضر چیست؟
چالشهای گوناگونی وجود دارد، اما گلوگاه اصلی از ترکیب روحیه پرهیز از ریسک در بهرهبرداری مجتمعهای بزرگ با شیوه رایج مناقصهها و قوانین خرید بخش دولتی و شبهدولتی پدید میآید. بهعنوان مثال مدیران مجتمعهای تولیدی پتروشیمیایی وظیفه اصلی خود را حفظ تولید پایدار میدانند و به همین دلیل کوچکترین ریسک در مقیاس صنعتی را نمیپذیرند، حتی اگر طرح نوآورانه روی کاغذ، اقتصادی و جذاب به نظر برسد. از سوی دیگر، شرکتهای فناور و دانشبنیان برای رساندن یک فناوری به سطح قابل استفاده در صنعت، نیازمند آزمون در واحدهای واقعی و نیز اطمینان از خرید محصول خود در صورت موفقیت هستند.
مسأله مهم دیگر در این حوزه؛ مقررات مناقصات و معاملات میباشد که بیشتر بر کمترین قیمت و سوابق گذشته شرکت تأمینکننده خدمت یا محصول تأکید دارد، نه بر نوآوری و پذیرش ریسک که مهمترین ویژگی شرکتهای فناور و دانشبنیان است. به همین دلیل، تبدیل نمونه آزمایشگاهی و نیمهصنعتی به قرارداد پایدار صنعتی، دشوار و زمانبر است. لذا تا زمانی که الگوهایی مانند خرید تضمینی برای تولید بار اول، قراردادهای مرحلهای و معیارهای ارزیابی مبتنی بر نوآوری به طور رسمی و عرفی در نظام تدارکات جا نیفتد، این گلوگاه پابرجا خواهد ماند؛ حتی اگر اراده مدیریتی و منابع مالی نیز فراهم شود.
زنجیره تأمین بر کارایی و لجستیک تمرکز دارد تا بتواند تولید پایدار را پشتیبانی کند در حالی که زنجیره ارزش بر خلق مزیت رقابتی و سودآوری راهبردی متمرکز است. تمایزگذاری میان گسترش زنجیره تأمین و زنجیره ارزش، تعیین میکند که نوآوری باید در کدام بخش، بیشترین انرژی و منابع را متمرکز کند. تمرکز زنجیره تأمین بر تأمین ورودیها و خدمات مورد نیاز مجتمع پتروشیمیایی از قبیل خوراک، کاتالیست، مواد شیمیایی، تجهیزات، قطعات یدکی، حملونقل، انبارداری، تعمیرات و نگهداری است. در این راستا توسعه زنجیره تأمین به معنای اقدامهایی مانند؛ افزایش تنوع تأمینکنندگان و کاهش وابستگی به یک کشور یا شرکت، داخلیسازی اقلام راهبردی، ایجاد ذخایر راهبردی و شفافسازی جریان مواد و اطلاعات در شبکه تأمین است. لذا نوآوری در این حوزه بیشتر در قالب طراحی و ساخت تجهیزات جدید، تولید داخلی کاتالیست، سامانههای هوشمند حملونقل و انبارداری و روشهای پیشرفته مدیریت موجودی نمود پیدا میکند. مزیت اصلی در این حوزه، افزایش تابآوری عملیاتی و کاهش ریسک ناشی از تحریمهاست. بومیسازی، کاهش زمان توقف واحدها را به دنبال دارد. بهعنوان مثال، با توجه به اعلام شرکت پتروشیمی بندرامام، بومیسازی کاتالیست توانست زمان تهیه را از بیش از یک سال به کمتر از یک ماه کاهش دهد. این امر، علاوه بر ایجاد صرفهجویی ارزی عملیاتی، دانش فنی تعمیر و نگهداری را در کارگاههای مجتمع توسعه داده و کارآفرینی تقویت میکند. زمان بازگشت سرمایه کوتاهتر است و ریسک بازار پایینتر؛ زیرا بازار داخلی برای بسیاری از اقلام در همان مجتمعها موجود و تقریباً تضمینشده است. این نوع نوآوری کاملاً با هدف اقتصاد مقاومتی همسو است؛ هر کاتالیست یا تجهیزی که داخلیسازی میشود با کاستن از واردات، وابستگی به خارج را کاهش میدهد.
از سوی دیگر در زنجیره ارزش، تمرکز بر مراحل گوناگون خلق ارزش از خوراک گازی و مایعات گازی تا تولید پلیمر، ترکیبهای پلیمری، قطعات، محصول نهایی و حتی خدمات فنی و مهندسی و ایجاد نام و نشان تجاری است. توسعه زنجیره ارزش یعنی حرکت از فروش مواد پایه مانند متانول، الفین یا آروماتیک خام به سمت تولید پلیمرهای مهندسی، کامپاندهای پلیمری و مواد افزودنی آماده مصرف، تولید رزینها و مواد اولیه ویژه برای صنعت خودرو، لوازم خانگی، بستهبندی و تجهیزات پزشکی، ارائه راهحل کامل به مشتری نهایی، یعنی تحویل مجموعهای از ماده، دانش فنی و خدمات پشتیبانی است. نوآوری در این بخش بیشتر در حوزه فرمولبندی، کاربرد، طراحی محصول، شناخت مشتری و مدل کسبوکار است و صرفاً تولید یک ماده شیمیایی جدید نیست. حاشیه سود و ارزش افزوده نوآوری در زنجیره ارزش بهمراتب بیشتر است و امکان ورود به بازارهای جهانی نه صرفاً به عنوان فروشنده خوراک بلکه به عنوان عرضهکننده محصولات با فناوری بالاتر فراهم میشود. با وجود این، این مسیر نیازمند شناخت دقیق بازار نهایی، ایجاد شبکه توزیع پویا، رعایت استانداردهای بینالمللی و صرف زمان بیشتر برای شکلگیری نام و نشان معتبر و جلب اعتماد
مشتری است.
به نظر شما، کدام یک از حلقههای زنجیره ارزش پتروشیمی (از کاتالیست و مبدلهای واکنش گرفته تا فرآیندهای جداسازی و تولید محصولات نهایی Specialty) بیشترین ظرفیت را برای نوآوری و ورود شرکتهای دانشبنیان دارد؟
حلقههایی که بالاترین پتانسیل را برای ورود شرکتهای دانشبنیان دارند، عموماً در بخشهایی قرار دارند که نیاز به دانش فنی عمیق داشته و معمولاً در شرایط تحریم گلوگاهی تلقی میشوند. در این راستا اگر زنجیره پتروشیمی را از مرحله کاتالیست و مبدل واکنش تا محصولات ویژه با ارزش افزوده بالا در نظر بگیریم، چند حلقه بیشترین ظرفیت را برای ورود شرکتهای دانشبنیان دارند:
۱. کاتالیستها، مواد شیمیایی فرآیندی و جاذبها
بازار داخلی برای این اقلام قابل توجه است، اما در مقیاس جهانی چندان بزرگ نیست و همین امر آن را برای شرکتهای چابک مناسب میکند. مزیت اصلی این است که یک شرکت دانشبنیان میتواند با چند خط تولید انعطافپذیر، تمامی نیاز کشور را به یک نوع خاص کاتالیست یا ماده شیمیایی پوشش دهد.
۲. مهندسی فرآیند، بهینهسازی انرژی و واحدهای جداسازی
نوآوری در طراحی برجها، مبدلها، بازیافت انرژی و نیز بهرهگیری از فناوریهای نو برای جداسازی میتواند هر سال دهها میلیون دلار صرفهجویی در مصرف انرژی و خوراک ایجاد کند. در سطح جهانی نیز بخش بزرگی از نوآوریها در صنعت پتروشیمی روی فرآیندهای جدید تولید و بازیافت مواد و بهبود بهرهوری انرژی متمرکز است.
۳. دیجیتالسازی و هوشمندسازی واحدهای تولیدی
این حوزه به زیرساخت سختافزاری سنگین نیاز ندارد، اما به نرمافزار، تحلیل داده و مدلسازی پیشرفته وابسته است؛ درست همان جایی که شرکتهای دانشبنیان فعال در حوزه نرمافزار و داده میتوانند ارزشآفرینی کنند. موضوعاتی مانند؛ بهینهسازی شیرینسازی برشهای سنگین، کاهش کامل سوزاندن گاز در مشعل و طراحی سامانههای پایش وضعیت تجهیزات و بهبود بهرهبرداری در مجتمع نوری نمونهای از این نوع نوآوری است.
۴. محصولات ویژه و پاییندستی مانند؛ کامپاندهای پلیمری و مواد افزودنی
حجم تولید هر نوع محصول ویژه پایین است، اما ارزش افزوده آن بالا و بازار داخلی و منطقهای مناسبی دارد. طرحهای پاییندستی مانند؛ تولید کامپاندهای پلیمری بر پایه پلیوینیل کلرید، تولید کاغذ بر پایه کربنات کلسیم و محصولات ویژه آروماتیکی، نمونههایی از حرکت به سمت این حلقه محسوب میشوند.
توان شرکتهای دانشبنیان برای پاسخگویی در مقیاس صنعتی
یکی از اهداف کلان، حرکت به سمت تولید محصولات پاییندست پتروشیمی و با ارزش افزوده بالاتر است.
در اقلام راهبردی خاص مانند؛ کاتالیستها، برخی مواد شیمیایی، قطعات و تجهیزات مهم و سامانههای کنترلی، تجربه نشان داده است که با قراردادهای چندساله و تضمین خرید، شرکتهای دانشبنیان میتوانند به تأمینکننده اصلی صنعت تبدیل شوند. اما در واحدهای بزرگ بالادستی با ظرفیتهای چند میلیون تنی، هنوز نیاز به تشکیل مجموعههای بزرگتر و حمایت مالی و حقوقی پرقدرت وجود دارد و یک شرکت دانشبنیان به تنهایی در کوتاهمدت توان این میزان مقیاسافزایی را ندارد.
در محصولات ویژه و پاییندستی، که مقیاس اقتصادی واحدها کوچکتر بوده و با توان شرکتهای دانشبنیان سازگارتر به نظر میرسند با ایجاد خوشههای تولیدی در کنار مجتمعهای بزرگ، هم بازار این شرکتها تضمین میشود و هم ریسک آنها کاهش مییابد.
نقش نوآوری و همافزایی در توسعه پاییندستی
نقش «نوآوری و همافزایی» در توسعه این بخش چیست؟ آیا نمونهای جدید و عینی از توسعه یک محصول خاص یا یک فرآیند نوین سراغ دارید که حاصل همکاری یک واحد پتروشیمی با یک اکوسیستم دانشبنیان باشد؟ خصوصاً در پتروشیمیهای بندر امام یا نوری؟
باید توجه داشت؛ بخش پاییندست پتروشیمی بدون شناخت عمیق نیاز مصرفکننده نهایی و توان واقعی بخش تأمین کننده شکل نمیگیرد. شرکتهای دانشبنیان توانایی پژوهش و توسعه کاربردی و طراحی محصول و مجتمعهای بزرگ تولیدی خوراک، زیرساخت، نام و نشان و دسترسی به بازار را دارند، بنابراین همکاری زمانی ثمربخش است که چهارچوب سهجانبهای شکل بگیرد: مجتمع، نیاز بازار و کیفیت و استاندارد را شفاف بیان کند، شرکت دانشبنیان فرمولاسیون، طراحی محصول یا فرآیند جدید را ارائه و در مقیاس آزمایشی و نیمهصنعتی اجرا کند و هلدینگ و صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر نیز بخشی از ریسک سرمایهگذاری اولیه را بپذیرند.
به طور خلاصه میتوان گفت: «هر جا مجتمع بزرگ، دسترسی به خوراک و زیرساخت و خرید تضمینی را فراهم کرده و در کنار آن شرکت دانشبنیان دانش فنی محصول یا فرآیند را ارائه داده است؛ خروجی عملی و قابل لمس به شکل کاتالیست، فرآیند جدید یا محصول ویژه به دست آمده است.
الگوهای مالی نو برای سرمایهگذاری خطرپذیر و نقش معاونت علمی و پارکهای فناوری
از آنجایی که نوآوری ذاتاً با ریسک همراه است. برای جذب سرمایهگذاری خطرپذیر (VC) و تسهیل مالی پروژههای نوآورانه مشترک بین صنعت پتروشیمی و شرکتهای دانشبنیان، چه مدلهای مالی نوینی در حال شکلگیری است؟
۱. صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر وابسته به شرکتهای بزرگ
هلدینگ خلیج فارس صندوقی ویژه برای سرمایهگذاری خطرپذیر در صنعت پتروشیمی راهاندازی کرده که به طور مشخص بر طرحهای نوآورانه در زنجیره پتروشیمی تمرکز دارد. این صندوق زیر نظر خود هلدینگ فعالیت میکند و هدف آن تزریق سرمایه همراه با دانش مدیریتی و صنعتی به شرکتهای دانشبنیان و نوپاست.
۲. صندوقهای پژوهش و فناوری تخصصی
صندوقهای پژوهش و فناوری ترکیبی از تسهیلات مالی، صدور ضمانتنامه و سرمایهگذاری خطرپذیر را به کار میگیرند و از ابزارهایی مانند خرید تضمینی تجهیزات اولویتدار که برای اولین بار در کشور ساخته میشود، برای کاهش ریسک بازار استفاده میکنند.
۳. تأمین مالی جمعی برای طرحهای فناورانه
برای برخی طرحهای نوآورانه نفت و پتروشیمی، بسترهای تأمین مالی جمعی راهاندازی شده و در مواردی، طرحها در مدت بسیار کوتاه تأمین مالی شدهاند. این روش برای طرحهای کوچک و متوسط دانشبنیان در پتروشیمی نیز قابل استفاده است؛ بویژه اگر با تضمین خرید از سوی وزارت نفت یا هلدینگهای بزرگ همراه شود.
۴. شرکت- پروژه با مشارکت صنعت، دانشبنیان و سرمایهگذاری خطرپذیر
در این الگو برای هر طرح مهم، به عنوان مثال تولید یک کاتالیست جدید یا احداث واحد تولید محصول ویژه، یک شرکت-پروژه مستقل تأسیس میشود که در آن هلدینگ خوراک و خرید تضمینی را به عهده میگیرد، شرکت دانشبنیان دانش فنی و تیم اجرایی را تأمین میکند و صندوق سرمایهگذاری خطرپذیر، منابع مالی و سازوکار حاکمیت شرکتی را فراهم میآورد. بدین ترتیب بازگشت سرمایه از محل فروش محصول به مجتمع و در صورت امکان صادرات انجام شده و ریسک میان این سه طرف تقسیم میشود.
۵. قراردادهای مبتنی بر صرفهجویی و عملکرد
در طرحهای بهینهسازی انرژی یا کاهش سوزاندن گاز در مشعل، الگوی پیشنهادی آن است که شرکت فناور بخشی از هزینه سرمایهگذاری را بر عهده بگیرد و بازگشت سرمایه از محل سهم او در صرفهجویی انرژی یا کاهش حجم گاز سوزاندهشده تأمین شود. این نوع قرارداد در صنایع شیمیایی جهان رایج است و در ایران نیز مقدمات آن در قالب طرحهای زیستمحیطی در حال بررسی است.
نقش معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری
نقش نهادهای حاکمیتی مانند معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری در این زمینه چیست؟
نقش عملی معاونت را میتوان در چند محور خلاصه کرد: تأمین بخشی از سرمایه اولیه طرحها از طریق کمک بلاعوض، تسهیلات کمبهره و یارانه سود، پشتیبانی برای دریافت تسهیلات بانکی و کمک به بیمه کردن ریسک فناورانه، تسهیل تنظیم و اجرای قراردادهای سهجانبه میان وزارت نفت، هلدینگها و شرکتهای دانشبنیان و شناسایی و اولویتبندی اقلام راهبردی برای جایگزینی واردات.
نقش پارکهای علم و فناوری
پارکهای علم و فناوری چه کمکی میتوانند به پیشرفت کشور در این حوزه نوآوری در صنعت پتروشیمی بکنند؟
پارکهای علم و فناوری بهعنوان یک سازمان حرفهای، زیرساخت آزمایشگاهی، واحدهای پایلوت، فضای استقرار شرکتها و خدمات توسعه کسبوکار را فراهم میکند. پارکها میتوانند انجام آزمونهای پایلوت و نیمهصنعتی را به صورت متمرکز بر عهده بگیرند تا ریسک آزمون مستقیم در واحدهای تولیدی کاهش یابد، روند دریافت استانداردها و تأییدیههای فنی را تسهیل کنند، ارتباط میان شرکتهای دانشبنیان، دانشگاهها و هلدینگها را سازماندهی و هدایت کرده و نشستهای تخصصی برای جذب سرمایه با حضور صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر و صندوقهای پژوهش و فناوری برگزار کنند.
شاخصهای کلیدی برای سنجش موفقیت نوآوری در صنعت پتروشیمی
از کجا بفهمیم نوآوری در صنعت پتروشیمی ما جواب داده است؟ معیارهای کلیدی عملکرد (KPIs) برای ارزیابی موفقیت «نوآوری دانشبنیان» در صنعت پتروشیمی در جهان چیست؟ آیا شاخصهایی فراتر از تعداد قراردادها، مانند «میزان کاهش واردات یک کالای استراتژیک»، «صرفهجویی ارزی مستقیم» یا «تعداد ثبت پتنتهای تجاریشده» مورد توجه و اندازهگیری قرار میگیرد؟
در سطح جهانی، ارزیابی نوآوری در صنایع شیمیایی و پتروشیمی بر پایه مجموعهای از شاخصها مانند؛ پژوهش و توسعه، ثبت اختراع، بهرهوری انرژی و نیز شاخصهای محیطزیستی و اقتصادی انجام میشود. برای صنعت پتروشیمی ایران نیز میتوان شاخصها را در چهار دسته کلی تعریف کرد: در دسته شاخصهای ورودی، نسبت هزینههای پژوهش و توسعه و نوآوری به فروش سالانه، تعداد طرحهای مشترک میان صنعت و شرکتهای دانشبنیان و سهم این طرحها از کل سرمایهگذاری و همچنین تعداد شرکتهای دانشبنیان تأمینکننده هر مجتمع و سهم آنها از ارزش خرید سالانه مورد توجه قرار میگیرد. در دسته شاخصهای فرآیند نوآوری، میانگین زمان طی مسیر از مرحله آزمایشگاهی تا پایلوت و از پایلوت تا مقیاس صنعتی، نرخ موفقیت طرحها به معنای نسبت طرحهایی که به بهرهبرداری صنعتی میرسند به کل طرحهای نوآورانه، تعداد واحدهای پایلوتی که در هر سال اجرا میشود و میزان همکاریهای بینالمللی در طرحهای نوآورانه سنجیده میشود. در دسته شاخصهای خروجی مستقیم، معیارهایی مانند؛ تعداد محصولات جدید، بویژه محصولات با ارزش افزوده بالا که در بازه سه تا پنج ساله وارد بازار میشوند و سهم آنها از فروش، تعداد اختراعهای ثبتشده در حوزه پتروشیمی و مهمتر از آن، نسبت اختراعهایی که به استفاده صنعتی یا واگذاری حق بهرهبرداری منجر شدهاند، میزان صرفهجویی در انرژی بر حسب مصرف انرژی به ازای هر تن محصول و کاهش شدت تولید کربن در فرآیندها و نیز بهبود شاخصهای ایمنی، بهداشت و محیطزیست ناشی از بهکارگیری فناوریهای جدید اهمیت مییابد. در دسته چهارم که به نتایج و آثار میپردازد و با نگاه اقتصاد مقاومتی همخوانی دارد؛ میتوان به چند محور اساسی اشاره کرد؛ یکی کاهش واردات اقلام راهبردی است که با شاخصهایی مانند؛ سهم تأمین داخلی از کاتالیستها، تجهیزات حیاتی، مواد شیمیایی خاص و سامانههای نرمافزاری صنعتی و همچنین تغییر ارزش دلاری واردات این اقلام سنجیده میشود. محور دیگر، صرفهجویی ارزی مستقیم و غیرمستقیم است که از یک سو، برآورد صرفهجویی ناشی از داخلیسازی بر پایه قیمت واردات اقلام مشابه و از سوی دیگر، صرفهجویی ناشی از افزایش بهرهوری انرژی و کاهش مصرف خوراک و سوخت را در بر میگیرد.