تصور کنید یک ارکستر سمفونیک بزرگ را بهزور قطعهقطعه کنید:
ویولن را بدهید به یک نفر، ویولنسل را به دیگری، فلوت را به سومی، درامز را به چهارمی و رهبر ارکستر را هم اخراج کنید. بعد به همه بگویید «حالا بنوازید، باید بهترین سمفونی دنیا را اجرا کنید!»
دقیقاً همین اتفاق برای صنعت پتروشیمی ایران افتاد.
زنجیرههای یکپارچه و زیبا را شکستند:
اتیلن رفت یک جا، پلیاتیلن رفت جای دیگر؛
متانول، الفین و پروپیلن را جدا کردند؛
هیچکس کل یک زنجیره را نگرفت تا بتواند برای ۲۰ سال بعد برنامه بنویسد، سرمایه بگذارد، ریسک کند و سود واقعی ببرد.
نتیجه؟
امروز بزرگترین صنعت کشور، پراکندهترین صنعت کشور هم هست.
هیچکس مالک واقعی یک زنجیره کامل نیست.
هیچکس انگیزه ندارد، ۱۰ میلیارد دلار در پاییندست بگذارد؛ وقتی خوراکش دست دیگری است و محصول نهاییاش دست سومی.
هیچکس آیندهپژوهی نمیکند، چون آیندهاش به تصمیم دیگران گره خورده.
خصوصیسازی واقعی یعنی واگذاری کل زنجیره به مالک واقعی؛ اما اینجا فقط تکهفروشی کردند و اسمش را گذاشتند «خصوصیسازی».
تا وقتی این تکهپارگی ادامه دارد، صنعت نه جهش میکند، نه چهارم جهان میشود؛ فقط هر روز بیشتر از دیروز میلنگد.
تکهتکه کردند، بعد گفتند «بدو!»
این بزرگترین شوخی تاریخ صنعت ایران است.