بهترین انتخاب برای حفظ حداقل‌ها

چگونه می‌توان با کارآمدترین روش سرنوشت کشور را تعیین کرد؟

[ صادق زیباکلام

[ استاد سابق علوم سیاسی دانشگاه تهران

من در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ شرکت نکردم، در حالی که در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۶، نزدیک به چهار تا پنج ماه از زندگی‌ام را به طور کامل وقف کار و تبلیغات انتخاباتی کرده بودم. زن و بچه، دانشگاه و تمام امور شخصی خود را رها کردم و از استانی به استانی دیگر، از شهری به شهری دیگر و از دانشگاهی به دانشگاهی دیگر می‌رفتم تا مردم را ترغیب کنم در انتخابات شرکت کنند. مشخص است که عمده فعالیت‌ها و سخنرانی‌های من در ستادهای انتخاباتی آقای روحانی برگزار می‌شد. اما پس از دوره دوم ریاست جمهوری آقای روحانی به دلایلی دچار سرخوردگی عمیقی شدم. نقش من در جمع‌آوری آن نزدیک به ۲۴ میلیون رأی قابل کتمان نیست. ادعا نمی‌کنم که من تنها کسی بودم که در سال 1396 این رأی‌ها را برای آقای روحانی جمع کرد، قطعاً این طور نیست. اما می‌توانم این را بگویم که به عنوان یک چهره دانشگاهی و سیاسی نقش مؤثری در شکل‌گیری آن فضای انتخاباتی در سال 1396 داشتم. بنابراین می‌توان این سؤال را پرسید که پس از آن همه شور و تلاش، چه چیزی باعث ناامیدی من شد؟ می‌توانم این طور پاسخ دهم که؛ مهم‌ترین علتی که باعث ناامیدی من شد، بی‌توجهی آقای روحانی به خواسته‌ها و مطالبات آن ۲۴ میلیون رأی‌دهنده ایرانی بود. آقای روحانی در دوره دوم ریاست‌جمهوری‌اش حاضر نشد پاسخی به این مطالبات بدهد، با اینکه این‌طور برداشت می‌شد که حتی از نظراخلاقی هم خود را موظف نمی‌دانست نسبت به آن آرا و مردمی که به او رأی داده بودند، متعهد نشان دهد. به همین دلیل در انتخابات ۱۴۰۰ شرکت نکردم و رأی هم ندادم. حتی در انتخابات مجلس شورای اسلامی دوره دوازدهم نیز در پای صندوق‌ها حضور نیافتم.
اما به رغم آن سرخوردگی عمیق و با وجود آن شرکت نکردن در دو دور انتخابات، باز طی فرآیند دیگری، با گذشت زمان و بررسی اوضاع کشور به این نتیجه رسیدم که تصمیم به شرکت نکردن در انتخابات اشتباه بوده است. علت هم این بود که مشارکت نکردن ما در انتخابات ۱۴۰۰ زمینه را برای حضور یک جریان دیگر در قدرت فراهم کرد. به عبارت دیگر، به دلیل شرکت نکردن ما در انتخابات، کشور در دست  جریانی افتاد که از ابتدای حضورشان در قدرت اجرایی، تلاش کردند برنامه‌هایی از جمله برنامه «خالص‌سازی» را اجرا کنند. نتیجه این برنامه، چیزی جز رکود، عقب‌گرد و مشکلات بیشتر برای کشور نبود، به گونه‌ای که طی سه سال دولت سیزدهم، با فعالیت این جریان‌ها هیچ پیشرفت واقعی و ملموسی در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور مشاهده نشد.
به طور خلاصه، زمانی این طور فکر می‌کردم که شرکت نکردن در انتخابات می‌تواند باعث تحولات مثبت یا چیزی شبیه به توسعه سیاسی شود، اما اکنون می‌دانم که این تصور غلط است. الان بر این باور هستم که اگر مردم در انتخابات شرکت نکنند و پای صندوق‌های رأی حضور نیابند و میزان مشارکت در انتخابات، خواه انتخابات ریاست جمهوری یا مجلس، کاهش یابد، نظام مدیریتی ما به خودی خود به فکر اصلاح و بهبود نمی‌افتد و تغییرات جدی رخ نمی‌دهد. مثال بارز این موضوع در انتخابات سال‌های ۱۳۹۶ و ۱۴۰۰ قابل مشاهده است. در سال ۱۳۹۶ حدود ۲۴ میلیون نفر به آقای روحانی رأی دادند؛ اما در دوره بعدی انتخابات ریاست جمهوری که میزان مشارکت مردم کمتر از سال 1396 بود و تعداد آرای کمتری به صندوق‌ها ریخته شده، هیچ واکنشی برای جلب رضایت عمومی و برطرف کردن نارضایتی‌ها دیده نشد، مثلاً واکنشی که تلاش کند مردم را ترغیب و امیدوار کند که پای صندوق‌ها حاضر شوند.
در انتخابات مجلس دهم نیز دکتر محمدرضا عارف سرلیست اصلاح‌طلبان در تهران، توانست نزدیک به یک و نیم میلیون رأی کسب کند، اما در انتخابات مجلس اخیر، اصولگرایان با کمترین میزان آرا، یعنی با چند صد هزار رأی که گاه زیر نیم میلیون رأی آن از کلانشهر تهران بوده است، امکان ورود به مجلس را پیدا کردند. این وضعیت باز هم نشان می‌دهد مشارکت نکردن ما به هیچ وجه جریان‌های سیاسی را وادار به تغییر و اصلاح نکرد، بلکه باعث شد مجلس سیزدهم با حضور برخی چهره‌های تندرو شکل بگیرد که هم سیاست‌های این چهره‌ها و هم عملکرد دولت سیزدهم، نمونه‌ای از نتیجه‌‌های آن است.
بنابراین، اگر ما در انتخابات ریاست جمهوری سال 1403 شرکت نمی‌کردیم، رقبای او رئیس‌جمهوری اسلامی ایران می‌شدند. این وضعیت می‌توانست به مراتب بدتر از شرایط امروز باشد؛ بویژه در حوزه سیاست داخلی و خارجی. ممکن است برخی معتقد باشند که بدتر شدن اوضاع بهتر است چون تکلیف روشن می‌شود، اما واقعیت این است که ادامه چنین وضعیتی جز آسیب بیشتر به کشور و مردم چیز دیگری در پی نخواهد داشت.
اگر 15 تا 16 میلیون نفری که به آقای پزشکیان رأی دادند در انتخابات ریاست جمهوری سال 1403 شرکت نمی‌کردند، مطمئناً امروز رقیب آقای پزشکیان، رئیس‌جمهور بود و این وضعیت، یعنی عقب‌گرد عمیق‌تر و واگرایی بیشتر برای کشور. این عقب‌گرد و واگرایی فقط مربوط به یک حوزه نبود و تقریباً در همه حوزه‌های کشور تسری می‌یافت.
درباره وزیران، رؤسای دانشگاه‌ها، استانداران و دیگر مقامات دولتی فعلی حرف خاصی ندارم. یعنی سخنی مبنی بر تأیید یا رد آنان ندارم، جز اینکه همه تلاش می‌کنند و عملکرد نسبتاً خوبی هم دارند. اما واقعیت این است که وضعیت اقتصادی کشور وخیم است و سیاست خارجی کشور افق‌های روشنی را نشان نمی‌دهد. بنابراین در همین شرایط دشوار اقتصادی یا سیاست خارجی، اگر آن جمعیت میلیونی پای صندوق‌های رأی نمی‌رفتند و به پزشکیان رأی نمی‌دادند، کاندیدای جریان مقابل به جای آقای پزشکیان، رئیس‌جمهور شده بود و این یعنی اوضاع اقتصادی و سیاسی کشور به مراتب بدتر می‌شد. این موضوع را نمی‌توان نادیده گرفت که برخی با دیدگاه «هرچه اوضاع بدتر شود، بهتر است» موافق‌اند، زیرا فکر می‌کنند بدتر شدن، به این معنی است که ما به بهبود نزدیک می‌شویم. اما این نگاه برای مردم کشور بسیار پرهزینه و خطرناک است. با این همه، به نظرم مشارکت در انتخابات به رغم همه مشکلات و ناامیدی‌ها بهترین راه برای حفظ حداقل‌ها و جلوگیری از پیشروی جریان‌های تندرو و ناکارآمد است. مشارکت نکردن ما در انتخابات‌، اعم از مجلس یا ریاست جمهوری نه تنها باعث تغییر مثبت نمی‌شود، بلکه زمینه را برای شکل‌گیری مدیریت ضعیف‌تر، عقب‌گرد، نقدناپذیری، محدودشدن فضا و آسیب‌های بیشتر فراهم می‌کند. تجربه انتخابات سال‌های ۱۳۹۶، ۱۴۰۰ و ۱۴۰۲ به خوبی این واقعیت را نشان داده است.
در پایان، باید گفت سرنوشت کشور در انتخابات رقم می‌خورد و بر همین اساس هر رأی ارزشمند است، حتی اگر به نظر بی‌تأثیر برسد. ما باید به جای کناره‌گیری و تحریم سیاسی، با حضور فعال و هوشمندانه در انتخابات، از حقوق و آینده‌مان دفاع کنیم تا مسیر پیشرفت و اصلاحات امکان‌پذیر باشد، خواه انتخابات ریاست جمهوری باشد، خواه مجلس یا شوراها و دهیاری‌ها.