بررسی نسبت امام(ره) و جامعه در گفت‌و‌گو با عباس عبدی:

امام(ره) تکثر را بهتر می‌دانستند

در بررسی سیره و سلوک امام خمینی(ره)، چه در دوران رهبری نهضت و انقلاب اسلامی، و چه در دوران زعامت و رهبری نظام اسلامی، اغلب این واقعیت یا حقیقت نادیده گرفته می‌شود که قول و فعل امام خمینی(ره) را باید در نسبت، ارتباط یا نگاه ایشان به جامعه و مردم، درنظر گرفت و تحلیل کرد. به عبارت دقیق‌تر، نظرات سیاسی، نوآوری‌های فقهی یا کنش‌ها و تصمیمات سیاسی امام(ره)، مستقل، مجزا یا بدون ارتباط با جامعه و مردم صورت نمی‌گرفت. همواره می‌توان تعاملی را میان کنش و نظر امام(ره) با کنش و نظر و حتی رویکرد مردم تشخیص داد و مشاهده کرد. گویی رهبر و عموم مردم، با یکدیگر در گفت‌وگو و تعاملی دو سویه بودند. مردم، حمایت، همراهی و پشتیبانی می‌کردند و رهبر نیز علاوه بر همراهی، تصمیم‌گیری و زعامت را برعهده داشت. برای واکاوی این رابطه یا نسبت امام(ره) و جامعه، هیچ کس بهتر از نسل جوانی که با نهضت امام(ره) و انقلاب او همراهی کردند، نیست. در گفت‌وگو با عباس عبدی، نسبت امام‌(ره) و جامعه، پیش از انقلاب، و پس از انقلاب، بررسی شد.

رضوانه رضایی پور |   روزنامه‌نگار

امام(ره) با برداشت صرفاً سنتی از فقه می‌توانست رهبر یک انقلاب مردمی و اجتماعی باشد؟ و دلایل تأسیس و  استمرار نظم جدید در ایران بعد از پرونده انقلاب اسلامی ناشی از وجود چه مؤلفه‌هایی در قلمرو اندیشه  امام(ره) بود؟
شاید تا کنون چندین بار به مقایسه نظرات امام در کشف‌الاسرار و فتاوای سال‌های ۱۳۶۵ به بعد پرداخته‌ام. معتقدم که اگر نام و تاریخ تحریر صاحبان این دو اثر را حذف کنیم، خواننده گمان می‌کند که اینها مربوط به دو نفر با دو مشرب کاملاً متفاوت و‌ حتی متضاد فقهی و دینی است. کشف‌الاسرار مبتنی بر رویکرد کاملاً سنتی و پیشادولت مدرن است، برای مثال درباره مرزها و تابعیت و‌ گمرکات و اقتصاد و مالیات نظرات متفاوتی با مقررات فعلی دارد. گویی که این متن برای جامعه‌ای کاملاً مسلمان و کوچک با اقتصاد کاملاً معیشتی تحریر شده است. در حالی که در جریان انقلاب بویژه با دادن شعار جمهوریت شاهد یک تحول اساسی در نگاه امام نسبت به حکومت هستیم. جمهوریتی که هیچ سابقه‌ای در اسلام ندارد گویی که یک اجتهاد جدید شده است. پیش‌تر گمان می‌کردند که با درآمد اوقاف امور جامعه را می‌توان گذراند، یا درباره مقررات تابعیت، حق رأی زنان، احکام زمین‌های کشاورزی و شهری، حتی احکام مربوط به ثبت و... به کلی تغییر نظر دادند. مهم‌تر از همه پذیرش نظام سیاسی جدید و اذعان به اینکه شکل جمهوری ما مثل همان جمهوری‌هایی است که در کشورهای دیگر است. حتی در ساختار قضایی، حقوق زنان و حق انتخاب کردن و انتخاب شدن، نظراتی را ابراز داشته‌اند که اگر اینها نبود، امروز از سوی تندروهای به ظاهر مذهبی همه این دستاوردها مردود اعلام می‌شد. جالب است که نظر ایشان در سال ۵۸ حتی در تأیید و موافقت با پیش‌نویس قانون اساسی بود که به رأی مردم گذاشته شود، پیش‌نویسی که اصل ولایت فقیه هم نداشت و مرحوم بازرگان بود که اصرار کرد مجلس مؤسسان تشکیل شود که در نهایت به تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسی ختم شد. جالب اینکه در مجلس خبرگان نیز با حمایت و دفاع مرحوم آقای منتظری بود که ولایت فقیه در قانون اساسی آورده شد و از امام ابتدا به ساکن در این باره چیزی به یاد ندارم. بنابراین رویکرد کشف‌الاسرار برای جوان و نیروی تحصیلکرده پیش از انقلاب هیچ جذابیتی نداشت و با آن نمی‌توانستند نیروهای جدید دانشگاهی را جذب خود کنند.
نسل شما بر پایه چه شاخص‌هایی جذب رهبری امام شدند؟ نسل شما در دنباله‌روی از رهبری امام، به دنبال دستیابی به چه اهداف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بودید که آن را در انقلاب یا نظامی به رهبری امام، دست یافتنی می‌دانستید؟
فکر نمی‌کنم که پاسخ مکفی به این پرسش در این گفت‌و‌گو میسر باشد. ولی مسأله اصلی و مورد اتفاق همه نیروهای سیاسی، مبارزه علیه شاه بود، در واقع بخش سلبی مبارزه و انقلاب روشن بود. مثل اتاقی که تاریک است، همه می‌خواهند چراغی روشن شود و یا پنجره‌ای باز شود. ولی تصوری از اینکه پس از آن چه دیده خواهد شد، وجود نداشت. مهم‌ترین معیار نیز ارجاع به سلامت اخلاقی و صداقت سیاسی و زمینه‌های فرهنگی در افراد مبارز بود که در هر سه زمینه کسی قادر به رقابت با امام نبود. استحکام مواضع، پایداری در آن و سیاست‌ورزی مقتدرانه و از موضع مذهب، به عنوان وجه اصلی فرهنگ جامعه ما، موجب می‌شد که بتواند نیروهای قابل توجهی را در کنار خود بسیج کند، و چشم‌اندازی پیروزی‌بخش و مثبت علیه شاه ارائه دهد، بویژه با اتکا بر منابع و روایت‌های دینی و با استناد به توصیه‌ها و شیوه حکمرانی امام علی(ع) این چشم‌انداز قابل پذیرش و آرمانی بود.

پس از خروج جریان‌هایی چون نهضت آزادی، مجاهدین و جریان بنی صدر از قدرت، و تحولات مانند این، امام در مقابل سایر گرایش‌های سیاسی و جناحی، هیچ گاه مشی حذفی را دنبال نکرد و همواره بر تعامل نیروها، ولو انشقاق آنها تأکید داشت؟ این رویکرد ناشی از چه اقتضائاتی بود؟
امام تا آخرین لحظات هم از بنی‌صدر حمایت کرد. مجاهدین(منافقین) که بیانیه دادند می‌خواهیم به سوی خانه امام راهپیمایی کنیم و به نوعی مظلوم‌نمایی کردند، پاسخ شنیدند که اگر اسلحه را زمین بگذارید، من به دیدار شما خواهم آمد. در واقع تحلیل تحولات اوایل انقلاب قدری پیچیده‌تر از این گزاره ساده موجود در پرسش است. بله در جریان طرف حکومت هم نیروهای تندرو بودند و اشتباهات جدی وجود داشت، ولی اینگونه نیست که طرف مقابل چنین نبود. سابقه و ریشه این اختلافات به زندان زمان شاه برمی‌گردد که باید جداگانه بحث کرد. ولی پس از پایان یافتن آن درگیری‌ها، امام(ره) سعی کردند دو جناح اصلی چپ و راست مذهبی را حفظ کنند، و حتی با انشعاب مجمع روحانیون از جامعه روحانیت موافقت کردند. همچنین نظر خوشی به حزب جمهوری اسلامی نداشتند شاید آن را بیش از اندازه انحصاری می‌دانستند؛ و در نهایت زمینه‌های انحلال آن را فراهم کردند. تکثر را بهتر می‌دانستند.

امام، تقریباً اولین فقیهی بود که چنین نسبت و ارتباط عظیم و وسیعی با جامعه داشت که توانست یک نظام سیاسی جدید تأسیس کند. در دوره زعامت امام و حضور او در رأس رهبری یک نظام سیاسی، امام نسبت خود به عنوان رهبر و نسبت سایر ارکان نظام سیاسی، با جامعه و مردم را چطور تعریف می‌کرد؟
از نظر من نسبت به مردم خیلی حساس بودند. در اغلب موارد فقهی نیز جانب ملاحظات و مصلحت مردم را می‌گرفت. نوآوری فقهی ایشان در پایه قرار دادن مصلحت به عنوان پیش‌فرض اداره امور کشور بسیار مهم بود، و اینکه مردم خودشان از طریق نمایندگان مصلحت خود را تشخیص می‌دهند. ولی به عللی از جمله مخالفت سنتی‌ها این اصل تبدیل به مجمع تشخیص مصلحت شد که کارکردی به کلی متفاوت یافت. بیشترین فراوانی در سخنان ایشان مردم و کلمات مترادف آن است. نکته دیگر اینکه در مقام رهبری، کمتر در جزئیات دخالت می‌کرد به نیروهای حکومت اعتماد داشت و اجازه تصمیم‌گیری می‌داد. به نظرم اینها اهمیت فراوانی دارند، ولی در حد یک مصاحبه کوتاه و زمان اندک بیش از این نمی‌توان به جزئیات پرداخت.

ویژه نامه ویژه نامه سی و ششمین سالگرد ارتحال امام (ره)
 - شماره  - ۱۳ خرداد ۱۴۰۴