گفت‌ وگو با دکتر محمدعلی آذرشب درباره سلوک فرهنگی آیت‌الله واعظ‌‌ زاده

پرچمدار تقریب

آیت‌الله واعظ‌ زاده معتقد بود آینده از آن تقریب است

دکتر محمد علی آذرشب، استادتمام دانشگاه تهران و رایزن سابق فرهنگی ایران در سوریه، از جمله شاگردان و همکاران آیت‌الله محمد واعظ‌‌زاده است که از ابتدای تأسیس دانشگاه مذاهب اسلامی توسط آیت‌الله واعظ‌ زاده، با ایشان همراهی و همکاری داشته است. به این اعتبار، حرف‌ها و نکته‌های قابل تأملی از آیت‌الله واعظ‌ زاده دارد که در این گفت‌وگو برای ما نقل کرده است.

علی امینی

جناب دکتر آذرشب، سلوک فرهنگی آیت‌الله واعظ‌ زاده را چطور ارزیابی می‌کنید؟
علامه واعظ‌ زاده شخصیتی است که من نامشان را «شیخ‌التقریب» می‌گذارم. اخیراً نیز یکی از دوستان در مشهد کتابی نوشته است با عنوان شیخ‌التقریب و آن را به من هدیه داد و گفت، نام این کتاب را از اسمی وام‌ گرفتم که شما به آیت‌الله واعظ‌ زاده داده‌اید.
ایشان دارای دو خصلت ویژه بود: نخست اینکه به تقریب ایمان داشت؛ یعنی تقریب برای او آرمان بود نه دکان. ایشان از همان نوجوانی با طرح تقریب بین مذاهب اسلامی به عنوان یک آرمان زندگی کرد.
به دلیل فشارهایی که در دوره رضاشاه به خانواده‌های مؤمن و متدین وارد می‌شد، بسیاری از آنان از ایران مهاجرت کردند. علامه واعظ‌ زاده نیز به همراه پدرشان عازم نجف شد و دروس مقدماتی را در همان‌جا گذراند و دیدگاه ایشان از همان‌جا شکل گرفت؛ زیرا وقتی انسان فقط در محل تولدش زندگی کند و از آنجا خارج نشود، در حصار همان محل قرار می‌گیرد ولی وقتی خارج می‌شود نگاهش هم تغییر خواهد کرد. به قول علامه امینی که به علمای قم خطاب می‌کند و می‌گوید با گفتمان قوم صحبت کنید، نه با گفتمان قم. منظور ایشان از «قوم» این است که گفتمان باید خارج از مرز باشد، خارج از محدوده زندگی خودتان باشد. به نظرم اولین مرحله در زندگی علامه واعظ‌ زاده، رفتن ایشان به نجف به همراه پدرشان و خارج‌شدن از محدوده زندگی‌شان بود. عجیب‌تر آنکه از ایشان شنیدم (البته بعد از آمدن به مشهد) که می‌گفت برای پدرم از قاهره مجله رسالة‌الاسلام می‌فرستادند.
 
برای پدر آقای واعظ‌ زاده؟
بله، پدر واعظ‌ زاده.
آشنایی و ارتباط ایشان با رجال تقریب چگونه شکل گرفت؟
 می‌دانید که مجله رسالةالاسلام که در قاهره منتشر می‌شد، هم به شخصیت‌های برجسته تقریب اهمیت می‌دهد و هم به حوادثی که در جهان اسلام پیش می‌آید. ایشان می‌گفت از شماره یک تا آخرین شماره‌ای که صادر شده بود را می‌خواندم و از همانجا با رجال تقریب و حوادث جهان اسلام آشنا شدم. از همان موقع هم دیدگاه ایشان به مسائل تقریب و جهان اسلام به‌صورت فرامرزی و فراجناحی و فرامذهبی شکل گرفت. ایشان دنبال یک محدوده مذهبی نبود، بلکه دنبال اسلام با تمامی مذاهبش بود. به همین دلیل، تغییر مهمی در وجود ایشان ایجاد شد. تا جایی که من اطلاع دارم از سال ۱۳۵۰ ایشان در مسائل تقریب فعالیت‌های برجسته‌ای داشت.
 
شما در کنگره شیخ طوسی که آیت‌الله واعظ‌ زاده برگزار کرده بود، شرکت داشتید؟
بله، کنگره شیخ طوسی بزرگ‌ترین کنگره تقریبی است که تاکنون در ایران و در مشهد و در دانشگاه فردوسی مشهد برگزار شده است که شخصیت‌های برجسته‌ای نیز از ایران شرکت کرده بودند، مانند شهید مرتضی مطهری و آیت‌الله کمره‌ای و علمای بزرگی از اندونزی، پاکستان، شمال آفریقا و مصر. این کنگره، یک کنگره بین‌المللی بسیار مهم بود و کل مقالاتی که در آنجا ایراد شد در سه جلد کتاب به عربی و فارسی منتشر شده است.
ایشان به این مسأله ایمان داشت که جهان اسلام باید متحد شود و تا این اتفاق نیفتد ضعف‌ها و توطئه‌ها علیه جهان اسلام بویژه این غده سرطانی یعنی اسرائیل، ادامه پیدا خواهد کرد. پس امت اسلامی باید متحد شود و یکی از راه‌های اتحاد، وحدت مذاهب اسلامی است.
وحدت مذاهب را چگونه باید پی گرفت؟
منظور از وحدت این نیست که همه مذاهب در یک مذهب ادغام شوند، بلکه منظور آن است که همدیگر را بشناسند و بدانند که مشترکات بین‌شان چقدر زیاد است و با همدیگر در این مشترکات همکاری کنند و از اختلافات بگذرند؛ به‌خصوص اختلافات تاریخی.
 
آیت‌الله واعظ‌ زاده، اختلافات تاریخی بین مذاهب اسلامی را چگونه مدیریت می‌کرد؟
اولاً باید اختلاف‌های مذاهب از حالت طایفه‌ای دور شود و به حالت علمی بازگردد. چنانچه اگر بخواهیم اختلافات سنی و شیعه را بررسی کنیم، باید این اختلافات را به عنوان دو مکتب علمی در نظر بگیریم و اتفاقاً «دانشگاه مذاهب اسلامی» به همین منظور تأسیس شد که مذاهب از حالت طایفه‌ای خارج شوند و به حالت علمی بازگردند.
حالت طایفه‌ای مثل حالت عشیره‌ای است؛ عشیره سنی و عشیره شیعی. مسائل مذهبی این دو عشیره هیچ‌گاه حل نمی‌شوند ولی اگر به‌عنوان «دو مکتب فقهی» دیده شوند که مشترکات زیادی دارند، آنگاه می‌توانند در مسائل مورد اختلاف با هم بحث و گفت‌وگو کنند و مسائل بین خود را حل کنند، یعنی اختلافات مذاهب اسلامی حل خواهد شد اگر به‌عنوان اختلافات علمی بررسی شوند، نه به‌عنوان اختلافات عشایری و طایفه‌ای.
 
آیت‌الله واعظ‌ زاده چرا به یک شخصیت برجسته بدل شد؟ چطور شیخ‌التقریب شد؟
یکی از عمده‌ترین دلایلش دید باز ایشان نسبت به مذاهب بود و در راه تقریب سفرهای بسیاری می‌کرد که این سفرها، دید گشوده را به ایشان داده بود. ایشان در سال 1350، به مدت 8 ماه به قاهره رفت و با تمام علمای قاهره ملاقات کرد، با شیخ الأزهر، با مفتیان الأزهر، با علمای الأزهر نشست و برخاست داشت و به همین دلیل ذهنش باز شد، یعنی از حالت طایفه‌ای خارج شد و به سمت مسائل علمی گرایش پیدا کرد. همچنین خواندن مجله رسالةالاسلام روی ایشان خیلی تأثیر گذاشت، زیرا با قلم بزرگ‌ترین علمای اهل تسنن مصر و جهان اسلام در این مجله مقاله چاپ می‌شد و ضمناً اخبار جهان اسلام نیز در آن منعکس بود. بنابراین، ایشان از این طریق با مراکز علمی جهان اسلام و الأزهر و نیز با قرویین شمال آفریقا و تونس و مراکز علمی ترکیه پیوند خورد و به آنجاها زیاد رفت و آمد می‌کرد. او با استادان و دانشگاهیان ترکیه هم ارتباط داشت و با ایشان گفت‌وگو می‌کرد و تقریباً در کل جهان اسلام حضور داشت؛ در سودان، مراکش، پاکستان و اندونزی. در سفرهای تقریبی و کاری متعددی که داشت با علما، متفکران و دانشگاهیان آن کشورها، به‌خصوص در زمینه تقریب مذاهب اسلامی بحث و گفت‌وگو
می‌کرد.
ایشان به اسلام چگونه می‌اندیشیدند؟
دیدگاه ایشان نسبت به اسلام یک دیدگاه تمدنی بود. به عبارت دیگر، می‌خواست اسلام را نه فقط به‌عنوان یک دین، بلکه به‌عنوان یک تمدن، آن هم تمدنی که در جهان اسلام و در تاریخ جهان اسلام افتخاراتی داشت، بشناسد. به همین سبب، خیلی علاقه‌مند بود که از مساجد جهان اسلام و آثار بزرگی که در کشورهای اسلامی بجا مانده است، از شمال آفریقا تا هندوستان، پاکستان و عراق بازدید کند.
اتفاقاً مقاله مفصلی درباره مراکز علمی بغداد نیز نوشته است. علاقه‌مند بود که این مراکز علمی را برجسته کند و به جوانان بگوید که تاریخ ما تاریخ علم است، تاریخ شکوفایی است، تاریخ تمدن است.
همیشه سعی می‌کرد از مراکز علمی و تمدنی جهان اسلام بازدید کند. او در مجله مکتب اسلام که در قم منتشر می‌شد   مقالات مرتبی می‌نوشت و در آنها از حضورش در کنفرانس‌ها و مراکز علمی و دیدنی‌های مناطقی که به آنجا سفر کرده بود و وقایع عظیمی که مسلمان‌ها در تاریخشان آفریده‌اند، سخن می‌گفت.
 
کمی از خصوصیات اخلاقی ایشان برایمان بگویید؟
خصلت مهم ایشان خروج از منیت بود. ایشان می‌توانست یکی از مراجع بزرگ قم و حتی یکی از مراجع بزرگ جهان تشیع شود، ولی ایشان خود را از مرجعیت دور نگاه داشت و فقط دنبال خدمت به این آرمان بزرگ یعنی تقریب بین مذاهب اسلامی و احیای اندیشه تمدن اسلامی بود و این خودش یک عظمت است.
این طرز تفکر و این آرمان والا در اخلاقش نیز منعکس بود؛ وقتی با علمای جهان اسلام برخورد می‌کرد، انگار که خیلی وقت است آنها را می‌شناسد و با روی باز با آنها صحبت می‌کرد.
ایشان سال‌های سال در دانشگاه فردوسی مشهد تدریس می‌کرد و با دانشجویان پیوند اخلاقی بسیار خوبی داشت و می‌خواست آن چیزی که در وجودش هست، به دانشجویانش هم منتقل شود و سعی می‌کرد که براساس افکار و ذهنیت باز خودش آن‌ها را تربیت‌شان کند.
اخلاق ایشان برخاسته از دید باز او بود، به همین سبب وقتی با نظر مخالف روبه‌رو می‌شد به‌هیچ‌وجه نه عصبانی می‌شد و نه حرفش را سریع قطع می‌کرد. اول فکر می‌کرد و بعد پاسخ می‌داد. من خودم بارها دیدم که بعد از شنیدن نظراتی که خلاف نظر ایشان بود، تأمل می‌کرد و بعداً پاسخ آنها را می‌داد. این خصوصیت ایشان فوق‌العاده بود.
بسیار متواضع بود و به‌هیچ‌وجه تکبر نداشت، خودش را عالم‌تر از دیگران و متفکرتر از دیگران نمی‌دید. بنده شاگرد ایشان بودم ولی با من طوری برخورد می‌کرد که انگار همکار ایشان، هم‌فکر ایشان و هم‌درس ایشان بودم، درحالی‌که این‌گونه نبود و در واقع او به طرف مقابل شخصیت می‌داد، روحیه می‌داد و حتی جرأت می‌داد که با نظراتش مخالفت کنند. معمولاً این نبود که بگوید من درست می‌گویم، شما اشتباه می‌کنید، نه، می‌گفت من درست می‌گویم، شما نیز ممکن است درست بگویید بنابراین من باید فکر کنم ببینم که کدام حرف درست است.
ایشان به این عبارتی که مرقوم هست، خیلی ایمان داشت: «نَتَعَاوَن فِیمَا اتَّفَقْنَا عَلَیهِ وَ یعْذرُ بَعْضُنَا بعضاً فِیمَا اخْتَلَفْنَا فِیه». او معتقد بود در مسائل مشترک با هم همکاری می‌کنیم و در مسائل اختلاف همدیگر را معذور می‌کنیم، چون او دلیل دارد، من نیز دلیل دارم.
 
رابطه ایشان با آیت‌الله بروجردی چگونه بود؟
 من مصاحبه مفصلی با آقای واعظ‌ زاده داشتم که آن را در مجله رسالةالتقریب منتشر کردم. در آنجا این سؤال را از ایشان پرسیدم که شما از آقای بروجردی چه آموختید؟ ایشان به دو اصل مهم اشاره کردند: یکی اینکه در فقه اسلامی باید تحول ایجاد شود و دوم، تقریب بین مذاهب اسلامی، که هر دو را از ایشان آموخته بود.
وقتی در فقه صحبت از فقه اسلامی می‌شد از تمامی مذاهب اسلامی یاد می‌کرد و در مسأله اختلاف بین مذاهب اسلامی برای آنها عذر می‌نهاد و می‌گفت که این اختلاف به این علت است و آن را بیان می‌کرد. مانند آقایانی که با مکتب امام صادق(ع) اختلاف داشتند و معذور بودند از اختلافاتی که داشتند. ایشان اطلاع زیادی از کتب احادیث اهل تسنن داشت که این بسیار مهم است. در انتشار کتابی که به جامع الأحادیث الفقهیه معروف است، هم همکاری زیادی کرد. به دنبال این بود که آیت‌الله بروجردی در کنار این مسائل فقهی، مسائل فقهی اهل تسنن را نیز بنویسند که نشد، گویا عمرشان کفاف نداد. از نظر آقای بروجردی مسأله مهم این بود که مرجعیت علمی اهل‌بیت بیان شود، نه اختلاف در مورد مسأله خلافت و امامت. به همین دلیل ایشان بر کتاب حدیث ثقلین خیلی تأکید داشت چون معتقد بود حدیث ثقلین برای امروز کاربرد دارد. از نظر ایشان ما باید مرجعیت علمی اهل بیت را بشناسیم ولی لازم نیست در مسأله غدیر و خلافت، که یک مسأله تاریخی است، با هم بحث کنیم. جالب این است که در دارالتقریب با عبدالمجید سلیم و محمود شلتوت مناسبات خیلی خوبی داشت و آقای واعظ‌ زاده هم به پیروی از آقای بروجردی (رحمة‌الله علیه) همین مناسبات را برقرار می‌کرد.
آقای واعظ‌ زاده دنبال این بود که طبق گفته آقای بروجردی، «مسائل‌الخلاف» شیخ طوسی را منتشر کند چون در این کتاب بیان شده است که این اختلافات، اختلافات علمی است و دلیل دارد و در این اختلافات معذور هستند. این از جمله کارهای مهمی بود که با آقای بروجردی داشتند.
 
ارزیابی شما در مورد آثار پژوهشی ایشان در حوزه تقریب چیست؟
مهمترین خصوصیت این آثار چه در زمینه فقهی و چه در زمینه‌های رجالی و علم کلام و تقریب بین مذاهب، هدفمند بودنشان است. هدف ایشان از انتشار این آثار عزت امت اسلامی بود و یکی از پایه‌های عزت امت اسلامی تفاخر به وحدت و همدلی است. بنابراین اگر بخواهید با یک عنوان کلی آثار علامه واعظ‌ زاده را وصف کنید، باید بگویید دنبال این بود که عزت امت اسلامی را در وحدت، همدلی، علم و دانش بیان کند و این مسأله خیلی مهمی است.
خیلی از افراد، زیاد کتاب می‌نویسند ولی هدفشان مشخص نیست، اینکه چه می‌خواهند و آن کتاب چه خروجی‌ای دارد. تمام خروجی‌های کتاب علامه واعظ‌ زاده بر وحدت امت اسلامی تأکید می‌کند، زیرا وحدت اسلامی مقدمه‌ای است برای برگرداندن عزت امت اسلامی و برگرداندن عزت امت اسلامی، یعنی برگرداندن حرکت تمدن اسلامی. بنابراین هدف نهایی، همان هدفی است که امروز ما دنبال می‌کنیم و آن مسأله تمدن جدید اسلامی است. ممکن است ایشان مسأله تمدن اسلامی را مطرح نکرده باشد ولی به دنبال رسیدن به آن هدف بزرگ بود.
 
آیت‌الله واعظ‌ زاده اولین دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب بودند، همچنین مؤسس دانشگاه بین‌المللی مذاهب اسلامی نیز بودند. نقش ایشان را در نهادینه‌سازی تقریب مذاهب با این دو نهاد چگونه ارزیابی می‌کنید؟
از زمان تأسیس مجمع تقریب مذاهب اسلامی من با ایشان همکاری داشتم. وقتی ایشان به این فکر افتاد که مجله رسالة‌الاسلام قاهره به نام مجله رسالة‌التقریب ادامه پیدا کند، بنده را هم به‌عنوان سردبیر و هم مدیرمسئول این مجله انتخاب کرد. از همان موقع من این کار را شروع کردم. بعد از آن در مجمع تقریب تغییر و تحولاتی ایجاد شد. ایشان خیلی اعتقاد داشت که من می‌توانم و البته من نیز مثل خودش به تقریب ایمان داشتم. البته این امر بین من و ایشان قابل مقایسه نیست. ولی واقعاً ایمان داشت و بنده نیز به تقریب به‌عنوان یک هدف بزرگ جهان اسلام ایمان دارم.
مجمع تقریب پایگاهی بود برای ارتباط با کل علمای جهان اسلام، علامه واعظ‌ زاده هم زبان عربی می‌دانست، هم قرآن خوب می‌دانست، هم حدیث و تاریخ و جهان اسلام را خوب می‌شناخت. همه این مؤلفه‌ها در وجودش بود بنابراین خیلی راحت می‌توانست با کل جهان اسلام پیوند بخورد. به همین دلیل، در کنفرانس‌هایی که در زمان او برگزار می‌شد، شخصیت‌های بسیار برجسته حضور می‌یافتند، زیرا در این کنفرانس ایشان را می‌شناختند. بعدها نیز کنفرانس‌های هدفمند بزرگی برگزار کرد، مثل کنفرانس سیدجمال‌الدین اسدآبادی، که کنفرانس فوق‌العاده‌ای بود و شخصیت‌های بزرگی از مصر در آن شرکت کردند. بنده نیز در آنجا مقاله‌ای با عنوان «نقش سیدجمال‌الدین در ادبیات عرب» ارائه کردم. از من سؤال شد که چه ارتباطی بین سیدجمال‌الدین و ادبیات عرب وجود دارد؟ که بنده آنجا عرض کردم، سیدجمال‌الدین ادبیات عرب را وسیله‌ای برای بیدارکردن جهان اسلام قرار داد و نقش ادبیات در بیداری جهان اسلام را من از ایشان یاد گرفتم. وقتی جهان اسلام بیدار شود، اتحاد و همدلی و همفکری و تقریب بین مذاهب اسلامی نیز ایجاد می‌شود؛ یعنی بیداری مقدمه مهمی برای وحدت، همدلی و همکاری است.
 
نظر شما درباره دانشگاه مذاهب اسلامی چیست، چون شما از زمان تأسیس دانشگاه در جریان امور این دانشگاه بوده‌اید. آیا این دانشگاه توانست آنچه آیت‌الله واعظ‌ زاده دنبالش بود را محقق کند؟
ایشان سخن زیبایی دارد که می‌گفت می‌خواهیم دانشگاه مذاهب اسلامی به گونه‌ای باشد که اختلافات بین مذاهب را از اختلافات طایفه‌ای و فقهی به اختلافات علمی بدل کند، یعنی می‌خواهیم در دانشگاه در کنار فقه اهل بیت، فقه شافعی و حنبلی و مالکی و حنفی نیز تدریس شود و بین اینها به اصطلاح یک درس فقه مقارن بشود که حالت علمی پیدا کند، یعنی بین سنی و شیعه اختلاف طایفه‌ای و عشیره‌ای نیست، بلکه اختلاف علمی است و اختلاف علمی هم معمولاً طبیعی است که بین علما وجود دارد و قابل بحث و گفت‌وگو است و در این کار هیچ دعوایی نیست و هیچ کینه و بغضی وجود ندارد و به نظرم در این مسأله موفق بوده است.
ان‌شاء‌الله دست‌اندرکاران دانشگاه مذاهب اسلامی بتوانند راه ایشان را ادامه دهند، تبدیل اختلافات طایفه‌ای و عشیره‌ای به اختلافات علمی و گفت‌وگوهای علمی، می‌تواند موفقیت بسیار بزرگی باشد.
 
شما سالیان سال با ایشان همکاری داشتید و در کنفرانس‌های مختلف، در مجمع جهانی تقریب همراه ایشان بودید. بنابراین می‌خواهیم بدانیم آینده همگرایی اسلامی و آینده تقریب بین مذاهب را با توجه به شرایط روز چگونه ارزیابی می‌کنید؟
در شدیدترین وضعیت، ایشان امیدوار بود که آینده از آن تقریب است؛ چون معتقد بود که تقریب ابتدا از مکتب اسلام و بعد از مکتب تشیع برخاست. یک‌بار کنفرانسی درباره امام صادق علیه‌السلام در سوریه برگزار شد که ایشان در آن شرکت کرد. محور صحبتش این بود که روابط امام صادق(ع) با ابوحنیفه چگونه بود. این یعنی ایشان می‌خواست الگو بدهد که اختلافات بین ائمه و مذاهب، اختلافاتی علمی و قابل فهم و قابل حل است و نباید به‌صورت ستیز و تقابل باشد. باید هم به‌صورت همگرایی و هم‌افزایی باشد و هم به‌صورت هم‌افزایی علمی.
به نظرم همین‌گونه که ایشان فکر می‌کرد، آینده از آن تقریب است؛ چون تقریب هم به فطرت و هم به مکتب اسلام، به‌خصوص مکتب اهل بیت، نزدیک است. فطرت انسان، دنبال این است که همیشه همدلی ایجاد شود.