تأملی بر وجوه وحدتگرایانه اندیشه آیتالله واعظزاده خراسانی
عالمی که «علم تقریب» را به دوش کشید
آیتالله واعظزاده، راه را بر مشتاقان تمدن اسلامی هموار کرد
آیتالله دکتر احمد مبلغی
عضو مجلس خبرگان و رئیس اسبق دانشگاه بینالمللی مذاهب اسلامی
علّامه واعظزاده خراسانی ذهنی بیدار و روحی پوینده داشت؛ قدرت تحلیل او چنان ژرف بود که حتی در سالهای کهولت نیز از اوج نیفتاد. به عمق دیدگاههای اجتماعی واقف بود و نکتههای بدیع در تفسیر قرآن را با شوقی خاص درمییافت. قرآن برای او نهتنها منبعی برای تدبّر، بلکه محور اصلی فعالیتهای علمی، وحدوی و فرهنگیاش بود. او درس وحدت را از استادانی چون آیتالله بروجردی، امام خمینی(ره) و علّامه طباطبایی آموخته بود.
میان او و علّامه طباطبایی مراودهای علمی درخصوص فهم نکات قرآنی مربوط به امت اسلامی وجود داشت. از این ارتباط، نکات فراوانی آموخت و علّامه طباطبایی نیز به استعداد ویژه او در کشف مفاهیم قرآنی مربوط به امت واقف بود.
گرایش او به وحدت اسلامی، برخاسته از باوری کلامی و ریشهدار بود. او از تفرقه سخت بیزار و در تعامل صادقانه میان مذاهب اسلامی صادق بود. برای اهل سنت احترامی ویژه قائل بود و به پیروی از آیتالله بروجردی، اعتقاد داشت اهل بیت(ع) نقطه اشتراک میان شیعه و سنیاند.
نگاه او، نگاهی بود که از دل ایمان برخاسته و در مسیر همدلی و همزیستی اسلامی گام مینهاد.
علامه واعظزاده نمادی بود که دانش را با نگاه به امت، در افق فهم خود آورده بود. در فقه و کلام، حدیث و تفسیر، مشعل دانش بر دوش داشت و نه تنها ناقلی صرف، بلکه اهل بینشی بیبدیل بود که افق دانشها را به سمت وحدت جامعه اسلامی روشن میساخت و راهها را بر مشتاقان تمدن اسلامی هموار میکرد. نگاه او به دین، نگاهی مبتنی بر وحدتی تمدنی بود.
در عرصه قرآن، دائرةالمعارفی ژرف و گرانسنگ پدید آورده بود که از بلندای اندیشهای بیبدیل بهرهمند بود.
گفتوگوهای فقهی در گستره جهان اسلام، برای او چون گوهری درخشان لذتبخش مینمود، و من خود شاهد حضور او در برخی مجامع فقهی بودم و این شوق را در سخن و سیمای او میدیدم. اهل سنت به او چون گوهری عظیم مینگریستند و مجمع فقه جده او را بهعنوان عضوی شاخص پذیرفته بود.
او از سرزمینهای بسیاری دیدن کرده و با شخصیتهای گوناگون اسلامی روبهرو شده بود. آثار بیشمار را دیده و گنجینهای از تجربهاندوزی در سفرهایش به کشورهای اسلامی فراهم آورده بود. خود میگفت که سفرنامهای مفصل از این گردشها نگاشته است؛ سفری که ماهها به طول انجامیده و میگفت مرحوم علامه شهید مطهری از آن سفرنامه بهره میبرد و نکاتی از آن را در مجامع نقل میکرد.
او برای شیخ طوسی و پایهگذاران فقه مقارن در تاریخ شیعه احترامی عمیق قائل بود و این درس را از آیتالله بروجردی بدرستی آموخته بود. آیتالله بروجردی فقه مقارن را مسیری راهگشا میدانستند و او نیز به این نگاه، عمق بخشید. مقدمههایی به عربی فصیح و دلنشین بر برخی از آثار قدما نگاشت که از نکاتی دقیق و درخور توجه سرشار بود.
در تعاملات خود، از شخصیتهای وحدتگرا بود و در مقاطع مختلف عمر، با عالمان اسلامی از مصر و دیگر بلاد اسلامی مراوده داشت. او خود چون کتابی زنده از تجربههای تعاملی و رفتاری بود. نگاه تمدنیاش وسیع و ژرف بود؛ تمدن را متعلق به همه جهان اسلام میدید و راهی جز وحدت، تعامل و همگرایی برای احیای تمدن اسلامی نمیشناخت.
از مفسران نکتهپرداز معاصر به شمار میرفت و یقیناً تمرکز بر آرای تفسیری او، دریچههای تازهای به روی پژوهشگران خواهد گشود. به زیباییهای زبان عربی معاصر عشق میورزید و بهرهگیری از آن را در مقالهها و گفتوگوها توصیه میکرد.
از نظر اخلاقی، انسانی سرشار از حسنظن بود؛ این حسنظن نهتنها در رفتار شخصی او بلکه در توصیههایش به دیگران نیز آشکار بود. تقریرات آیتالله بروجردی و امام خمینی(ره) را نگاشته بود و در واپسین سالهای عمر، مرا به حفظ این آثار توصیه میکرد.
خاطرهای از سفری که با او به الجزایر داشتم، هرگز از یاد نمیبرم؛ در اتوبوسی که از پایتخت الجزایر به شهری دوردست (وهران) میرفت، در کنار او نشسته بودم. از خاطرات زیبای خود سخن میگفت؛ سخنانی که شیرینی جهان اسلام را در جان او نشان میداد. او از «امت» میگفت، و دلش با امت میتپید، چرا که آرزوی وحدت، در عمق جانش ریشه داشت.
او برای خود حریمی از حیث اخلاقی نمیساخت و در برابر پرخاشها و سختگیریها سکوتی آمیخته به وقار پیشه میکرد. ظاهر و باطنش یگانه بود؛ هرگز گمان نمیکردی که در درون، چیزی غیر از آنچه در ظاهر مینمایاند، نهفته باشد. خوشسخن و خوشزبان بود، با تحلیلی ژرف و نکتههایی شیرین که دل را میربود.
همایشی برای احیای هزاره شیخ طوسی برپا کرده بود و از آن طریق با علمای برجسته رابطهای عمیق برقرار ساخت. برگزاری این هزاره نقشی مهم در نوع نگاه به میراث فقهی و هویتی و فقه مقارن بر جای نهاد. به کلاس درس عشقی وافر داشت و تا واپسین دم حیات، فرصت حضور در محافل علمی را مغتنم میشمرد. گاه در نشستهای علمی، بیآنکه سخنران باشد، حاضر میشد و هرگز اصراری نداشت که در جایگاهی بنشیند که دیده شود.
عاشق کتاب و کتابخوانی بود و کتابخانهای پرمایه داشت که در سالهای پایانی عمر، با شوقی بیپایان، آن را به بنیاد پژوهشهای آستان قدس رضوی هدیه داد. خود با دقت و علاقه، زمینه انتقال این گنجینه را فراهم کرد و با نهایت اهتمام بر این کار نظارت داشت. و این را از نزدیک من در سفری که به مشهد داشتم خود دیدم.
تعاملش با دوستان و همصحبتانش لطیف و سرشار از صفا بود. در ارائه نکتههای ارزشمندی که به ذهنش میرسید، هیچ بخل نمیورزید و با سخاوتی کمنظیر، دانش خود را به اشتراک میگذاشت. خاطراتی از علمای خراسان و مشهد، از کودکی و مجالست با پدرش، با شور و شوق نقل میکرد.
از جمله خاطراتش، دیدار با آیتالله بروجردی در مشهد بود؛ هنگامی که آن بزرگ از بروجرد به مشهد آمده بود. او با جزئیاتی دلنشین از تمرکز آیتالله بروجردی بر کتب قدما سخن میگفت و نظریه اصول متلقّاة او را با تبحری شگفت شرح میداد؛ چنانکه او را میتوان از بهترین مفسران این نظریه دانست.
سیرت او، آمیخته به فروتنی، دانایی، و بخشندگی بود، و از یادگاریهای علمی و اخلاقیاش، چراغی برای هدایت نسلهای بعد ساخته است.
او به اینجانب لطفی فراوان داشت و همواره مرا در مسیر وحدت اسلامی تشویق میکرد. کتابهایی که خود نوشته بود، با دقت و عشق برایم شرح میداد و علاقهای خاص داشت که این آثار، پس از وفاتش، منتشر شوند. به نسل جدید وحدتگرای روحانیت علاقهای عمیق داشت و شور و شوقی که در نگاههای تحسینآمیز او نسبت به این جوانان و کسانی که در راه همگرایی گام مینهادند، دیده میشد، الهامبخش بود.
او همواره از رهبر معظم انقلاب با کلامی پر از احترام و اعتقاد عمیق یاد میکرد. این باور راسخ و محکم به انقلاب اسلامی و رهبری آن، در گفتار و رفتار او بهروشنی آشکار بود و نشانهای از اخلاص و ارادت قلبی او به این مسیر بود.
او به نسل وحدتگرای دارالتقریب مصر تمرکز ذهنی و احساسی ویژهای داشت و در اولین فرصت تشکیل مجمع تقریب مذاهب اسلامی، مجله «رسالةالاسلام» را به چاپ رسانید و همواره بر مقالات آن تمرکز فراوان میکرد. این اهتمام به نشر اندیشههای وحدتگرا نشان از علاقه عمیق او به تقویت روابط برادرانه میان مسلمانان داشت.
درمورد مرحوم محمدتقی قمی، او توصیفاتی بلندپایه و شایسته ارائه میکرد و بهگونهای از او سخن میگفت که گویی این دو، یکی هستند و همچنان در فضایی مشترک و همجهت در مسیر تقریب حرکت میکنند. این سخنان نشان از پیوندی معنوی و فکری میان آن دو داشت که فراتر از زمان و مکان، به اتحاد و همافزایی در حوزههای علمی و دینی میانجامید.
آیتالله واعظزاده مردی بود که شانههایش سنگینی چالشها را تاب مىآورد. او علم تقریب را به دوش کشید. جرأت آن را داشت که بایستد و از اتحاد سخن بگوید. امروز، بسیاری از پرسشهایی که در مسیر تقریب مطرح میشوند، پاسخی یافتهاند؛ اما آن زمان، او بود که بهتنهایی درختی از این اندیشه در دل خاکی سنگلاخ کاشت و به امید فردایی روشن، آن را آبیاری کرد.
واعظزاده آموزگار استواری در وحدت در پراکندگی بود. علامه واعظزاده را میتوان تجسمی از همافزایی علم، اخلاق و نگاه وحدتگرایانه دانست. او نهتنها عالمی ژرفاندیش و متفکری دوراندیش، بلکه الگویی اخلاقی و عملی برای نسلهای آینده بود. راه او در تقریب، تعاملی تمدنی و انسانی بود که همچنان الهامبخش پژوهشگران و وحدتطلبان است.