آینده مملکت را برای خودش نفروخت

سیداحمد عبودتیان هرندی، متولد 1356 اصفهان و دارای مدرک کارشناسی مهندسی برق الکترونیک است. مسئول بسیج دانشجویی، مسئول کنگره شهدای دانشجو، عضویت در شورای مرکزی اولین مجمع صنفی نشریات دانشجویی کشور، مسئول دفتر ارتباطات مردمی استاندار یزد در دولت نهم، مسئول ستاد پیگیری مصوبات سفر هیات دولت و رهبری به استان یزد، فرمانداری شهرستان تفت، معاون سازماندهی، عملیات فرهنگی و جانشینی بنیاد فرهنگی خاتم الاوصیاء (عج)، مدیرعامل بنیاد فرهنگی خاتم الاوصیاء(عج)، عضویت در هیات مدیره بنیاد خانواده و مشاور رئیس سازمان تبلیغات اسلامی از سوابق کاری وی است.

گفت‌وگو با دستیار رئیس‌جمهور در امر مردمی‌سازی
در دولت سیزدهم

شما در برخورد با مردم ، احساسات و عواطف آنان را نسبت به حادثه سقوط بالگرد شهید آیت‌الله رئیسی چگونه دیدید؟
بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمنِ ٱلرَّحِيم. مردم می‌دانند و می‌بینند که چه کسی نسبت به آنها دلسوز است. ایشان در قصه سفرهای استانی بسیار تخطئه شد، ولی اصرار داشت. سفر آخر تمام نشده، دستور سفر به سیستان و بلوچستان را صادر کرد. می‌گفتیم حاج آقا یک کمی استراحت بدهید تا بچه‌ها نفسی بگیرند. می‌گفت: ساعت نباید از دست‌تان برود. ایشان می‌گفت: ۵۰ روز از سال گذشته. شعار سال را به کجا رساندید؟ آخرین وضعیت را بگویید. بارها پیش می‌آمد که کسی از دور دستی تکان می‌داد و نامه‌ای چیزی در دست داشت و ایشان به ما اشاره می‌کرد که برویم و نامه را از او بگیریم. مردم این‌ها را می‌دیدند.
ایشان با تعطیلات میانه نداشت. یک بار گفتم: حاج آقا! تعطیلات. ایشان گفت: من اصلاً این واژه را به رسمیت نمی‌شناسم. ایشان در نوشهر و در هوای شرجی بعد از سخنرانی بیرون آمدند. خودشان دو روز بود که در سفر بود. بعد هم سخنرانی کرده بود، باید جمع می‌کردیم و برمی‌گشتیم. از پلکان جایگاه که پایین آمد، دید که یک دختر معلول هنرمند یک تابلوی نقاشی آورده است. خودش را سریع از لابلای محافظین به او رساند که احترام دختری را که به احترام او با ویلچر آمده بود به جا بیاورد.
مردم این‌ها را می‌فهمند و تماس مردم از دورترین نقاط ایران و جمع شدن آنها در حرم‌ها و مساجد سراسر کشور برای دعا نشان داد که برای یکی از خود مردم اتفاقی افتاده و دل‌نگران هستند. مردم تمام روستاهای اطراف ورزقان برای امدادرسانی و پیدا کردن بالگرد از خانه‌‌های‌شان بیرون زده بودند. این یعنی مردم خادم خودشان را درک می‌کنند و می‌دانند اگر آنها در سختی هستند، او هم دارد به خاطر آنها سختی می‌کشد و خواب ندارد.
برای شروع بگویید، واقعا آقای رئیس جمهور، در شب میلاد امام رضا(ع)، در آذربایجان شرقی و در نقطه صفر مرزی چه کار می‌کردند؟
ایشان تمام مدت مسئولیت برنامهٔ سفر داشتند و در میان این برنامه فشرده، برای افتتاح سد در نقطه صفر مرزی می‌روند و با این کار هم فناوری پیشرفته ایران را به رخ همسایه‌ها می‌کشند. افتخارمان این است که این سدها ساخت مهندسان ایرانی است. سدهایی که افتتاح شدند باعث ایجاد نزدیک به ۴۰هزار اشتغال بود. از آن طرف پیشرفت عمرانی و فناوری ایران را نشان می‌دهد و از آن طرف تحول در دیپلماسی منطقه‌ای را رقم می‌زند و با کشوری که اسرائیلی‌ها چقدر برایش دانه پاشیدند. ایشان شخصا به آنجا رفت و حتی روابط سیاسی را اصلاح می‌کند و می‌گوید: «ارتباط ما با کشورهای همسایه فراتر از همسایگی، بلکه خویشاوندی است.» یعنی دست روی نقطه‌ای می‌گذارد که یک سیاستمدار فهیم، آن را اسباب ارتباط و دیپلماسی می‌کند و این ریشه در تاریخ و تمدن و اعتقادات دو ملت دارد. یک حضور میدانی در شرایط سخت.
ایشان ترازی از مدیریت اسلامی و جهادی را ارائه کرد. بالاخره ما یک الگوی پشت میزنشینی و حل مسائل با مانیتور داریم و مثلاً مسئله کرونا را با مانیتور حل می‌کنیم. می‌گفت من از پشت شیشه ماشین وقتی مردم را می‌بینم می‌فهمم احوالشان چگونه است.
از وجوه دیگر تمایز ایشان در این سبک مدیریتی بگویید.
یادتان هست در قضیه کرونا جلساتی که گرفته می‌شدند چه شکلی بودند. با آن فاصله‌ها و آقای رئیسی در بیمارستان‌ها، در موسسه واکسن‌سازی و بخش‌های مختلف حضور پیدا می‌کرد و دائماً اصرار داشت که فضای اقتصادی کشور از کار نیفتد. حل کردن مسئله واردات امن و تولید واکسن. کشوری که روزی ۶۰۰ ، ۷۰۰ نفر کشته می‌داد و ۶۰۰ ، ۷۰۰ خانواده به شکلی داغدار می‌شدند که کسی جرئت نمی‌کرد برای عزیزش مراسم بگیرد.
مسئله‌ای که ما خیلی ساده از آن می‌گذریم. روایت هر یک از این کارها در حوزه مسکن، انرژی و... عجیب است. همین‌طور دوبیتی‌ها و اشعاری که شعرا در فضای مجازی گذاشته‌اند. ایشان چند روز پیش از حادثه با اهل ادب جلسه داشت و در نمایشگاه کتاب حضور پیدا کرد. علما و هموطنان عزیز ترکمن صحرا چه دعاهای خالصانه‌ای را در فضای مجازی گذاشته بودند.
مردم ماجراهای مختلف را از یاد نمی‌برند. در سفر به استان گلستان یکی از بی‌نظیرترین استقبال‌ها را در مراوه‌تپه داشتیم. تمام مردم این منطقه اهل سنت هستند. بدون اغراق می‌گویم شاید خانه‌ای نبود که کسی از آنجا به استقبال نیامده باشد.
بسیاری از تصمیمات را می‌شد که ایشان نگیرد و برای دور دوم ریاست جمهوری بگذارد، چون رأی را تخریب می‌کند، ولی ایشان آینده مملکت را نفروخت. من بارها این را از لسان خود ایشان شنیدم. بعضی از دوستان ‌می‌آمدند و می‌گفتند این به صلاح نیست و این تصمیم را برای سال آینده و بعد از انتخابات بگذارید. ایشان می‌گفت: من اصلاً رای نمی‌خواهم. ما آمده‌ایم مسئله مردم را حل کنیم .قرار نیست خیانت کنیم و به آنها یک مسکن بزنیم. با تمام این سختی‌ها سعی کرد در دل مردم باشد.
شما به عنوان دستیار مردمی‌سازی ایشان قطعا نمونه‌های بیشتری از تعامل با مردم در ذهن دارید.
بله. چند وقت پیش یکی از برنجکاران مازندران در سه چهار دقیقه درباره قیمت برنج صحبت کرد. ایشان با اینکه به‌شدت خسته بود، با دقت گوش داد و همان شب این مطلب را به رخ مدیران استان کشید. فهم یک نیروی مردمی و کسی که در میدان است، چقدر از مایی که در سیستم‌ها نشسته‌ایم و مسئولیت داریم بالاتر است. یک خانمی نکته‌ای را گفت و ایشان دقیق یادداشت کرد. خیلی‌ها توجه نمی‌کنند. ایشان در جلسات مختلف، مسائل همه را دقیق گوش می‌داد، آن هم بعد از ۱۵ سخنرانی. بالاخره توان و طاقت آدم حدی دارد. ما جوان هستیم و نفس‌مان می‌برد. خود من در سفرهای استانی گاهی سعی می‌کنم گوشه‌ای پیدا کنم و چرتی بزنم. از این سفر به آن سفر و باید حواسمان هم به همه چیز و همه جا می‌بود.
ما بدون برنامه قبلی برای افتتاح جایی به خرماکلا رفته بودیم و مردم فهمیده بودند. هوا بارانی بود و ایشان عصبانی شد که چرا به فکر مردم نیستید که زیر یک سقف جمع بشوند. سریع سوله‌ای پیدا کردیم که مردم بروند و در آن مستقر بشوند. مردم این عاطفه را می‌بینند. این اگر نمایشی و شوآف بود به دل نمی‌نشست. خانم‌هایی که حجابشان هم استاندارد نیست، دارند گریه می‌کنند. اینکه دیگر با دستور و ابلاغ نیست.
تصاویر و صحنه‌های میدانی بعد از شهادت ایشان حقیقتاً جان‌سوز است. این ارتباط جریان ریشه‌ای غیر از ارتباط مردم و ایشان تفسیر دیگری دارد؟
به نظر من خیر. ایشان در ارتباط با مردم یک الگوی منحصر به فرد بودند. بعضی جاها این الگو تعریف شده است و مردم می‌آیند و می‌نشینند. بعضی جاها تعریف نشده است. بعضی جاها در ارتباط چشمی با نفر به نفر مردم بود. در سفر مازندران ایشان در ماشین غیرمسقف نشسته بود و نم باران هم می‌آمد. دیدم ایشان دارد به اطرافیان اشاره می‌کند که مسئله فلان فرد را دنبال کنید. یکی از محافظ‌ها یا همراهان می‌رفت و سریع آن شخص را پیدا می‌کرد. یا مثلاً می‌گفتند سرانجام کار فلانی را به خودم بگویید. این را دنبال می‌کردند و دو سه بار می‌پرسیدند.
به رئیس دفترشان تذکر می‌دادند که پیگیری کردید یا نکردید. پیرزنی از لرستان مشکلی را مطرح می‌کند و ایشان افرادی را مامور می‌کند که مسیری را بروند و رسیدگی کنند. دانش‌آموزی از نقطه دور افتاده مسئله‌ای را مطرح می‌کند و ایشان دستور پیگیری می‌دهد. ایشان مردم را جدی می‌گرفت. بعضی از مسئولان ما مردم را جدی نمی‌گیرند و خودشان را عقل کل می‌دانند.
ایشان تا چه اندازه به جزییات ارتباط مردمی اهمیت می‌دادند؟
یکی از کارهای مهم آقای رئیسی صدا زدن مسئول نامه‌های مردمی، آقای صالحی بود. می‌گفتند حتی اگر کار کسی را نمی‌شود انجام داد، تماس بگیرید و بگویید نشد. مردم را بی‌خبر نگذارید. به تک تک نامه‌های مردم احترام بگذارید. در سفر به بشاگرد باران بسیار شدیدی می‌آمد و امکان پرواز بالگرد نبود. ایشان چندین بار پای بالگرد آمد و نشد. گفتند تصویرم را بگیرید تا من از مردمی که زیر باران برای استقبال آمدند عذرخواهی کنم.
بعد هم گفتند حتماً باید سفر دیگری به بشاگرد بیایم. همین کار را هم در مورد مردم خوزستان کردند. ما در سفر خوزستان نتوانستیم به ایذه برویم. مردم ایذه بسیار باصفا و با محبت هستند. ایشان یک سفر اختصاصی برای ایذه رفت. بعضی از سیاستمدارهای ما این چیزها را مسخره می‌کنند، اما حرف ایشان این بود که مسئله از میدان در می‌آید. من آنجاست که می‌فهمم کدام سیاست ما درست است و کدام غلط. این الگویی است که امثال حاج قاسم و امثال خود رهبر انقلاب و این تیپ چهره‌هایی که چهره‌های مردمی و سرمایه‌های انقلاب اسلامی هستند، از آن پیروی می‌کنند و با این الگو توانسته‌اند دل مردم را بربایند و امروز شاهد این صحنه‌ها هستیم.
این هم‌دلی در مورد کشورهای دیگر هم وجود داشت، ما شنیدم که در لبنان پویشی برگزار شد که در آن دو رکعت نماز برای بازگشت شهید آیت‌الله رئیسی خواندند.
بله این امر را در مورد حماس، اخوان المسلمین مصر، مردم عراق و یمن هم وجود داشت. این که احرار عالم در مورد ایشان چنین واکنشی داشتند از صفای باطنی آقای رئیسی می‌آید که مردم ایران و آزادگان عالم با ایشان ارتباط خوبی داشتند و دارند. هر واقعه‌ای در دنیا یک لبهٔ حق دارد و یک لبه باطل. بی‌بی‌سی، ایران اینترنشنال، اسرائیلی‌ها، پیام وزیر خارجه‌شان به جریان‌هایی مثل منافقین که نزدیک به ۱۷ هزار ترور در این کشور انجام دادند و دستشان به خون ملت ایران آغشته است. اینها‌ خوشحال بودند و تبریک می‌گفتند و مردم را دعوت به شورش می‌کنند. در حالی که بسیاری از چهره‌های اصلاح‌طلب و چهره‌های مختلف پیام‌های تسلیت دادند و ناراحت هستند. حتی از کشورهایی که روابطشان با ما چندان هم عادی نیست، از اینکه رئیس‌جمهور یک کشور، آن هم کسی که با همه در فضای سلم و خیرخواه همه کشورها بود، ناراحتند.
برخی این سئوال را دارند که آیا واقعاً برای افتتاح یک سد یا مراسمی از این دست حضور شخص رئیس جمهور لازم بود؟
ببینید رفتن مسئول به میدان، الگوی دفاع مقدس است که فرمانده نمی‌گفت بروید ببینید آنجا چه خبر است. خودش جلو می‌افتد و نیروها پشت سرش راه می‌افتند. آقای رئیسی به منطقه‌ای می‌رفت و می‌دید که فلان اتفاق افتاده. مسئول را می‌آورد و می‌پرسید چه کار می‌خواهی بکنی؟
گروه‌های مردمی راهم دعوت می‌کرد و می‌آورد. بارها اتفاق افتاد که در این سفرها به ما گفت بچه‌هایی را که دارند در حاشیه شهرها در زمینه آسیب‌های اجتماعی کار می‌کنند، بگویید بیایند. من می‌خواهم از زبان خودشان بشنوم که ببینم در زمینه اعتیاد دارند چگونه کار می‌کنند؟ برای کودکان کار چه می‌کنند؟
چگونه مسئله زنان سرپرست خانواده راحل می‌کنند. همان چیزی را که تجربه موفق میدان بود ابلاغ می‌کرد. روال ابلاغ دفتر رئیس جمهور صرفاً این گونه نبود که به کارشناسی‌های کتابخانه‌ای اکتفا کند. آنها هم جایگاه و ارزش خودشان را دارند، ولی ایشان سندی را سند موفق می‌دانست که در میدان آزمون پس داده است. گاهی می‌گفت کار گروه برای کار گروه افاضات نکنید. به میدان بروید و مهندسی معکوس کنید.
در خرماکلا عده‌ای از بچه‌ها با زدن گلخانه در کنار هر خانه‌ای لیمویی را تولید می‌کنند که چهار فصل و مناسب صادرات است. وضع و حال مردم خوب شده است. دلش می‌خواست وضع همه مردم خوب شود. از من پرسید: تا آخر سال چند تا از این روستاها را تحویل می‌دهی؟ کار آن عزیز روستایی را گرفته و حالا به فکر این است که چقدر می‌توانیم این کار را تکثیر کنیم. این حرف‌ها از کدام سند بالادستی در می‌آید؟
چطور می‌شود در مورد فواید و مزایای این مدل از سفرها برای مردم گفت؟
یکی از مواردی که برای پاسخ به این سوال وجود دارد این است که در مورد فواید این سفرها بگوییم. مشکلاتی که در این سفرها حل شد و برای مردم خوشایند بود باید تشریح شود. نظام مسائلی که با این روش حل شد بسیار بزرگ است؛ نمونه‌اش می‌شود؛ مشکل مدارس کپری در کشور.
در بحث مسائل امنیتی، همه بعد از حادثه کرمان گفتند که ایشان نباید به آن منطقه برود. ایشان در روز تشییع رفت. اولین کاری که کرد برگزاری جلسه شورای تامین بود. همان روزی که ایشان وسط جمعیت بود، دوستان دستگاه‌های اطلاعاتی شنود کرده بودند که یک نفر از باقیمانده عملیات در منطقه فعال است. به برکت خون حاج قاسم و همت نیروهای امنیتی موضوع جمع شد، ولی ایشان به‌شدت خطرپذیر بود.
 در نوشهر باران شدیدی می‌آمد و یکی از محافظ‌ها از روی محبت بالای سر ایشان چتر گرفت. حاج‌آقا با عتاب چتر را از دستش گرفت. این رفتارها، ارتباطش با مردم، جوان‌ها، نخبگان، دانشجوها، طیف‌های مختلف، خانم‌ها، خانواده‌های شهدا دیده می‌شد. چقدر دلگرم می‌شدند و چقدر در حقش دعا می‌کردند. ایشان با حضورش در میدان، میدان را برای حضور خود مردم باز می‌کرد. نذرها و دعاهای تمام مردم ایران و پای کار آمدن تمام روستاها و شهرهای اطراف محل حادثه جز معجزه انقلاب اسلامی چیز دیگری بود. از این حرکت جمعی، عظمت انقلاب اسلامی، عظمت کار امام، عظمت کار رهبری کاملا آشکار است.
از نمونه‌های کارگشایی سفرهای استانی بگویید، اگر مصداقی‌تر باشد بهتر است.
ببینید اساسا سفرهای استانی باعث می‌شوند که چهره واقعی مردم ایران رخ بنمایاند. ورزشکارانی که چند روز پیش از حادثه رئیس جمهور را در صحنه دیدند، با شنیدن خبر سقوط بالگرد واکنش نشان دادند و عده‌ای از آنها اعم از زن و مرد، کوهنوردان، کشتی‌گیرها، والیبالیست‌ها پای کار آمدند. پس مردم ما آن چهره‌ای نیستند که رسانه‌ های معاند از آنها تصویر می‌کنند. کسی مشکلات و مسائل را رد نمی‌کند. نقدها را همه می‌فهمیم.   آقای رئیس جمهور به این جمع‌بندی رسید که بخش اعظم ثروت این مملکت زیر پای مردم عزیز خوزستان است و باید برای آنجا هزینه کرد. از روز اول دولت با خوزستان شروع کرد و ۷ ، ۸ مرتبه به آنجا رفت. مسئله فاضلاب را به جایی رساند که مردم از آن حجم مشکلات که واقعاً تعجب آور است تا حد زیادی خلاص شدند. مسئله‌ای که در ارتباط با صیادهای هرمزگان اتفاق ‌افتاد. ایشان وقتی به آنجا رفت، به گزارش کارشناسی اکتفا نکرد و با خود آن آدم‌ها صحبت ‌کرد.
چند وقت پیش از دفترشان به من زنگ زدند که گفته‌اند فلان پروژه در بم در چه وضعی است. ایشان در یکی از سفرهایش به بم، وضعیت آب را دیده و دستور داده بودند که این کار را انجام بدهید. می‌گفتند می‌خواهم بروم و بررسی کنم ببینم مسئله آب بم حل شده یا نه؟ با من تماس گرفتند و گفتند از گروه‌های مختلف مردمی سئوال کنید و ببینید این گزارشی که وزارت نیرو داده دقیق است یا نه؟ ایشان به صحت گزارش وزیر خودش اطمینان دارد، ولی باز می‌خواهد برای اطمینان بیشتر با مردم هم چک کند.
وقتی به کردستان می‌رویم و مردم مشکلاتشان و مسئله راه آهن را می‌گویند یا مسئله راه آهن در تبریز در سفری باز می‌شود، در سفر دوم که می‌رویم به بهره‌برداری می‌رسد. خیلی وقت‌ها گزارش برای شما می‌آید، ولی در محل است که حس می‌گیرید و راهکار پیدا می‌کنید.
یکی از ابتکارات ایشان در سفرهای استانی، جلسات حل مسئله است. بعضی وقت‌ها کارشناسان در تهران می‌آیند و می‌نشینند و می‌گویند فلان کار راه ندارد. در بحث آب خلیج فارس که استان‌های اصفهان، یزد، چهارمحال و بختیاری،کرمان و... مسئله داریم. ایشان رفت و کاملا از کارشناسی‌ها اطلاعات گرفت که آب تا کجا چگونه می‌آید و بعد چگونه می‌شود با ابتکار، معادن را پای کار انتقال آب آورد. الحمدلله این مشکل در سه استان کرمان، یزد و اصفهان که تنش‌های آبی زیادی داشتیم، حل می‌شود. اتفاق نمی‌افتد مگر با سفر. وقتی ایشان می‌آید و نساجی مازندران را چک می‌کند که قبل از آن در زمان که در قوه قضاییه بوده، ابعاد کار را بررسی کرده بوده، تا اطمینان پیدا نکند که وام گرفته شده و آدم‌ها پای کار آمده‌اند و کارگر نیاید و فیش حقوقی او را چک نکند که ببیند آیا به‌موقع حقوقش را می‌دهند یا نه؟ کار را رها نمی‌کند. بله،گزارشات‌ تا یک حدی اعتبار دارند، ولی با حضور در میدان می‌شود تصمیمات دقیق و ریشه‌ای گرفت.  ایشان در یکی از این بازدیدها به خیری برخوردند که تمام زندگی‌اش را گذاشته بود و داشت در جنوب شهر تهران بیمارستان می‌ساخت. خودشان آمدند و بیمارستان را افتتاح کردند. بعد از آن دستور دادند. خود آن خیرین آمدند و گفتند ما حاضریم سه تا بیمارستان برای کودکان بسازیم. این کاری است که ما باید سال‌ها بدویم تا بتوانیم با اعتبارات جاری کشور بسازیم. این خیر چه موقع حس می‌گیرد ؟ موقعی که می‌بیند رئیس جمهور در کرج از مجموعه‌اش بازدید کرده است.
این روحیه در ایشان در قوه قضاییه و آستان قدس هم وجود داشت.
بله. آقای رئیسی همیشه می‌گفت: «من یک طلبه ساده هستم.» طلبه‌ای از دل مردم که الحمدالله به واسطه مردمداری و مردم فهمی و دلسوزی برای مردم، خداوند چنین عزتی را به او داد. مردم را به همه چیز ترجیح می‌داد. جمعه شب خیلی خسته بودم و یک حالت سرماخوردگی هم داشتم و چند سفر را هم پشت سر گذاشته بودیم و خلاصه دنبال این بودم که یک جوری شنبه را بپیچانم و دو سه ساعتی استراحت کنم.
دیدم ایشان اول صبح جلسه گذاشته. خدا شاهد است از خودم خجالت کشیدم. آدم شرمنده می‌شد که این آدم شبانه‌روز، در فضای پر از استرس و فشار، کار می‌کرد. وسط این معرکه، اخبار رادیوهای خارجی را هم می‌شنید که بداند شورای امنیت دارد چه کار می‌کند یا چه مسئله‌ای در جریان است. شاید این رفتارهای مجاهدانه برای ما در جمهوری اسلامی عادی باشد، ولی برای مردم دنیا عادی نیست.

 

من اصلاً رای نمی‌خواهم
بسیاری از تصمیمات را می‌شد که ایشان نگیرد و برای دور دوم ریاست جمهوری بگذارد، چون رأی را تخریب می‌کند، ولی ایشان آینده مملکت را نفروخت. من بارها این را از لسان خود ایشان شنیدم. بعضی از دوستان ‌می‌آمدند و می‌گفتند این به صلاح نیست و این تصمیم را برای سال آینده و بعد از انتخابات بگذارید. ایشان می‌گفت: من اصلاً رای نمی‌خواهم. ما آمده‌ایم مسئله مردم را حل کنیم .قرار نیست خیانت کنیم و به آنها یک مسکن بزنیم. با تمام این سختی‌ها سعی کرد در دل مردم باشد