شباهت این سه سال به دوره حضرت ابوطالب(ع)

حجت‏الاسلام حامد کاشانی، متولد ۵ دی ۱۳۶۴، روحانی و پژوهشگر حوزه دین و مذهب و استاد حوزه علمیه امام خمینی(ره)، مروی و علی ابن ابی طالب و استاد دانشگاه امام صادق(ع) است. وی از محققین برجسته و صاحب نظر در حوزه تاریخ اسلام است و فارغ‏التحصیل رشته مهندسی مکانیک از دانشگاه علم و صنعت است. او هم‏اکنون دروس علوم حدیث، امامت شناسی، مقتل شناسی، عاشورا شناسی و مواردی از این دست را تدریس می‏کند.

گفت‌وگو با پژوهشگر حوزه دین و تاریخ

از ویژگی‏های شهید آیت‏الله رئیسی بگویید.
بسم‏الله الرحمن الرحیم. از جنبه فردی عرض می‏کنم، بدون ترس می‏شد از ایشان انتقاد کنی. من حداقل 50 بار این فرصت را داشتم که به شکل خصوصی تندترین نقدها را از او کردم. بعضی از آن نقدها را به جهت حفظ حرمت نمی‏گویم. یا نقد بود یا شائبه‏ای که می‏خواستم به فهم خودم جلوگیری کنم. خیلی هم تند گفتم. انصافاً یک بار ندیدم تغیّر کند، چون اگر یک بار تغیّر می‏کرد، دفعه بعد نمی‏گفتم. آدم یک جایی به کسی حرفی بزند و او بگوید: به تو چه؟ تو اصلاً کی هستی؟ آدم دیگر نقد نمی‏کند. حالا چه اشکال و نقد من وارد بود یا نبود، جوری بود که می‏شد به ایشان تندترین حرف‏ها را زد. سعه صدر داشت. شاید من خودم نداشته باشم.
نمونه دیگری در ذهن دارید؟
یکی دیگر از ویژگی‏ها این بود که در سخت‏ترین شرایط، نوافل بین واجباتش را ترک نمی‏کرد. اینها چیزهایی هستند که خودم دیده‏ام و عرض می‏کنم. خودش را کوچک می‏دید. ابراز می‏کرد که من از این موضوع هیچی نمی‏دانم. حتی یادم هست یک جلسه خصوصی رفته بودیم. من منبری آن جلسه بودم. شاید 10، 12 نفر هم بیشتر نبودند. یک آقایی در آن جلسه به ایشان گفت: «شما خیلی نظرات فقهی نوآورانه‏ای دارید.» هر بار که او این را گفت، جواب داد: «نخیر آقا! من طلبه‏ای بیش نیستم. این حرف‏ها به من نمی‏خورد.» آن جلسه، جلسه عمومی نبود که بخواهد جلوی دوربین این حرف را بزند. خدا به عملکردها نگاه نمی‏کند، چون معلوم نیست در عملکردها چقدر اخلاص وجود دارد. خدا به دل‏ها نگاه می‏کند.
منظورتان از این امر چیست؟ مصداقی بگویید.
من وقتی این ماجرا را می‏بینم، از یک جهاتی یاد حضرت ابوطالب(ع) می‏افتم. آقا در کتاب «انسان 250 ساله» یا جای دیگری فرموده جناب ابوطالب(ع) یک ویژگی مهم داشت که خیلی زحمت کشید، ولی نتیجه زحماتش را ندید. خیلی سختی کشید. بعدها سپاه اسلام به مدینه، بدر، احد، خیبر و... رفت و در همگی، پسر ابوطالب(ع) پرچمدار و پهلوان بود و فتح خیبر و جنگ احزاب، همه با دست و با قدرت امیرالمؤمنین(ع) صورت گرفت و پدرش این پیروزی‏های اسلام را ندید. ایشان خیلی تلاش کرد، ولی کامیابی ندید و از دنیا رفت. شاید این باعث بشود که خدا بیشتر به او توجه کند. از این دوندگی‏ها لذتی نبرد.
عالمی خیلی کتاب داشت. خیلی کتاب داشت و همه آنها هم چاپ شده بودند. یکی خوابش را دیده و پرسیده بود: «به خاطر کدام کتاب حالت این قدر خوب است؟ آن کتابی که پنج بار چاپ شد؟ آن کتاب درسی؟» گفت: «نه، آن کتابی که در ولایت امیرالمؤمنین(ع) نوشته بودم و چاپ نشد و در پستوی خانه پسرم است.» یعنی هیچ کس آن را نخوانده. امیرالمؤمنین(ع) آن را از من قبول کرد. کتابی که 50 بار چاپ شد و کتاب درسی شد و رفتم در مغازه‏ها دیدم و از اینکه طلبه‏ها آن را می‏خواندند، کیف کردم و انتفاع مالی هم از آن بردم و با آن خانه هم خریدم، قبول نشد، ولی کتابی که برای امیرالمؤمنین(ع) نوشتم و چاپ نشد و کسی هم آن را نخواند، امیرالمؤمنین(ع) از من قبول کرد. خدا کند در کارنامه عمل ما اتفاقی بیفتد که امیرالمؤمنین(ع) قبول کند. مثلاً یک ساعت ناهار یا شام خوردن آدم به خاطر خدمتی به تأخیر بیفتد و کسی هم نفهمد و به چشمش نیاید و کوچک باشد. می‏بینی که خدا همان را قبول می‏کند.
تاثیر شهادت ایشان در بین مردم را چطور می‏بینید؟
داشتم فکر می‏کردم با این بحران گسست اجتماعی سنگین بین حاکمیت و مردم، ایشان در یک سال آینده چقدر باید می‏دوید که دل‏های مردم را دوباره متوجه کند و یاد این باشیم که روزی در هر کوچه‏ای در تهران شهید دادیم و برای یک چیزهایی هزینه کردیم. آدمی که هزینه کرده پای هزینه‏اش می‏ایستد. چیزی که مفت به دست می‏آید یا ارزان هست، دزد هم برد که برد، ولی اگر پنج سال برای چیزی زحمت بکشد، از آن نگهداری می‏کند. در بخش‏هایی از تهران که سابقه جدی شهری بودن دارند، شاید کوچه‏ای نداشته باشیم که شهید نداشته باشد. دعواها، اشکالات، بعضی از عیب‏هایی که ما تصور کرده‏ایم عیب هستند. بعضی‏ها بوده‏اند، ولی بعضی‏ها نبوده‏اند. اختلاف، دعوا، بازی‏های سیاسی، دعواهای وقیح مناظرات انتخاباتی که به صورت هم چنگ می‏کشیدند. در سال آینده ایشان باید چه کار می‏کرد تا ما یک قدری برگردیم و بگوییم یک چیزهایی داشتیم، آنها را حفظ کنیم. خدا به خون مظلوم برکت می‏دهد. آدم‏ها متوجه می‏شوند. می‏گویند ما چقدر مسخره کردیم. می‏شد مسخره نکنیم.
در پایان اگر صحبتی دارید؟
خدا ان‏شاءالله مرگ ما را در حال خدمت خالصانه با نیت قربه الی الله برای خدمت به شیعیان امیرالمؤمنین(ع) قرار بدهد. خدا ان‏شاءالله دشمنان خدا را از مرگ ما شاد کند. اولیای خدا را از مرگ ما محزون کند ان‏شاءالله. خوش به حال این شهدا که دشمنان خدا از آنها غیظ دارند و از شهادتشان خوشحال شده‏اند.