نمیخواست به هر قیمتی رئیسجمهور شود
علی نیکزاد ثمرین متولد ۱۳۴۴، سیاستمدار اصولگرا و مدیر ارشد اجرایی است. وی در دولت نهم، استاندار اردبیل و در دولت دهم وزیر مسکن و شهرسازی بود. وی در سال ۱۳۹۱ برای مدتی کوتاه نیز سرپرستی وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات را برعهده داشت. وی همچنین نایبرئیس اول و نایبرئیس دوم مجلس شورای اسلامی در دوره یازدهم بوده است. علی نیکزاد دانشآموخته رشته مهندسی عمران از دانشگاه علم و صنعت ایران است. وی هماکنون در دوره دوازدهم مجلس شورای اسلامی بهعنوان نایبرئیس دوم مجلس و نماینده اردبیل، سرعین، نمین و نیر فعالیت میکند.
گفتوگو با رئیس ستاد انتخاباتی 1400 شهید آیتالله رئیسی
با توجه به اینکه رئیس ستاد انتخاباتی شهید آیتالله رئیسی بودید، ارتباط نزدیکی با ایشان داشتید. رهبر معظم انقلاب در پیامی که در پی شهادت رئیسجمهور فقید صادر کردند فرمودند: «رئیسی عزیز خستگی نمیشناخت.» این پیام برای شما که از نزدیک با آیتالله رئیسی حشر و نشر داشتید چه معنا و مفهومی دارد؟
بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمنِ ٱلرَّحِیم. رهبری معظم انقلاب عنایت خاصی به شخص آقای رئیسی و دولت ایشان داشتند. حضرت آقا از دولتهای مختلف حمایت میکنند، اما مقام عظمی ولایت در باره دولت آقای رئیسی فرمودند: «من حمایت نمیکنم، بلکه تمجید میکنم.»
ویژگی کلانی که خود، خصلتهای شایسته دیگری را نیز در بردارد، مجاهدت و مراقبت شهید رئیسی بود. مراقبتی به معنای واقعی در تبعیت از صراط مستقیم و پیروی از ولایت فقیه. او رئیس جمهوری شجاع و مجاهد بود که در مقابل شیاطین و دشمنان باصلابت میایستاد و از همه اینها مهمتر اینکه در عین اینکه قدرت داشت پا روی نفس خود میگذاشت و درگیر مسائل فرعی نمیشد. بارها میگفت ما نباید از خدمت به مردم، از کارهای اصلی، حل مشکلات و معضلات مختلف کشور از مشکلات اقتصادی گرفته تا مسائل اجتماعی غفلت کنیم و به مباحث فرعی بپردازیم.
مراقبت، ویژگی انسانهای پخته و تربیتشده مکتب توحیدی اسلام است. ایشان هزار روز در کسوت رئیسجمهور به مجاهدت پرداخت و شب از روز نمیشناخت. تنظیم برنامه رؤسای جمهور برای سفرهای خارجی معمولاً دست خودشان است. میشود سفر را به نحوی تنظیم کرد که چهارشنبه رسید که برخیها این کار را انجام میدادند. چهارشنبه به کشور برمیگشتند و پنجشنبه و جمعه هم که تعطیل بود و استراحت میکردند. ولی شخصی مثل شهید رئیسی طوری تنظیم میکند که بهمحض اینکه به فرودگاه میرسد، به فلان نقطه کشور که مسئلهای در آن اتفاق افتاده میرود تا مسائل را از نزدیک رصد و پیگیری کند.
از خاطرات دوره ستاد انتخاباتیشان چیزی در خاطر دارید؟
بله. در سال 1396 که ایشان با بنده تماس گرفتند و قرار شد بروم و در ستاد ایشان کمک کنیم، فقط 21 روز مانده بود به انتخابات و باید استانهای قابل توجهی را سفر میکردیم. یک شخصیت روحانی باید ظرف این مدت به 21 استان سفر میکرد و در عین حال حضور در مناظرهها، ضبط کردن برنامهها، حضور در مجالس، حضور در برنامههای الزامی و اجباری صدا و سیما نیز بود.
در آنجا وقتی مجاهدتهای ایشان را دیدم با هم عهد بستیم برای اینکه حتی استانهای کوچک هم نگویند که آقای رئیسی به استان ما اهمیت نداد و سفر نکرد، هر تعداد از 31 استان کشور را که باقی مانده برویم که موفق هم شدیم در آن مدت کوتاه به همه استانهای کشور سفر کنیم و این برای من خیلی مغتنم بود و یا همین هزار روز خدمت ایشان در ریاست جمهوری. کدام جمعه یا پنجشنبه، کدام تعطیلاتی را ایشان تعطیل بود؟ سفرهای خارجی را در کوتاهترین زمان ممکن، اما با حداکثر استفاده و تأثیرگذاری به سرانجام میرسانید. در همه این امور مراقبت ایشان را میبینیم. یکی از عزیزان میگفت یک بار در یکی از سفرهای خارجی برای دیدار با ایرانیان مقیم آن کشور باید یک مسافت طولانی، دو و نیم ساعت مسیر را طی میکردیم تا به محل مورد نظر برسیم. اما آقای رئیسی علیرغم خستگی فراوان و طولانی بودن برنامه تصمیم گرفتند که حتماً در آن برنامه شرکت کنند.
موضوع دیگر مراقبتی است که بنده در اخلاق سیاسی، موضعگیریها و مناظرات از ایشان دیدم. ما هفت هشت نفر بودیم که حاج آقا میفرمودند: «ستاد شخصی من». ما در ایام انتخابات هر 48 ساعت یک بار جلسه میگذاشتیم. شهادت میدهم که ایشان نمیخواست بر هر طریقی که شده رئیسجمهور شود.
شما در صحبتهایتان اشاره داشتید که شهید راضی نبود به هر قیمتی رئیسجمهور شود. معمولاً این طور است که وقتی ستاد انتخاباتی تشکیل میشود، برخیها به کاندیدا پیشنهاد میدهند که اگر فلان حرف را نزنی، اگر فلان پرونده را افشا نکنی، به نتیجه نمیرسی. چنین اتفاقی در ستاد انتخاباتی ایشان هم افتاد یا خیر؟
در سال 1396 که ایشان کاندیدای ریاست جمهوری شد، بهواسطه حضورشان در قوه قضاییه اطلاعات بسیار خوبی در اختیار داشتند. معمولاً هم مناظره زمانی داغ میشود که طرفهای مناظره از خط قرمز عبور کنند و به سراغ سابقه شخصی و مسائل خاص کاندیدای مقابل بروند و موضوعاتی را مطرح کنند. ستاد بهشدت مشتاق بود که حاج آقا یکی از این کارتها را در مناظرهها رو کند. حتی در یکی از مناظرهها احساس کردیم بهقدری فشار روی ایشان زیاد است که حتماً یکی از این موارد را افشا خواهد کرد، اما دیدیم که از کنار آن موضوع گذشتند و صحبتی نکردند. به همین علت است که عرض کردم ایشان حاضر نبود به هر قیمتی رئیسجمهور شود.
تا قبل از اتمام انتخابات سال 96 تمام نظرسنجیها نسبتهای 50 ـ 50 یا 48 ـ 50 را نشان میداد و با آنچه که بهعنوان نتیجه نهایی شمارش آرا اعلام شد، تفاوت داشت. لذا اکثر قریب به اتفاق اعضای ستاد جمع شدند و گفتند ما حتماً باید اقدام کنیم. این فاصله قابل قبول نیست. شواهد و قرائن بسیار زیادی وجود داشت که حاکی از این مسئله بود. همه در مسجد امام صادق(ع) جمع شدند و مانند بنزینی بودند که فقط کبریت زده شود و آتش بگیرند. اما وقتی با ایشان مشورت کردم، گفتند: «ما اصلاً بنایمان این نیست. ما سرباز نظام هستیم. ما حق خودمان را از راه قانون پیگیری میکنیم، اما به هیچ وجه اجازه نمیدهیم اتفاقی خلاف قانون بیفتد.» بنا به تصمیم ایشان تمام اسناد و مدارک خودمان را ارائه دادیم و قصد داشتیم مسئله را از طریق قانونی پیگیری کنیم، اما ایشان وقتی ریاست قوه قضاییه را بر عهده گرفتند، از همین حق قانونی هم صرفنظر کردند، در حالی که میتوانستند کار را خیلی راحتتر و جدیتر دنبال کنند. این خاطره حکایت از این دارد که انسانهای بزرگ افقهای بلندتری را میبینند که همان انقلاب اسلامی است و اخلاق سیاسی را بر منافع خودشان ترجیح میدهند.
از این حسن اخلاق سیاسی ایشان در دوره ریاست جمهوری هم خاطرهای سراغ دارید؟
مجلس یازدهم که بنده هم در آن حضور داشتم، مصادف بود با دو دوره رئیس جمهوری شهید رئیسی و رئیسجمهور قبلی. ما رئیسجمهور قبلی را تقریباً در مجلس زیارت نکردیم؛ اما ایشان چندین و چند بار به مجلس تشریف آوردند و با یک سعه صدر خاص و با دیدگاه جامعی در جهت حل مشکلات مردم با نمایندگان مجلس تعامل داشتند و احترام ویژهای برای جایگاه مجلس و وکلای ملت قائل بودند. متعاقباً نمایندگان مجلس نیز بهرغم همه گلایههایی که از مشکلات موجود داشتند، به اخلاص ایشان ایمان داشتند.
زمانی که ایشان وزرای خود را برای تشکیل کابینه به مجلس معرفی کرد، برآورد اولیه حاکی از این بود که این وزرا رأی نیاورند. اما آقای رئیسی با همان سعه صدر همیشگی گفتند هر چه نمایندگان مجلس تصمیم بگیرند و در نهایت هم بهرغم پیشبینیهای اولیه تنها یک وزیر ایشان، وزیر آموزش و پرورش رأی نیارود و ایشان نیز تشکر کرد.
ولایتمداری آقای رئیسی زبانزد بود و باید الگوی مسئولین ما باشد. شما این ولایتمداری را چگونه دیدید؟
من هر گاه یاد حاج قاسم سلیمانی میافتم، میبینم ایمان او مثل ایمان امثال من نبود. همین طور اخلاص، شجاعت و ولایتمداریاش. اگر این چند رکن را نداشت، هرگز حاج قاسم، حاج قاسم نمیشد. شجاعت حاج قاسم در میدان بود و شجاعت آقای رئیسی در پا گذاشتن روی نفس خود.
حتی در انتخاب اعضای کابینه نیز به فرمایشات آقا دقت داشتند. با آقا مطرح کرده بودند که قرار است فلان وزیر را بهعنوان وزیر فلان وزارتخانه انتخاب کنند. حضرت آقا در مقام مشورت و نه دخالت فرموده بودند این شخص در فلان جا خوب عمل کرده. شهید رئیسی آمدند و به بنده گفتند: «وقتی حضرت آقا میگوید در فلان جا خوب عمل کرده، یعنی حضور این آدم در آنجا اولی است.» در حقیقت ایشان در همه امور و شئونات به معنای واقعی کلمه ولایتمدار و ولایتپذیر بودند. رفتارشان نمایشی نبود، شهید آیتالله رئیسی در تمامی عرصهها اعم از بینالمللی و داخلی خودشان را واقعاً سرباز رهبری و نظام میدانستند و این را در جلسات خصوصی و نیز جلسات بسیار خصوصی اعلام میکردند.
توکل آقای رئیسی بسیار بالا بود. در هیچ برنامه و یا سخنرانیای نمیبینید که ایشان بگوید یک مشکل لاینحلی وجود دارد. ایشان «ما میتوانیم» را دوباره احیا کرد. زمانی که دولت را تحویل گرفت، فاصله بین دولت و ملت افزایش پیدا کرده و سرمایه اجتماعی رو به افول رفته بود. ولی ایشان سفرهای استانی را مجدداً احیا کردند و با همه وجود میخواستند مشکل مردم را حل کنند.
اعتقاد من این است که وقتی حضرت آقا میفرمایند: «رئیسی عزیز وجودش مغتنم بود.» و یا وقتی اعضای دولت به خدمتش میرسند، میگوید: «من از همه دولتها حمایت کردم، اما از این دولت تمجید میکنم.» بیانگر این است که ایمان، عشق و ولایتپذیری شهید رئیسی از عمق جان و با ایمان کامل بود.
در سال 1396 وقتی کار ستاد ما تمام شد و حساب و کتابها را جمع کردیم، دیدیم 50 میلیون تومان بدهکاریم. بنده رفتم خدمت حاج آقای رئیسی و گفتم: «حاج آقا! ما تمام کارهای شرعی و قانونی - که هیچ وقت در هیچ سایتی راجع به مباحث مالی ستاد حرف درگوشی زده نخواهد شد- را با مراقبت انجام دادم و الان 50 میلیون تومان بدهکاریم.» به هیچ وجه نگفت که مثلاً بروید از فلانی بگیرید. خدا شاهد است با صداقت کامل گفت: «آقای نیکزاد! من یک خانه در شهرک غرب دارم. وکالتش را میدهم به شما که آن را بفروشید و 50 میلیون آن بنده خدا را بدهید و بقیهاش را هم بعداً میگویم که چه کار بکنید.» اما در سال 1400 برخلاف سال 1396 خیلی مراجعه داشتیم. اول کار که میخواستیم شروع کنیم، ایشان به من فرمودند: «آقای نیکزاد! میدانی که الان دیگر وضعیت فرق میکند.» چون دیگر رئیسجمهور مستقر نداشتیم و ایشان هم که رئیس قوه قضاییه بود. گفت: «من دیگر به شما اطمینان دارم که از چه کسی پول بگیری، از چه کسی نگیری.» جالب است که نزدیک به شاید سی چهل نفر یا تشکیلات حقوقی ـ خصوصی آمدند که ما تشکر کردیم و پول نگرفتیم.
روایتی دارید که قبلا نقل نکرده باشید؟
خیلی از حرفها را نمیشود گفت، آقای رئیسی واقعاً مظلوم بودند. در حق این مرد بزرگ اجحاف زیادی از جمله در مناظرات شد. اما ایشان که تا قبل از انتخابات رئیس قوه قضاییه و به تعبیری قاضیالقضات کشور بودند و نیز پس از آن که در سمت ریاست جمهوری قرار گرفتند، هرگز در صدد سوء استفاده از جایگاه خود برنیامدند و هر چند با مظلومیت، اما با توکل، ایمان، شجاعت، ولایتمداری و مردمداری موفق شدند در عرصه سیاسی زمین بازی را عوض کنند و در عرصه مردمداری و آشتی دادن مردم با دولت ـ و نه حاکمیت ـ کار ارزشمندی را انجام بدهند. هدف شهید رئیسی از سفرهای استانی حل مشکلات مردم بود. با تمام وجود میخواست کاری برای مردم انجام بدهد.
ایشان عرصه را برای خدمت بسیار مغتنم، بسیار کوتاه و با همه وجود و توان میدید. اینکه رهبر معظم انقلاب میفرماید رئیسی عزیز یک فرصت مغتنم و یک نعمت بود، به این معناست که ایشان همه وجودش را برای حل معضلات اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، خصوصاً قشر ضعیف جامعه انجام داد و در عرصه بینالمللی هم برای کشور آبرو خرید.
دلیل علاقه وافر اقشار گوناگون مردم به ایشان را در چه میبینید؟
در اخلاص. خداوند میفرماید: «هر کس رابطه خودش را با خدای خودش اصلاح کند، خداوند رابطه او را با مردم اصلاح میکند.» «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» (سوره مریم/ آیه 96). وقتی دست قطعشده حاج قاسم عزیز ما با آن انگشتر در دست نشان داده شد، هر انسان باشرفی، هر ایرانی باغیرتی تعصب و علاقه نشان داد. انگشتر آقای رئیسی را نیز که پس از سقوط بالگرد در گوشهای افتاده بود دیدیم. انسان اگر با خدا باشد، خدا بزرگش میکند. من اخلاص را به معنای واقعی در آقای رئیسی در کارهای اجراییاش، در عزل و نصبهایش، در مباحث مربوط به خارج از کشور میدیدم. زمانی که برای سخنرانی به سازمان ملل میرود عکس شهید قاسم سلیمانی را بالای دست میگیرد. در مقطع دیگری که به قرآن کتاب مقدس ما مسلمانان اهانت میشود، کتاب قرآن را بالا میگیرد و بدون لکنت زبان، به معنای واقعی از جایگاه رفیع ولایت، از جایگاه ملت رفیع ایران و حق پایمالشدهاش و با افتخار تمام از اسلام، ایران و مقاومت در عرصههای بینالمللی دفاع میکند.
شهید رئیسی برای خدا کار کرد و خدا هم بزرگش کرد.
بله. از دل حکمرانیای که بر مبنای اخلاق اسلامی باشد، مردمباوری، خداباوری، سادهزیستی، طهارت اقتصادی، ولایتمداری، وقت گذاشتن برای مردم، مجاهدت و مراقبت بیرون میآید و من شهادت میدهم که همه این خصوصیات در آقای شهید رئیسی بروز و ظهور داشت و اگر دشمنان و شیطنتهایشان و معضلات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی ما نبود، ایشان میتوانست با سرعت و شتاب هر چه بیشتر به سمت تمدن نوین اسلامی که نظریه امامین انقلاب است پیش برود.
ما یک انسان مخلص، انسانی را که عاشق مردم و با آنان صادق بود از دست دادیم. جالب است بدانید که ایشان زمانی که رئیسجمهور نبود، در بعضی از استانها در ایام خاصی از سال جلساتی داشت. مثلاً یک شب احیا را به امامزاده صالح(ع) یا مثلاً به زنجان میرفت. زمانی که رئیسجمهور شده بود، میتوانست بگوید دیگر نمیرسم بروم، ولی همچنان بر این شیوه مقید بود. حتی امسال قرار بود در شب بیست و یکم ماه رمضان در مرقد مطهر حضرت امام خمینی(رحمت الله علیه) سخنرانی داشته باشد که نرسید. اما به بچههای امامزاده صالح(ع) و مداحان آنجا قول داده بود که من شب بیست و یکم میآیم. و من در آن مراسم حضور داشتم و دیدم که ایشان آمد. این خیلی مهم است. کسی که به معنای واقعی اخلاص داشته باشد سر قولش هم میماند. در یک کلام تمام توانش را میگذاشت و اگر میتوانست مشکلی از کشور، چه در عرصه داخلی و بینالمللی، چه عرصههای سیاسی، اجرایی و فرهنگی با اتکا به اخلاق و ولایتپذیری انجام بدهد، هرگز کوتاهی نمیکرد.
ما سرباز نظام هستیم
تا قبل از اتمام انتخابات سال 96 تمام نظرسنجیها نسبتهای 50 ـ 50 یا 48 ـ 50 را نشان میداد و با آنچه که بهعنوان نتیجه نهایی شمارش آرا اعلام شد، تفاوت داشت. لذا اکثر قریب به اتفاق اعضای ستاد جمع شدند و گفتند ما حتماً باید اقدام کنیم. این فاصله قابل قبول نیست. شواهد و قرائن بسیار زیادی وجود داشت که حاکی از این مسئله بود. همه در مسجد امام صادق(ع) جمع شدند و مانند بنزینی بودند که فقط کبریت زده شود و آتش بگیرند. اما وقتی با ایشان مشورت کردم، گفتند: «ما اصلاً بنایمان این نیست. ما سرباز نظام هستیم. ما حق خودمان را از راه قانون پیگیری میکنیم، اما به هیچ وجه اجازه نمیدهیم اتفاقی خلاف قانون بیفتد.» بنا به تصمیم ایشان تمام اسناد و مدارک خودمان را ارائه دادیم و قصد داشتیم مسئله را از طریق قانونی پیگیری کنیم، اما ایشان وقتی ریاست قوه قضاییه را بر عهده گرفتند، از همین حق قانونی هم صرف نظر کردند، در حالی که میتوانستند کار را خیلی راحتتر و جدیتر دنبال کنند.