نمونه عملی میدان دادن به جوانان بود
علی بهادری جهرمی، متولد ۲۰ شهریور ۱۳۶۴ در گلپایگان است. او دانشآموخته دکترای حقوق عمومی از پردیس فارابی دانشگاه تهران است. او از سال ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۰ بهعنوان رئیس مرکز وکلا، کارشناسان رسمی و مشاوران خانواده قوه قضائیه فعالیت میکرد. بهادری جهرمی از سال 1396 تا 1397 عضو و سرپرست گروه حقوق عمومی معاونت حقوقی مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام بوده است. بهادری جهرمی در دولت سیزدهم سمت سخنگوی دولت و رئیس شورای اطلاعرسانی دولت و دبیر هیئت دولت ایران را برعهده داشت و در ۱۲ آذر ۱۴۰۱ سپهر خلجی جایگزین او در شورای اطلاعرسانی دولت شد.
گفتوگو با سخنگو
و دبیر هیئت دولت سیزدهم
یکی از ویژگیهای دولت آقای رئیسی تحولگرایی و حضور جوانان در مسئولیتهای بالا از وزارت تا مسئولیتهای دیگر است. از این منظر به ویژگیهای مدیریتی شهید آیتالله رئیسی، بهویژه با توجه به دغدغههایی که درباره حل مشکلات مردم داشتند، بپردازید.
بسم الله الرحمن الرحیم. ایشان نگاهشان این بود که مسیری را که رهبر انقلاب و چهارچوبهای انقلاب مشخص کردهاند، مسیر مناسب برای حرکت کشور است؛ حتی اگر مسیری باشد که بهویژه برای شخص ایشان هزینههایی را در بر داشته باشد، مسیر خدمت به مردم، رشد و توسعه کشور است و هزینهاش را هم به جان میخریدند.
همه از جوانگرایی حرف میزنند، اما اینکه کسی واقعا جوانگرایی کند، یعنی توان پذیرش این ریسک را داشته باشد که اولاً از رفقای ۳۰، ۴۰ ساله خودش و کسانی که آنها را میشناسد و با آنها تجربه کاری دارد، عبور کند و به سراغ کسانی برود که آنها را خیلی نمیشناسد و با آنها چندان تجربه کاری ندارد. ثانیاً در موضوعات کلان کشور اعتماد کند و مسئولیت را در اختیار یک جوان بگذارد. خواهش من این است که با ذهن یک آدم باتجربه به ماجرا نگاه کنید، نه با ذهن من جوان که میگویم جوان هست، اما پخته و جا افتاده است و میفهمد و متوجه است و چه بسا جلوتر از خیلی از قدیمیترها هم باشد. با ذهن آدمی که سن و سال بالاتری دارد و طبیعتاً نوع نگاهش به جوانترها اصولاً این گونه است که آنها را دارای پختگی و تجربه کمتری میداند و احتمال خطا در آنها میدهد. آن هم چه کاملاً از روی اعتماد، نه اینکه یکی دو نفر را در چینشها به کارگیری کنیم، آن هم صرفاً برای اینکه بگوییم ما جوانگرایی کردیم. هر کسی هم که پرسید بگوییم خانم یا آقای الف جوان است.
مثلاً مشاور امور جوانان؟
بله. یا هر عنوان دیگری. بالاخره یک جوان هم هست. آقای رئیسی اصلاً اینگونه نبود. نگاه ایشان به جوانان دقیقاً مثل نگاه به افراد با تجربه در حوزههای مختلف بود. اگر به نحوه چینش دولت آقای رئیسی نگاه کنید، در موضوعات مهمی مثل مسائل اقتصادی که محور مطالبات مردم و اولویت اول آنها بود، ایشان این ریسک را میپذیرد و یک جوان را بهعنوان وزیر اقتصاد دولتش منصوب میکند. در حوزه اجرایی یک نفر بهعنوان معاون اجرایی، به اصطلاح قدیمیترها جوانی کرده و موضعگیریهایی کرده بود که از یک مدیریت دولتی انتظار نمیرفت که این گونه درباره مافوقش صحبت کند. آقای رئیسی چون احساس کردند که آن موضعگیری ممکن است باعث بشود که برخوردی با او صورت بگیرد، در یادداشتهای شخصیشان نوشته بودند که فراموش نکنند و در هیئت دولت، قبل از اینکه حرفی مطرح بشود، خودشان شروع کردند و گفتند: این جوانها غنیمت هستند، تحول ایجاد میکنند، بنبستشکن هستند. شاید در جایی هم تجربه نداشته باشند، ولی راحتتر و بیپرواتر حرف میزنند، خودشان را سانسور نمیکنند. یک وقت نکند اگر کسی در جایی تند حرف زده، برخورد تندی با او صورت بگیرد. مصداق را هم نگفتند، ولی کاملاً موضوع را به وزیر مربوطه منتقل کردند که متوجه بشود که حق ندارد برخورد بکند. در سطوح مختلف از جوانگرایی حمایت میکردند.
وقتی در مسیر اقداماتی که باید انجام میدادند، وارد میشدند، واقعی و جدی وارد میشدند. ایشان اصطلاحی داشتند و میگفتند: از ظرفیتها پر استفاده کنیم. هم در حوزه انتصابات، هم در حوزه دفاع، کامل وارد میشدند. این موضوع به جوان اعتماد به نفس میدهد. مثل جوانی که وقتی میخواهد کاری را انجام بدهد، میداند که پدرش پشتش هست. آقای رئیسی به این شکل پشت جوانان دولت بود. ماجراهای شلوغیهای سال گذشته که اتفاق افتاد.
اغتشاشهای سال ۱۴۰۱؟
با شروع مهر بحث بر سر این بود که اساساً دانشگاهها و مدارس باز بشوند یا نشوند، چون به خاطر کرونا دانشگاهها و مدارس مدتها نیمه حضوری و نیمه تعطیل بودند و کسی حضور فیزیکی نداشت. پیش بینیها هم این بود که چون عادت به حضور فیزیکی ندارند، ممکن است سر و صدا راه بیندازند. آقای رئیسی محکم ایستادند و گفتند نظام آموزشی نباید معطل بماند و به اندازه کافی متوقف بوده است. باید هر طوری که شده دانشگاهها باز بشوند. دانشگاهها که باز شدند، بعضاً در آنها شلوغیهایی اتفاق افتاد.
در جلسه دولت گفتیم که باید برویم و در دانشگاهها صحبت کنیم. متولیان حوزههای امنیتی و حتی خود دانشگاهها و همین طور متولیان امور کلان ملی مخالف بودند. یک مقدار بحث شد و به جمعبندی نرسیدیم. بعد از جلسه هم تصمیم گرفتیم به دانشگاه برویم و شورای امنیت کشور مخالفت کرد. آنها و رسای دانشگاهها معتقد بودند که اعضای دولت نباید به این قضیه ورود کنند و بهتر است بگذارند اوضاع مسیر خودش را طی کند. اعتقاد ما این بود که دانشجو مطالبه و سئوال دارد. من رفتم خدمت حاج آقا و گفتم: آقایان این طور میگویند، ولی اعتقاد من این نیست. پرسیدند: دلیلت چیست؟ استدلال کردم و گفتم: من این نسل را بهتر میشناسم. اینها نسل پیشرو هستند و اتفاقاً میتوانند شعارهای انقلاب را با سرعت بیشتری پیش ببرند. اینها حق دارند. سئوال برایشان ایجاد شده. ۱۰ سال است که حرفهایی شنیدهاند و مسیرهایی را رفتهاند. خلاصه تحلیلم را ارائه کردم. حاج آقا گفتند: درست میگویی. برو به شورای امنیت کشور و قانعشان کن. گفتم: نمیتوانم قانعشان کنم و نمیتوانم رای بیاورم. پرسیدند: پس چه کار کنیم؟ گفتم: من میروم دانشگاه و شما اگر لازم شد حمایت کنید. گفتند: برو. اگر آن اعتماد نبود، من هیچ وقت به دانشگاه نمیرفتم. گفتند: برو و گزارش را به خود من بده. من رفتم و یک مقداری هم شلوغ شد. گزارش را به ایشان دادم و گفتند: کار خوبی کردی. در جلسه هیئت دولت گلایه کردند که این کار درستی نبود و نباید انجام میشد. حاجآقا خصوصی به من گفتند: شل نشو. کارت درست بود و ادامه بده. نهاد رسمی ذیربط به من اعلام کرده بود که به دانشگاه نرو. من چند بار دیگر به چند دانشگاه رفتم تا وقتی که در هیئت دولت بحث درگرفت که این سخنگو دارد تمرد میکند و به دانشگاه میرود. اصل رفتن من با پشتوانه آقای رئیسی انجام میشد. در جایی که احساس کردند باید شفاف صحبت کرد، به میدان آمدند و گفتند: شما اشتباه میکنید که به دانشگاه نمیروید. یک نفر دارد کار درستی میکند و آن هم کسی است که به دانشگاهها میرود و بقیه هم باید بروید. این به انسان اعتماد به نفس میداد.
از تجربه خودتان در این فرآیند بگویید.
الان نزدیک به سه سال است که سخنگوی دولت آقای رئیسی هستم. آقای رئیسی حتی یک بار در مورد خطای شخصی در سخنگویی از من گلایه نکردند. به من آموزش دادند، ولی گلایه نکردند. بعضی وقتها در حالت شوخی و خنده به من گفته بودند که بهتر بود این سئوال را به این شکل مطرح میکردی. وقتی این کلام را به کار میبرند، شما این طوری نگویید بهتر است. حاج آقا به من تذکر زیاد میدادند، ولی نه به خاطر خطاهایم، بلکه به خاطر کمکاری یا کوتاهی. یک وقت نرفته بودم کاری را انجام بدهم یا تاخیر کرده بودم و پاسخگو نبودم. اما وقتی خطا داشتم و ایشان متوجه میشدند که خطا و سهوی بوده، تذکر میدادند.
مثالی از این جنس میزنم. در یکی از دانشگاهها انواع سئوالات را از من پرسیدند. در دانشگاهها محدودیتی در پرسش نیست و برایشان دولت و غیر دولت هم فرقی نمیکند. سئوالی را مطرح کردند که ناظر به دولت ما نبود. من پاسخ ندادم و پیش خودم گفتم این پرسش ناظر به دولت ما نیست. حاج آقا این تکه را دیده بودند و گفتند فلان نکته را که دانشجو مطرح کرد چرا جواب ندادید؟ گفتم: نقد به دولت دیگری وارد بود، من چرا باید پاسخ میدادم؟ گفتند: آن اطلاعات غلط بود و متوجه کل نظام میشد. شما باید دفاع میکردید. فرمایش ایشان هم درست بود. اطلاعاتی که دانشجو داشت میداد، اغراق آمیز و غلط بود. من اگر دولت خودمان بود دفاع میکردم و توضیح میدادم. حاج آقا گفتند: شما یک وظیفه بهعنوان سخنگوی دولت دارید و یک امانت به اسم نظام دستتان هست. این صندلی که روی آن نشستهاید امانت است. تریبون امانت است و در امانت کوتاهی کردید. باید پاسخ میدادید و به این شکل هم باید پاسخ میدادید. یعنی حالت آموزشی هم داشت.
مثالی بود از اینکه ایشان مصالح ملی و مصلحت مردم را بر همه چیز اولویت میدادند.
احسنت. همیشه هم میدانستیم که اگر در چیزی مصالح کشور مطرح باشد و کوتاهی کنیم، حتماً مورد مواخذه ایشان قرار میگیریم. یعنی یقین داشتیم، بهویژه تاخیر در کار. فوقالعاده روی تاخیر در کار حساس بودند.
نظام آموزشی نباید معطل بماند
با شروع مهر بحث بر سر این بود که اساساً دانشگاهها و مدارس باز بشوند یا نشوند، چون به خاطر کرونا دانشگاهها و مدارس مدتها نیمه حضوری و نیمه تعطیل بودند و کسی حضور فیزیکی نداشت. پیش بینیها هم این بود که چون عادت به حضور فیزیکی ندارند، ممکن است سر و صدا راه بیندازند. آقای رئیسی محکم ایستادند و گفتند نظام آموزشی نباید معطل بماند و به اندازه کافی توقف بوده است. باید هر طوری که شده دانشگاهها باز بشوند. دانشگاهها که باز شدند، بعضاً در آنها شلوغیهایی اتفاق افتاد