برای خدا کار کرد و خدا دلهای مردم را به او جذب کرد
حجتالاسلام احمد مروی متولد 1337 در مشهد تولیت آستان قدس رضوی است. او پیش از این، معاون ارتباطات حوزوی دفتر رهبر جمهوری اسلامی بود و مسئولیتهایی چون مسئول دفتر رهبر در قم، رئیس شورای نمایندگان ولی فقیه در مناطق قومی و رئیس ستاد استهلال دفتر رهبری را داشته است. مروی در ۱۰ فروردین ۱۳۹۸ به تولیت آستان قدس رضوی منصوب شد و در ژانویه ۲۰۲۱ در لیست تحریمهای وزارت خزانهداری آمریکا قرار گرفت. او تحصیلات خود را در حوزه علمیه مشهد و قم ادامه داد و دارای مدرک دکترای الهیات و معارف اسلامی از دانشگاه قم است.
گفتوگو با تولیت آستان قدس رضوی
مواجهه شما با حادثه سقوط بالگرد و شهادت آیتالله رئیسی چگونه بود؟
بسم الله الرحمن الرحیم. تحمل این حادثه برای همه ما دشوار است، اما چیزی که ما را در این حادثه مؤلمه آرام میکند این آیه شریفه است: «إِلَّا ما کَتَبَ اللَّهُ لَنا هُوَ مَوْلانا وَ عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُون». همه حوادثی که اتفاق میافتند در دفتر الهی ثبت و ضبط شدهاند. چیزی و امری خارج از اراده الهی صورت نمیگیرد. او مولای ما و آقای ماست. باید به خداوند توکل و اعتماد کنیم و دل در گرو عنایت او قرار بدهیم تا تحمل این مصیبتها بر ما سهل و آسان شود.
آشنائی و مؤانست شما با رئیسجمهور شهید به چند سال پیش برمیگردد؟
دوستی ما در حد برادری بود، آن هم چه برادری! این دوستی به پنجاه سال قبل، سالهای 53، 54 برمیگردد. هر دو در قم بودیم. در یکی دو جلسه روضه و محفلی که بزرگترهای ما داشتند، من آقای رئیسی را دیدم. از بعضیها پرسیدم که ایشان چه کسی هستند و اهل کجا هستند؟ در جمع خراسانیها چه میکنند؟ گفتند ایشان از بچههای مشهد هستند. خود این نقطه اتصالی بود. ولی نقطه اتصال مهمتر این بود که متوجه شدم ایشان یتیم هستند. همه احساسات و عواطفم نسبت به این مسئله تحریک شد. آن چیزی که میتوانم بگویم موجب پیوند و دوستی ما شد و تا آخر هم روز به روز قویتر میشد، یک پیوند عاطفی و انسانی بود. من آن موقع پدر داشتم، گرچه در 19 سالگی یتیم شدم، ولی وقتی فهمیدم ایشان یتیم است، نسبت به ایشان حس خاصی پیدا کردم و سعی کردم خود را به ایشان نزدیک کنم، به او محبت کنم و با او رفیق بشوم. منشأ دوستی ما این مسئله بود.
شما در صحبتهایتان میفرمائید که رفیق دیرینه و صادق بودید. این رابطه چطور ادامه پیدا کرد؟
بله، رفیق پنجاه ساله. این قضیه باعث شد که من روز به روز ارتباطم را با ایشان بیشتر کنم.
آیا تا قبل از پیروزی انقلاب با همدیگر در قم بودید؟
چند سالی در مدرسه آیتالله بروجردی معروف به مدرسه خان همحجره بودیم. در دوره مبارزه که مزدوران ستمشاهی مدرسه خان را اشغال کردند، یکی از بزرگان خانهای را برای جمعی از طلاب اجاره کردند و من و آقای رئیسی با هم به آن خانه رفتیم و در آنجا هم هماتاق بودیم.
آن زمانها تقریبا چند ساله بودید و رابطه شما و شهید آیت الله رئیسی به چه شکل بود؟
هر دو نوجوان 15، 16 ساله بودیم. ایشان دو سال از من کوچکتر بود؛ من متولد 37 هستم و ایشان متولد 39. در دوران مبارزه و راهپیماییها و شرکت در اجتماعات انقلابی، رابطه نزدیکی داشتیم.
از روحیات شهید آیتالله رئیسی در آن دوران بگوئید.
همان شور انقلابی که در طلاب جوان بود، در این رفیق عزیز ما هم بود. غالباً با هم بودیم و کمتر موقعی بود که با هم نباشیم. از روز اولی که اجتماعی صورت گرفت و بعد از آن مقالهای که روزنامه اطلاعات نوشت و در آن به امام (ره) اهانت کردند، طلبهها در منزل آیتالله العظمی گلپایگانی جمع شدند و من با آقای رئیسی در آنجا بودیم. بعد هم به منزل بقیه مراجع رفتیم تا روز 19 دی که منزل آیتالله العظمی آقای نوری در خیابان بیگدلی که بعدازظهر در آنجا اجتماع بود. آن کشتار صورت گرفت و به مدرسه برگشتیم. در تمام این صحنهها با هم بودیم و ایشان حضور فعال، بانشاط و با انگیزه داشت تا زمانی که انقلاب به پیروزی رسید.
بعد از پیروزی انقلاب، چه فعالیتهایی را با هم انجام دادید؟
اوایل انقلاب حدود یک سال با هم در مسجدسلیمان بودیم. مرحوم اخوی نماینده امام و امام جمعه مسجدسلیمان بودند. آن موقع آنجا هنوز نه دادگاه انقلاب داشت و نه سپاه. من و آقای رئیسی در قم ساکمان را بستیم و به مسجدسلیمان رفتیم. یک سال آنجا بودیم و دادگاه انقلاب و سپاه را تشکیل دادیم. بعد به اهواز آمدیم. سپس من به تهران آمدم و در دفتر دادستان کل انقلاب، شهید قدوسی «رضوان الله تعالی علیه» مشغول شدم و آقای رئیسی هم دادستان کرج شد. معمولاً آخر هفتهها همدیگر را میدیدیم؛ یا ایشان میآمد تهران یا من میرفتم کرج.
به نظر میرسد این مؤانست مستمر بود. درست است؟
بله. نوعاً سفرهایمان با هم بود. چند سفر مکه با هم رفتیم و جوری تنظیم میکردیم که با هم باشیم. در داخل اگر سفرهایی انجام میشد، سعی میکردیم با هم تنظیم کنیم. نمیتوانستیم با هم نباشیم. در شرایط مجردی به شکلی و در دوران تأهّل به شکل دیگر؛ به هر حال شرایط جدیدی بر انسان تحمیل میشود. دوستی ما همچنان استمرار داشت و در سفرهای عتبات و سفر حج با هم رفتیم
از این سفرها خاطرهای دارید؟
ایشان همیشه حال خوبی داشت، مخصوصاً در سفرهای زیارتی. یکی دو سفر عتبات عالیات و چندین سفر حج با هم بودیم. خیلی حال خوبی داشت و من به حالش غبطه میخوردم.
از ویژگیهای بارز شخصیتی شهید آیت الله رئیسی برایمان بگوئید.
یکی از بارزترین ویژگیهای ایشان انصاف بود. آقای رئیسی جوانی بود انقلابی و متصلب به نظرات امام عظیمالشأن و بعد هم خلف صالح امام، رهبر عظیمالشأن انقلاب. واقعاً معتقد و باورمند بود. اما در مورد دیگرانی که اعوجاجات و فراز و نشیبهایی در زندگی سیاسیشان به وجود میآمد، هرگز در قضاوت از دایره انصاف خارج نمیشد، حتی در حالی که حقیقتاً انقلابی بود. در مورد منافقین، آنچه را که امام به ایشان دستور داده بود، بدون هیچ مماشات و مسامحهای انجام میداد. در دوره رهبری رهبر معظم انقلاب نیز همان اعتقاد و باورمندی را نسبت به رهبر عظیمالشأن داشت، اما همچنان منصفانه رفتار میکرد. ایشان مسلط و مقید به اصول و مبانی انقلابی بود و در عین حال به اصول و ضوابط اخلاقی نیز پایبند بود.
در مورد سادهزیستی ایشان بسیار شنیدهایم. شما در این باره چه نظری دارید؟
اگر بخواهیم به زبان معمولی حرف بزنیم، جنس آقای رئیسی جنس خوبی بود. خدا میداند این را دارم در خانه امام رضا(ع) عرض میکنم. خلاف اعتقادم نمیگویم. خیلی جنسش خوب بود. ذات خوبی داشت. ممکن است هر کسی، هر مدیری، هر سیاستمداری در حوزه کاریاش نگاهها و سلایق دیگری داشته باشد، اما کسی نمیتواند در مورد خوشذاتی و خوشجنسی آقای رئیسی حرفی بزند. اگر بگوید اینطور نیست، حقیقتاً بیانصافی کرده. جنسش جنس خوبی بود. زندگی سادهای داشت. برایش مقدور بود که از راه حلال برای خودش امکاناتی را فراهم کند. نمونهاش ایشان سه سال تولیت آستان قدس بود. حقالتولیه یک حق قانونی و مشروع است. ایشان حتی یک ریال هم برنداشت.
یعنی اصلا در آن مدت از آن استفاده نکردند؟
اصلا. من که آمدم، صورتحسابی را آوردند و گفتند این حقالتولیه سه سال آقای رئیسی است. گفتم در این تصرف نکنید. این حقالتولیه و مال، شخصی است و ربطی به حرم ندارد. به آقای رئیسی گفتم: ما این را کنار گذاشتهایم، چه کارش کنیم؟ گفتهام تصرف نکنند. ایشان گفت: من نمیخواهم. اگر آستان زمین بدهد، این پول را ببرید دو سه تا درمانگاه بسازید و ما این کار را کردیم و درمانگاه ساختیم. این حق خودش بود، ولی برنداشت.
پس رئیسجمهور شهید ما بانی خیر هم بودهاند؟
بله. در مناطق محروم سه درمانگاه ساخته شدند. ایشان زندگی ساده و پاکیزهای داشتند. یکی از خصوصیات ایشان این بود که خیلی امام رضائی بود. وقتی حکم ریاست قوه قضائیه را از رهبر معظم انقلاب دریافت کرد، پیش من گریه کرد و گفت: نمیخواهم از نوکری حضرت رضا(ع) دست بردارم.
زمانی که شهید آیت الله رئیسی حکم ریاست قوه قضائیه را دریافت کردند، واکنش ایشان چه بود؟
ایشان آن زمان خیلی منقلب بودند. میگفت: چون حکم آقاست میپذیرم، والا اصلاً نمیخواهم. حتی به من گفت: شاید یک روزی دلم میخواست، ولی الان که مدال نوکری حضرت رضا را دارم، نمیخواهم. این هم صداقت ایشان است که گفت شاید در این یکی دو سال آخر میخواستم، ولی وقتی به اینجا آمدم دیگر نمیخواهم، اما چون آقا امر کردهاند، تسلیم هستم.
از زیارت ایشان بگویید.
ایشان مقید بودند که در فرصتهای مختلف، خودشان را به زیارت حضرت برسانند. گاهی اوقات آدم به مشهد میآید و یک زیارت هم میکند، ولی ایشان به نیت زیارت میآمدند. علاوه بر زیارت، صله رحم هم انجام میدادند. مادرشان در قید حیات هستند. خدا انشاءالله صبرشان بدهد و کمکشان کند.
یعنی موضوعیت سفرهای ایشان، زیارت بود؟
بله، ایشان به مناسبتهای مختلف میآمدند؛ ایام زیارتی، ایام شهادت امام رضا (ع)، بیست و سوم ذیالقعده که زیارت حضرت رضا(ع) است، عرفه، و مناسبتهای خاصی که موقعیت پیدا میکردند. برای زیارت به مشهد میآمدند و آن هم زیارتهای طولانی. اینجا جایی است که بتوانند راحت زیارت کنند، نه برای مردم مزاحمت ایجاد شود و نه برای خودشان. ایشان زیارتشان سه چهار ساعت طول میکشید.
آیا این عادت حتی در دوره ریاست جمهوری هم ادامه داشت؟
بله. من از دوستان سؤال میکردم که آقای رئیسی کی مشرف شدند و کی رفتند؟ میگفتند: ساعت یک آمدند، اذان صبح نماز را خواندند و رفتند فرودگاه. حقیقتاً امام رضائی بودند.
تقریبا آخرین باری که به زیارت رفتند چه زمانی بود؟
ایشان هفته قبل از شهادتشان به مناسبت کنگره حضرت رضا(ع) مشرف شدند و یک زیارت چند ساعته کردند و برگشتند. پرسیدم: نمیمانید؟ گفتند: نه، صبح چهارشنبه باید به جلسه هیئت دولت برسم. خیلی اهل زیارت و توجه و توسل بودند. همیشه هم به ما میگفتند شما که کنار حضرت رضا(ع) هستید برای ما دعا کنید، از حضرت بخواهید.
در دوره خادمی آستان قدس رضوی، چه خدماتی از شهید آیتالله رئیسی دیدید؟
سه سال دوره کوتاهی بود، ولی ایشان در آستان قدس منشأ خدمات خوبی شدند و پایهگذاری کارهایی در حوزههای خدمات اجتماعی که قبلاً هم بود، در دوره ایشان گسترش پیدا کرد. توجه به زائران و توجه ویژه به زائرین احسانپذیر. همین زائرسراهایی که ساختند که زائرینی که امکانات کمتری دارند، از این موقعیتها و فضاها استفاده کنند. اصل را بر زیارت زائرین و خدمت به زائرین قرار داده بودند. یادم هست یک وقت برای سالگرد یکی از بزرگانی که در حرم مطهر مدفون هستند، میخواستند مراسمی بگیرند. ایشان به آن بزرگ خیلی ارادت داشتند، ولی گفتند در حد بیست دقیقه، هیچ چیزی نباید مانع زیارت مردم بشود. اصل در اینجا زیارت و زائر است. ما اجازه نداریم که برنامهای داشته باشیم که برای زائرین محترم محدودیت ایجاد شود. ایشان خیلی به این مسئله توجه داشتند.
شهید آیت الله رئیسی در مواجهه با مقام و مسئولیت چگونه بودند؟
آقای رئیسی حقیقتاً بر پست و مقام سوار بود و پست بر او سوار نشد. این را من با همه وجودم حس کردم. خدا میداند رفتارش از آن روزی که یک بچه یتیم در قم بود تا روزی که رئیسجمهور شد، در تواضع، اخلاق و نوع تعاملش با دیگران فرقی ندیدم. تصنعی هم نبود، چون اگر تصنعی باشد، بالاخره در جایی خودش را نشان میدهد.
تأثیر مردم از شهید آیت الله رئیسی را چگونه تفسیر میکنید؟
آیه «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» نشان میدهد که تأثر مردم از او، با اشکال و تنوع مختلف، و نه یک بخش و قشر خاصی، واقعی است. حقیقتاً همین است و مصداق آیهای که عرض کردم. کسی که عمل صالح انجام بدهد، خود را خدمتگزار مردم بداند و خود را برای مردم نگیرد، بلکه حقیقتاً خادم و نوکر مردم بداند، خدا دلها را به سوی او جذب میکند.
خاطره نقل نشدهای از ایشان ندارید؟
ایشان هر اتفاقی که میافتاد معمولاً برای من تعریف میکرد. خیلی با هم صمیمی بودیم. یک بار گفت: «در سفری که به حرم امیرالمؤمنین(ع) داشتم، به آقا عرض کردم: ما که هر چه مشرف میشویم شما جواب نمیدهید. دلم شکست. گفتم من هم چیزی نمیخواهم، میروم یک گوشه مینشینم، زیارت میکنم، نماز میخوانم و میروم. رفتم و مشغول نماز شدم. دیدم کسی به پشت من زد و گفت: آقا میفرمایند کار برای خدا بکنید، ما هم پشتیبانی میکنیم. نگاه کردم، دیدم کسی پشت سرم نیست و کسی را ندیدم.»
ایشان واقعاً برای خدا کار میکرد. اگر اینگونه نبود، حضرت جواب نمیدادند. حضرت با آن فوریت جواب دادند، زیرا شایستگی او را میدیدند. اگر نمیدیدند، پیغام را برایش نمیفرستادند.
شنیدیم در مورد ماجرای محل دفنشان صحبت کرده بودید؟
بله. چند سال قبل که مدال نوکری حضرت به سینهام زده شد، ایشان نقطهای را به من نشان دادند و گفتند دوست دارم در اینجا دفن بشوم، شما یک کاغذ به من بده. گفتم: آقای رئیسی! من زودتر از شما فوت میکنم و نفر بعدی انشاءالله قدرشناسی میکند و این کار را انجام میدهد. گفتند: شما یک کاغذی بده. گفتم: من دلم نمیآید، نمیتوانم چنین کاغذی بنویسم که جای قبر شما را مشخص میکند. هیچ وقت فکر نمیکردم شاهد فقدان این برادر عزیزم باشم. همیشه فکر میکردم قبل از ایشان از دنیا میروم. تصورم این بود. انشاءالله که با حضرت رضا(ع) محشور باشد.
درمانگاه بسازید
من که آمدم، صورتحسابی را آوردند و گفتند این حقالتولیه سه سال آقای رئیسی است. گفتم در این تصرف نکنید. این حقالتولیه و مال، شخصی است و ربطی به حرم ندارد. به آقای رئیسی گفتم: ما این را کنار گذاشتهایم، چه کارش کنیم؟ گفتهام تصرف نکنند. ایشان گفت: من نمیخواهم. اگر آستان زمین بدهد، این پول را ببرید دو سه تا درمانگاه بسازید و ما این کار را کردیم و درمانگاه ساختیم. این حق خودش بود، ولی برنداشت.