یک الگوی متفاوت در عرصه مدیریت سیاسی کشور

استاد علیرضا پناهیان در 28 فروردین ماه سال 1344 در تهران متولد شد، پدرش از روحانیون و مبلغین تهران بوده است. او از سال 1356 و در سال اول راهنمایی در کنار دروس مدرسه به تحصیلات حوزوی نیز پرداخته و از سال 1362 در حوزه علمیه قم تحصیلات حوزوی را پی گرفته است، پس از پایان دروس سطح حوزه به مدت 12 سال در درس خارج حضرات آیات وحید خراسان، جوادی آملی، سید محمدکاظم حائری، و مقام معظم رهبری حاضر شده است. پناهیان علاوه بر انجام فعالیت های تبلیغی، به امور اجرایی و مدیریتی در عرصه های فرهنگی نیز اشتغال داشته است، از جمله سوابق او می‏توان به معاونت فرهنگی لشگر 27 محمد رسول الله(ص) در دوران دفاع مقدس، معاونت فرهنگی نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه ها و مرکز جهانی علوم اسلامی اشاره کرد. ایشان بیش از ده سال سابقه تدریس در دانشگاه هنر را دارد و همچنین مسئولیت نهاد این دانشگاه نیز برعهده او بوده است، و بعد از آن هم زمان با مسئولیت مشاوره ریاست نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‏ها و انجام امور تبلیغی به تدریس در حوزه و دانشگاه و پژوهش در علوم دینی مشغول بوده است. در حال حاضر او بیشتر در حوزه به فعالیت می‏پردازد و مدرسه علمیه دارالحکمه تهران را در سال 1392 تاسیس کرده و به اداره آن مشغول است.

گفت‌وگو با مدیر مدرسه علمیه دارالحکمه تهران

شهید آیت‏الله رئیسی سال‏ها در انقلاب اسلامی مسئولیت داشتند، اما یا شناخته‏شده نبودند و یا در عرصه سیاسی حضور نداشتند. حضور و ظهور ایشان در عرصه سیاست را چگونه ارزیابی می‏کنید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. بنده تصور می‏کنم ظهور شخصیتی مثل شهید رئیسی در عرصه سیاست تقریباً بی‏سابقه یا کم‏سابقه است. مردی در عرصه سیاسی ظاهر شد و مهم‏ترین پست سیاسی کشور را با رأی مردم به دست آورد که جزو سیاستمداران محسوب نمی‏شد. ایشان یک حقوقدان، قاضی و در همه انتخابات از سوی قوه قضاییه ناظر بود. ایشان مدتی مسئولیت بازرسی کل کشور را نیز بر عهده داشتند و بر دستگاه‏ها و مدیران دولتی نظارت دقیق داشتند.
چه عواملی باعث شدند که شهید آیت‏الله رئیسی علی‏رغم توصیه دوستان و اطرافیان، تصمیم به حضور در انتخابات بگیرند و چگونه ایشان قصد داشتند با منش و روش متفاوت خود، تحولاتی را در عرصه سیاسی جمهوری اسلامی ایجاد کنند؟
شنیدم که ایشان هنگامی که می‏خواستند اطرافیان و حتی خانواده را نسبت به حضور در انتخابات ریاست جمهوری متقاعد و همراهی آنان را جلب کنند، عباراتی شبیه به این به کار برده‏اند که: «من قصد دارم یک الگو و روشی را در عرصه سیاسی پیش بگیرم که احساس می‏کنم کسی غیر از من این روش را به نمایش نخواهد گذاشت.» شخصیت‏هایی هم که ایشان را ترغیب به حضور در انتخابات می‏کردند قصد داشتند رئیس جمهوری متفاوت از سایر رؤسای جمهور پیشین به عرصه بیاید و انتخاباتی متمایز از انتخابات قبلی شکل بگیرد.
در آن زمان داشت رسم می‏شد که هر کس رقیبش را در مناظره‏های انتخاباتی بیشتر و محکم‏تر به زمین بزند، بیشتر رأی می‏آورد. رقابت در عرصه سیاسی داشت به ابتذال می‏گرایید و لذا ایشان می‏دانست که وارد چه کارزاری می‏شود. می‏دانست که عرصه سیاسی جمهوری اسلامی نیاز به یک شخصیت، منش و چیزی دارد که من آن را «حکمت سیاسی» می‏نامم. نیاز به مَنِشی دارد که متفاوت از منش سیاستمداران است. ایشان این خلأ را می‏دیدند و شاید علی‏رغم میل خودشان و دوستانشان که دلسوز ایشان بودند و به ایشان توصیه می‏کردند وارد انتخابات نشود، عزمشان را جزم کردند و به صحنه آمدند.
به چه صورت ایشان توانست با اتخاذ رویکردی متفاوت و فراتر از دوقطبی‏سازی‏ها و درگیری‏های فرعی، در میدان سیاست حضور یابد؟
اگر جامعه ما به جایی رسید که به شخصیت‏های سالم بگویند نرو و خودت را در انتخابات خراب نکن، یعنی انتخابات و رقابت‏ها محل مفسده شده و این یک فاجعه است. به همین دلیل به ایشان توصیه می‏شد وارد این عرصه نشو و خودت را خراب نکن. منظور از خراب کردن هم این بود که در این رقابت‏ها تهمت زده می‏شود و تو هم به هر حال عکس‏العمل‏هایی نشان می‏دهی و درگیری‏هایی پدید می‏آید و هر طور حساب کنی به ضرر شما تمام می‏شود. لذا ایشان با آگاهی کامل از آنچه که رخ خواهد داد وارد میدان شد و طرح خود را اجرا کرد. نوعی سیاست‏ورزی را با حکمت خاص خودش فراتر از دوقطبی‏سازی‏های منحوس و دروغین و درگیری‏های فرعی در پیش گرفت و اصل را هرگز فدای فرع نکرد. فراتر از انگیزه‏های غلط سیاست‏ورزی که برخی از سیاست‏ورزان در پیش می‏گیرند و هنوز انتخابات فعلی تمام نشده در فکر انتخابات بعدی و رزومه ساختن برای خود و پرونده‏سازی برای دیگران هستند. ایشان نه برای خودش دنبال رزومه بود و نه برای دیگران دنبال پرونده، اگرچه از بسیاری از پرونده‏ها مطلع بود.
در نهایت این شخصیت سیاسی ظهور پیدا کرد و جا داشت که این اتفاق بیفتد. در جامعه ما شخصیت‏های شایسته‏ای که می‏توانند وارد عرصه سیاست شوند، نه‏تنها کم نیستند، بلکه بسیار فراوان‏تر از آن دسته شخصیت‏های سیاسی‏ای هستند که متأسفانه به‏درستی عمل نکردند، ولی باید همچون شهید رئیسی فداکاری کنند و وارد میدان شوند. از خراب شدن نترسند و بیایند و درست عمل کنند.
شهید آیت الله رئیسی چگونه توانست استانداردها و شاخصه‏های کار سیاسی را در جامعه دینی تغییر دهد و با چه رویکردهایی توانست امید را به جامعه بازگرداند؟
مهم‏ترین اتفاقی که ایشان رقم زد بازگرداندن امید به جامعه بود. ایشان با حضور خودش در عرصه سیاسی معنای سیاست‏ورزی را به ابتذال را عوض کرد. شخصیت آقای رئیسی یادآور انسان‏های خالص و خلّص اوایل انقلاب است. همین طور وزیر امور خارجه که واقعاً شخصیت ناشناخته‏ای است و باید به صورت جداگانه به تحلیل شخصیت و خط فکری ایشان در عرصه دیپلماسی پرداخته و تبیین شود که مشی دیپلماسی ایشان چه بود که حتی در برخی از مقاطع منش ایشان را نمی‏پسندند و از فضای دیپلماسی اخراجش می‏کنند و بعد در دوره بعد ایشان مجدداً وارد این عرصه می‏شود و موفق‏تر عمل می‏کند.
اتفاق مهمی که شهید رئیسی با حضور خود در عرصه سیاسی رقم زد این بود که استانداردها و شاخصه‏های کار سیاسی را در یک جامعه دینی تغییر داد. ایشان از تفاوت خودش با دیگران آگاه بود و آن را به منصه ظهور رساند.
الگوهایی که در اوایل انقلاب داشتیم رفته‏رفته فراموش شدند و به‏تدریج به جایی رسیدیم که اگر بخواهی مرد سیاست باشی، باید اخلاق را کنار بگذاری. اگر بخواهی مدیر باشی، باید باج بدهی و باج بگیری. الگوهای ما به‏تدریج جای خود را به الگوهای بی‏اخلاق غربی می‏دادند و الگوی اسلامی را فقط در حد تئوری می‏دانستند. در این فضا ناگهان الگویی همچون شهید آیت الله رئیسی به میدان آمدند.
در بحبوحه انتخابات سال 96 که شهید رئیسی برای اولین بار در آن شرکت کردند، دوستی از اهل سیادت و علم می‏گفت یکی از این بچه‏های کار که سر چهارراه شیشه ماشین تمیز می‏کرد، زد به شیشه ماشین. گفتم نمی‏خواهم. گفت: «نه، کار دارم.» وقتی شیشه را کشیدم پایین، گفت: «تو رئیسی هستی؟» گفتم: «نه، من رئیسی نیستم.» گفت: «آخر عمامه‏ات شبیه این آقای رئیسی است که می‏خواهد رئیس جمهور شود.» می‏گفت از او نظرش را راجع به آقای رئیسی پرسیدم که گفت ایشان می‏خواهد بیاید و تمام چهارراه‏ها را ایست بازرسی بگذارد و حرف‏های دروغین و تخریب‏کننده این چنینی که در باره ایشان ساخته بودند.
یا اینکه گفتند می‏خواهد در دانشگاه‏ها دیوار بکشد.
این سخن قبیحی بود که یک سیاستمدار گفت و بداند که در تاریخ نامی از امثال او باقی نخواهد ماند. حضرت زهرا(ع) در سخن دیگری به کینه عده‏ای از حضرت علی(ع) اشاره می‏کند و این نشان می‏دهد ترسی که از شخصیت‏های دینی و انقلابی به دل جامعه تزریق می‏کنند، در زمان امیرالمؤمنین علی(ع) نیز سابقه داشته است. آقای رئیسی وقتی سر کار آمدند، به‏جای به کار بردن کلماتی همچون «آرمان انقلاب اسلامی» و... بیشتر از لفظ «مردم» استفاده کردند. این ترجمه همان اسلامی بود که ایشان درک کرده بود؛ ترجمه اخلاص ایشان بود. شهید صدر می‏نویسد: «برای خدا یعنی برای مردم.» با خدماتی که آقای رئیسی انجام داد مردم فهمیدند که یک فرد واقعاً انقلابی تا این حد خالصانه برای رفاه جامعه تلاش و پشتکار دارد و ذره‏ای به فکر خودش نیست. ایشان قسم خورده بودند که من حتی یک لحظه هم به فکر دور بعدی ریاست جمهوری نیستم و واقعاً نبودند. سیاستمداری که بخشی از ذهن خودش را متمرکز بر دور بعدی کند، نمی‏تواند خوب تدبیر کند و تمرکز کافی برای اداره جامعه نخواهد داشت و کلامش نیز در میان مدیران میانی اثری ندارد. رئیس جمهور در واقع رهبر سیصد هزار نفر مدیر اجرایی است.
شهید آیت‏الله رئیسی چگونه با مدیریت مردمی و اسلام حقیقی خود توانست ترس و بدبینی نسبت به شخصیت‏های دینی و انقلابی را در جامعه از بین ببرد و چه نقشی داشتند تا مردم دوباره به این شخصیت‏ها اعتماد کنند؟
مدیریت شهید رئیسی یک مدیریت مردمی و برآمده از اسلام حقیقی بود. سیاست‏ورزی رئیسی فدا شدن برای مردم بود و این معنای حقیقی خالصا لوجه الله است که همه مردم آن را باور کردند و باعث شد آن ترسی که در ذهن عده‏ای در باره شخصیت‏های دینی و انقلابی وجود داشت فرو بریزد. ترسی که گروهی قصد داشتند با تهمت و افترا آن را دل جامعه تشدید کنند و شهید رئیسی با خون خودش این دروغ‏ها را برملا کرد.
گاهی اوقات پروردگار تهمت‏ها را با ریختن خون شهیدان برطرف می‏کند، چون این نوع تخریب‏ها و افتراها به این راحتی زدوده نمی‏شود. به استناد نظرسنجی‏های صورت گرفته عده‏ای در انتخابات ریاست جمهوری دوره قبل فقط به این دلیل مشارکت نکردند که آثار سوء حرف‏هایی که این گروه در دور قبلی زده بودند در ذهنشان نشست کرده بود.
چگونه شهید آیت‏الله رئیسی توانست با تمرکز بر مردم و دوری از وابستگی به احزاب، سیاست‏ورزی صادقانه‏ای را به نمایش بگذارد؟
محور سیاست‏ورزی شهید رئیسی مردم بودند و ایشان در این بخش صادقانه و تمام و کمال عمل کردند. وجه دیگر سیاست‏ورزی ایشان این بود که ایشان اداره جامعه را نه وابسته به احزاب، بلکه وابسته به فعالیت، برنامه و پیگیری مسئولین می‏دانست. برخی فضای سیاسی را در ظاهر برای مردم، ولی در واقع برای خود و حزب خود می‏خواهند. می‏گویند همه مردم باید در اداره کشور مشارکت داشته باشند، ولی در حقیقت منظورشان صرفاً حضور احزاب است. یا وقتی می‏گویند چرا نمایندگان همه مردم حضور ندارند، منظورشان این است که چرا نمایندگان برخی از احزاب حضور ندارند.
آقای رئیسی نشان داد که باید از احزاب عبور کرد. اتفاقاً جامعه ما برخلاف تصور این دسته از سیاسیون جامعه‏ای است که برای حزب تره هم خرد نمی‏کند، لذا هر کس که بخواهد وجه سیاسی خیلی مثبتی بگیرد، اعلام می‏کند که من مستقل آمده‏ام. جالب اینجاست که احزاب هیچ مسئولیتی هم نمی‏پذیرند و نقش کمک‏کننده آنچنانی ندارند، ولی در عوض نقش تخریبی بسیار بالایی دارند. همه احزابی که حاضر به کمک ایشان نشدند، الان روسیاه هستند و افسوس می‏خورند که ای کاش کمک یا حداقل در رسانه‏هایشان تأییدش کرده بودند.
شهید آیت‏الله رئیسی با ایجاد «شبکه دستیاران مردمی» چه اهدافی را دنبال می‏کرد؟
شهید رئیسی در مقام عمل متوقف به احزاب نماند و به سراغ مردم رفت. در این راستا «شبکه دستیاران مردمی» دولت را ایجاد کرد. این اقدام بسیار جدیدی در دولت بود که بعد از چهل و اندی سال از پیروزی انقلاب اسلامی اتفاق افتاد. ایشان معتقد بود هر استانداری باید یک دستیار مردمی داشته باشد که به او گوشزد کند کارها و تصمیمی‏گیری‏ها را باید با مشارکت مردم انجام بدهی و نظارت مردمی را بر امور افزایش بدهی. در فرمایشات مقام معظم رهبری مردمی‏سازی سه عنصر دارد: 1. دخالت مردم در تصمیم‏گیری که در این بخش منظور از مردم نخبگان است. چون غالباً ممکن است عموم مردم نتوانند در تصمیم‏گیری‏ها نظر بدهند. 2. نظارت مردم 3. اقدام مردم که شامل عموم جامعه است.
چگونه شهید جمهور توانست با تمرکز بر مردم و تشکیل دولت بدون باندهای سیاسی، با تبعیت از ولایت فقیه، سیاست‏ورزی حکیمانه‏ای را به نمایش بگذارد؟
شهید رئیسی در سیاست‏ورزی خود بیش از احزاب به مردم بها دادند. نه از زخم زبان‏های احزاب خسته شدند، نه برای دلخوشی آنها کاری انجام دادند و نه چندان منتظر کمکشان شدند. شاید کسی باور نکند، ولی ایشان دولتش را بدون هیچ نوع باند سیاسی‏ای تشکیل داد. حتی بسیاری از حزب‏اللهی‏ها از ایشان انتقاد کردند که چرا همه اعضای دولت قبل را عوض نمی‏کنید؟ ولی ایشان مخالف این نظر بود. برای ایشان مهم این بود که آن فرد چقدر اهل کار است. به همین دلیل عده زیادی در بدنه دولت حضور داشتند که متعلق به حزبی خاص بودند، ولی از کار برکنار نشدند. البته این شیوه سیاست‏ورزی هزینه دارد. ممکن است همین افراد به دلیل همان تعلقات حزبی و جناحی در دولت ایشان خوب کار نکنند و یا مشورت‏های مغرضانه بدهند، ولی به هر حال این دیدگاه بزرگوارانه بسیار ارزشمند است.
نکته دیگری در این مورد دارید؟
نکته دیگر ولایت‏مداری آقای رئیسی بود که برخاسته از اعتقاد و حکمت سیاسی‏شان بود. به‏زعم بنده حتی اگر ایشان یک شیعه معتقد به ولایت هم نبود و شخصاً ارادتی به امر ولایت نداشت، باز هم حکمت سیاسی‏شان اقتضا می‏کرد که از ولایت فقیه تبعیت کند. زیرا ما ولایت را یک امر عقلانی می‏دانیم. برخی تصور می‏کنند این مسئله صرفاً یک مسئله اعتقادی است، در حالی که یک امر دارای تحلیل عقلی انسان برای اداره امور جامعه است.
برخی علاقه دارند شهید رئیسی را صرفاً فردی مخلص و اخلاق‏مدار معرفی کنند و از حکمت سیاسی ایشان غفلت می‏کنند. یکی از وجوه حکمت سیاسی ایشان این بود که متوجه شد درد این مملکت بوروکراسی است. به‏خوبی فهمید که بوروکراسی اگر در آن تحولی ایجاد نشود، مملکت را نابود خواهد کرد؛ بوروکراسی منحطی که کشور ما را به لحاظ سهولت در کسب و کار در رده‏های آخر کشورهای دنیا قرار داده است.
در دولت ایشان با اجرای قانون تسهیل در صدور مجوزهای کسب و کار، تحول چشمگیری ایجاد شد. این قانون به‏طور خاص برای مقابله با بوروکراسی منحطی که کشور را از نظر سهولت در کسب و کار به رده‏های پایین در سطح جهانی کشانده بود، به تصویب رسید.
این قانون و نیز پیگیری‏های خود ایشان و حضورشان در استان‏ها و استانداری‏ها همگی در راستای این تغییر و تحول است. زیرا شما به هر میزان افراد شایسته هم که منصوب کنی، باز هم خودت باید پیگیر باشی. به همین دلیل بود که ایشان می‏گفتند مهم‏ترین عامل در به سرانجام رسیدن امور، پیگیری آنهاست. ایشان به جنگ بوروکراسی آمدند و اگر مدیریت‏شان ادامه پیدا می‏کرد، شاهد تحول عظیمی در این زمینه بودیم.
فراموش نکنیم که ایشان قبل از اینکه رئیس جمهور باشد، یک حقوقدان بود و از جایی مثل قوه قضاییه و بازرسی کل کشور به عرصه اجرایی کشور آمده و در آنجا مشاهده کرده بود که برخی از این قوانین دست و پاگیر و مضر هستند. برخی به ایشان می‏گفتند از تجربیات‏تان در بازرسی کل کشور استفاده کنید و بگویید که راه را چطور باید رفت. البته ایشان در مقطعی یک نمایشگاهی هم زده بودند و راه برون‏رفت از مشکلات را برای هر یک از وزارتخانه‏ها ترسیم کرده بودند که مسئولین دولتی می‏آمدند بازدید می‏کردند. رئیس جمهور وقت نیز از کار ایشان تقدیر کرده بود و به مسئولین دولت خود سفارش کرده بود که به توصیه‏های کارشناسی ایشان توجه کنند.
چگونه شهید آیت الله رئیسی با تشخیص دقیق اشکال اصلی کشور و مبارزه با بوروکراسی، درصدد کاهش موانع اداری و ایجاد رونق در تولید و کسب و کار برآمدند؟ همچنین، چه تأثیری کاهش بوروکراسی می‏تواند بر کاهش نزاع‏های سیاسی و بهبود فضای اجرایی کشور داشته باشد؟
ایشان در سیاست‏ورزی به‏خوبی متوجه اشکال اصلی کشور شده بودند و به جنگ آن رفتند. جنگی که متأسفانه ناتمام باقی ماند. سیاست‏ورزی حکیمانه این نیست که انسان بیاید گفتاردرمانی کند و از اهرم‏های غلط برای حل مسائل کشور استفاده کند. علت گره‏هایی که در انجام کارها پیش می‏آید ساختار اداری ماست.
به نظر من کاش ایشان می‏ماند و مدتی هم به مجلس می‏رفت. امیدوارم این روحیه و عزمی که ایشان و برخی از همکاران ایشان در برداشتن موانع به منظور ایجاد رونق در تولید و کسب و کار داشتند، نمایندگان مجلس جدید هم دنبال کنند و بوروکراسی را به‏عنوان یک مانع جدید از سر راه کشور بردارند.
اتفاق مهمی که با کاهش بوروکراسی خواهد افتاد این است که سیاست‏بازی و بسیاری از نزاع‏های سیاسی از بین می‏رود. زیرا دعواهای سیاسی بر سر پست و مقام غالباً برای دستیابی به امضاهای طلایی و عامل به وجود آورنده آن همین بوروکراسی است. برخی تصور می‏کنند مشکلات کشور صرفاً با حضور یک فرد شایسته حل خواهد شد، در حالی که این طور نیست، زیرا به‏محض ورود به عرصه اجرایی، همین بوروکراسی دست و پای او را خواهد بست و اجازه کار به او نخواهد داد.
چگونه اصلاح بوروکراسی و کاهش کثرت قوانین می‏تواند به کاهش نقش مخرب احزاب و رسانه‏های سیاسی در مدیریت کشور منجر شود و زمینه را برای نقش‏آفرینی بیشتر متخصصان و دانشمندان فراهم کند؟ همچنین، چه تأثیری این اصلاحات بر بهبود فضای رسانه‏ای و حل مشکلات کشور خواهد داشت؟
با اصلاح بوروکراسی دعواهای سیاسی در رسانه‏ها نیز از بین خواهد رفت و روزنامه‏های ما به‏جای کشمکش با یکدیگر، هر یک می‏توانند به یک روزنامه تخصصی در حوزه فرضاً کشاورزی، اقتصاد و... قرار بگیرند و به شکل تخصصی برای حل مشکلات کشور کار کنند. به‏جای اینکه احزاب، سردمدار باشند، رؤسای علمی دانشگاه‏ها سردمدار باشند. در حال حاضر احزاب، دانشمندان جامعه را نیز به محاق برده‏اند. صاحبان اندیشه به خاطر ترس از اینکه مبادا به حزب یا جریان خاصی منتسب شوند از بیان حقایق خودداری می‏کنند. چه کسی این مسئله را به وجود آورده است؟ رسانه‏های خبری داخلی‏ای که دقیقاً مثل بی‏بی‏سی و شبکه بهایی «من و تو» و حتی بدتر از آنها کار می‏کنند. به‏راحتی دروغ می‏گویند و تحلیل‏های خلاف واقع ارائه می‏دهند.
بنابراین اگر بوروکراسی را اصلاح نکنیم و کثرت قوانین داشته باشیم، امضاهای طلایی و یک قدرت بی‏پایه برای مدیران جامعه ایجاد می‏شود. در این شرایط روزنامه‏ها و رسانه‏ها نقش سیاسی پررنگی برای بازی دادن مدیریت‏های تخصصی کشور و واگذاری آن به افرادی از جناح سیاسی دلخواه پیدا می‏کنند. با این روند مشکلات کشور همچنان پابرجا خواهد ماند.
با توجه به تأکید شهید آیت الله رئیسی بر واگذاری قدرت به مردم و ایجاد شبکه دستیاران مردمی، چگونه می‏توان این رویکرد را در اصلاح بوروکراسی و کاهش تکاثر قدرت در دولت به کار گرفت؟
دو ماه قبل از شهادت آقای رئیسی با صدای نسبتاً بلندی به ایشان عرض کردم آقای رئیسی! شما آن کسی هستید که می‏توانید این بوروکراسی را اصلاح کنید. شما می‏توانید قدرت بیش از حد دولت را به مردم واگذار کنید، همان گونه که شعار امسال نیز مشارکت مردم است. اگر این اتفاق بیفتد، دیگر دعوا بر سر قدرت نخواهد بود. امیرالمؤمنین علی(ع) بیت‏المال را به نسبت مساوی تقسیم می‏کرد. علاوه بر این کار دیگری هم انجام می‏داد و آن اینکه بیت‏المال را جارو می‏کرد و سپس به خدا عرض می‏کرد که خدایا! تو شاهد باش که من همه بیت‏المال را تقسیم کردم و تحویل دادم. این یعنی تکاثر قدرت و ثروت برای دولت هم مضر است. چون همین موضوع خود عاملی برای اختلاف در درون خود دولت است.
یکی از وجوه حکمت سیاسی شهید رئیسی این بود که نه‏تنها باید در میان مردم بود، بلکه باید کار را نیز به آنان سپرد. شبکه دستیاران مردمی دولت یک نمونه برجسته از مردمی‏سازی‏ای بود که دولت آقای رئیسی به آن همت گمارد.
ما انتخابات زودهنگام را در پیش داریم. سال‏های گذشته نگران این بودیم که روند انتخاب رئیس‏جمهور در ایران یک روند هیجانی است و امسال به نظر می‏رسد با این حادثه این مسئله تشدید شده است. در این فرصت کوتاه، مردم و کاندیداها باید به چه نکات و شاخص‏هایی توجه کنند؟
با تأسی از رئیس جمهور شهید می‏توان به چند نکته اشاره کرد. یکی اینکه از همه نامزدها خواهش می‏کنیم در مناظرات و گفتگوهای انتخاباتی خود روش شهید رئیسی را در پیش بگیرند. مناظرات سیاسی را محل منازعات اشخاص قرار ندهند، بلکه محل ارائه برنامه خود قرار بدهند. می‏توانند برنامه‏های یکدیگر را نقد کنند، ولی این روش که بخواهند با تخریب و حمله به شخصیت دیگران موقعیت خود را تقویت کنند، روش پسندیده‏ای نیست.
یک دروغ و خیانت بسیار بزرگ این است که می‏گویند اگر انتخابات دوقطبی شود و کاندیداها در مناظره‏ها سخت به جان هم بیفتند، انتخابات پرشور خواهد شد. در حالی که این کار ممکن است مشارکت را به صورت موقت درصدی افزایش دهد، اما مهم‏تر این است که مردم از عرصه سیاست نفرت پیدا خواهند کرد و در این صورت این عرصه از هر زمان دیگری آلوده‏تر خواهد شد.
به اعتقاد بنده مهم‏تر از انتخاب یک رئیس جمهور شایسته این است که بازار انتخابات با اخلاق و حسن نیت همراه باشد. این نوع انتخابات در درازمدت اثرات به‏مراتب مثبت‏تری از زمانی خواهد داشت که بخواهیم انتخابات را دوقطبی کنیم.
چگونه فضای انتخابات را به فضای انتخاب فرد متخصص، کاردان و ذی‏صلاح تبدیل می‏کنید؟ چگونه می‏توانید نقش رسانه‏ها را در شکل‏گیری این رفتار تعیین‏کننده مطرح کنید؟
فضای انتخابات را فضای انتخاب فرد متخصص، کاردان و ذی‏صلاح قرار بدهیم و همان گونه انتخاب مرجع تقلیدمان را یک انتخاب مقدس می‏دانیم و به نظر یکدیگر در انتخاب مرجع تقلید احترام می‏گذاریم، در انتخاب رئیس جمهور اصلح نیز به همین شکل رفتار کنیم. نقش رسانه‏ها در شکل‏گیری این رفتار بسیار تعیین‏کننده است. هیجان سیاسی کاذب به ضرر کشور است و هر گاه دچار این آفت شده‏ایم در درازمدت ضربه خورده‏ایم.
نکته دیگر اینکه کسانی که نامزد می‏شوند بروند بین خودشان و خدای‏شان سنگ‏های‏شان را وا‌بکنند که آیا واقعاً با هدف فدا شدن برای ملت آمده‏اند یا خیر. یک بار بروند کنار مزار شهدا و آمادگی خود را برای شهادت اعلام کنند. این یک حرف صرفاً معنوی نیست. اگر کسی واقعاً برای شهادت آماده نباشد در این عرصه مدیریت کارآمد نخواهد داشت. این روحیه شهادت‏طلبی است که می‏تواند خدمت به مردم را درست تدبیر کند و کارشناسان را درست به کار بگیرد.
به نظر شما چرا فرمانداران امام زمان(عج) باید لباس خشن بپوشند و غذای ساده بخورند؟ چرا باید زاهد و نیز فقیه باشند؟ آیا امام زمان دنبال آبادانی دنیا نیست و با این دستورات صرفاً یک بحث ارزشی را مطرح می‏کند؟ مگر گفته نشده که زمین آباد و امنیت فراهم خواهد شد و علمی که تا قبل از ظهور فقط 2 واحد است به بیست و پنج واحد خواهد رسید؟ پس چرا مدیران چنین جامعه‏ای باید این چنین زاهد باشند؟ یقیناً ارتباطی بین زهد و مدیریت موفق وجود دارد که در انتخاب نامزد اصلح باید به آن دقت کنیم و نکته بعدی اینکه تلاش کنیم زهد واقعی و کاذب را در افراد تشخیص بدهیم.
آیا فکر می‏کنید که سیاستمداران باید از رفتارها و اعمال شهید آیت‏الله رئیسی به عنوان الگویی برای اخلاق و صفا در سیاست الهام بگیرند؟
بنا نیست از آقای رئیسی یک قدیس بسازیم، ولی در اخلاص و صفای باطن ایشان و اینکه تصمیم گرفته بود خودش را واقعاً فدای این مردم کند، تردید نداریم. بنابراین از سیاستمداران عرصه انتخابات تقاضا می‏کنیم ایشان را به‏عنوان الگوی خود قرار بدهند و با همین هدف پا به میدان انتخابات بگذارند. مردم به‏خوبی متوجه می‏شوند که شما در خلوت خودت چنین تصمیمی گرفته‏ای یا خیر. اگر هم امروز متوجه نشوند، در آینده‏ای نه چندان دور متوجه می‏شوند و این به ضرر کسانی است که بدون اهلیت پا به این عرصه گذارده‏اند.

 

رهبر سیصد هزار نفر مدیر اجرایی
ایشان قسم خورده بودند که من حتی یک لحظه هم به فکر دور بعدی ریاست جمهوری نیستم و واقعاً نبودند. سیاستمداری که بخشی از ذهن خودش را متمرکز بر دور بعدی کند، نمی‌تواند خوب تدبیر کند و تمرکز کافی برای اداره جامعه نخواهد داشت و کلامش نیز در میان مدیران میانی اثری ندارد. رئیس جمهور در واقع رهبر سیصد هزار نفر مدیر اجرایی است

جستجو
آرشیو تاریخی