یک الگوی متفاوت در عرصه مدیریت سیاسی کشور
استاد علیرضا پناهیان در 28 فروردین ماه سال 1344 در تهران متولد شد، پدرش از روحانیون و مبلغین تهران بوده است. او از سال 1356 و در سال اول راهنمایی در کنار دروس مدرسه به تحصیلات حوزوی نیز پرداخته و از سال 1362 در حوزه علمیه قم تحصیلات حوزوی را پی گرفته است، پس از پایان دروس سطح حوزه به مدت 12 سال در درس خارج حضرات آیات وحید خراسان، جوادی آملی، سید محمدکاظم حائری، و مقام معظم رهبری حاضر شده است. پناهیان علاوه بر انجام فعالیت های تبلیغی، به امور اجرایی و مدیریتی در عرصه های فرهنگی نیز اشتغال داشته است، از جمله سوابق او میتوان به معاونت فرهنگی لشگر 27 محمد رسول الله(ص) در دوران دفاع مقدس، معاونت فرهنگی نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه ها و مرکز جهانی علوم اسلامی اشاره کرد. ایشان بیش از ده سال سابقه تدریس در دانشگاه هنر را دارد و همچنین مسئولیت نهاد این دانشگاه نیز برعهده او بوده است، و بعد از آن هم زمان با مسئولیت مشاوره ریاست نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها و انجام امور تبلیغی به تدریس در حوزه و دانشگاه و پژوهش در علوم دینی مشغول بوده است. در حال حاضر او بیشتر در حوزه به فعالیت میپردازد و مدرسه علمیه دارالحکمه تهران را در سال 1392 تاسیس کرده و به اداره آن مشغول است.
گفتوگو با مدیر مدرسه علمیه دارالحکمه تهران
شهید آیتالله رئیسی سالها در انقلاب اسلامی مسئولیت داشتند، اما یا شناختهشده نبودند و یا در عرصه سیاسی حضور نداشتند. حضور و ظهور ایشان در عرصه سیاست را چگونه ارزیابی میکنید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. بنده تصور میکنم ظهور شخصیتی مثل شهید رئیسی در عرصه سیاست تقریباً بیسابقه یا کمسابقه است. مردی در عرصه سیاسی ظاهر شد و مهمترین پست سیاسی کشور را با رأی مردم به دست آورد که جزو سیاستمداران محسوب نمیشد. ایشان یک حقوقدان، قاضی و در همه انتخابات از سوی قوه قضاییه ناظر بود. ایشان مدتی مسئولیت بازرسی کل کشور را نیز بر عهده داشتند و بر دستگاهها و مدیران دولتی نظارت دقیق داشتند.
چه عواملی باعث شدند که شهید آیتالله رئیسی علیرغم توصیه دوستان و اطرافیان، تصمیم به حضور در انتخابات بگیرند و چگونه ایشان قصد داشتند با منش و روش متفاوت خود، تحولاتی را در عرصه سیاسی جمهوری اسلامی ایجاد کنند؟
شنیدم که ایشان هنگامی که میخواستند اطرافیان و حتی خانواده را نسبت به حضور در انتخابات ریاست جمهوری متقاعد و همراهی آنان را جلب کنند، عباراتی شبیه به این به کار بردهاند که: «من قصد دارم یک الگو و روشی را در عرصه سیاسی پیش بگیرم که احساس میکنم کسی غیر از من این روش را به نمایش نخواهد گذاشت.» شخصیتهایی هم که ایشان را ترغیب به حضور در انتخابات میکردند قصد داشتند رئیس جمهوری متفاوت از سایر رؤسای جمهور پیشین به عرصه بیاید و انتخاباتی متمایز از انتخابات قبلی شکل بگیرد.
در آن زمان داشت رسم میشد که هر کس رقیبش را در مناظرههای انتخاباتی بیشتر و محکمتر به زمین بزند، بیشتر رأی میآورد. رقابت در عرصه سیاسی داشت به ابتذال میگرایید و لذا ایشان میدانست که وارد چه کارزاری میشود. میدانست که عرصه سیاسی جمهوری اسلامی نیاز به یک شخصیت، منش و چیزی دارد که من آن را «حکمت سیاسی» مینامم. نیاز به مَنِشی دارد که متفاوت از منش سیاستمداران است. ایشان این خلأ را میدیدند و شاید علیرغم میل خودشان و دوستانشان که دلسوز ایشان بودند و به ایشان توصیه میکردند وارد انتخابات نشود، عزمشان را جزم کردند و به صحنه آمدند.
به چه صورت ایشان توانست با اتخاذ رویکردی متفاوت و فراتر از دوقطبیسازیها و درگیریهای فرعی، در میدان سیاست حضور یابد؟
اگر جامعه ما به جایی رسید که به شخصیتهای سالم بگویند نرو و خودت را در انتخابات خراب نکن، یعنی انتخابات و رقابتها محل مفسده شده و این یک فاجعه است. به همین دلیل به ایشان توصیه میشد وارد این عرصه نشو و خودت را خراب نکن. منظور از خراب کردن هم این بود که در این رقابتها تهمت زده میشود و تو هم به هر حال عکسالعملهایی نشان میدهی و درگیریهایی پدید میآید و هر طور حساب کنی به ضرر شما تمام میشود. لذا ایشان با آگاهی کامل از آنچه که رخ خواهد داد وارد میدان شد و طرح خود را اجرا کرد. نوعی سیاستورزی را با حکمت خاص خودش فراتر از دوقطبیسازیهای منحوس و دروغین و درگیریهای فرعی در پیش گرفت و اصل را هرگز فدای فرع نکرد. فراتر از انگیزههای غلط سیاستورزی که برخی از سیاستورزان در پیش میگیرند و هنوز انتخابات فعلی تمام نشده در فکر انتخابات بعدی و رزومه ساختن برای خود و پروندهسازی برای دیگران هستند. ایشان نه برای خودش دنبال رزومه بود و نه برای دیگران دنبال پرونده، اگرچه از بسیاری از پروندهها مطلع بود.
در نهایت این شخصیت سیاسی ظهور پیدا کرد و جا داشت که این اتفاق بیفتد. در جامعه ما شخصیتهای شایستهای که میتوانند وارد عرصه سیاست شوند، نهتنها کم نیستند، بلکه بسیار فراوانتر از آن دسته شخصیتهای سیاسیای هستند که متأسفانه بهدرستی عمل نکردند، ولی باید همچون شهید رئیسی فداکاری کنند و وارد میدان شوند. از خراب شدن نترسند و بیایند و درست عمل کنند.
شهید آیت الله رئیسی چگونه توانست استانداردها و شاخصههای کار سیاسی را در جامعه دینی تغییر دهد و با چه رویکردهایی توانست امید را به جامعه بازگرداند؟
مهمترین اتفاقی که ایشان رقم زد بازگرداندن امید به جامعه بود. ایشان با حضور خودش در عرصه سیاسی معنای سیاستورزی را به ابتذال را عوض کرد. شخصیت آقای رئیسی یادآور انسانهای خالص و خلّص اوایل انقلاب است. همین طور وزیر امور خارجه که واقعاً شخصیت ناشناختهای است و باید به صورت جداگانه به تحلیل شخصیت و خط فکری ایشان در عرصه دیپلماسی پرداخته و تبیین شود که مشی دیپلماسی ایشان چه بود که حتی در برخی از مقاطع منش ایشان را نمیپسندند و از فضای دیپلماسی اخراجش میکنند و بعد در دوره بعد ایشان مجدداً وارد این عرصه میشود و موفقتر عمل میکند.
اتفاق مهمی که شهید رئیسی با حضور خود در عرصه سیاسی رقم زد این بود که استانداردها و شاخصههای کار سیاسی را در یک جامعه دینی تغییر داد. ایشان از تفاوت خودش با دیگران آگاه بود و آن را به منصه ظهور رساند.
الگوهایی که در اوایل انقلاب داشتیم رفتهرفته فراموش شدند و بهتدریج به جایی رسیدیم که اگر بخواهی مرد سیاست باشی، باید اخلاق را کنار بگذاری. اگر بخواهی مدیر باشی، باید باج بدهی و باج بگیری. الگوهای ما بهتدریج جای خود را به الگوهای بیاخلاق غربی میدادند و الگوی اسلامی را فقط در حد تئوری میدانستند. در این فضا ناگهان الگویی همچون شهید آیت الله رئیسی به میدان آمدند.
در بحبوحه انتخابات سال 96 که شهید رئیسی برای اولین بار در آن شرکت کردند، دوستی از اهل سیادت و علم میگفت یکی از این بچههای کار که سر چهارراه شیشه ماشین تمیز میکرد، زد به شیشه ماشین. گفتم نمیخواهم. گفت: «نه، کار دارم.» وقتی شیشه را کشیدم پایین، گفت: «تو رئیسی هستی؟» گفتم: «نه، من رئیسی نیستم.» گفت: «آخر عمامهات شبیه این آقای رئیسی است که میخواهد رئیس جمهور شود.» میگفت از او نظرش را راجع به آقای رئیسی پرسیدم که گفت ایشان میخواهد بیاید و تمام چهارراهها را ایست بازرسی بگذارد و حرفهای دروغین و تخریبکننده این چنینی که در باره ایشان ساخته بودند.
یا اینکه گفتند میخواهد در دانشگاهها دیوار بکشد.
این سخن قبیحی بود که یک سیاستمدار گفت و بداند که در تاریخ نامی از امثال او باقی نخواهد ماند. حضرت زهرا(ع) در سخن دیگری به کینه عدهای از حضرت علی(ع) اشاره میکند و این نشان میدهد ترسی که از شخصیتهای دینی و انقلابی به دل جامعه تزریق میکنند، در زمان امیرالمؤمنین علی(ع) نیز سابقه داشته است. آقای رئیسی وقتی سر کار آمدند، بهجای به کار بردن کلماتی همچون «آرمان انقلاب اسلامی» و... بیشتر از لفظ «مردم» استفاده کردند. این ترجمه همان اسلامی بود که ایشان درک کرده بود؛ ترجمه اخلاص ایشان بود. شهید صدر مینویسد: «برای خدا یعنی برای مردم.» با خدماتی که آقای رئیسی انجام داد مردم فهمیدند که یک فرد واقعاً انقلابی تا این حد خالصانه برای رفاه جامعه تلاش و پشتکار دارد و ذرهای به فکر خودش نیست. ایشان قسم خورده بودند که من حتی یک لحظه هم به فکر دور بعدی ریاست جمهوری نیستم و واقعاً نبودند. سیاستمداری که بخشی از ذهن خودش را متمرکز بر دور بعدی کند، نمیتواند خوب تدبیر کند و تمرکز کافی برای اداره جامعه نخواهد داشت و کلامش نیز در میان مدیران میانی اثری ندارد. رئیس جمهور در واقع رهبر سیصد هزار نفر مدیر اجرایی است.
شهید آیتالله رئیسی چگونه با مدیریت مردمی و اسلام حقیقی خود توانست ترس و بدبینی نسبت به شخصیتهای دینی و انقلابی را در جامعه از بین ببرد و چه نقشی داشتند تا مردم دوباره به این شخصیتها اعتماد کنند؟
مدیریت شهید رئیسی یک مدیریت مردمی و برآمده از اسلام حقیقی بود. سیاستورزی رئیسی فدا شدن برای مردم بود و این معنای حقیقی خالصا لوجه الله است که همه مردم آن را باور کردند و باعث شد آن ترسی که در ذهن عدهای در باره شخصیتهای دینی و انقلابی وجود داشت فرو بریزد. ترسی که گروهی قصد داشتند با تهمت و افترا آن را دل جامعه تشدید کنند و شهید رئیسی با خون خودش این دروغها را برملا کرد.
گاهی اوقات پروردگار تهمتها را با ریختن خون شهیدان برطرف میکند، چون این نوع تخریبها و افتراها به این راحتی زدوده نمیشود. به استناد نظرسنجیهای صورت گرفته عدهای در انتخابات ریاست جمهوری دوره قبل فقط به این دلیل مشارکت نکردند که آثار سوء حرفهایی که این گروه در دور قبلی زده بودند در ذهنشان نشست کرده بود.
چگونه شهید آیتالله رئیسی توانست با تمرکز بر مردم و دوری از وابستگی به احزاب، سیاستورزی صادقانهای را به نمایش بگذارد؟
محور سیاستورزی شهید رئیسی مردم بودند و ایشان در این بخش صادقانه و تمام و کمال عمل کردند. وجه دیگر سیاستورزی ایشان این بود که ایشان اداره جامعه را نه وابسته به احزاب، بلکه وابسته به فعالیت، برنامه و پیگیری مسئولین میدانست. برخی فضای سیاسی را در ظاهر برای مردم، ولی در واقع برای خود و حزب خود میخواهند. میگویند همه مردم باید در اداره کشور مشارکت داشته باشند، ولی در حقیقت منظورشان صرفاً حضور احزاب است. یا وقتی میگویند چرا نمایندگان همه مردم حضور ندارند، منظورشان این است که چرا نمایندگان برخی از احزاب حضور ندارند.
آقای رئیسی نشان داد که باید از احزاب عبور کرد. اتفاقاً جامعه ما برخلاف تصور این دسته از سیاسیون جامعهای است که برای حزب تره هم خرد نمیکند، لذا هر کس که بخواهد وجه سیاسی خیلی مثبتی بگیرد، اعلام میکند که من مستقل آمدهام. جالب اینجاست که احزاب هیچ مسئولیتی هم نمیپذیرند و نقش کمککننده آنچنانی ندارند، ولی در عوض نقش تخریبی بسیار بالایی دارند. همه احزابی که حاضر به کمک ایشان نشدند، الان روسیاه هستند و افسوس میخورند که ای کاش کمک یا حداقل در رسانههایشان تأییدش کرده بودند.
شهید آیتالله رئیسی با ایجاد «شبکه دستیاران مردمی» چه اهدافی را دنبال میکرد؟
شهید رئیسی در مقام عمل متوقف به احزاب نماند و به سراغ مردم رفت. در این راستا «شبکه دستیاران مردمی» دولت را ایجاد کرد. این اقدام بسیار جدیدی در دولت بود که بعد از چهل و اندی سال از پیروزی انقلاب اسلامی اتفاق افتاد. ایشان معتقد بود هر استانداری باید یک دستیار مردمی داشته باشد که به او گوشزد کند کارها و تصمیمیگیریها را باید با مشارکت مردم انجام بدهی و نظارت مردمی را بر امور افزایش بدهی. در فرمایشات مقام معظم رهبری مردمیسازی سه عنصر دارد: 1. دخالت مردم در تصمیمگیری که در این بخش منظور از مردم نخبگان است. چون غالباً ممکن است عموم مردم نتوانند در تصمیمگیریها نظر بدهند. 2. نظارت مردم 3. اقدام مردم که شامل عموم جامعه است.
چگونه شهید جمهور توانست با تمرکز بر مردم و تشکیل دولت بدون باندهای سیاسی، با تبعیت از ولایت فقیه، سیاستورزی حکیمانهای را به نمایش بگذارد؟
شهید رئیسی در سیاستورزی خود بیش از احزاب به مردم بها دادند. نه از زخم زبانهای احزاب خسته شدند، نه برای دلخوشی آنها کاری انجام دادند و نه چندان منتظر کمکشان شدند. شاید کسی باور نکند، ولی ایشان دولتش را بدون هیچ نوع باند سیاسیای تشکیل داد. حتی بسیاری از حزباللهیها از ایشان انتقاد کردند که چرا همه اعضای دولت قبل را عوض نمیکنید؟ ولی ایشان مخالف این نظر بود. برای ایشان مهم این بود که آن فرد چقدر اهل کار است. به همین دلیل عده زیادی در بدنه دولت حضور داشتند که متعلق به حزبی خاص بودند، ولی از کار برکنار نشدند. البته این شیوه سیاستورزی هزینه دارد. ممکن است همین افراد به دلیل همان تعلقات حزبی و جناحی در دولت ایشان خوب کار نکنند و یا مشورتهای مغرضانه بدهند، ولی به هر حال این دیدگاه بزرگوارانه بسیار ارزشمند است.
نکته دیگری در این مورد دارید؟
نکته دیگر ولایتمداری آقای رئیسی بود که برخاسته از اعتقاد و حکمت سیاسیشان بود. بهزعم بنده حتی اگر ایشان یک شیعه معتقد به ولایت هم نبود و شخصاً ارادتی به امر ولایت نداشت، باز هم حکمت سیاسیشان اقتضا میکرد که از ولایت فقیه تبعیت کند. زیرا ما ولایت را یک امر عقلانی میدانیم. برخی تصور میکنند این مسئله صرفاً یک مسئله اعتقادی است، در حالی که یک امر دارای تحلیل عقلی انسان برای اداره امور جامعه است.
برخی علاقه دارند شهید رئیسی را صرفاً فردی مخلص و اخلاقمدار معرفی کنند و از حکمت سیاسی ایشان غفلت میکنند. یکی از وجوه حکمت سیاسی ایشان این بود که متوجه شد درد این مملکت بوروکراسی است. بهخوبی فهمید که بوروکراسی اگر در آن تحولی ایجاد نشود، مملکت را نابود خواهد کرد؛ بوروکراسی منحطی که کشور ما را به لحاظ سهولت در کسب و کار در ردههای آخر کشورهای دنیا قرار داده است.
در دولت ایشان با اجرای قانون تسهیل در صدور مجوزهای کسب و کار، تحول چشمگیری ایجاد شد. این قانون بهطور خاص برای مقابله با بوروکراسی منحطی که کشور را از نظر سهولت در کسب و کار به ردههای پایین در سطح جهانی کشانده بود، به تصویب رسید.
این قانون و نیز پیگیریهای خود ایشان و حضورشان در استانها و استانداریها همگی در راستای این تغییر و تحول است. زیرا شما به هر میزان افراد شایسته هم که منصوب کنی، باز هم خودت باید پیگیر باشی. به همین دلیل بود که ایشان میگفتند مهمترین عامل در به سرانجام رسیدن امور، پیگیری آنهاست. ایشان به جنگ بوروکراسی آمدند و اگر مدیریتشان ادامه پیدا میکرد، شاهد تحول عظیمی در این زمینه بودیم.
فراموش نکنیم که ایشان قبل از اینکه رئیس جمهور باشد، یک حقوقدان بود و از جایی مثل قوه قضاییه و بازرسی کل کشور به عرصه اجرایی کشور آمده و در آنجا مشاهده کرده بود که برخی از این قوانین دست و پاگیر و مضر هستند. برخی به ایشان میگفتند از تجربیاتتان در بازرسی کل کشور استفاده کنید و بگویید که راه را چطور باید رفت. البته ایشان در مقطعی یک نمایشگاهی هم زده بودند و راه برونرفت از مشکلات را برای هر یک از وزارتخانهها ترسیم کرده بودند که مسئولین دولتی میآمدند بازدید میکردند. رئیس جمهور وقت نیز از کار ایشان تقدیر کرده بود و به مسئولین دولت خود سفارش کرده بود که به توصیههای کارشناسی ایشان توجه کنند.
چگونه شهید آیت الله رئیسی با تشخیص دقیق اشکال اصلی کشور و مبارزه با بوروکراسی، درصدد کاهش موانع اداری و ایجاد رونق در تولید و کسب و کار برآمدند؟ همچنین، چه تأثیری کاهش بوروکراسی میتواند بر کاهش نزاعهای سیاسی و بهبود فضای اجرایی کشور داشته باشد؟
ایشان در سیاستورزی بهخوبی متوجه اشکال اصلی کشور شده بودند و به جنگ آن رفتند. جنگی که متأسفانه ناتمام باقی ماند. سیاستورزی حکیمانه این نیست که انسان بیاید گفتاردرمانی کند و از اهرمهای غلط برای حل مسائل کشور استفاده کند. علت گرههایی که در انجام کارها پیش میآید ساختار اداری ماست.
به نظر من کاش ایشان میماند و مدتی هم به مجلس میرفت. امیدوارم این روحیه و عزمی که ایشان و برخی از همکاران ایشان در برداشتن موانع به منظور ایجاد رونق در تولید و کسب و کار داشتند، نمایندگان مجلس جدید هم دنبال کنند و بوروکراسی را بهعنوان یک مانع جدید از سر راه کشور بردارند.
اتفاق مهمی که با کاهش بوروکراسی خواهد افتاد این است که سیاستبازی و بسیاری از نزاعهای سیاسی از بین میرود. زیرا دعواهای سیاسی بر سر پست و مقام غالباً برای دستیابی به امضاهای طلایی و عامل به وجود آورنده آن همین بوروکراسی است. برخی تصور میکنند مشکلات کشور صرفاً با حضور یک فرد شایسته حل خواهد شد، در حالی که این طور نیست، زیرا بهمحض ورود به عرصه اجرایی، همین بوروکراسی دست و پای او را خواهد بست و اجازه کار به او نخواهد داد.
چگونه اصلاح بوروکراسی و کاهش کثرت قوانین میتواند به کاهش نقش مخرب احزاب و رسانههای سیاسی در مدیریت کشور منجر شود و زمینه را برای نقشآفرینی بیشتر متخصصان و دانشمندان فراهم کند؟ همچنین، چه تأثیری این اصلاحات بر بهبود فضای رسانهای و حل مشکلات کشور خواهد داشت؟
با اصلاح بوروکراسی دعواهای سیاسی در رسانهها نیز از بین خواهد رفت و روزنامههای ما بهجای کشمکش با یکدیگر، هر یک میتوانند به یک روزنامه تخصصی در حوزه فرضاً کشاورزی، اقتصاد و... قرار بگیرند و به شکل تخصصی برای حل مشکلات کشور کار کنند. بهجای اینکه احزاب، سردمدار باشند، رؤسای علمی دانشگاهها سردمدار باشند. در حال حاضر احزاب، دانشمندان جامعه را نیز به محاق بردهاند. صاحبان اندیشه به خاطر ترس از اینکه مبادا به حزب یا جریان خاصی منتسب شوند از بیان حقایق خودداری میکنند. چه کسی این مسئله را به وجود آورده است؟ رسانههای خبری داخلیای که دقیقاً مثل بیبیسی و شبکه بهایی «من و تو» و حتی بدتر از آنها کار میکنند. بهراحتی دروغ میگویند و تحلیلهای خلاف واقع ارائه میدهند.
بنابراین اگر بوروکراسی را اصلاح نکنیم و کثرت قوانین داشته باشیم، امضاهای طلایی و یک قدرت بیپایه برای مدیران جامعه ایجاد میشود. در این شرایط روزنامهها و رسانهها نقش سیاسی پررنگی برای بازی دادن مدیریتهای تخصصی کشور و واگذاری آن به افرادی از جناح سیاسی دلخواه پیدا میکنند. با این روند مشکلات کشور همچنان پابرجا خواهد ماند.
با توجه به تأکید شهید آیت الله رئیسی بر واگذاری قدرت به مردم و ایجاد شبکه دستیاران مردمی، چگونه میتوان این رویکرد را در اصلاح بوروکراسی و کاهش تکاثر قدرت در دولت به کار گرفت؟
دو ماه قبل از شهادت آقای رئیسی با صدای نسبتاً بلندی به ایشان عرض کردم آقای رئیسی! شما آن کسی هستید که میتوانید این بوروکراسی را اصلاح کنید. شما میتوانید قدرت بیش از حد دولت را به مردم واگذار کنید، همان گونه که شعار امسال نیز مشارکت مردم است. اگر این اتفاق بیفتد، دیگر دعوا بر سر قدرت نخواهد بود. امیرالمؤمنین علی(ع) بیتالمال را به نسبت مساوی تقسیم میکرد. علاوه بر این کار دیگری هم انجام میداد و آن اینکه بیتالمال را جارو میکرد و سپس به خدا عرض میکرد که خدایا! تو شاهد باش که من همه بیتالمال را تقسیم کردم و تحویل دادم. این یعنی تکاثر قدرت و ثروت برای دولت هم مضر است. چون همین موضوع خود عاملی برای اختلاف در درون خود دولت است.
یکی از وجوه حکمت سیاسی شهید رئیسی این بود که نهتنها باید در میان مردم بود، بلکه باید کار را نیز به آنان سپرد. شبکه دستیاران مردمی دولت یک نمونه برجسته از مردمیسازیای بود که دولت آقای رئیسی به آن همت گمارد.
ما انتخابات زودهنگام را در پیش داریم. سالهای گذشته نگران این بودیم که روند انتخاب رئیسجمهور در ایران یک روند هیجانی است و امسال به نظر میرسد با این حادثه این مسئله تشدید شده است. در این فرصت کوتاه، مردم و کاندیداها باید به چه نکات و شاخصهایی توجه کنند؟
با تأسی از رئیس جمهور شهید میتوان به چند نکته اشاره کرد. یکی اینکه از همه نامزدها خواهش میکنیم در مناظرات و گفتگوهای انتخاباتی خود روش شهید رئیسی را در پیش بگیرند. مناظرات سیاسی را محل منازعات اشخاص قرار ندهند، بلکه محل ارائه برنامه خود قرار بدهند. میتوانند برنامههای یکدیگر را نقد کنند، ولی این روش که بخواهند با تخریب و حمله به شخصیت دیگران موقعیت خود را تقویت کنند، روش پسندیدهای نیست.
یک دروغ و خیانت بسیار بزرگ این است که میگویند اگر انتخابات دوقطبی شود و کاندیداها در مناظرهها سخت به جان هم بیفتند، انتخابات پرشور خواهد شد. در حالی که این کار ممکن است مشارکت را به صورت موقت درصدی افزایش دهد، اما مهمتر این است که مردم از عرصه سیاست نفرت پیدا خواهند کرد و در این صورت این عرصه از هر زمان دیگری آلودهتر خواهد شد.
به اعتقاد بنده مهمتر از انتخاب یک رئیس جمهور شایسته این است که بازار انتخابات با اخلاق و حسن نیت همراه باشد. این نوع انتخابات در درازمدت اثرات بهمراتب مثبتتری از زمانی خواهد داشت که بخواهیم انتخابات را دوقطبی کنیم.
چگونه فضای انتخابات را به فضای انتخاب فرد متخصص، کاردان و ذیصلاح تبدیل میکنید؟ چگونه میتوانید نقش رسانهها را در شکلگیری این رفتار تعیینکننده مطرح کنید؟
فضای انتخابات را فضای انتخاب فرد متخصص، کاردان و ذیصلاح قرار بدهیم و همان گونه انتخاب مرجع تقلیدمان را یک انتخاب مقدس میدانیم و به نظر یکدیگر در انتخاب مرجع تقلید احترام میگذاریم، در انتخاب رئیس جمهور اصلح نیز به همین شکل رفتار کنیم. نقش رسانهها در شکلگیری این رفتار بسیار تعیینکننده است. هیجان سیاسی کاذب به ضرر کشور است و هر گاه دچار این آفت شدهایم در درازمدت ضربه خوردهایم.
نکته دیگر اینکه کسانی که نامزد میشوند بروند بین خودشان و خدایشان سنگهایشان را وابکنند که آیا واقعاً با هدف فدا شدن برای ملت آمدهاند یا خیر. یک بار بروند کنار مزار شهدا و آمادگی خود را برای شهادت اعلام کنند. این یک حرف صرفاً معنوی نیست. اگر کسی واقعاً برای شهادت آماده نباشد در این عرصه مدیریت کارآمد نخواهد داشت. این روحیه شهادتطلبی است که میتواند خدمت به مردم را درست تدبیر کند و کارشناسان را درست به کار بگیرد.
به نظر شما چرا فرمانداران امام زمان(عج) باید لباس خشن بپوشند و غذای ساده بخورند؟ چرا باید زاهد و نیز فقیه باشند؟ آیا امام زمان دنبال آبادانی دنیا نیست و با این دستورات صرفاً یک بحث ارزشی را مطرح میکند؟ مگر گفته نشده که زمین آباد و امنیت فراهم خواهد شد و علمی که تا قبل از ظهور فقط 2 واحد است به بیست و پنج واحد خواهد رسید؟ پس چرا مدیران چنین جامعهای باید این چنین زاهد باشند؟ یقیناً ارتباطی بین زهد و مدیریت موفق وجود دارد که در انتخاب نامزد اصلح باید به آن دقت کنیم و نکته بعدی اینکه تلاش کنیم زهد واقعی و کاذب را در افراد تشخیص بدهیم.
آیا فکر میکنید که سیاستمداران باید از رفتارها و اعمال شهید آیتالله رئیسی به عنوان الگویی برای اخلاق و صفا در سیاست الهام بگیرند؟
بنا نیست از آقای رئیسی یک قدیس بسازیم، ولی در اخلاص و صفای باطن ایشان و اینکه تصمیم گرفته بود خودش را واقعاً فدای این مردم کند، تردید نداریم. بنابراین از سیاستمداران عرصه انتخابات تقاضا میکنیم ایشان را بهعنوان الگوی خود قرار بدهند و با همین هدف پا به میدان انتخابات بگذارند. مردم بهخوبی متوجه میشوند که شما در خلوت خودت چنین تصمیمی گرفتهای یا خیر. اگر هم امروز متوجه نشوند، در آیندهای نه چندان دور متوجه میشوند و این به ضرر کسانی است که بدون اهلیت پا به این عرصه گذاردهاند.
رهبر سیصد هزار نفر مدیر اجرایی
ایشان قسم خورده بودند که من حتی یک لحظه هم به فکر دور بعدی ریاست جمهوری نیستم و واقعاً نبودند. سیاستمداری که بخشی از ذهن خودش را متمرکز بر دور بعدی کند، نمیتواند خوب تدبیر کند و تمرکز کافی برای اداره جامعه نخواهد داشت و کلامش نیز در میان مدیران میانی اثری ندارد. رئیس جمهور در واقع رهبر سیصد هزار نفر مدیر اجرایی است