تصاویر تشییعش بازتاب عشق و علاقه‏اش به مردم بود

حجت الاسلام محمد حاجی ابوالقاسم دولابی، متولد 17 تیر 1354 در مشهد، مجتهد، روحانی شیعه، استاد خارج حوزه، داور بین‏المللی مسابقات قرآن و حافظ کل قرآن است. او به‏عنوان نماینده استان زنجان در انتخابات پنجمین دوره مجلس خبرگان رهبری انتخاب شد. حجت الاسلام ابوالقاسمی نوه سید مهدی طباطبایی از خطبای مشهور تهران است. او از سال 1367 وارد حوزه علمیه قم شده، از سال 1370 جزو اساتید رسمی حوزه و از سال 1395 تاکنون جزو اساتید دروس خارج حوزه علمیه قم است. اکنون مدرک سطح 4 حوزه را دریافت نموده است و چندین مقاله در زمینه‏های مختلف فقهی و اصولی به رشته تحریر درآورده است. ابوالقاسمی از سوی سید ابراهیم رئیسی، به عنوان عضو مرکز ارتباطات دولت و روحانیت منصوب شد. او عضو هیئت امنای حوزه علمیه مشکات و رئیس پژوهشگاه فقه نظام است.

گفت‌وگو با عضو مرکز ارتباطات دولت و روحانیت

برای شروع به سابقه آشنایی‏تان با شهید آیت‏الله رئیسی اشاره کنید.
بِسْمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحْمنِ ٱلرَّحِیم. جناب آقای رئیسی ارتباط خانوادگی با مرحوم جد ما آسید مهدی طباطبایی شیرازی داشتند که معرف حضور محترم شریف تهران، بلکه ایران هستند. ایشان خیلی از حاج آقا به نیکی یاد می‏کردند. منتهی ارتباط کاری ما از ۱۰ سال پیش، زمانی که من وارد مجلس خبرگان شدم آغاز شد. ایشان عضو مجلس خبرگان دوره پنجم بودند و ارتباط بسیار صمیمانه‏ای بین من و ایشان برقرار شد. آن زمان ایشان مسئول آستان قدس هم بودند و من گاهی در آستان قدس خدمت‏شان می‏رسیدم و طرح ها و برنامه‏هایی را پیشنهاد می‏دادم. ایشان هم به دیده منت می‏شنیدند و دستور می‏دادند که اجرا شود. بعد از اینکه به قوه قضاییه رفتند، باز من در خصوص برخی از پرونده‏هایی که احساس می‏کردم در باره آنها ظلمی و اجحافی شده، با ایشان تعاملات داشتم و ایشان با آغوش باز می‏پذیرفتند و گاهی دستور تجدید نظر می‏دادند.
وقتی ایشان رئیس جمهور شدند این ارتباط چگونه بود؟
وقتی که ایشان وارد دولت و سکاندار قوه مجریه شدند، به من پیشنهاد کردند که مسئول ارتباطات بین روحانیت و دولت شوم که پذیرفتم و بحمدالله در طول این سه سال از نزدیک با خلق و خو و فضایل ایشان آشنا شدم و در سفرهای استانی نوعاً در کنارشان بودم. در آخرین سفر ایشان به مازندران هم در پرواز در کنارشان بودم و یک ساعتی با هم گپ و گفتی داشتیم. در همین یک ساعت نکاتی مطرح شد که من بعضی از آنها را خواهم گفت که برای تبیین خلق و خوی ایشان بسیار جالب است.
از ارتباط آیت‏الله رئیسی با مرحوم آقای طباطبایی می‏گفتید.
آیت الله رئیسی از وقتی که به تهران آمدند، مرتباً به منزل جد ما می‏آمدند، چون ایشان از علمای برجسته تهران بودند. آقای رئیسی به علما مخصوصاً سادات علاقه‏مند بودند و در مشهد هم ختمی برای ایشان گرفتند
در حوزه‏ای که مسئولیت را به شما واگذار کردند، یعنی مرکز ارتباطات دولت با روحانیت، چه مسیر و خط و فضای کاری‏ای را برای جنابعالی تعریف کردند؟
ایشان روحیه تحول‏گرایی داشتند. این مرکز در گذشته هم در ریاست جمهوری بود، ولی اصلاً فعال نبود. ایشان وقتی مرا خواستند،گفتند ما با علما ارتباط تنگاتنگی داریم و من از شما تقاضا دارم که دو کار اصلی را انجام بدهید . پیام و نکات ما را به علما برسانید و این یک اتوبان دو طرفه باشد. دوم مطالب آنها را به ما منتقل کنید.
تاکید داشتند و می‏گفتند علما و روحانیون و طلاب، قشر خدوم و ایثارگری هستند و دغدغه اسلام و انقلاب را دارند و اگر انتقادی هم داشته باشند از سر دلسوزی است. تاکید داشتند که حرف‏های علما را بشنوید و منتقل کنید.
قبل از سفر مازندران، سفری به قم داشتند. ایشان در مدت کمتر از دو هفته، دو بار به قم آمدند. یک بار آمدند که به مردم قم خدمت کنند و بار دوم آمدند که مردم قم قدری از خدمات ایشان را جبران کنند. در آن سفر دیدارهایی با علما، روحانیون، اساتید حوزه داشتند. عزیزان نقطه نظراتی داشتند که همه از سر دلسوزی بود. ایشان فردای بازگشت از سفر تماس گرفتند و گفتند تمام این نکاتی را که علما و بزرگان گفتند ثبت و جدولی را تهیه کنید و تک‏تک اینها بر اساس مورد پیگیری شود. اگر لازم است به وزارتخانه‏ای تذکری داده شود یا اگر لازم است وزارتخانه‏ای توضیحی بدهد اقدام کنید و گزارش را هم به من بدهید. ما جدول را آماده کرده بودیم و در شرف این بود که خدمتشان برسیم که این حادثه رقت‏بار به وقوع پیوست.
اشاره کردید که در سفر مازندران هم گپ و گفتی با ایشان طولانی داشتید. موضوع صحبتتان چه بود؟
در آن سفر من راجع به حوزه و برنامه‏های پیش رو مطالبی را گفتم که خیلی استقبال کردند. ایشان ابداً قدرت‏طلب و دنبال مناصب نبودند و فوق‏العاده احساس وظیفه می‏کردند. من از ایشان سئوال کردم که آیا تمایل دارید برای ریاست خبرگان کاندیدا بشوید؟ ایشان در دوره پنجم خبرگان نایب رئیس اول بودند و طبیعتاً نزدیک‏ترین جایگاه به ریاست، از آن ایشان بود. با توجه به محبوبیتی که بین علما و اقشار مختلف داشتند، اگر برای ریاست خبرگان اعلام آمادگی می‏کردند و امروز در قید حیات بودند، قطعاً رئیس خبرگان می‏شدند. با صراحت فرمودند: من هرگز برای ریاست خبرگان کاندیدا نخواهم شد. پرسیدم: چرا؟ گفتند: بزرگان هستند. من دارم اینجا خدمت می‏کنم، لازم نیست آنجا هم ورود کنم. پرسیدم: این را از طرف شما به دوستان اعلام کنم؟ گفتند: حتماً بروید بگویید. من اصلاً بنای بر کاندیدا شدن ندارم.
برای ریاست جمهوری هم همین بود. خیلی به ایشان اصرار شد. دو نکته باعث شد ایشان ریاست جمهوری را بپذیرند.اول درخواست عامه مردم اعم از مومنین، پابرهنگان، مستضعفان. مردم می‏دانستند ایشان در آستان قدس به مردم خدمات زیادی کرده است و از همان زمان لقب سید محرومان را گرفته بود. دوم احساس وظیفه. اوایلی که کار را پذیرفتند، به ایشان گفته می‏شد کار پر خطری را پذیرفته‏اید. شرایط، شرایط خاصی است و مشکلات کشور روی هم انباشته شده‏اند و با این همه بدهی و گرفتاری چه خواهید کرد؟ ایشان گفت: من یک آبرودارم و می‏خواهم آن را در راه انقلاب هزینه کنم. ممکن است بدنام بشوم و مورد انتقادات تند و تیز دشمنان قرار بگیرم، اما اگر بتوانم کاری برای انقلاب انجام بدهم، باید به وسط میدان بیایم و این کار انجام بدهم.
حضرتعالی سوابق دوری با شهید آیت الله رئیسی داشتید. از دغدغه‏مندی‏های ایشان برای رفع مشکلات مردم در حوزه‏های مختلف بفرمایید.
ابتدا به این نکته اشاره کنم که جمعیتی که برای تشییع آمده بودند، شگفت‏انگیز بود و جای سئوال داشت. چه اتفاقی می‏افتد که ناگهان عده‏ای این گونه دلداده کسی می‏شوند ؟ خدا جواب این سئوال را در قرآن داده است: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا: کسانی که اهل ایمان و عمل صالح هستند که بزرگ‏ترین عمل صالح خدمت به مردم است، خدا محبت این‏ها را مثل آب در دل‏ها منتشر می‏کند و مردم عاشق او می‏شوند.»
از ویژگی‏های مهم آقای رئیسی، خلوص در نیت و صداقت در گفتار و کردار بود. ایشان ظاهر و باطنش یکی بود. اهل تشریفات و تجملات نبود و عاشقانه و صادقانه به مردم خدمت می‏کرد. بارها در سفرها به مسئول محترم ارتباطات مردمی تاکید می‏کرد که مردم این نامه‏ها را با هزار امید می‏دهند. نکند که این نامه‏ها بی‏جواب بمانند. گزارش و آمار می‏گرفتند که نامه‏ها به کجا رسید؟ پیگیری شد؟ پیگیری نشد؟ گاهی در مسیری که می‏خواستند بروند و از پروژه‏ای بازدید داشته باشند،پیرزنی کنار جاده دست بلند می‏کرد. بلافاصله ماشین را نگه می‏داشتند. یا جمعی در گوشه‏ای تجمع کرده بودند و پرچمی به دست داشتند. به راننده می‏گفتند برگردید. نباید به اینها توهین شود. مردم بزرگ و عزیز هستند. ممکن است انسان در خصوص عشق و ارادت‏ورزی به مردم یکی دو هفته ظاهرسازی کند، اما کسی نمی‏تواند سه سال عاشقانه این کار را انجام دهد.
از این رفتارها خاطره هم دارید؟
من در سفری با ایشان به زنجان و از آنجا به یکی از نقاط روستایی، منطقه قره پشتلو، رفتم. روستایی‏ها دور ایشان جمع شده بودند و ایشان با سر و وضع خاکی و در آن فضای روستایی، بسیار شاد بود. شادمانه‌تر از لحظه‏ای که ایشان در حلقه مردم و محرومان بود به یاد ندارم. گل از گل ایشان می‏شکفت. ایشان در مصاحبه‏ها گفته بود که من در بچگی دست‏فروشی هم کرده و طعم فقرا را چشیده‏ام و می‏دانم که فقر چقدر دردآور است. لذا تمام تلاش ایشان رفع فقر بود. به دورترین نقاط کشور سفر می‏کرد تا مشکلی از مشکلات مردم را حل کند. در کنار اینها ساده زیستی، پرهیز از اشرافی‏گری و تشریفات را هم داشت. دوستان تشریفات ریاست جمهوری یک بار پیش من درددل کردند و گفتند: آقای رئیسی هیچ حق ماموریتی به بچه‏های تشریفات نمی‏دهد.
بله این را هم در یکی از مصاحبه‏ها داشتیم. دلیلش چه بود؟
بله. من هم نمی‏دانستم، پرسیدم: چرا؟ گفتند: ایشان می‏گوید هر کسی که می‏خواهد با ما بیاید، فی سبیل‏الله بیاید. حق ماموریت برای تشریفات نداریم. همان حقوقی را که می‏گیرند کافی است. به آقای رئیسی گفتم: اگر این طور باشد ممکن است بچه‏های تشریفات اصلاً نیایند. گفتند: نیایند. خودمان می‏رویم. تشریفات نباشد. البته تنظیم مراسم و مرتب کردن وضعیت لازم است. همین روحیه باعث شده بود که بچه‏هایی که در تیم ایشان بودند با عشق و علاقه و ارادت و انگیزه خالص پای کار می‏آمدند و هیچ کسی انگیزه مادی نداشت.
مقام معظم رهبری به روحیه پرکار و خستگی‌ناپذیری ایشان در پیامشان اشاره کردند. اگر بگویم که ایشان در شبانه روز ۲۰ ، ۲۱ ساعت کار می‏کرد شاید اغراق نکرده باشم. در سفری که به قم داشتند تا ساعت ۱ ، 5/1 بامداد در جمع علما بودند. بعد برای استراحت رفتند. دیدار بعدی ساعت ۶ صبح بود. من تصور کردم ایشان این فاصله را استراحت می‏کند. از دوستان تیم حفاظت سئوال کردم حاج آقا استراحت کردند؟ گفتند: نه. ساعت ۳ بلند شد و برای تهجد به حرم حضرت معصومه(س) رفت. ایشان نماز شبش را به هیچ قیمتی از دست نمی‏داد. دو ساعتی حرم بود و برگشت و مختصر استراحتی کرد و دوباره کار را ادامه داد.
این ویژگی‏ها در کمتر کسی پیدا می‏شوند. ما باید قدردان نظامی باشیم که چنین اشخاصی در قله قدرت آن قرار می‏گیرند. اشخاصی که شما در هیچ جای دنیا در راس هرم قدرت نمی‏توانید مشابه آنها را پیدا کنید.
مصداق‏هایی که در تصاویر تشییع ایشان بود نشان از شناخت مردم از خادم‏شان بود.
بله. صحنه‏هایی که در تشییع جنازه ایشان مشاهده کردیم ، بازتاب عشق و ارادت ایشان به مردم بود. مردم خیلی خوب درک می‏کنند که چه کسانی صادقانه دنبال حل مشکلات آنها هستند و چه کسانی فقط شعار می‏دهند. تمام دغدغه جناب آقای رئیسی حل مشکلات مردم بود. در سفرهای استانی، ایشان کاری به اسم حل مسئله راه انداخته بودند. معنای حل مسئله این است که مدیر به جای اینکه در دفترش بنشیند و از دور مسائل را مدیریت کند، وسط میدان برود و ببیند گیر کار کجاست. در همان سفر استانی کار گروهی تشکیل می‏شد و مدیران و وزرای مربوطه و صاحبان صنایع یا کسانی که مشکلاتی داشتند، در جلسه فی‏المجلس مشکل‏شان مطرح می‏کردند و حل می‏شد. این شیوه برای مردم خیلی تازگی داشت. با همین رویه بسیاری از مشکلات کشور را حل کردند. در حدود ۱۰ هزار کارخانه و کارگاه در دوره سه ساله ریاست جمهوری ایشان احیا شدند. در کنار اینها خصائص اخلاقی و تواضع و بی‏آلایشی ایشان هم بود. برای خود هیچ شأنی قائل نبودند. عزیزی می‏گفت در نماز در کنار ایشان نشسته بودم و گفتم: حاج آقا! این عبا در شأن شما نیست. اجازه بدهید عبای بهتری برای‏تان تهیه کنند. ایشان فرمود: من شأنی ندارم. چه شأنی؟ یک کسی عبای گران‏قیمتی را به من هدیه داد. بردم که به ایشان تقدیم کنم. فرمود: من که از این چیزها نمی‏پوشم. خیلی گران است. این را بفروشید. دو سه تا عبا بگیرید. یکی را هم بدهید به من. عبای کاری باشد. من اهل کار هستم و این طرف و آن طرف بین مردم می‏روم. بقیه را هم به طلاب بدهید.
ما یک خدمتگزار صادق را از دست دادیم. یعنی کسی که به‏خوبی می‏شود او را سید شهیدان اهل خدمت نامید. همین سفر و حادثه‏ای که برای ایشان رخ داد به خاطر این بود که ایشان باید بلافاصله برمی‏گشت. مردم منطقه گفتند به مسجد بیایید تا شما را از نزدیک زیارت کنیم و در بازگشت تأخیر پیش آمد. همین که حرف مردم به میان می‏آمد، عنان از کف می‏داد و بی‏اختیار به سمت آنها می‏رفت. رفت و در مسجد نشست و با آنها گفتگو کرد و مسائل آنها را از نزدیک شنید.
از امام رضایی بودن شهید هم برای‏مان بگویید.
خدای متعال به ایشان اجر داد. ایشان خادم الرضا بود. در روز میلاد امام رضا (ع) سکان اداره کشور را به دست گرفت. در روز میلاد امام رضا (ع) هم میهمان امام رضا (ع) شد. این اتفاقی نیست که مصائب ایشان قرین شود با روایت علی بن موسی الرضا (ع) فرمود:«یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ‏ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ «ع» و مردم چقدر عاشقانه و ارادتمندانه در جای جای کشور سوگواری کردند. من معتقدم این اتفاق یک حماسه و یک رویداد بزرگ برای کشور بود و قطعاً ظرفیت عظیمی به ظرفیت انقلاب اسلامی افزوده شد.
مهم‏ترین خدمتی که ایشان به کشور و انقلاب اسلامی کرد این بود که امید و اعتماد مردم را به نظام برگرداند و مردم احساس کردند اگر مسئول خدومی سکاندار امور شود، زیرساخت‏ها ساخته می‏شوند و مشکلات مملکت به سمت حل شدن می‏روند.
به عنوان حرف آخر اگر نکته‏ای دارید، بفرمایید.
آقا فرمودند کارهای کشور باید با سرعت جلو برود. امیدواریم جایگزین ایشان شخصی باشد که شبیه‏ترین به ایشان باشد. مردم باید در انتخابات پیش رو دقت کنند که کسی را انتخاب کنند که کاردان، تحول‏گرا، مردمی و خستگی‏ناپذیر و در عین حال ساده‏زیست باشد و از تشریفات و تجملات پرهیز کند و عنصر سالمی باشد. یک نقطه سیاه در پرونده ایشان نبود و نیست. پرونده ایشان تماماً نور و طهارت و برکت است.

 

بزرگان هستند
من از ایشان سئوال کردم که آیا تمایل دارید برای ریاست خبرگان کاندیدا بشوید؟ ایشان در دوره پنجم خبرگان نایب رئیس اول بودند و طبیعتاً نزدیک‌ترین جایگاه به ریاست، از آن ایشان بود. با توجه به محبوبیتی که بین علما و اقشار مختلف داشتند، اگر برای ریاست خبرگان اعلام آمادگی می‌کردند و امروز در قید حیات بودند، قطعاً رئیس خبرگان می‌شدند. با صراحت فرمودند: من هرگز برای ریاست خبرگان کاندیدا نخواهم شد. پرسیدم: چرا؟ گفتند: بزرگان هستند. من دارم اینجا خدمت می‌کنم، لازم نیست آنجا هم ورود کنم. پرسیدم: این را از طرف شما به دوستان اعلام کنم؟ گفتند: حتماً بروید بگویید. من اصلاً بنای بر کاندیدا شدن ندارم