نمونه عملی از شهیدان رجایی و بهشتی بود

محمد مهدی طهرانچی، متولد ۱۳۴۴ در تهران است. طهرانچی دارای کارشناسی و کارشناسی ارشد فیزیک از دانشگاه شهید بهشتی است. همچنین در سال ۱۳۷۶ از Moscow Institute of Physics and Technology دکترای فیزیک نظری دریافت کرده است. وی در سال ۱۳۸۵ به مقام استادی رسیده و در سال ۱۳۹۱ نیز به‏عنوان استاد نمونه کشوری انتخاب شد. وی استاد دانشکده فیزیک دانشگاه شهید بهشتی بود، در اردیبهشت 1391 توسط کامران دانشجو به سرپرستی دانشگاه شهید بهشتی منصوب شد. دکتر طهرانچی در تیر ۱۳۹۶ با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی به عضویت هیئت امنای دانشگاه آزاد اسلامی درآمد. سپس در آبان ۱۳۹۷، رئیس دانشگاه آزاد شد.

گفت‌وگو با رئیس دانشگاه آزاد اسلامی

کمی از ویژگی‏های شهید آیت‏الله رئیسی، برای‏مان بفرمایید.
سخن گفتن از شهید رئیسی و ویژگی‏های ایشان در واقع ذکر خیر یک مؤمن است. حضرت امام در کتاب «ریا و عجب» خود حدیثی را ذکر می‏کنند که اگر کسی خودش را اصلاح نکند و بخواهد به اصلاح جامعه بپردازد، خودش را به هلاکت انداخته است. آیت‏الله رئیسی کسی بود که خودش را ساخته بود.
حضرت آقا در اسفند ماه سال 94 بعد از سال‏ها تولیت مرحوم طبسی حکم تولیت آستان قدس را به آیت‏الله رئیسی سپردند و قرار بود ایشان تحولات مورد نظر رهبری را اجرایی کنند. ایشان با نیت خالص عازم مشهد شدند. اولین نکته جالب توجه در اینجا این است که ایشان اهل مشهد بودند، ولی خانه‏ای در این شهر نداشتند و در یکی از ساختمان‏های متعلق به آستان در نزدیکی حرم ساکن شدند.
ایشان به‏محض دریافت حکم تیمی را فراخوان کردند که روی بحث تحول علم و فرهنگ در آستان قدس تدبیر کنند. آن زمان بنده در دانشگاه شهید بهشتی بودم. تیمی تشکیل شد که بنده و مرحوم روستاآزاد نیز جزو آن بودیم و در کنار هم یک حلقه مشورتی برای این حرکت ایجاد کردیم. این مشورت‏پذیری و ارج نهادن به تخصص خود یکی از ویژگی‏های ممتاز شهید رئیسی بود که در تمام طول حرکت ایشان شاهد هستیم.
ارتباط مستقیم با ایشان نداشتید؟
بعد از اینکه مسئولیت من در دانشگاه شهید بهشتی تمام شد و کار این گروه مشورتی هم به‏نوعی به پایان رسید، یک روز در اسفند 95 از من خواستند که به دیدن‏شان بروم. مواجهه‏های نزدیک بنده با ایشان از همان روز شروع شد. مواجهه‏هایی که ثابت می‏کرد فارغ از آنچه که در عالم سیاست می‏گذرد، می‏توانی روی رفاقتش حساب کنی. از همان جا بود که من مجذوب این شخصیت شدم.
اولین ویژگی حاج آقا رئیسی مراقبه ایشان بود. این نکته بسیار مهم است. نفسانیت خودش را به‏شدت کنترل می‏کرد. با اعضای خانواده ایشان که صحبت می‏شد می‏گفتند ما مرتب شاهد تغییرات و علو روحی حاج آقا هستیم. دوران سه ساله‏ای هم که در آستان قدس رضوی بودند مسیر بسیار سازنده‏ای برای ایشان بود. ایشان به‏شدت مشورت‏پذیر بود و به نظر اهل تخصص توجه می‏کرد. من این خصیصه را کمتر در مسئولین دیده‏ام.
مورد دیگری از این دست دارید؟
نکته بعدی که می‏توانم با اطمینان به آن شهادت بدهم اینکه ایشان هیچ تفاوتی با دوران قبل از ریاست جمهوری نکرده بودند، بلکه خاضع‏تر و خاکی‏تر و حتی محتاط‏تر هم شده بودند. وقتی با ایشان صحبت می‏کردی، اصلاً تصور نمی‏کردی که با یک رئیس‏جمهور صحبت می‏کنی. چه در دورانی که در آستان قدس بودند و چه بعد از آن که رئیس‏جمهور شده بودند و رأی مردم را داشتند، خیلی خاضع و خاکی بودند و راحت می‏توانستی با ایشان صحبت کنی.
بحث خستگی‏ناپذیری‏شان هم که دیگر شهره عام و خاص است. یادم است در یک سفر خارجی همراه ایشان بودیم. با توجه به اینکه تعداد پروازها کم بود، باید بعد از چهار روز پرواز انجام می‏شد. اما ایشان به صورت فشرده و شبانه‏روزی کارها را ظرف همان دو روز اول انجام دادند و گفتند: «من دیگر کاری ندارم. باید برگردم.» گفتیم: «حاج آقا! الان پرواز نیست.» گفت: «بروید بگردید ببینید من چطوری می‏توانم برگردم. من دیگر اینجا کاری ندارم.» معمولاً کسی که به خارج از کشور می‏رود تمایل دارد برود مناطق دیدنی آن کشور را هم ببیند، ولی ایشان ابداً. سریع از ما جدا شد و یک مسیر طولانی، حدود 9 ساعت پرواز اضافه‏تر گرفت که زودتر برگردد. در آستان قدس هم همین طور بودند. معمولاً وقت‏هایی که برای ملاقات به بنده می‏دادند، آخر وقت بود و علی‏رغم اینکه جسم یاری نمی‏کرد، ولی کاملاً هوشیار و بادقت به صحبت‏ها گوش می‏کردند.
شما اشاره کردید که ایشان خیلی قائل به کار کارشناسی بودند و به نظرات متخصصین گوش می‏کردند. اگر در این نظرات کارشناسی نظری بود که برخلاف نظر خودشان بود، چه واکنشی نشان می‏دادند؟
نمونه‏ای را به یاد دارم که ایشان تمام مراحل تصمیم‏گیری آن موضوع را طی کرده بودند، ولی وقتی نکات متخصصین خدمت‏شان ارائه شد با تعجب دیدیم که آن نکات را پذیرفتند و کار را متوقف کردند. حاج آقای رئیسی آدم‏شناس خبره‏ای بود. به هر حال ایشان قاضی بودند و خودشان باید به علم می‏رسیدند. یکی از نکاتی که ایشان را مشورت‏پذیر کرده بود همین موضوع بود، چون یک قاضی برای اینکه به علم برسد باید جامع‏الاطراف باشد. بارها شده بود که تصمیم خود آقای رئیسی چیز دیگری بود و بعد از اینکه خدمت ایشان رسیده و مطالبی را عرض کرده بودم، دیدم ایشان تغییر مسیر دادند. حتی گاهی اوقات در شورای انقلاب فرهنگی نظر دیگری داشتند، ولی در جلسه شورا اعلام می‏کردند که همه نظر بدهند. بعد از اینکه غالب جمع نظرات خود را بیان می‏کردند، دبیر شورا از ایشان می‏خواست که جمع‏بندی کنند. ولی آقای رئیسی می‏فرمودند که مثلاً چهار نفر باقی مانده‏اند. آنها هم نظرشان را بگویند.
از همه مهم‏تر اینکه در جمع‏بندی خود هم نظرات تک تک افراد را تا آخرین نفر در نظر می‏گرفتند.
به نظر شما که خودتان هم از مدیران پرتلاش کشور هستید این روحیه خستگی‏ناپذیری از کجا ناشی می‏شود؟
از خود را ندیدن و وقف کردن برای مردم، از ولی نعمت دانستن مردم. بین کسی که خود را بر مردم می‏بیند و کسی که خودش را خادم مردم می‏داند تفاوت بسیار است. برای آقای رئیسی مردم موضوعیت داشت. بعد از شهادت ایشان یک کشاورز پیرمرد روستایی جلوی مرا گرفت و جمله‏ای گفت که خیلی تکان‏دهنده بود. تسلیت گفت و بعد گفت: «آقای رئیسی مال طبقه اشراف نبود. آنها که دارند کار خودشان را می‏کنند. حاج آقا مال ماها و به فکر ما بود.» یک نفر از ته روستا با همه وجود مردم‏محوری شهید رئیسی را درک کرده است. این پاسخی است به شبانه‏روز به فکر مردم بودن و خود را وقف آنان کردن و از همه مهم‏تر عبادت خدا را در خدمت خلق دیدن. همین ویژگی بارز ایشان بود که باعث شد خدا محبتش را این گونه در دل مردم قرار دهد.
نکته ویژه دیگری که در این شهید بزرگوار تجسم داشت این بود که برخلاف همه شایعاتی که بر علیه ایشان منتشر کردند، شهید رئیسی برای فردا کار نمی‏کرد. بارها خودم از ایشان شنیدم که گفتند: «من خدمت حضرت آقا عرض کردم بعضی از کارها در جمهوری اسلامی فدایی می‏خواهد. به همین علت حاضرم در انتخابات شرکت کنم و در یک دوره ریاست جمهوری این کار را انجام بدهم.»
نگاه آقای رئیسی به حوزه علم چگونه بود؟
یکی از ویژگی‏های بارز ایشان در تمام دوران فعالیت‏شان در قوه قضاییه، آستان قدس و ریاست جمهوری توجه و ارج نهادن به جریان علم و دانشمندان بود. ایشان قصد داشت در آستان قدس رضوی یک شهر دانش رضوی به‏عنوان مرجعیت جهان اسلام ایجاد کند که از همه مراجع دانشگاهی در آن حضور داشته باشند. خادمی علمی در دوره آیت‏الله رئیسی دوباره راه‏اندازی و معاونت جدیدی تحت عنوان معاونت علمی توسط ایشان تأسیس شد. اهتمام داشتند که مسائل از طریق روش علمی حل شود. برخی از طرح‏هایی که اکنون در آستان می‏بینیم از دسته موضوعاتی بود که دوران حضور ایشان در آستان به صورت علمی بررسی شد و اکنون به مرحله اجرا رسیده است. جریان علمی‏ای که ایشان در آن زمان خلق کرده‏اند همچنان به شکل پایدار ادامه دارد.
البته یکی از مواردی هم که دشمن به ایشان ظلم کرد، تلاش در ایجاد فاصله بین ایشان و جامعه نخبگانی بود. هر گاه که جریان اجرایی بر بستر انقلابی شکل گرفته، دشمن تلاش کرده بین دانشگاه و دولت فاصله بیندازد.
علی‏رغم آنچه که بدخواهان از ایشان به نمایش گذاردند، ایشان تحصیلات دانشگاهی را به شکل کامل طی کرده بودند و حتی خانواده‏شان، چه همسر فاضله‏شان و چه دخترخانم‏هایشان همگی مراتب دانشگاهی را گذرانده بودند. ایشان برای موضوع علم به‏شدت جایگاه قائل بود و سعی‏شان بر این بود که جامعه دانشگاهی به‏عنوان یک جامعه کارآمد و پاسخگو در حل مسئله در عرصه حضور داشته باشد.
بد نیست بدانید که دانشگاه آزاد روزنامه هم دارد و اتفاقاً نقاد هم هست. یک بار که خدمت ایشان رسیدم گفتم ببخشید روزنامه ما نسبت به دولت انتقادهای تند و تیزی می‏کند. اول به‏شوخی گفتند: «همه می‏گویند، روزنامه شما هم روی‏اش.» گفتم: «نه حاج آقا! شما که نظر من را می‏دانید.» گفتم: «من حاضر نیستم که شما از ما دلخور شوید. می‏خواهید روزنامه را ببندیم؟» ولی ایشان گفتند: «اشکالی ندارد. بنویسند، ولی منصفانه بنویسند. من انتقاد منصفانه را برای خودم غنیمت می‏دانم.» ایشان روی مطالب روزنامه‏ها حساس بود.
دیدگاه ایشان این بود که کارها باید دانش‏بنیان باشد. به همین دلیل هم هست که کابینه ایشان دارای بیشترین تعداد از اعضای هیئت علمی دانشگاه‏ها بود. وزیر آموزش و پرورش استاد تمام بود. وزیران اقتصاد و علوم و تعدادی دیگر از وزرا عضو هیئت علمی دانشگاه بودند.
دولت سیزدهم در مباحث دانش‏بنیان که به آن اشاره داشتید، چه اقداماتی را انجام داده است؟
در شرایطی که مسائل اقتصادی کماکان ادامه داشت، یک نقش محوری برای موضوع دانش‏بنیان قائل بودند و یک سری کارهای جدی نیز در این حوزه انجام شد. شورای عالی انقلاب فرهنگی در زمان دولت قبلی بیش از بیست مصوبه داشت که ابلاغ نشده بود. ولی روز یکشنبه‏ای که آیت‏الله رئیسی به شهادت رسید هیچ مصوبه‏ای نبود که امضا نکرده و بر زمین مانده باشد.
در نهایت پس از همه این مراقبه‏ها، مردم‏داری‏ها و سعه صدرها در لباس خدمت به شهادت رسید و شد «عاش سعیدا مات شهیدا».
شما خود از دانشمندان هسته‏ای ما هستید. از نظر نگاه کارشناسی و علمی دولت سیزدهم چه دیدگاهی به موضوع هسته‏ای داشت و چه اقداماتی در این زمینه انجام داده است؟
ایشان در دولت سیزدهم علمی را که اقتدارآفرین بود به نیکی پاس داشت، از آن بهره برد و موجب اقتدار ایران شد. با اطمینان می‏گویم رؤسای جمهوری قبلی علم و دستاوردهای علمی ایران را پای قراردادهایشان ذبح کردند. علم برایشان ارزش اقتدارآفرینی نداشت، ارزش مذاکره‏ای داشت. ولی این شهید بزرگوار از دستاوردهای علمی به نحو شایسته در ارتقا و اقتدار جمهوری اسلامی ایران استفاده کرد. بیشترین پرتاب ماهواره را در زمان ایشان داریم؛ امری که تا قبل از دولت ایشان متوقف شده بود. بیشترین پیشرفت در زمینه هوافضا را داریم و جرئت استفاده از این فناوری. در این زمینه‏ها اگر حمایت دولت و پشتوانه‏سازی شخص اول دولت نباشد، این حضور مقتدرانه علمی هیچ گاه محقق نمی‏شود. اما این اتفاق در دولت سیزدهم رخ داد و شاهد پیشرفت رو به جلوی صنعت پرتاب ماهواره، به‏خصوص ماهواره‏های سنگین بودیم.
این اقدامات به گوش مردم نرسید.
نکته این است که ایشان همه این اقدامات ارزشمند را به دور از سر و صدای خبری انجام دادند. یکی از ویژگی‏های ایشان این بود که پیشرفت‏های کشور را خرج خودش نمی‏کرد. این دوری از تبلیغات و هیاهو به‏حدی بود که حتی حضرت آقا نیز به زبان آمدند و تأکید کردند که کار رسانه‏ای دولت بیشتر شود. ولی مردم تازه الان بعضی از این دستاوردهای مهم مطلع می‏شوند. علتش این بود که هم دشمن فضای سنگین رسانه‏ای علیه ایشان انجام داد و هم خود ایشان تمام نیت و تلاشش برای کار بود و دنبال هیاهوی تبلیغاتی نبود. اما خداوند همه این فضاهای منفی علیه ایشان را به یکباره شکست و پرده از حقایق برای مردم برداشت. در زمینه هسته‏ای نیز اتفاقات بسیار خوبی افتاده که کارشناسان این حوزه باید در باره آن صحبت کنند.
شهید رئیسی مدیر کم‏نظیری بود که به‏راحتی قابل تکرار نیست. شاید ما آن طور که باید همراه ایشان ندویدیم، اما ایشان اندازه همه کسانی که مسئولیت و وظیفه‏ای داشتند، دویدند.
توصیف بسیار زیبایی بود. به نظر شما ایشان در عرصه علمی کشور چه آرزویی داشتند؟
جمله «ایران قوی» شعار ایشان نبود، بلکه آرزوی ایشان بود. ایران قوی و سربلند و مرجعیت علمی بودنش آرمانی بود که با همه وجودش خواهان آن بود و هم در زبان، هم در عمل به آن معتقد بود. برخی اتفاقاً چیزی که به آن متصف نیستند را به‏عنوان شعار انتخاب می‏کنند و در حقیقت بیشتر امیدگریز هستند تا امیدزا. ولی ایشان همه وجودش همین شعارهای امیدآفرین بود. چیزی که نسبت به وجودش در نسل جوان دغدغه داشت، امید بود. بارها از من می‏پرسیدند به نظر تو چه عواملی باعث شده که این بچه‏ها امیدوار نباشند؟ تو در دانشگاه هستی و با این بچه‏ها ارتباط داری. به نظر تو مشکل کجاست؟ چه اتفاقاتی باید بیفتد که این بچه‏ها به فردای ایران امیدوار بشوند؟
یادم است یک بار که از یکی از خوابگاه‏های دانشجویی بازدید داشتند، یکی از سئوالاتی که پرسیدند همین مسئله امید بود. برایشان خیلی مهم بود که ما به‏گونه‏ای عمل کنیم که جوانان کشور به آینده امیدوار باشند.
همین چند وقت پیش بود که ایشان از وزیر علوم و چند نفر دیگر اسم بردند و به بنده فرمودند: «با این افراد یک تیمی تشکیل بدهید و بنشینید فکر کنید که دانشگاه‏های ما چطور باید پیشرفت کند و مسائل موجود بر سر راه آن چیست و از همه مهم‏تر ببینید من چه اقداماتی باید برای حل این مشکلات انجام بدهم.»
در جریان شهادت این شخصیت بزرگ همه فهمیدند که یک مدیر واقعی و خادم ملت اهل رانت نیست. مدیری هم وجود دارد که خانه مادرش به‏عنوان مادر یک رئیس‏جمهور یک خانه کوچک و محقر است. برادرانش را هنوز حتی وزرای کابینه نمی‏شناسند و خود و خانواده‏اش چیزی برای خود نمی‏خواهند.
حرف آخر؟
به‏عنوان جمله آخر باید عرض کنم که ما انسانی را از دست دادیم که کرامت انسانی برایش بسیار مهم بود. خودش را با همه وجود وقف محرومین کرده بود. نعمتی بود که البته کمی دیر قدرش دانسته شد. ان‏شاءالله خون این شهدا سرمایه حرکت‏های بزرگتری شود. اگر شهادت حاج قاسم، عملیات طوفان‏الاقصی و وعده صادق در هم فرو ریختن رژیم صهیونیستی را در پی داشته، ان‏شاءالله شهادت این مرد بزرگ آیت‏الله رئیسی نیز موجب آراسته شدن یک دولت اسلامی باشد که بتواند یک جامعه اسلامی را رقم بزند.

 

من دیگر اینجا کاری ندارم
یادم است در یک سفر خارجی همراه ایشان بودیم. با توجه به اینکه تعداد پروازها کم بود، باید بعد از چهار روز پرواز انجام می‏شد. اما ایشان به صورت فشرده و شبانه‏روزی کارها را ظرف همان دو روز اول انجام دادند و گفتند: «من دیگر کاری ندارم. باید برگردم.» گفتیم: «حاج آقا! الان پرواز نیست.» گفت: «بروید بگردید ببینید من چطوری می‏توانم برگردم. من دیگر اینجا کاری ندارم.» معمولاً کسی که به خارج از کشور می‏رود تمایل دارد برود مناطق دیدنی آن کشور را هم ببیند، ولی ایشان ابداً. سریع از ما جدا شد و یک مسیر طولانی، حدود 9 ساعت پرواز اضافه‏تر گرفت که زودتر برگردد. در آستان قدس هم همین طور بودند. معمولاً وقت‏هایی که برای ملاقات به بنده می‏دادند، آخر وقت بود و علی‏رغم اینکه جسم یاری نمی‏کرد، ولی کاملاً هوشیار و بادقت به صحبت‏ها گوش می‏کردند.