فردی با سبک مدیریتی، زندگی و مردمداری خاص را از دست دادیم
حجتالله عبدالملکی، متولد 1360 در شهرری، دارای دکترای اقتصاد از دانشگاه اصفهان و عضو هیئت علمی دانشکده معارف اسلامی و اقتصاد دانشگاه امام صادق(ع) است. وی جوانترین دانشیار اقتصاد کشور در سال 1395 بوده و در دورههای بینالمللی اقتصاد مالی اسلامی شرکت کرده است. او مولف 8 کتاب و بیش از 80 مقاله علمی در سطوح پژوهشی و ترویجی و... بوده و در کنفرانسهای داخلی و خارجی متعددی سخنرانی داشته است. عبدالملکی در وزارتخانههای مختلف طرحهای تحقیقاتی اجرا کرده و به عنوان مدرس در دانشگاههای برتر ایران از جمله دانشگاههای تهران، علم و صنعت و علامه طباطبایی فعالیت کرده است. او همچنین نقشهای مدیریتی و مشاورهای در کمیته امداد امام خمینی، صندوق قرض الحسنه امداد ولایت و صندوق بیمه اجتماعی روستاییان و عشایر کشور داشته است. وی در سال ۱۴۰۰ به عنوان وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی در دولت سیزدهم منصوب شد. عبدالملکی از آبان ۱۴۰۱ به عنوان مشاور رئیسجمهور و دبیرشورای عالی مناطق آزاد و ویژه اقتصادی منصوب شد و در اسفندماه ۱۴۰۲ با مصوبه هیئت وزیران همزمان به عنوان نماینده ویژه رئیسجمهور در امور اجرایی مناطق آزاد و ویژه اقتصادی منصوب شد.
گفتوگو با دستیار ویژه رئیسجمهور و دبیر مناطق آزاد و تجاری ویژه
از آشناییتان با شهید آیتالله رئیسی بگویید.
بسمالله الرحمن الرحیم. بنده از سال 95 که ایشان در آستان قدس بودند، توفیق داشتم که بهعنوان مشاور در حوزههای اقتصادی خدمتگزار ایشان باشم. در آن مقطع هیچ تصمیمی مبنی بر حضور در رقابتهای انتخاباتی نداشتند. مینشستیم و با هم در خصوص مباحث اقتصادی آستان قدس و گاهی در خصوص اقتصاد کلان و بینالملل مباحثه میکردیم. ایشان چنین جلساتی را با اهالی فرهنگ، سیاست، جامعهشناسی نیز داشتند. بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال 96 هم که در مسند ریاست قوه قضاییه قرار گرفتند، مخصوصاً با تمرکز بر موضوعاتی که در شورای هماهنگی سران قوا مطرح میشد، در خدمتشان بودیم. ایشان تیم معدودی داشتند که کمک میکردند و مسائلی که توسط سران قوا در این شورا مطرح میکردند را تحلیل مینمودند که موضع رئیس قوه باید در قبال آن مسائل چه باشد. بعد هم که وارد عرصه انتخابات شدند و در ادامه در جایگاههای مختلفی از دولت بهعنوان وزیر، مشاور و... در خدمتشان بودیم. در این تعاملات یک آشنایی نسبتاً کاملی شکل گرفت که اکنون با اتکا بر آن میتوانم بگویم ایشان به لحاظ سبک کاری و مدیریتی واقعاً صاحب سبک متفاوت و بسیار عالیای بودند و اگر کسی بتواند این آن را فرابگیرد و اجرایی کند، بسیار اثربخش خواهد بود.
در مورد شهادت آیتالله رئیسی و منش ایشان بگویید.
شهادت این عزیزان مثل همه اتفاقات دیگر درسهایی دارد و یکی از آنها این است که حضرت آقا در دیدار شهید آیتالله رئیسی فرمودند: «ما یکی از بهترین عناصرمان در زیر آسمان را از دست دادیم.» تعبیر بسیار بلند و عجیبی است. فقدان چنین عناصری فرصت خوبی است برای شناختن آنها. چون تا وقتی حیات دارند، چندان نمیشود در بارهشان صحبت کرد. البته این هم شاید جزو عیوب فرهنگ ماست که آدمها باید حذف شوند و تازه آن موقع مورد تحلیل قرار بگیرند. لذا شایسته میبینم که نکاتی را در خصوص سبک مدیریتی شهید آیتالله رئیسی بیان کنم.
یک حکمران را میتوان از ابعاد مختلفی تحلیل کرد که در اینجا با صرف نظر از دیدگاهها و سیاستها، سبک کاری ایشان را بررسی میکنیم. ممکن است دیدگاهها و سیاستها محل نقد باشد و مثلاً حذف ارز 4200 تومانی، بحث یارانهها، بحث اشتغال، توسعه زیرساختها و... معایب و مزایایی داشته باشد (البته این هم لازم به ذکر است که این اتفاقات لزوماً دیدگاهها، سیاستها و برنامههای شخص رئیسجمهور نیست، بلکه مجموعه تیم اقتصادی یا فرهنگی و... متشکل از وزرا و معاونین دولت است که مسیر سیاستهای کشور را تعیین میکنند) اما سبک مدیریتی رئیسجمهور مختص خود اوست که نشان میدهد او چگونه کار میکند و این کشتی را حرکت میدهد.
ما فردی را با سبک مدیریتی خاص از دست دادهایم که حضرت آقا از او بهعنوان «یکی از بهترین عناصر» نام میبرند و شیوه او میتواند در سبکهای مدیریتی گنجانده و محل مطالعه باشد. سبک افرادی مثل شهید رئیسی و شهید حاج قاسم سلیمانی شیوههایی از مدیریت است که عقبه 46 سال انقلاب اسلامی را با خود دارند. شاید شخصیتهایی مثل شهید رجایی، شهید بهشتی و شهید باهنر را چون همان اول انقلاب شهید شدهاند، نتوانیم بسط بدهیم. ولی شخصیتهایی که سالهای بیشتری از انقلاب را درک نموده و کار کردهاند و رویههای خاصی را ابداع یا نهادینه کردهاند، واقعاً یک سرمایه هستند که شیوه مدیریتی آنان میتواند تبدیل به نظریه کرده و بهعنوان الگوهای بومی مدیریت جمهوری اسلامی ایران معرفی شود.
از ویژگیهای مدیریتی ایشان بگویید.
یکی از خصوصیات کاری آیتالله رئیسی رفت و آمد بسیار زیاد و دائمی بین صف و ستاد بود. ایشان در هر سه منصبی که قرار داشتند، اعم از تولیت، قوه قضاییه و دولت جایگاه ستادی داشتند. در آستان قدس رضوی، تولیت که بالاترین سطح این آستان است و در قوه قضاییه و قوه مجریه نیز بالاترین منصب قوه، یعنی ریاست آن را بر عهده داشتند و در رأس ستاد بودند. در تمام این مناصب یکی از مهمترین کارهایی که انجام میدادند که بخش زیادی از وقتشان را هم میگرفت، رفت و آمد بسیار زیاد بین ستاد و صف بود. مرتب رصد میکردند که الان در کف میدان چه اتفاقی دارد میافتد، لذا اطلاعات نسبتاً جزئی و دقیقی از اتفاقات کف میدان داشتند. این خصوصیت کار بدنهای که با ایشان کار میکردند را بسیار سخت میکرد، اما خودبهخود کارآیی سیستم را بالا میبرد. علت اینکه کار رده بعدی را سخت میکند این است که منِ وزیر، منِ رئیس سازمان و... که پیشنهاد این تصمیم را دادهام، در نظام کارشناسی خودم تصمیمسازی کردهام و در ادامه به تصویب و تأیید رسیده، علاقهمندم نتیجهاش را هم خودم گزارش کنم و چه گزارشی بدهم؟ اینکه مثلاً بگویم آقای رئیسجمهور! تو نمیدانی این طرح حذف ارز 4200 تومانی یا مثلاً افزایش حقوق کارگران چقدر عالی بود. دوست دارم منی که تصمیمسازی کردهام و از ستاد مصوبه گرفتهام، خودم و آن بخشی را که دوست دارم، روایت کنم، نه همه آن را. به همین جهت آیتالله رئیسی در کنار نظامهای ارزیابی و بازرسی مرتب نتایج کف میدان را بررسی میکرد؛ بخشی را در میدان و بخشی هم در جمعهایی که ذینفعان حوزه مورد نظر بودند.
از این نمونهها در آستان قدس هم دارید؟
بله. یکی از مأموریتهای مهمی که حضرت آقا در حکم تولیت ایشان در آستان قدس رضوی قید کرده بودند، فراهم کردن زیارت ارزان و افزایش ارتقای کیفیت زیارت برای توده مردم بود. یکی از بحثهای ایشان این بود که اقامت در مشهد گران است. بسیاری از مردم توان پرداخت هزینه هتلهای مشهد را ندارند یا اصلاً فقیر هستند. لذا پیشنهاد دادند که زائرسراهایی را ایجاد کنیم که دیگر شاهد این نباشیم که مردم به دلیل عدم توانایی پرداخت هزینه هتل توی خیابان یا پارک بخوابند. یکی از کارهایی که در همین راستا انجام دادند این بود که اجازه دادند مردم در داخل صحنها بخوابند. به زائرین پتو داده میشد و میتوانستند در صحنها استراحت کنند؛ چیزی که تا قبل از آن سابقه نداشت. گاهی ایشان شبانه گشت میزد و میدید زائری در خیابان خوابیده. فوراً زنگ میزدند به متولیان حرم که چرا این فرد کنار خیابان است؟ سریع دستور میدادند که بلند شوید بیایید این فرد را به یک زائرسرا ببرید. مگر ما ارزانسرای درست نکردهایم؟ پس چرا این فرد توی خیابان خوابیده؟
شما بهعنوان کسی که در دو جایگاه و طی چند سال با ایشان محشور بودید، در مورد سفرهای استانیشان برایمان بگویید.
نکته مهم اینکه علاوه بر اینکه خودشان به کف میدان رفت و آمد داشتند، مسئولین را نیز با خودشان همراه میکردند. در سفرهای استانی وزرا همراه رئیسجمهور بودند و بهعنوان نماینده ویژه ایشان به شهرستانها و روستاها، کارخانهها و جاهای مختلف میرفتند و با مردم در ارتباط نزدیک قرار میگرفتند. بعضی میگفتند خب این کار چه فایدهای دارد؟ شما میآیید مسائل منطقه را میشنوید، ولی بعد چه؟ آیتالله رئیسی این بود که شماهایی که بهعنوان مقامات عالی دولت آمدید این مشکلات را دیدید ممکن است در لحظه راهکار نداشته باشید و مسلماً کسی هم انتظار ندارد که الان همه اینها را حل کنید، اگرچه برخی از مسائل هست که در محل، تصمیمگیری و حل میشود، ولی نکته اساسی این است که شما مسائل اصلی را در کف میدان متوجه میشوید و بعد وقتی به هیئت دولت میروید و در آنجا تصمیمی مطرح میشود که هیئت باید تصویب کند، آن موقع خودآگاه یا ناخودآگاه حواستان هست که این تصمیم آن مسئله را حل میکند یا تشدید میکند و لذا باعث میشود که در باره موضوع مطرحشده دقت کنید و درست تصمیمگیری کنید و در نتیجه کارآیی تصمیمگیری ستاد در ارتباط با صف افزایش پیدا میکند. این نکته بسیار مهمی بود. آیتالله رئیسی چند جلسه ثابت و همیشگی داشتند. یکی از این جلسات، جلسه هیئت وزیران بود که هفتهای دو بار، یکشنبهها بعد از ظهر و چهارشنبهها صبح برگزار میشد. دو تا جلسه هم مربوط به ستاد اقتصادی دولت بود که فقط تیم اقتصادی حضور داشتند و صبحهای زود یکشنبه و سهشنبه برگزار میشد. ایشان در این جلسات به شکل منظم و بدون غیبت حاضر میشدند، چون وضعیت معیشت مردم واقعاً برایشان مهم بود.
از این مورد مثال هم دارید؟
بله. در جلسات اقتصادی دولت، اولین کاری که میکردند، رصد بود. میگفتند به من بگویید وضعیت اقتصادی کشور چطور است. رصدشان هم همیشه از معیشت مردم شروع میشد. مثلاً قیمت مرغ چند است؟ قیمت برنج چقدر است؟ و... یک سری اقلام مشخص بود که دبیر ستاد اقتصادی دولت قیمت آنها را در قالب پاورپوینت گزارش میداد. گاه پیش میآمد که وقتی ایشان قیمت مثلاً مرغ را اعلام میکردند، حاج آقا میگفتند: «نخیر، اشتباه میکنید.» میگفتیم: «حاج آقا! ما نهاد رسمیاش هستیم.» میگفتند: «دو تا خیابان آن طرفتر دارند مرغ را کیلویی 80 هزار تومان میفروشند. شما چطور میگویید 63 هزار تومان؟» بعد وزیر کشاورزی میگفت: «خب حاج آقا من چه کار کنم که این وسط دو نفر هم گرانفروشی میکنند. ما قیمت کف میدان بار را داریم میگوییم.» اما ایشان میگفت: «نه، اگر شما میگویید قیمت مرغ 63 هزار تومان است، من انتظار دارم که در خیابانهای اطراف خودمان هم همین 63 هزار تومان باشد، نه 80 هزار تومان.» یعنی افرادی را میفرستادند که بروند قیمت را در مغازهها بپرسند. ضمن اینکه این نبود که بخواهند فیلم بازی کنند، رویه همیشگیشان بود. خودشان کف میدان را بررسی میکردند. لذا هیچ کس نمیتوانست در تحلیل بازخوردهای اتفاقات ایشان را فریب بدهد. ممکن بود تیم اقتصادی در هنگام سیاستگذاری در خصوص یک سیاستی با هم به جمعبندی رسیده و ایشان هم موافقت کرده باشند، ولی در اینکه اثر آن سیاست در کف میدان چیست، هیچ کس نمیتوانست ایشان را گول بزند. این یکی از ویژگیهای مهم آیتالله رئیسی بود.
از نگاه مدیریتشان به مردم بگویید.
بله. ویژگی دوم ایشان در مدیریت، موضوع ذینفعان و ذینفعپروری بود. ایشان بر اساس آموزههای اسلام مردم را ذینفع خودشان، دولت و حاکمیت میدانستند. به اعتقاد ایشان در جمهوری اسلامی دولت خادم مردم است. گاهی ما شعار میدهیم که خادم مردم هستیم و در عمل طور دیگری رفتار میکنیم، اما در حقیقت امر این توده مردم هستند که ذینفع اصلی ما هستند و ما باید حواسمان به این ولی نعمتان باشد. آیتالله رئیسی یک جور بسیار عجیب و غریبی ذوب در مردم بود و این حتی برای امثال منی که از نوجوانی در بسیج و جلسات و هیئتها و کارهای جهادی و با مردم بودم عجیب بود و میدیدم که فرسنگها از مشی واقعی مردمیبودن عقب هستم و ایشان چقدر عجیب در دل مردم هستند.
با مردم ارتباط بسیار نزدیکی داشتند. بخشی از این ارتباطها برنامهریزیشده بود که جلساتی که با دانشگاهیان، ایثارگران، کشاورزان، کارآفرینان و... برگزار میشد از این دست بود. فرضاً هزار نفر در جلسه شرکت میکردند و ده نفر به نمایندگی از آن جمع صحبت میکردند و دو سه نفر هم در جلسه داد و بیداد میکردند که آقای رئیسجمهور! به من تریبون ندادهاند. ایشان هم میگفت حرفت را بگو. ایشان چه در سفرها و چه در زمانی که در تهران بودند، بهکرات از این جلسات داشتند. اهمیت این بخش از اینکه ببینیم در کف میدان چه خبر است، بیشتر است، چون در این بخش میفهمیم که درد اقشار مختلف مردم چیست.
بخش دوم که به نظر من اهمیتش از بخش اول بیشتر بود، تعاملات برنامهریزینشده با مردم بود و شاید از نوع اول ارتباطی که عرض کردم خیلی بیشتر اتفاق میافتاد. بهعنوان مثال ایشان داشتند به سمتی میرفتند که یکدفعه به جمعی از مردم برمیخوردند و میایستادند و به حرف آنها گوش میدادند. حتی گاهی تیم برنامهریزی به ایشان میگفتند وقت نیست، الان باید برویم فلان جا. ولی ایشان میگفتند نه، بگذارید ببینم درد این مردمی که اینجا جمع شدهاند چیست. اگر پیاده بودند که هیچ، اگر هم سوار ماشین بودند، برای صحبت با مردم حتماً از ماشین پیاده میشدند. طبیعتاً چون این نوع دیدارها برنامهریزیشده نبود، تیم حفاظت به ایشان التماس میکردند که «حاج آقا! شما را به خدا بین اینها نروید، در این جمعها تهدید وجود دارد.» ولی ایشان طبق رویه همیشگیشان عمل میکردند و میگفتند نه، بایستیم بیبنیم این مردم حرفشان چیست.
در این باره مدل خاصی از ایشان سراغ دارید؟
ایشان در برخورد با مردم چند روش داشتند. یکیاش این بود که از نظر شنیدن مردم را راضی میکردند. با صبر و حوصله میایستادند و حرف مردم را تا آخر میشنیدند. در همین سفر آخرشان به ارس و منطقه خداآفرین که برای افتتاح سد رفته بودند چنین اتفاقی افتاد. عدهای از مردم روستاهای اطراف که زمینهایشان در محدوده سد قرار گرفته بود، گلایههایی داشتند. این یک دیدار خارج از برنامه بود، ولی ایشان ایستاد که ببیند مسئله این مردم چیست. شاید اگر این برنامه اتفاق نمیافتاد، آیتالله رئیسی الان شهید رئیسی نبود، چون همین گفتگویی که ایستادند و به درددل این روستاییان گوش کردند، پرواز را به تأخیر انداخت و بعد بالگرد وارد فضای مهآلود میشود و اتفاقاتی که افتاد.
غرض اینکه کامل و با صبر و حوصله به درد مردم گوش میکردند، طوری که اینها خیالشان راحت میشد که رئیسجمهور فهمید که من چه چیزی دارم میگویم. سرسری و هول هولکی که نامهات را بده ما بررسی میکنیم، نبود. اجازه میداد مردم توضیحاتشان را کامل بدهند. گاهی مردم مطالباتی داشتند که شدنی نبود، ولی ایشان با حسن خلق و خوشرویی برخورد میکرد. اینکه در بین این حجم از کار و رفت و آمد بتوانی حسن خلقت را حفظ کنی، کار بسیار سختی است. کار سومی که شهید رئیسی در ارتباط با مردم میکردند این بود که به وزرا و مسئولین امر دستور رسیدگی میدادند. معمولاً وقتی رئیسجمهور حرکت میکند، خودبهخود یک سری از مقامات همراهش هستند. مثلاً به یکی دو نفر از وزرایی که مربوط به آن درخواست بودند، همان جا دستور میدادند و سفارشات لازم را میکردند و میگفتند در نهایت نتیجهاش را به من اعلام کنید. همزمان دفتر ایشان هم یادداشت میکردند و این جزو سنتهای دفتر شده بود که مثلاً مینوشتند که با ده نفر از جوانان برخورد کردیم که فلان موضوع را مطرح کردند و رئیسجمهور چنین دستوری دادند. این یادداشت بعداً در سلسله مراتب پیگیری قرار میگرفت و در نهایت از وزیر با مسئول مربوطه مطالبه میشد.
از این دست نمونههای دیگری هم دارید؟
بله شهید رئیسی به مردم واقعاً احترام میگذاشتند. در زیرزمین ساختمان مشهور به ساختمان سفید (ساختمان ریاست جمهوری) یک نمازخانه شاید صد متری است که ایشان در آنجا نماز میخواندند. همه ما میدانستیم که اگر رئیسجمهور در دفترشان باشند، حتماً میآیند پایین نماز جماعت میخوانند. در این فرصت کسانی که معمولاً رئیس دستگاه یا استاندار یا امام جمعه بودند و در قسمتهای دیگر کار داشتند، سعی میکردند حالا که تا اینجا آمدهاند بروند رئیسجمهور را هم ببینند و تقاضایشان را مطرح کنند. از این طرف رئیسجمهور هم فقط آمده نماز بخواند و بعد از آن هزار جور برنامه دیگر دارد، وقتش که آزاد نیست. ولی ایشان بعد از نماز و انجام تعقیباتشان که کمی هم طول میکشید، بلند میشدند و با تک تک افراد حاضر در نماز سلام و احوالپرسی میکردند و حرفشان را تکتک میشنیدند و ما حتی یک بار هم نشنیدیم که ایشان بگوید من رفتم، وقت ندارم، تو باید قبلاً از دفتر وقت میگرفتی و حالا که دفتر وقت نداده بیخود میکنی با من حرف میزنی. با صبوری میایستادند و با تک تک آدمهایی که میدیدند خوش و بش و با خوشاخلاقی صحبت میکردند. خیلی جالب است که این حجم از ارتباطات با رئیسجمهور فقط در ظرف هزار روز اتفاق افتاد.
یکی از مکانهایی که ما خودمان هر چند وقتی به آنجا میرویم، حرم امام رضا(ع) است و مردم گاهی به سبب اینکه میشناسندت میآیند جلو و ابراز لطف میکنند. اما خیلی وقتها هم هست که درخواستی دارند. ما هم سعی میکردیم به تأسی از ایشان به حرف مردم گوش کنیم. مثلاً فردی بود که اهل کرمان بود. بعد از اینکه صحبتش تمام شد، شمارهام را به او دادم و گفتم یک نامه بنویس و توی برنامه بله برایم بفرست تا من در حد وسعم کارت را پیگیری کنم. دیدم میگوید: «البته من خودم این را به آقای رئیسجمهور گفتهام»! واقعاً جای تعجب داشت که این آدم رئیسجمهور را کجا دیده؟ یعنی آقای رئیسی شرایطی فراهم کرده بود که توده مردم بتوانند به ایشان دسترسی داشته باشند. و البته این برای وزرا دردسر درست میکرد. برای اینکه مردم رئیسجمهور را میدیدند و گلایه میکردند و ایشان هم میآمد و در هیئت وزیران از وزیر یا مسئول مربوطه مطالبه میکرد. این سطح از دغدغهمندیای که شهید رئیسی نسبت به مردم داشت، واقعاً عجیب بود.
در خیلی از مصاحبهها در مورد خستگی ناپذیر بودن و پر کاری ایشان شنیدم، شما از این مورد نمونه ندارید؟
به نظر من سبک مدیریتی آیتالله رئیسی پرکاری ایشان بود. ما یک چیزی از پرکاری میشنویم و پیش خودمان میگوییم خب معلوم است کسی که مسئولیتش بیشتر است، بیشتر هم باید کار کند. اما این بیشتر بودن فعالیت یک حدی دارد، از توان فیزیولوژیک فرد که نمیتواند فراتر برود. واقعاً برای ما جای سئوال بود که ایشان این حجم از انرژی را از کجا میآورد؟
برنامه ایشان از صبح بسیار زود شروع میشد و تا دیروقت ادامه داشت. خیلی اوقات سفرهایشان را به شب هنگام میانداختند که استراحت شبانهشان در پرواز باشد. تیم تشریفات معمولاً به این شکل تنظیم میکرد که ساعت 7 شب برویم سوار هواپیما شویم که ساعت 11، 12 شب به مقصد برسیم. تا صبح استراحت کنیم و بعد کارمان را شروع کنیم. اما ایشان میگفت خب اگر ساعت 7 برویم، در فاصله ساعت 7 تا 12 کار داریم! میگفتند ساعت 12، 1 نیمه شب و اگر سفرها به سمت شرق بود، ساعت 4 صبح نمازمان را بخوانیم و برویم که وقتی به آنجا میرسیم، اول وقت کاریشان باشد و ما هم بهمحض ورود کارمان را شروع کنیم.
ضمن اینکه کار شخصیتی در حد رئیسجمهور از چند جهت سختیها و دشواریهای ویژهای دارد. یکیاش این است که تک تک اتفاقات، تک تک قدمها و یکایک جملات حرکات تحت نظارت حجم عظیمی از دوربینها و رسانههاست. این خودش استرس عجیب و خستهکنندهای تولید میکند که مبادا حرفی بزنیم که برای کشور بد شود.
ایشان در تمام سفرهای خارجی یک قاعدهای داشتند که میگفتند: «در کشور خارجی شب خوابیدن هیچ ثوابی ندارد. بروید زود برگردید. اگر میتوانید صبح بروید، شب برگردید.» اغلب سفرهایشان با یک حجم کاری سنگین و فشرده 16، 17 ساعته بود و در نهایت ساعت 1 نیمه شب سوار هواپیما میشدیم و برمیگشتیم، مگر اینکه سفری مثل پاکستان پیش آمد که حجم کار واقعاً بالا بود و ایشان میخواستند به کراچی بروند و میسر نبود که آخر شب برگردند. شهید رئیسی در برخی از کشورها اصرار داشتند که نباید شب را در آنجا بمانیم. علت هم مواضع متناقض آن کشور در خصوص فلسطین و ارتباطات پنهانیاش با اسرائیل بود. لذا به نشانه اعتراض میگفتند شب را در این کشور نمیمانیم.
ایشان به هیچ وجه به استراحت و تفریحی که اغلب رؤسای جمهور دنیا در سفرهایشان در نظر میگیرند، قائل نبود. بهعنوان مثال میگفت کنفرانس وزرای ارتباطات در سوئیس برگزار میشود، اگر یک روزه میتوانید، بروید برگردید. گاهی ما میگفتیم برویم دو روز بمانیم و با وزرای سایر کشورها گپی بزنیم یا مثلاً یک روز زودتر برویم که کارمان هم خیلی فشرده نباشد، اما ایشان به هیچ وجه قائل به این قضیه نبود. واقعاً نمیدانم چه انرژی و توانی بود که خداوند به ایشان داده بود و کارها را پیش میبردند.
از سبک زندگی معنوی ایشان بگویید.
بنده معتقدم ارتباط عمیق شهید رئیسی با پروردگار و مدتی که ایشان در آستان حضرت رضا(ع) مشغول خدمت بودند، ایشان را کاملاً تقویت کرد و مایه رشد بیش از پیش ایشان شد. شاید عدهای بگویند هدف ایشان از نماز خواندن در کاخ کرملین بیشتر این بود که اسلام را ترویج کنند، اما باید گفت ایشان در کاخ کرملین نماز خواند، چون مقید به نماز اول وقت بود. از نظر ایشان خدا محور همه چیز و مردم هم چون رضایت آنها منجر به رضایت پروردگار میشود، در طول این محور هستند. در نتیجه با وجود این حجم از پرکاری و در عین اینکه مردم برایشان مهم هستند، ولی اصلاً برایشان اهمیت ندارد که آیا مردم ایشان را دوست دارند یا ندارند. از نظر ایشان تصمیم درست را باید انجام داد و نباید به این فکر کرد که با این تصمیم مقبولیت در نزد مردم چقدر افزایش و یا کاهش پیدا میکند. ایشان همواره میگفت محبوبیت را خدا ایجاد میکند. ما نباید برای اینکه مردم خوششان بیاید، کار اشتباه را انجام بدهیم. یکی از ویژگیهای بسیار مهم آقای رئیسی یکرویی ایشان بود. گاهی عصبانی میشد و ده دقیقه بعد با همان فردی که وی را مؤاخذه کرده بود، خوش و بش میکرد. هم آن خوش و بشی که میکرد خالص بود و هم عصبانیتش. هر حرفی، هر موضوعی که پیش میآمد را صرفاً با خود آن فرد مطرح میکرد. این کاری است که مسئولین در عالم سیاست نمیکنند. ایشان اجازه نمیداد کسی پشت سر دیگری حرف بزند و بلافاصله حرفش را قطع میکرد، ولی وقتی خودش با آن فرد رو در رو میشد، مؤاخذهاش میکرد و اگر لازم میشد، داد و فریاد هم میکرد.
یک روایتی در مورد قیمت ارز داریم که ایشان در آن مورد به مسئولین امر تذکر جدی دادند، در جریان آن هستید.
دقیقا نمیدانم منظورتان کدام است اما در دورهای که قیمت ارز شروع به بالا رفتن کرد و به 60 هزار تومان رسید، عدهای از ستاد اقتصادی دولت آمدند پیش ایشان و گفتند بخشی از این افزایش قیمت ارز به علت افزایش نقدینگی و اجتنابناپذیر است و ما نمیتوانیم جلویش را بگیریم. ایشان گفتند این افزایش قیمت ارز فقط یک افزایش قیمت ساده نیست، روی قیمت همه کالاها تأثیر میگذارد و مردم را تحت فشار میگذارد. بنابراین هر طور هست باید قیمت را کنترل کنید. ایشان در جلسهای با عصبانیت شدید فریاد میزد و میگفت: «برمیگردید به سازمانها و وزارتخانهها و دفاترتان و هر کسی که ادعا میکند نمیشود ارز را کنترل کرد، بلافاصله برکنار میکنید.» این عصبانیتها و داد و فریادهای ایشان هم اثر خودش را میگذاشت و موجب میشد مسئولین مربوطه بروند و به فکر چاره باشند. کما اینکه پیشبینیای که نشان میداد قیمت ارز به بالای 70 هزار تومان برسد، محقق نشد و قیمت دلار زیر 50 هزار تومان قرار گرفت. اخلاق ایشان این بود که کار باید سریع انجام شود. یعنی اگر امشب حتی شده یک ساعت هم وقت داریم، از این فرصت استفاده کنیم و کار را تا جایی که ممکن است پیش ببریم و فردا بعد از نماز صبح باز هم ادامه بدهیم. ایشان یک تکیه کلامی داشتند که به برخی از وزرا میگفتند: «خدا کمی از این صبری که شماها دارید را به من بدهد.»
به نظر بنده ایشان به نحوی کار کرد که اگر خداوند متعال از ایشان سئوال کند که وقتت را در این هزار روز ریاست جمهوری چه کردی؟ ایشان کاملاً روسفید است. هیچ دقیقه و ساعتی نبود که مشغول پیگیری کارها نباشد. انگار به ایشان الهام شده بود که هشت سال فرصت ندارد و لذا میگفت هر کاری که هست باید همین الان انجام بدهیم. چه کسی گفته که ما هشت سال فرصت داریم؟
برخی از رسانهها میگویند شهید رئیسی فریب آمارسازیهای زیردستانش را خورد صحت دارد؟
این حرفها بیشتر شیطنت رسانهایهاست، ایشان به آمار رسمی تکیه نمیکردند و خودشان مستقیماً از کف میدان و بازار رصد میکردند. حتی برخی را میگماردند که بروند در بازار صحتسنجی کنند. در سال اول وقتی آمار اشتغال را به ایشان ارائه دادیم، ایشان با وسواس زیادی میگفتند این را به من ثابت کنید. طوری که ما مجبور شدیم آمار را با کد ملی و شماره تلفن افرادی که مشغول به کار شده و حدود یک میلیون نفر بودند خدمت ایشان ارائه بدهیم و بگوییم اگر بخواهید میتوانید تماس بگیرید و صحتسنجی کنید. خیلی حواسشان بود که کسی سرشان کلاه نگذارد. اینکه سیاستها و اقدامات چقدر درست بود، یک بحث جداست. تیم اقتصادی یک تصمیم کارشناسیشده و جمعی گرفته و ایشان هم موافقت کرده، ولی در خصوص ارزیابی عملکرد هیچ کس نمیتوانست ایشان را فریب بدهد. چون این بخش قضیه خیلی برایشان مهم بود و به همین علت اگر احساس میکردند کسی دروغ میگوید، بهشدت برمیآشفتند.
لطفاً در خصوص اینکه شهید آیتالله رئیسی در چه شرایطی دولت را تحویل گرفت و این دولت تا پایان شهریور 1400 چه وضعیتی داشت توضیح بدهید.
یکی از نقاط قوت ایشان که میشود در عین حال بهعنوان نقطه ضعف هم در نظر گرفت، این بود که بسیاری از مسائل و مشکلاتی که از گذشته آمده بود را بیان نمیکردند و از این جهت واقعاً ما را کلافه میکردند. گاهی ما اعتراض میکردیم که این مسئلهای است که از قبل وجود داشته، ولی ایشان میگفتند ما نباید مردم را ناامید کنیم و مرتب حرف از مشکلات دولت قبل بزنیم.
یک بار ایشان در یک جلسه خصوصی اعضای هیئت دولت قبل در مرداد ماه که هنوز وزرای دولت سیزدهم انتخاب نشده بودند و ایشان داشتند معاونین خود را تعیین میکردند ـ به شهید رئیسی گفته بودند آقای رئیسی! ما واقعاً نمیدانیم حقوق کارمندان شهریور قرار است چه جوری پرداخت شود!
آیتالله رئیسی دو سه روز پس از پیروزی در انتخابات دولت سیزدهم یک تیم مدیریت ضربتی تشکیل دادند و تا زمان برگزاری مراسم تحلیف و تنفیذ حکم ریاست جمهوریشان توسط مقام معظم رهبری که تصور میکنم حدود یک ماه و نیم زمان بود، علیرغم اینکه در این مدت هیچ مسئولیتی ندارند، به بررسی مسائل عمدتاً اقتصادی کشور پرداختند. قرار شد این تیم بحرانهای جاری کشور در حوزه بودجه، ذخایر کالاهای اساسی، ذخایر ارزی و موضوعاتی که مربوط به معیشت مردم و مسائل جدی نظام میشد را بررسی کنند. بررسیها به لحاظ ذخایر ارزی و کالاهای اساسی نشان از جدی بودن مشکلات و اوضاع وخیم کشور داشت. در نتیجه شهید رئیسی به تعدادی از اعضای این تیم که بعداً از اعضای دولت شدند مأموریت داد که از همان لحظه شروع به برنامهریزی کنند.
البته انصافاً دولت آقای دکتر روحانی و آقای دکتر واعظی رئیس دفتر ایشان نیز کمک کردند و به همه رؤسا، وزرا و مقامات دولتی ابلاغ کردند که حداکثر همکاری را با تیم دولت منتخب انجام بدهند. به هر حال دولت تشکیل و با توجه به برنامهریزیهایی که در تیم ضربتی انجام شده بود، اقدامات فوری بهسرعت انجام شد. حتماً برای بسیاری از مردم سئوال است که آمار مرگ و میر روزانه ششصد هفتصد نفر فوتی کرونا چگونه ناگهان فروکش کرد. تا قبل از دولت سیزدهم مرتب گفته میشد که واکسن نداریم. اما بهمحض اینکه دولت شهید رئیسی مشغول به کار شد، در ظرف دو سه ماه سیل واکسن بود که وارد کشور شد و در ادامه مرگ و میرها بهتدریج دو رقمی و تک رقمی شد. این در حالی بود که کشورهای غربی همچنان تلفات بالایی داشتند. لذا دولت سیزدهم دستاوردهای فوریای داشت که هرگز نتوانست آنها را توضیح بدهد. زمانی که شهید رئیسی دولت را تحویل گرفت، علاوه بر اوضاع بسیار بد واکسن و میزان مرگ و میر بالا ناشی از کرونا، عدم بودجه کافی برای پرداخت حقوق کارکنان دولت با مشکلات دیگری از جمله وضعیت قرمز نهادههای دام و طیور و ذخایر کالاهای اساسی مواجه بود. اما بحمدلله با اقدامات سریع و اورژانسی همه این ذخایر به حد اطمینان برگشت.
به عنوان سوال آخر شهید آیتالله رئیسی اگر از مسئله خیلی حساسی مطلع میشدند یا اختلافی بین وزرا پیش میآمد، قضیه را چطور مدیریت میکردند؟
حداقلش این است که بقیه چندان متوجه ماجرا نمیشدند. ایشان بهشدت از اینکه چالشسازی کنند یا به چالشها دامن بزنند، گریزان بودند. به هیچ وجه اهل گلایه نبودند و اگر مسئلهای هم با سایر قوا پیش میآمد، میگفتند بروید مسئله را برایشان توضیح بدهید. همین باعث شده بود که وجودشان یک سکینه و عامل آرامشی برای همه ما باشد.
مرتب رصد میکردند که الان در کف میدان چه اتفاقی دارد میافتد
یکی از خصوصیات کاری آیتالله رئیسی رفت و آمد بسیار زیاد و دائمی بین صف و ستاد بود. ایشان در هر سه منصبی که قرار داشتند، اعم از تولیت، قوه قضاییه و دولت جایگاه ستادی داشتند. در آستان قدس رضوی، تولیت که بالاترین سطح این آستان است و در قوه قضاییه و قوه مجریه نیز بالاترین منصب قوه، یعنی ریاست آن را بر عهده داشتند و در رأس ستاد بودند. در تمام این مناصب یکی از مهمترین کارهایی که انجام میدادند که بخش زیادی از وقتشان را هم میگرفت، رفت و آمد بسیار زیاد بین ستاد و صف بود. مرتب رصد میکردند که الان در کف میدان چه اتفاقی دارد میافتد، لذا اطلاعات نسبتاً جزئی و دقیقی از اتفاقات کف میدان داشتند. این خصوصیت کار بدنهای که با ایشان کار میکردند را بسیار سخت میکرد، اما خودبهخود کارآیی سیستم را بالا میبرد