فردی با سبک مدیریتی، زندگی و مردم‏داری خاص را از دست دادیم

حجت‏الله عبدالملکی، متولد 1360 در شهرری، دارای دکترای اقتصاد از دانشگاه اصفهان و عضو هیئت علمی دانشکده معارف اسلامی و اقتصاد دانشگاه امام صادق(ع) است. وی جوان‏ترین دانشیار اقتصاد کشور در سال 1395 بوده و در دوره‏های بین‏المللی اقتصاد مالی اسلامی شرکت کرده است. او مولف 8 کتاب و بیش از 80 مقاله علمی در سطوح پژوهشی و ترویجی و... بوده و در کنفرانس‏های داخلی و خارجی متعددی سخنرانی داشته است. عبدالملکی در وزارتخانه‏های مختلف طرح‏های تحقیقاتی اجرا کرده و به عنوان مدرس در دانشگاه‏های برتر ایران از جمله دانشگاه‏های تهران، علم و صنعت و علامه طباطبایی فعالیت کرده است. او همچنین نقش‏های مدیریتی و مشاوره‏ای در کمیته امداد امام خمینی، صندوق قرض الحسنه امداد ولایت و صندوق بیمه اجتماعی روستاییان و عشایر کشور داشته است. وی در سال ۱۴۰۰ به عنوان وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی در دولت سیزدهم منصوب شد. عبدالملکی از آبان ۱۴۰۱ به عنوان مشاور رئیس‏جمهور و دبیرشورای عالی مناطق آزاد و ویژه اقتصادی منصوب شد و در اسفندماه ۱۴۰۲ با مصوبه هیئت وزیران همزمان به عنوان نماینده ویژه رئیس‏جمهور در امور اجرایی مناطق آزاد و ویژه اقتصادی منصوب شد.

گفت‌وگو با دستیار ویژه رئیس‏جمهور و دبیر مناطق آزاد و تجاری ویژه

از آشنایی‏تان با شهید آیت‏الله رئیسی بگویید.
بسم‏الله الرحمن الرحیم. بنده از سال 95 که ایشان در آستان قدس بودند، توفیق داشتم که به‏عنوان مشاور در حوزه‏های اقتصادی خدمتگزار ایشان باشم. در آن مقطع هیچ تصمیمی مبنی بر حضور در رقابت‏های انتخاباتی نداشتند. می‏نشستیم و با هم در خصوص مباحث اقتصادی آستان قدس و گاهی در خصوص اقتصاد کلان و بین‏الملل  مباحثه می‏کردیم. ایشان چنین جلساتی را با اهالی فرهنگ، سیاست، جامعه‏شناسی نیز داشتند. بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال 96 هم که در مسند ریاست قوه قضاییه قرار گرفتند، مخصوصاً با تمرکز بر موضوعاتی که در شورای هماهنگی سران قوا مطرح می‏شد، در خدمتشان بودیم. ایشان تیم معدودی داشتند که کمک می‏کردند و مسائلی که توسط سران قوا در این شورا مطرح می‏کردند را تحلیل می‏نمودند که موضع رئیس قوه باید در قبال آن مسائل چه باشد. بعد هم که وارد عرصه انتخابات شدند و در ادامه در جایگاه‏های مختلفی از دولت به‏عنوان وزیر، مشاور و... در خدمتشان بودیم. در این تعاملات یک آشنایی نسبتاً کاملی شکل گرفت که اکنون با اتکا بر آن می‏توانم بگویم ایشان به لحاظ سبک کاری و مدیریتی واقعاً صاحب سبک متفاوت و بسیار عالی‏ای بودند و اگر کسی بتواند این آن را فرابگیرد و اجرایی کند، بسیار اثربخش خواهد بود.
در مورد شهادت آیت‏الله رئیسی و منش ایشان بگویید.
شهادت این عزیزان مثل همه اتفاقات دیگر درس‏هایی دارد و یکی از آنها این است که حضرت آقا در دیدار شهید آیت‏الله رئیسی فرمودند: «ما یکی از بهترین عناصرمان در زیر آسمان را از دست دادیم.» تعبیر بسیار بلند و عجیبی است. فقدان چنین عناصری فرصت خوبی است برای شناختن آنها. چون تا وقتی حیات دارند، چندان نمی‏شود در باره‏شان صحبت کرد. البته این هم شاید جزو عیوب فرهنگ ماست که آدم‏ها باید حذف شوند و تازه آن موقع مورد تحلیل قرار بگیرند. لذا شایسته می‏بینم که نکاتی را در خصوص سبک مدیریتی شهید آیت‏الله رئیسی بیان کنم.
یک حکمران را می‏توان از ابعاد مختلفی تحلیل کرد که در اینجا با صرف نظر از دیدگاه‏ها و سیاست‏ها، سبک کاری ایشان را بررسی می‏کنیم. ممکن است دیدگاه‏ها و سیاست‏ها محل نقد باشد و مثلاً حذف ارز 4200 تومانی، بحث یارانه‏ها، بحث اشتغال، توسعه زیرساخت‏ها و... معایب و مزایایی داشته باشد (البته این هم لازم به ذکر است که این اتفاقات لزوماً دیدگاه‏ها، سیاست‏ها و برنامه‏های شخص رئیس‏جمهور نیست، بلکه مجموعه تیم اقتصادی یا فرهنگی و... متشکل از وزرا و معاونین دولت است که مسیر سیاست‏های کشور را تعیین می‏کنند) اما سبک مدیریتی رئیس‏جمهور مختص خود اوست که نشان می‏دهد او چگونه کار می‏کند و این کشتی را حرکت می‏دهد.
ما فردی را با سبک مدیریتی خاص از دست داده‏ایم که حضرت آقا از او به‏عنوان «یکی از بهترین عناصر» نام می‏برند و شیوه او می‏تواند در سبک‏های مدیریتی گنجانده و محل مطالعه باشد. سبک افرادی مثل شهید رئیسی و شهید حاج قاسم سلیمانی شیوه‏هایی از مدیریت است که عقبه 46 سال انقلاب اسلامی را با خود دارند. شاید شخصیت‏هایی مثل شهید رجایی، شهید بهشتی و شهید باهنر را چون همان اول انقلاب شهید شده‏اند، نتوانیم بسط بدهیم. ولی شخصیت‏هایی که سال‏های بیشتری از انقلاب را درک نموده و کار کرده‏اند و رویه‏های خاصی را ابداع یا نهادینه کرده‏اند، واقعاً یک سرمایه هستند که شیوه مدیریتی آنان می‏تواند تبدیل به نظریه کرده و به‏عنوان الگوهای بومی مدیریت جمهوری اسلامی ایران معرفی شود.
از ویژگی‏های مدیریتی ایشان بگویید.
یکی از خصوصیات کاری آیت‏الله رئیسی رفت و آمد بسیار زیاد و دائمی بین صف و ستاد بود. ایشان در هر سه منصبی که قرار داشتند، اعم از تولیت، قوه قضاییه و دولت جایگاه ستادی داشتند. در آستان قدس رضوی، تولیت که بالاترین سطح این آستان است و در قوه قضاییه و قوه مجریه نیز بالاترین منصب قوه، یعنی ریاست آن را بر عهده داشتند و در رأس ستاد بودند. در تمام این مناصب یکی از مهم‏ترین کارهایی که انجام می‏دادند که بخش زیادی از وقتشان را هم می‏گرفت، رفت و آمد بسیار زیاد بین ستاد و صف بود. مرتب رصد می‏کردند که الان در کف میدان چه اتفاقی دارد می‏افتد، لذا اطلاعات نسبتاً جزئی و دقیقی از اتفاقات کف میدان داشتند. این خصوصیت کار بدنه‏ای که با ایشان کار می‏کردند را بسیار سخت می‏کرد، اما خودبه‏خود کارآیی سیستم را بالا می‏برد. علت اینکه کار رده بعدی را سخت می‏کند این است که منِ وزیر، منِ رئیس سازمان و... که پیشنهاد این تصمیم را داده‏ام، در نظام کارشناسی خودم تصمیم‏سازی کرده‏ام و در ادامه به تصویب و تأیید رسیده، علاقه‏مندم نتیجه‏اش را هم خودم گزارش کنم و چه گزارشی بدهم؟ اینکه مثلاً بگویم آقای رئیس‏جمهور! تو نمی‏دانی این طرح حذف ارز 4200 تومانی یا مثلاً افزایش حقوق کارگران چقدر عالی بود. دوست دارم منی که تصمیم‏سازی کرده‏ام و از ستاد مصوبه گرفته‏ام، خودم و آن بخشی را که دوست دارم، روایت کنم، نه همه آن را. به همین جهت آیت‏الله رئیسی در کنار نظام‏های ارزیابی و بازرسی مرتب نتایج کف میدان را بررسی می‏کرد؛ بخشی‏ را در میدان و بخشی‏ هم در جمع‏هایی که ذی‏نفعان حوزه مورد نظر بودند.
از این نمونه‏ها در آستان قدس هم دارید؟
بله. یکی از مأموریت‏های مهمی که حضرت آقا در حکم تولیت ایشان در آستان قدس رضوی قید کرده بودند، فراهم کردن زیارت ارزان و افزایش ارتقای کیفیت زیارت برای توده مردم بود. یکی از بحث‏های ایشان این بود که اقامت در مشهد گران است. بسیاری از مردم توان پرداخت هزینه هتل‏های مشهد را ندارند یا اصلاً فقیر هستند. لذا پیشنهاد دادند که زائرسراهایی را ایجاد کنیم که دیگر شاهد این نباشیم که مردم به دلیل عدم توانایی پرداخت هزینه هتل توی خیابان یا پارک بخوابند. یکی از کارهایی که در همین راستا انجام دادند این بود که اجازه دادند مردم در داخل صحن‏ها بخوابند. به زائرین پتو داده می‏شد و می‏توانستند در صحن‏ها استراحت کنند؛ چیزی که تا قبل از آن سابقه نداشت. گاهی ایشان شبانه گشت می‏زد و می‏دید زائری در خیابان خوابیده. فوراً زنگ می‏زدند به متولیان حرم که چرا این فرد کنار خیابان است؟ سریع دستور می‏دادند که بلند شوید بیایید این فرد را به یک زائرسرا ببرید. مگر ما ارزان‏سرای درست نکرده‏ایم؟ پس چرا این فرد توی خیابان خوابیده؟
شما به‏عنوان کسی که در دو جایگاه و طی چند سال با ایشان محشور بودید، در مورد سفرهای استانی‏شان برای‏مان بگویید.
نکته مهم اینکه علاوه بر اینکه خودشان به کف میدان رفت و آمد داشتند، مسئولین را نیز با خودشان همراه می‏کردند. در سفرهای استانی وزرا همراه رئیس‏جمهور بودند و به‏عنوان نماینده ویژه ایشان به شهرستان‏ها و روستاها، کارخانه‏ها و جاهای مختلف می‏رفتند و با مردم در ارتباط نزدیک قرار می‏گرفتند. بعضی می‏گفتند خب این کار چه فایده‏ای دارد؟ شما می‏آیید مسائل منطقه را می‏شنوید، ولی بعد چه؟ آیت‏الله رئیسی این بود که شماهایی که به‏عنوان مقامات عالی دولت آمدید این مشکلات را دیدید ممکن است در لحظه راهکار نداشته باشید و مسلماً کسی هم انتظار ندارد که الان همه اینها را حل کنید، اگرچه برخی از مسائل هست که در محل، تصمیم‏گیری و حل می‏شود، ولی نکته اساسی این است که شما مسائل اصلی را در کف میدان متوجه می‏شوید و بعد وقتی به هیئت دولت می‏روید و در آنجا تصمیمی مطرح می‏شود که هیئت باید تصویب کند، آن موقع خودآگاه یا ناخودآگاه حواستان هست که این تصمیم آن مسئله را حل می‏کند یا تشدید می‏کند و لذا باعث می‏شود که در باره موضوع مطرح‏شده دقت کنید و درست تصمیم‏گیری کنید و در نتیجه کارآیی تصمیم‏گیری ستاد در ارتباط با صف افزایش پیدا می‏کند. این نکته بسیار مهمی بود. آیت‏الله رئیسی چند جلسه ثابت و همیشگی داشتند. یکی از این جلسات، جلسه هیئت وزیران بود که هفته‏ای دو بار، یکشنبه‏ها بعد از ظهر و چهارشنبه‏ها صبح برگزار می‏شد. دو تا جلسه هم مربوط به ستاد اقتصادی دولت بود که فقط تیم اقتصادی حضور داشتند و صبح‏های زود یکشنبه و سه‏شنبه برگزار می‏شد. ایشان در این جلسات به شکل منظم و بدون غیبت حاضر می‏شدند، چون وضعیت معیشت مردم واقعاً برای‏شان مهم بود.
از این مورد مثال هم دارید؟
بله. در جلسات اقتصادی دولت، اولین کاری که می‏کردند، رصد بود. می‏گفتند به من بگویید وضعیت اقتصادی کشور چطور است. رصدشان هم همیشه از معیشت مردم شروع می‏شد. مثلاً قیمت مرغ چند است؟ قیمت برنج چقدر است؟ و... یک سری اقلام مشخص بود که دبیر ستاد اقتصادی دولت قیمت آنها را در قالب پاورپوینت گزارش می‏داد. گاه پیش می‏آمد که وقتی ایشان قیمت مثلاً مرغ را اعلام می‏کردند، حاج آقا می‏گفتند: «نخیر، اشتباه می‏کنید.» می‏گفتیم: «حاج آقا! ما نهاد رسمی‏اش هستیم.» می‏گفتند: «دو تا خیابان آن طرف‏تر دارند مرغ را کیلویی 80 هزار تومان می‏فروشند. شما چطور می‏گویید 63 هزار تومان؟» بعد وزیر کشاورزی می‏گفت: «خب حاج آقا من چه کار کنم که این وسط دو نفر هم گران‏فروشی می‏کنند. ما قیمت کف میدان بار را داریم می‏گوییم.» اما ایشان می‏گفت: «نه، اگر شما می‏گویید قیمت مرغ 63 هزار تومان است، من انتظار دارم که در خیابان‏های اطراف خودمان هم همین 63 هزار تومان باشد، نه 80 هزار تومان.» یعنی افرادی را می‏فرستادند که بروند قیمت را در مغازه‏ها بپرسند. ضمن اینکه این نبود که بخواهند فیلم بازی کنند، رویه همیشگی‏شان بود. خودشان کف میدان را بررسی می‏کردند. لذا هیچ کس نمی‏توانست در تحلیل بازخوردهای اتفاقات ایشان را فریب بدهد. ممکن بود تیم اقتصادی در هنگام سیاست‏گذاری در خصوص یک سیاستی با هم به جمع‏بندی رسیده و ایشان هم موافقت کرده باشند، ولی در اینکه اثر آن سیاست در کف میدان چیست، هیچ کس نمی‏توانست ایشان را گول بزند. این یکی از ویژگی‏های مهم آیت‏الله رئیسی بود.
از نگاه مدیریت‏شان به مردم بگویید.
بله. ویژگی دوم ایشان در مدیریت، موضوع ذی‏نفعان و ذی‏نفع‏پروری بود. ایشان بر اساس آموزه‏های اسلام مردم را ذی‏نفع خودشان، دولت و حاکمیت می‏دانستند. به اعتقاد ایشان در جمهوری اسلامی دولت خادم مردم است. گاهی ما شعار می‏دهیم که خادم مردم هستیم و در عمل طور دیگری رفتار می‏کنیم، اما در حقیقت امر این توده مردم هستند که ذی‏نفع اصلی ما هستند و ما باید حواسمان به این ولی نعمتان باشد. آیت‏الله رئیسی یک جور بسیار عجیب و غریبی ذوب در مردم بود و این حتی برای امثال منی که از نوجوانی در بسیج و جلسات و هیئت‏ها و کارهای جهادی و با مردم بودم عجیب بود و می‏دیدم که فرسنگ‏ها از مشی واقعی مردمی‏بودن عقب هستم و ایشان چقدر عجیب در دل مردم هستند.
با مردم ارتباط بسیار نزدیکی داشتند. بخشی از این ارتباط‏ها برنامه‏ریزی‏شده بود که جلساتی که با دانشگا‏هیان، ایثارگران، کشاورزان، کارآفرینان و... برگزار می‏شد از این دست بود. فرضاً هزار نفر در جلسه شرکت می‏کردند و ده نفر به نمایندگی از آن جمع صحبت می‏کردند و دو سه نفر هم در جلسه داد و بیداد می‏کردند که آقای رئیس‏جمهور! به من تریبون نداده‏اند. ایشان هم می‏گفت حرفت را بگو. ایشان چه در سفرها و چه در زمانی که در تهران بودند، به‏کرات از این جلسات داشتند. اهمیت این بخش از اینکه ببینیم در کف میدان چه خبر است، بیشتر است، چون در این بخش می‏فهمیم که درد اقشار مختلف مردم چیست.
بخش دوم که به نظر من اهمیتش از بخش اول بیشتر بود، تعاملات برنامه‏ریزی‏نشده با مردم بود و شاید از نوع اول ارتباطی که عرض کردم خیلی بیشتر اتفاق می‏افتاد. به‏عنوان مثال ایشان داشتند به سمتی می‏رفتند که یکدفعه به جمعی از مردم برمی‏خوردند و می‏ایستادند و به حرف آنها گوش می‏دادند. حتی گاهی تیم برنامه‏ریزی به ایشان می‏گفتند وقت نیست، الان باید برویم فلان جا. ولی ایشان می‏گفتند نه، بگذارید ببینم درد این مردمی که اینجا جمع شده‏اند چیست. اگر پیاده بودند که هیچ، اگر هم سوار ماشین بودند، برای صحبت با مردم حتماً از ماشین پیاده می‏شدند. طبیعتاً چون این نوع دیدارها برنامه‏ریزی‏شده نبود، تیم حفاظت به ایشان التماس می‏کردند که «حاج آقا! شما را به خدا بین اینها نروید، در این جمع‏ها تهدید وجود دارد.» ولی ایشان طبق رویه همیشگی‏شان عمل می‏کردند و می‏گفتند نه، بایستیم بیبنیم این مردم حرفشان چیست.
در این باره مدل خاصی از ایشان سراغ دارید؟
ایشان در برخورد با مردم چند روش داشتند. یکی‏اش این بود که از نظر شنیدن مردم را راضی می‏کردند. با صبر و حوصله می‏ایستادند و حرف مردم را تا آخر می‏شنیدند. در همین سفر آخرشان به ارس و منطقه خداآفرین که برای افتتاح سد رفته بودند چنین اتفاقی افتاد. عده‏ای از مردم روستاهای اطراف که زمین‏هایشان در محدوده سد قرار گرفته بود، گلایه‏هایی داشتند. این یک دیدار خارج از برنامه بود، ولی ایشان ایستاد که ببیند مسئله این مردم چیست. شاید اگر این برنامه اتفاق نمی‏افتاد، آیت‏الله رئیسی الان شهید رئیسی نبود، چون همین گفتگویی که ایستادند و به درددل این روستاییان گوش کردند، پرواز را به تأخیر انداخت و بعد بالگرد وارد فضای مه‏آلود می‏شود و اتفاقاتی که افتاد.
غرض اینکه کامل و با صبر و حوصله به درد مردم گوش می‏کردند، طوری که اینها خیالشان راحت می‏شد که رئیس‏جمهور فهمید که من چه چیزی دارم می‏گویم. سرسری و هول هولکی که نامه‏ات را بده ما بررسی می‏کنیم، نبود. اجازه می‏داد مردم توضیحاتشان را کامل بدهند. گاهی مردم مطالباتی داشتند که شدنی نبود، ولی ایشان با حسن خلق و خوش‏رویی برخورد می‏کرد. اینکه در بین این حجم از کار و رفت و آمد بتوانی حسن خلقت را حفظ کنی، کار بسیار سختی است. کار سومی که شهید رئیسی در ارتباط با مردم می‏کردند این بود که به وزرا و مسئولین امر دستور رسیدگی می‏دادند. معمولاً وقتی رئیس‏جمهور حرکت می‏کند، خودبه‏خود یک سری از مقامات همراهش هستند. مثلاً به یکی دو نفر از وزرایی که مربوط به آن درخواست بودند، همان جا دستور می‏دادند و سفارشات لازم را می‏کردند و می‏گفتند در نهایت نتیجه‏اش را به من اعلام کنید. همزمان دفتر ایشان هم یادداشت می‏کردند و این جزو سنت‏های دفتر شده بود که مثلاً می‏نوشتند که با ده نفر از جوانان برخورد کردیم که فلان موضوع را مطرح کردند و رئیس‏جمهور چنین دستوری دادند. این یادداشت بعداً در سلسله مراتب پیگیری قرار می‏گرفت و در نهایت از وزیر با مسئول مربوطه مطالبه می‏شد.
از این دست نمونه‏های دیگری هم دارید؟
بله شهید رئیسی به مردم واقعاً احترام می‏گذاشتند. در زیرزمین ساختمان مشهور به ساختمان سفید (ساختمان ریاست جمهوری) یک نمازخانه شاید صد متری است که ایشان در آنجا نماز می‏خواندند. همه ما می‏دانستیم که اگر رئیس‏جمهور در دفترشان باشند، حتماً می‏آیند پایین نماز جماعت می‏خوانند. در این فرصت کسانی که معمولاً رئیس دستگاه یا استاندار یا امام جمعه بودند و در قسمت‏های دیگر کار داشتند، سعی می‏کردند حالا که تا اینجا آمده‏اند بروند رئیس‏جمهور را هم ببینند و تقاضایشان را مطرح کنند. از این طرف رئیس‏جمهور هم فقط آمده نماز بخواند و بعد از آن هزار جور برنامه دیگر دارد، وقتش که آزاد نیست. ولی ایشان بعد از نماز و انجام تعقیبات‏شان که کمی هم طول می‏کشید، بلند می‏شدند و با تک تک افراد حاضر در نماز سلام و احوال‏پرسی می‏کردند و حرفشان را تک‏تک می‏شنیدند و ما حتی یک بار هم نشنیدیم که ایشان بگوید من رفتم، وقت ندارم، تو باید قبلاً از دفتر وقت می‏گرفتی و حالا که دفتر وقت نداده بیخود می‏کنی با من حرف می‏زنی. با صبوری می‏ایستادند و با تک تک آدم‏هایی که می‏دیدند خوش و بش و با خوش‏اخلاقی صحبت می‏کردند. خیلی جالب است که این حجم از ارتباطات با رئیس‏جمهور فقط در ظرف هزار روز اتفاق افتاد.
یکی از مکان‏هایی که ما خودمان هر چند وقتی به آنجا می‏رویم، حرم امام رضا(ع) است و مردم گاهی به سبب اینکه می‏شناسندت می‏آیند جلو و ابراز لطف می‏کنند. اما خیلی وقت‏ها هم هست که درخواستی دارند. ما هم سعی می‏کردیم به تأسی از ایشان به حرف مردم گوش کنیم. مثلاً فردی بود که اهل کرمان بود. بعد از اینکه صحبتش تمام شد، شماره‏ام را به او دادم و گفتم یک نامه بنویس و توی برنامه بله برایم بفرست تا من در حد وسعم کارت را پیگیری کنم. دیدم می‏گوید: «البته من خودم این را به آقای رئیس‏جمهور گفته‏ام»! واقعاً جای تعجب داشت که این آدم رئیس‏جمهور را کجا دیده‏؟ یعنی آقای رئیسی شرایطی فراهم کرده بود که توده مردم بتوانند به ایشان دسترسی داشته باشند. و البته این برای وزرا دردسر درست می‏کرد. برای اینکه مردم رئیس‏جمهور را می‏دیدند و گلایه می‏کردند و ایشان هم می‏آمد و در هیئت وزیران از وزیر یا مسئول مربوطه مطالبه می‏کرد. این سطح از دغدغه‏مندی‏ای که شهید رئیسی نسبت به مردم داشت، واقعاً عجیب بود.
در خیلی از مصاحبه‏ها در مورد خستگی ناپذیر بودن و پر کاری ایشان شنیدم، شما از این مورد نمونه ندارید؟
به نظر من سبک مدیریتی آیت‏الله رئیسی پرکاری ایشان بود. ما یک چیزی از پرکاری می‏شنویم و پیش خودمان می‏گوییم خب معلوم است کسی که مسئولیتش بیشتر است، بیشتر هم باید کار کند. اما این بیشتر بودن فعالیت یک حدی دارد، از توان فیزیولوژیک فرد که نمی‏تواند فراتر برود. واقعاً برای ما جای سئوال بود که ایشان این حجم از انرژی را از کجا می‏آورد؟
برنامه ایشان از صبح بسیار زود شروع می‏شد و تا دیروقت ادامه داشت. خیلی اوقات سفرهایشان را به شب هنگام می‏انداختند که استراحت شبانه‏شان در پرواز باشد. تیم تشریفات معمولاً به این شکل تنظیم می‏کرد که ساعت 7 شب برویم سوار هواپیما شویم که ساعت 11، 12 شب به مقصد برسیم. تا صبح استراحت کنیم و بعد کارمان را شروع کنیم. اما ایشان می‏گفت خب اگر ساعت 7 برویم، در فاصله ساعت 7 تا 12 کار داریم! می‏گفتند ساعت 12، 1 نیمه شب و اگر سفرها به سمت شرق بود، ساعت 4 صبح نمازمان را بخوانیم و برویم که وقتی به آنجا می‏رسیم، اول وقت کاری‏شان باشد و ما هم به‏محض ورود کارمان را شروع کنیم.
ضمن اینکه کار شخصیتی در حد رئیس‏جمهور از چند جهت سختی‏ها و دشواری‏های ویژه‏ای دارد. یکی‏اش این است که تک تک اتفاقات، تک تک قدم‏ها و یکایک جملات حرکات تحت نظارت حجم عظیمی از دوربین‏ها و رسانه‏هاست. این خودش استرس عجیب و خسته‏کننده‏ای تولید می‏کند که مبادا حرفی بزنیم که برای کشور بد شود.
ایشان در تمام سفرهای خارجی یک قاعده‏ای داشتند که می‏گفتند: «در کشور خارجی شب خوابیدن هیچ ثوابی ندارد. بروید زود برگردید. اگر می‏توانید صبح بروید، شب برگردید.» اغلب سفرهایشان با یک حجم کاری سنگین و فشرده 16، 17 ساعته بود و در نهایت ساعت 1 نیمه شب سوار هواپیما می‏شدیم و برمی‏گشتیم، مگر اینکه سفری مثل پاکستان پیش آمد که حجم کار واقعاً بالا بود و ایشان می‏خواستند به کراچی بروند و میسر نبود که آخر شب برگردند. شهید رئیسی در برخی از کشورها اصرار داشتند که نباید شب را در آنجا بمانیم. علت هم مواضع متناقض آن کشور در خصوص فلسطین و ارتباطات پنهانی‏اش با اسرائیل بود. لذا به نشانه اعتراض می‏گفتند شب را در این کشور نمی‏مانیم.
ایشان به هیچ وجه به استراحت و تفریحی که اغلب رؤسای جمهور دنیا در سفرهایشان در نظر می‏گیرند، قائل نبود. به‏عنوان مثال می‏گفت کنفرانس وزرای ارتباطات در سوئیس برگزار می‏شود، اگر یک روزه می‏توانید، بروید برگردید. گاهی ما می‏گفتیم برویم دو روز بمانیم و با وزرای سایر کشورها گپی بزنیم یا مثلاً یک روز زودتر برویم که کارمان هم خیلی فشرده نباشد، اما ایشان به هیچ وجه قائل به این قضیه نبود. واقعاً نمی‏دانم چه انرژی و توانی بود که خداوند به ایشان داده بود و کارها را پیش می‏بردند.
از سبک زندگی معنوی ایشان بگویید.
بنده معتقدم ارتباط عمیق شهید رئیسی با پروردگار و مدتی که ایشان در آستان حضرت رضا(ع) مشغول خدمت بودند، ایشان را کاملاً تقویت کرد و مایه رشد بیش از پیش ایشان شد. شاید عده‏ای بگویند هدف ایشان از نماز خواندن در کاخ کرملین بیشتر این بود که اسلام را ترویج کنند، اما باید گفت ایشان در کاخ کرملین نماز خواند، چون مقید به نماز اول وقت بود. از نظر ایشان خدا محور همه چیز و مردم هم چون رضایت آنها منجر به رضایت پروردگار می‏شود، در طول این محور هستند. در نتیجه با وجود این حجم از پرکاری و در عین اینکه مردم برایشان مهم هستند، ولی اصلاً برایشان اهمیت ندارد که آیا مردم ایشان را دوست دارند یا ندارند. از نظر ایشان تصمیم درست را باید انجام داد و نباید به این فکر کرد که با این تصمیم مقبولیت در نزد مردم چقدر افزایش و یا کاهش پیدا می‏کند. ایشان همواره می‏گفت محبوبیت را خدا ایجاد می‏کند. ما نباید برای اینکه مردم خوششان بیاید، کار اشتباه را انجام بدهیم. یکی از ویژگی‏های بسیار مهم آقای رئیسی یک‏رویی ایشان بود. گاهی عصبانی می‏شد و ده دقیقه بعد با همان فردی که وی را مؤاخذه کرده بود، خوش و بش می‏کرد. هم آن خوش و بشی که می‏کرد خالص بود و هم عصبانیتش. هر حرفی، هر موضوعی که پیش می‏آمد را صرفاً با خود آن فرد مطرح می‏کرد. این کاری است که مسئولین در عالم سیاست نمی‏کنند. ایشان اجازه نمی‏داد کسی پشت سر دیگری حرف بزند و بلافاصله حرفش را قطع می‏کرد، ولی وقتی خودش با آن فرد رو در رو می‏شد، مؤاخذه‏اش می‏کرد و اگر لازم می‏شد، داد و فریاد هم می‏کرد.
یک روایتی در مورد قیمت ارز داریم که ایشان در آن مورد به مسئولین امر تذکر جدی دادند، در جریان آن هستید.
دقیقا نمی‏دانم منظورتان کدام است اما در دوره‏ای که قیمت ارز شروع به بالا رفتن کرد و به 60 هزار تومان رسید، عده‏ای از ستاد اقتصادی دولت آمدند پیش ایشان و گفتند بخشی از این افزایش قیمت ارز به علت افزایش نقدینگی و اجتناب‏ناپذیر است و ما نمی‏توانیم جلویش را بگیریم. ایشان گفتند این افزایش قیمت ارز فقط یک افزایش قیمت ساده نیست، روی قیمت همه کالاها تأثیر می‏گذارد و مردم را تحت فشار می‏گذارد. بنابراین هر طور هست باید قیمت را کنترل کنید. ایشان در جلسه‏ای با عصبانیت شدید فریاد می‏زد و می‏گفت: «برمی‏گردید به سازمان‏ها و وزارتخانه‏ها و دفاترتان و هر کسی که ادعا می‏کند نمی‏شود ارز را کنترل کرد، بلافاصله برکنار می‏کنید.» این عصبانیت‏ها و داد و فریادهای ایشان هم اثر خودش را می‏گذاشت و موجب می‏شد مسئولین مربوطه بروند و به فکر چاره باشند. کما اینکه پیش‏بینی‏ای که نشان می‏داد قیمت ارز به بالای 70 هزار تومان برسد، محقق نشد و قیمت دلار زیر 50 هزار تومان قرار گرفت. اخلاق ایشان این بود که کار باید سریع انجام شود. یعنی اگر امشب حتی شده یک ساعت هم وقت داریم، از این فرصت استفاده کنیم و کار را تا جایی که ممکن است پیش ببریم و فردا بعد از نماز صبح باز هم ادامه بدهیم. ایشان یک تکیه کلامی داشتند که به برخی از وزرا می‏گفتند: «خدا کمی از این صبری که شماها دارید را به من بدهد.»
به نظر بنده ایشان به نحوی کار کرد که اگر خداوند متعال از ایشان سئوال کند که وقتت را در این هزار روز ریاست جمهوری چه کردی؟ ایشان کاملاً روسفید است. هیچ دقیقه و ساعتی نبود که مشغول پیگیری کارها نباشد. انگار به ایشان الهام شده بود که هشت سال فرصت ندارد و لذا می‏گفت هر کاری که هست باید همین الان انجام بدهیم. چه کسی گفته که ما هشت سال فرصت داریم؟
برخی از رسانه‏ها می‏گویند شهید رئیسی فریب آمارسازی‏های زیردستانش را خورد صحت دارد؟
این حرف‏ها بیشتر شیطنت رسانه‏ای‏هاست، ایشان به آمار رسمی تکیه نمی‏کردند و خودشان مستقیماً از کف میدان و بازار رصد می‏کردند. حتی برخی را می‏گماردند که بروند در بازار صحت‏سنجی کنند. در سال اول وقتی آمار اشتغال را به ایشان ارائه دادیم، ایشان با وسواس زیادی می‏گفتند این را به من ثابت کنید. طوری که ما مجبور شدیم آمار را با کد ملی و شماره تلفن افرادی که مشغول به کار شده و حدود یک میلیون نفر بودند خدمت ایشان ارائه بدهیم و بگوییم اگر بخواهید می‏توانید تماس بگیرید و صحت‏سنجی کنید. خیلی حواس‏شان بود که کسی سرشان کلاه نگذارد. اینکه سیاست‏ها و اقدامات چقدر درست بود، یک بحث جداست. تیم اقتصادی یک تصمیم کارشناسی‏شده و جمعی گرفته و ایشان هم موافقت کرده، ولی در خصوص ارزیابی عملکرد هیچ کس نمی‏توانست ایشان را فریب بدهد. چون این بخش قضیه خیلی برایشان مهم بود و به همین علت اگر احساس می‏کردند کسی دروغ می‏گوید، به‏شدت برمی‏آشفتند.
لطفاً در خصوص اینکه شهید آیت‏الله رئیسی در چه شرایطی دولت را تحویل گرفت و این دولت تا پایان شهریور 1400 چه وضعیتی داشت توضیح بدهید.
یکی از نقاط قوت ایشان که می‏شود در عین حال به‏عنوان نقطه ضعف هم در نظر گرفت، این بود که بسیاری از مسائل و مشکلاتی که از گذشته آمده بود را بیان نمی‏کردند و از این جهت واقعاً ما را کلافه می‏کردند. گاهی ما اعتراض می‏کردیم که این مسئله‏ای است که از قبل وجود داشته، ولی ایشان می‏گفتند ما نباید مردم را ناامید کنیم و مرتب حرف از مشکلات دولت قبل بزنیم.
یک بار ایشان در یک جلسه خصوصی اعضای هیئت دولت قبل در مرداد ماه که هنوز وزرای دولت سیزدهم انتخاب نشده بودند و ایشان داشتند معاونین خود را تعیین می‏کردند ـ به شهید رئیسی گفته بودند آقای رئیسی! ما واقعاً نمی‏دانیم حقوق کارمندان شهریور قرار است چه جوری پرداخت شود!
آیت‏الله رئیسی دو سه روز پس از پیروزی در انتخابات دولت سیزدهم یک تیم مدیریت ضربتی تشکیل دادند و تا زمان برگزاری مراسم تحلیف و تنفیذ حکم ریاست جمهوری‏شان توسط مقام معظم رهبری که تصور می‏کنم حدود یک ماه و نیم زمان بود، علی‏رغم اینکه در این مدت هیچ مسئولیتی ندارند، به بررسی مسائل عمدتاً اقتصادی کشور پرداختند. قرار شد این تیم بحران‏های جاری کشور در حوزه بودجه، ذخایر کالاهای اساسی، ذخایر ارزی و موضوعاتی که مربوط به معیشت مردم و مسائل جدی نظام می‏شد را بررسی کنند. بررسی‏ها به لحاظ ذخایر ارزی و کالاهای اساسی نشان از جدی بودن مشکلات و اوضاع وخیم کشور داشت. در نتیجه شهید رئیسی به تعدادی از اعضای این تیم که بعداً از اعضای دولت شدند مأموریت داد که از همان لحظه شروع به برنامه‏ریزی کنند.
البته انصافاً دولت آقای دکتر روحانی و آقای دکتر واعظی رئیس دفتر ایشان نیز کمک کردند و به همه رؤسا، وزرا و مقامات دولتی ابلاغ کردند که حداکثر همکاری را با تیم دولت منتخب انجام بدهند. به هر حال دولت تشکیل و با توجه به برنامه‏ریزی‏هایی که در تیم ضربتی انجام شده بود، اقدامات فوری به‏سرعت انجام شد. حتماً برای بسیاری از مردم سئوال است که آمار مرگ و میر روزانه ششصد هفتصد نفر فوتی کرونا چگونه ناگهان فروکش کرد. تا قبل از دولت سیزدهم مرتب گفته می‏شد که واکسن نداریم. اما به‏محض اینکه دولت شهید رئیسی مشغول به کار شد، در ظرف دو سه ماه سیل واکسن بود که وارد کشور شد و در ادامه مرگ و میرها به‏تدریج دو رقمی و تک رقمی شد. این در حالی بود که کشورهای غربی همچنان تلفات بالایی داشتند. لذا دولت سیزدهم دستاوردهای فوری‏ای داشت که هرگز نتوانست آنها را توضیح بدهد. زمانی که شهید رئیسی دولت را تحویل گرفت، علاوه بر اوضاع بسیار بد واکسن و میزان مرگ و میر بالا ناشی از کرونا، عدم بودجه کافی برای پرداخت حقوق کارکنان دولت با مشکلات دیگری از جمله وضعیت قرمز نهاده‏های دام و طیور و ذخایر کالاهای اساسی مواجه بود. اما بحمدلله با اقدامات سریع و اورژانسی همه این ذخایر به حد اطمینان برگشت.
به عنوان سوال آخر شهید آیت‏الله رئیسی اگر از مسئله خیلی حساسی مطلع می‏شدند یا اختلافی بین وزرا پیش می‌آمد، قضیه را چطور مدیریت می‏کردند؟
حداقلش این است که بقیه چندان متوجه ماجرا نمی‏شدند. ایشان به‏شدت از اینکه چالش‏سازی کنند یا به چالش‏ها دامن بزنند، گریزان بودند. به هیچ وجه اهل گلایه نبودند و اگر مسئله‏ای هم با سایر قوا پیش می‏آمد، می‏گفتند بروید مسئله را برایشان توضیح بدهید. همین باعث شده بود که وجودشان یک سکینه و عامل آرامشی برای همه ما باشد.

 

مرتب رصد می‌کردند که الان در کف میدان چه اتفاقی دارد می‌‌افتد
یکی از خصوصیات کاری آیت‌الله رئیسی رفت و آمد بسیار زیاد و دائمی بین صف و ستاد بود. ایشان در هر سه منصبی که قرار داشتند، اعم از تولیت، قوه قضاییه و دولت جایگاه ستادی داشتند. در آستان قدس رضوی، تولیت که بالاترین سطح این آستان است و در قوه قضاییه و قوه مجریه نیز بالاترین منصب قوه، یعنی ریاست آن را بر عهده داشتند و در رأس ستاد بودند. در تمام این مناصب یکی از مهم‌ترین کارهایی که انجام می‌دادند که بخش زیادی از وقتشان را هم می‌گرفت، رفت و آمد بسیار زیاد بین ستاد و صف بود. مرتب رصد می‌کردند که الان در کف میدان چه اتفاقی دارد می‌‌افتد، لذا اطلاعات نسبتاً جزئی و دقیقی از اتفاقات کف میدان داشتند. این خصوصیت کار بدنه‌ای که با ایشان کار می‌کردند را بسیار سخت می‌کرد، اما خودبه‌خود کارآیی سیستم را بالا می‌برد