جبل‌عامل؛ سرزمین غافلگیری‌ها

شرحی بر تجربه پیروزمندانه مقاومت اسلامی لبنان در جنگ 33 روزه

محمد جواد مهدی‌زاده

پژوهشگر روابط بین‌الملل
و تاریخ نظامی

ساعت 9:05 صبح روز 21 تیر 1385 (12 جولای 2006)، گروهی از نیروهای ویژه مقاومت اسلامی لبنان در عملیاتی که ماه‌ها برای اجرای آن برنامه‌ریزی و تمرین صورت گرفته بود و «وعده راستین» نامیده شد، با عبور از دیوار مرزی لبنان و فلسطین در منطقه «خله ورده»، واقع در حاشیه جاده شهرک «زرعیت» در شمال فلسطین اشغالی، دو خودرو نظامی «هامر» متعلق به نیروهای گشت مرزی منطقه شمالی ارتش رژیم صهیونیستی را هدف و دو نفر از نظامیان صهیونیست، به نام‌های «ایهود گلدواسر» و «الداد رگو» را به اسارت گرفتند تا با «سمیر قنطار» و دیگر اسرای لبنانی در بند رژیم صهیونیستی مبادله کنند.
این نخستین‌بار نبود که مقاومت اسلامی لبنان در تاریخ 24 ساله نبرد خود با ارتش رژیم صهیونیستی (تا آن روز) دست به اجرای عملیات اسیرگیری علیه نظامیان صهیونیست می‌زد. عملیات شهیدشیخ راغب‌حرب (بهمن 1364)، عملیات اسیرگیری سه نظامی صهیونیست در مزارع شبعا (7 اکتبر 2000 مصادف با 16 مهر 1379، دقیقاً 23 سال پیش از عملیات طوفان‌الاقصی) و اسارت «حنان تننباوم» سرهنگ ارتش اسرائیل در بیروت کمتر از یک هفته پس از عملیات مزارع شبعا از مهم‌ترین اقدامات حزب‌الله لبنان در راستای به نتیجه رساندن پرونده اسرای لبنانی در بند رژیم صهیونیستی بود.
با این حال، سابقه نداشت ارتش اسرائیل پس از اجرای یک عملیات اسیرگیری از نظامیان صهیونیست دست به اجرای حمله‌ای گسترده علیه مناطق آزاد در خاک لبنان زده باشد. هیچ‌کدام از دو نبرد هفت‌روزه (تسویه حساب، 1372) و 16 روزه (خوشه‌های خشم، 1375) پس از عملیات‌های اسیرگیری رخ ندادند.
به همین دلیل هم بود که سید حسن نصرالله چند روز پس از آغاز تجاوز گسترده نظامی ارتش اسرائیل به خاک لبنان که از سوی مقامات تل آویو ادعا می‌شد پاسخی به عملیات اسیرگیری حزب‌الله است، در پیامی تلفنی به ملت لبنان گفت: «اقدامات دشمن صهیونیست نه پاسخی به عملیات اسیرگیری بلکه تسویه حسابی با ملت، مقاومت، دولت، ارتش و نیروهای سیاسی داخل لبنان است که شکستی تاریخی را [با آزادسازی جنوب لبنان] به این رژیم تحمیل کردند!».
بسیاری از ساختمان‌ها و مراکزی که به هر نوعی تعلق به حزب‌الله داشتند، در همان ساعات یا روزهای اولیه جنگ هدف بمباران رژیم صهیونیستی قرار گرفتند. بنادر، جاده‌ها، پل‌ها و هر نوع راه ارتباطی مهم توسط جنگنده بمب‌افکن‌های نیروی هوایی رژیم صهیونیستی بمباران شدند. از آنجا که ژنرال «دان حالوتس» رئیس وقت ستاد مشترک ارتش رژیم صهیونیستی، خود یکی از افسران خلبان نیروی هوایی ارتش رژیم بود، این تفکر در میان مقامات ارشد سیاسی و نظامی رژیم به وجود آمد که کار حزب‌الله با یک حمله هوایی گسترده یکسره خواهد شد.
مقامات رژیم صهیونیستی، از وزرای کابینه تا نمایندگان کنست و ژنرال‌های ارتش، همه در برابر دوربین‌ها ظاهر شدند و با سرخوشی حرف از پایان کار «حزب‌الله ایرانی در لبنان» (!) زدند. چراغ سبز و تضمین‌های سیاسی و نظامی آمریکا برای پیروزی در برابر حزب‌الله به آنان این ایده را القا می‌کرد که این بار می‌توانند انتقام شکستشان در لبنان را با نابودی حزب‌الله، اولین نیروی اسلامی عربی تحمیل‌کننده شکست تاریخی به ارتش صهیونیست، بگیرند. این اتفاقات از چشم ایران دور نبود.
حاج قاسم سلیمانی، فرمانده شهید نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در همان روز اول جنگ با کمک دوست و برادر همرزمش حاج عماد مغنیه، فرمانده ارشد نظامی و شهید مقاومت اسلامی لبنان، از راه سوریه وارد لبنان شد و خود را به مقر ستاد فرماندهی مقاومت اسلامی در منطقه حومه جنوبی بیروت (ضاحیه) رساند تا با سید حسن نصرالله در مورد حمله اسرائیل مشورت کند و گزارشی از این حمله به دست رهبر معظم انقلاب اسلامی در تهران برساند.
قاسم سلیمانی و عماد مغنیه در حین جلسه با سید حسن نصرالله، هنگام بمباران نیروی هوایی ارتش اسرائیل برای حفظ جان سیدحسن نصرالله، او را از ساختمانی به ساختمان دیگر در ضاحیه منتقل کردند. به فاصله کوتاهی از این جلسه، قاسم سلیمانی دوباره از مسیر زمینی به دمشق رفت و از آنجا عازم تهران شد.
فرمانده شهید نیروی قدس پس از دیدار با رهبر معظم انقلاب متوجه شد آمریکا و اسرائیل از چند سال قبل طرح حمله به لبنان را ریخته بودند، اما عملیات اسیرگیری مقاومت اسلامی سبب شتاب و اجرای زودتر از موعد طرح آنان شد؛ چیزی که به نظر رهبر معظم انقلاب یکی از الطاف الهی بود و حتی سید حسن نصرالله یا حاج قاسم سلیمانی هم از آن اطلاع نداشتند. اگر این طرح در موعد مقرر خود یعنی چند ماه بعد به اجرا درمی‌آمد، بخش قابل توجهی از توان حزب‌الله لبنان نابود می‌شد و ارتش اسرائیل به اهداف مورد نظر خود در تغییر ساختار جغرافیای سیاسی و جمعیتی در جنوب لبنان دست پیدا می‌کرد.
ارتش اسرائیل به وحشیانه‌ترین شکل ممکن تا آن روز جنوب بیروت، بعلبک، صور، نبطیه، بنت جبیل، مرجعیون و تمام مناطق اطراف این شهرها، که مرکز استقرار و تجمع شیعیان و نیروهای حزب الله بود را هدف حمله قرار داد.
مقاومت اسلامی لبنان هم در پاسخ، حملات بازدارنده موشکی خود به شمال فلسطین اشغالی را آغاز کرد تا جایی که سه روز پس از آغاز جنگ، برای نخستین بار در تاریخ نبردهای حزب الله و رژیم صهیونیستی، شهر بندری و مهم «حَیفا» در نوار ساحلی شمال فلسطین اشغالی و سومین شهر مهم رژیم اشغالگر قدس را آماج حملات موشکی خود قرار داد. حزب‌الله در این حملات بندر، فرودگاه، ایستگاه قطار، پالایشگاه نفت و مناطق مختلفی از شهر حیفا را به انتقام بمباران ضاحیه به صورت گسترده تخریب و فقط در اولین حمله موشکی خود به حیفا، ده‌ها نفر از صهیونیست‌های متجاوز ساکن این شهر را کشته و زخمی کرد.
حملات موشکی حزب‌الله بسیار ویرانگرتر از موج حملات دو جنگ دهه 70 شمسی (50 میلادی)، به‌خصوص جنگ 16 روزه، بود. مقاومت اسلامی در آن جنگ بیشتر ضربات خود را روی شهرک‌هایی که دشمن حداکثر در 20 کیلومتری جنوب مرز فلسطین اشغالی و لبنان داشت، متمرکز کرد تا جایی که شهرهای صفد، نهاریا و کریات شمونه به مناطق خالی از سکنه و شهر ارواح تبدیل شدند، اما داستان جنگ 33 روزه تفاوت زیادی با جنگ‌های قبل داشت.
حزب‌الله با موشک‌باران گسترده شهرهای شمال فلسطین اشغالی و معادله بازدارنده سید حسن نصرالله (طبق تعبیر خود سید مقاومت «به سوی حیفا، فراتر از حیفا و فراتر از فراتر از حیفا») حملات موشکی خود را به شهرهای طبریا، ناصره، عفوله، بیسان و در آخرین روزهای جنگ به شهر «حاضره» در 20 کیلومتری شمال تل آویو رساند تا جایی که سید حسن نصرالله در آخرین روزهای جنگ رسماً اعلام کرد: «هر نوع حمله هوایی ارتش اسرائیل به بیروت با حمله موشکی مقاومت اسلامی به تل آویو پاسخ داده خواهد شد!». تأثیر حملات موشکی حزب‌الله تا حدی بود که علاوه بر آواره کردن بخش قابل توجهی از اشغالگران ساکن شمال فلسطین اشغالی، موج مهاجرت معکوس از فلسطین اشغالی به دیگر نقاط جهان، به‌خصوص قاره‌های اروپا و آمریکا را ایجاد کرد.
مقامات ارتش اسرائیل که در ذهن خود خیال می‌کردند حتی اگر حزب‌الله بتواند دست به حمله موشکی علیه شهرها و شهرک‌های صهیونیست‌نشین شمال فلسطین اشغالی بزند، توان شکست محاصره آبی لبنان توسط نیروی دریایی ارتش اسرائیل را نخواهد داشت، با اصابت موشک کروز دریایی به ناو جنگی «ساعر 5» موسوم به «حانیت» در مقابل ساحل بیروت در بهت و حیرت فرو رفتند؛ عملیاتی که با نظارت شخص شهید حاج عماد مغنیه و بلافاصله پس از اتمام پیام زنده تلفنی سید حسن نصرالله، درحالی‌که شخص سید مقاومت وعده انهدام این ناو را می‌داد، به اجرا درآمد و یک ضربه نظامی-رسانه‌ای بسیار قوی به ارتش اسرائیل، به‌خصوص نیروی دریایی این رژیم، تا امروز محسوب می‌شود.
مقامات سیاسی و نظامی رژیم صهیونیستی که نه با بمباران هوایی و نه با محاصره دریایی توانسته بودند محبوبیت حزب الله و قدرت نظامی مقاومت اسلامی را کاهش دهند، دو هفته پس از شروع جنگ تصمیم به وارد کردن نیروی زمینی رژیم به مناطق جنوب لبنان، با هدف تصرف کامل نواحی جنوبی رود لیتانی و ایجاد یک کمربند امنیتی جدید و پاک‌سازی کامل نژادی-مذهبی شیعیان در این منطقه، گرفتند.
ارتش رژیم صهیونیستی برای عملیات زمینی خود در لبنان، بخش قابل توجهی از این مأموریت را به تیپ ویژه «جولان» (گولانی) و لشکر 91 «الجلیل» محول کرد. یکی از مأموریت‌های لشکر 91 در این نبرد، تصرف شهر مهم «بنت جبیل» بود؛ جایی که سیدحسن نصرالله در روز آزادسازی جنوب لبنان، طی حضور و سخنرانی معروف خود، اسرائیل را «سست‌تر از لانه عنکبوت» توصیف کرد!
با این حال، ورود نظامیان صهیونیست به جنوب لبنان برخلاف تصور اولیه‌شان با واکنش بسیار سختی از طرف مقاومت اسلامی مواجه شد، به گونه‌ای که شدیدترین درگیری‌ها در مثلث مرزی «مارون الرأس- بنت جبیل- عیترون» رخ داد. نیروی زمینی ارتش اسرائیل با وجود درگیری‌های سنگین نتوانست مواضع خود را در این منطقه تثبیت کند. ژنرال «گال هرش» که در آن زمان فرماندهی لشکر 91 و نبردهای ارتش رژیم صهیونیستی در این منطقه را برعهده داشت، پس از پایان جنگ به صراحت از «عدم شناخت مقامات ارشد سیاسی و نظامی رژیم از وضعیت درگیری در جبهه جنوب لبنان» انتقاد کرد.
از سوی دیگر ارتش اسرائیل این بار با ساختاری کاملاً متفاوت و غافلگیرانه نسبت به دوران اشغال جنوب لبنان مواجه شده بود. در آن زمان پایگاه‌های ارتش اسرائیل در ارتفاعات و تپه‌های جنوب لبنان (مانند سجد، دبشه، عرمتی، بئرکلاب، بیت یاحون، احمدیه و...) دژهای محکمی برای صهیونیست‌ها بودند که مقاومت اسلامی آنان را در عملیات‌های ضربتی مورد حمله قرار می‌داد اما این بار ارتش اسرائیل وارد یک درگیری سنگین و متفاوت، که ترکیبی از نبرد شهری و جنگ در تپه‌ها و گذرگاه‌های جنوب لبنان به حساب می‌آمد، شده بود.
یکی از مهم ترین امیدهای ارتش اسرائیل برای پیروزی در جنگ 33 روزه، تانک پیشرفته «مرکاوا-4» بود که تا آن زمان یکی پیشرفته‌ترین تانک‌های جهان به‌حساب می‌آمد. تا قبل از جنگ 33 روزه، نیروهای «تیپ‌های ناصر صلاح‌الدین» در شهر غزه با دشواری موفق به انهدام یک دستگاه از این تانک شده بودند، اما رزمندگان حزب‌الله و فرمانده نظامی ارشد آنان، حاج عماد مغنیه، با یک غافل‌گیری حیرت‌آور جنوب لبنان را به جهنم این تانک تبدیل کردند.
ارتش اسرائیل برای تصرف منطقه مورد نظر خود در جنوب لبنان نیروهای زرهی خود را در چند جبهه، به‌خصوص دره مهم «حجیر» و دشت «خیام»، وارد صحنه کرد اما مقاومت اسلامی توانست با موشک‌های ضدزره خود، به‌خصوص موشک قدرتمند «کورنت» که توسط نیروهای زبده‌ای مانند شهیدان «حاج علی صالح» و «ربیع قصیر» به کار گرفته شدند، توان زرهی ارتش اسرائیل را نابود کند.
به تمام این شکست‌ها باید عدم موفقیت عملیات‌های هلی‌برن در غندوریه، بعلبک و پیاده شدن واحدهای ویژه ارتش اسرائیل در ساحل جنوب لبنان مانند یگان «شایطت 13» که پیش از این در عملیات تاریخی «فخ العباس» (کمین انصاریه) در سال 1997 (1376) توسط نیروهای ویژه حزب الله لبنان تار و مار شده بود را افزود.
عدم‌موفقیت ارتش اسرائیل در برابر حزب‌الله به سطحی رسید که مقامات صهیونیست در آخرین روزهای جنگ هدفشان را تا «عقب زدن موشک‌های حزب الله از مرز با لبنان» کاهش دادند؛ هدفی که به آن هم نرسیدند.
سرانجام ارتش اسرائیل ناگزیر از پذیرش قطعنامه 1701 سازمان ملل و عقب‌نشینی از لبنان شد. دو سال پس این جنگ اسرای لبنانی به میهن بازگشتند، هرچند جای عماد مغنیه خالی بود.