فراز و فرود حیات جهادی فرمانده شهید«علی فیاض»
مجاهدت از بوسنی تا سوریه
شهید «علی فیاض» در سال 1964 در شهر ساحلی انصار از توابع غربی شهرستان نبطیه در جنوب لبنان به دنیا آمد. دوران کودکی شهید مقارن بود با دوران حضور امام موسی صدر در لبنان که با جنگهای داخلی لبنان همزمان میشد. در آن دوران، شهر انصار مرکز گروهکهای چپگرا و سوسیالیست بود و به همین دلیل تفکرات اسلامی خیلی در این شهر مورد اقبال افراد با نفوذ نبود، ولی با این حال عامه مردم، بهویژه خاندان فیاض، رابطه خودشان را با امام موسی صدر و نهضت انقلابی وی حفظ کرده بودند. حاج علی فیاض در این محیط تربیت و بهدلیل جو قوی ناشی از حضور گروههای مبارز ضد اسرائیلی در انصار، از همان دوران کودکی با آرمان فلسطین آشنا شد.
آغاز مبارزه
در زمان حمله دوم ارتش رژیم اسرائیل در سال 1361 که گستردهترین حمله پس از نبرد اشغال فلسطین به حساب میآمد، علی فیاض 18 سال داشت. در این حمله ارتش رژیم صهیونیستی نزدیک به نیمی از خاک لبنان به علاوه پایتخت این کشور یعنی بیروت را به اشغال خود درآورد. نخستین مقاومت در جنوب بیروت شکل گرفت که تحت نفوذ شیعیان قرار داشت.
اگرچه در نتیجه این مقاومت، ارتش اسرائیل متحمل تلفات سختی در پایتخت لبنان شد؛ اما با وجود این، سیطره خود را تمام نقاطی که در جنوب و بقاع غربی تحت اشغال درآورده بود، محکم کرد. از اقدامات دشمن صهیونیستی، ایجاد زندانی برای تمام نیروهای مخالف مردمی در شهر «انصار» بود. در این زندان بزرگ انواع مختلف شکنجه روی هرکس که به نحوی با فعالیتهای ضداسرائیل ارتباط داشت، اعمال میشد. در مواردی نیز تعدادی از جوانان شیعه اقدام به فرار از این زندان کردند که متأسفانه بیشتر آنها در حین فرار توسط متجاوزان صهیونیستی به شهادت رسیدند.
تنگناهایی که رژیم صهیونیستی درست میکرد
علی که در آن زمان با چنین محیطی در ارتباط بود، از فشار جنایات صهیونیستها به تنگ آمد و تصمیم گرفت به نیروهای مردمی که علیه این رژیم متجاوز میجنگند، بپیوندد. نزدیک به سه سال از هجوم گسترده ارتش صهیونیست گذشته بود که نیروهای متجاوز در پی ضربات کوبنده جنبشی که به خود نام «حزب الله» و القاب «انقلاب اسلامی لبنان» و «مقاومت اسلامی لبنان» را داده بود، از بخشهای گستردهای از خاک لبنان عقبنشینی کرده و خود را در منطقهای که نام آن را کمربند امنیتی گذاشته بودند، محصور کردند. مدت زیادی از عقبنشینی اسرائیلیها به نوار اشغالی-آنگونه که حزبالله از منطقه تحت اشغال موسوم به کمربند امنیتی یاد میکرد و میکند- نگذشته بود که علی فیاض بهطور رسمی وارد صفوف مقاومت اسلامی لبنان شد. در آن برهه، عمده عملیاتهای مهم مقاومت اسلامی تحت فرماندهی شهیدان «حاج سمیر مطوط» (جواد)، «حاج محمد بُجَیجی» (ابوحسن) و «حاج رضا شاعر» قرار داشت. علی فیاض در کنار چنین فرماندهانی به کسب تجارب رزمی پرداخت تا اینکه در مدتی کوتاه به جایگاه یک فرماندهی عملیاتی در مقاومت اسلامی رسید. چند سال پس از حضور رسمی علی فیاض، که با لقب نظامی «علاء» در مقاومت اسلامی شناخته میشد، حادثهای رخ داد که نقطه عطفی در زندگی او محسوب میشود.
جنگ صربهای جنایتکار علیه جمهوری مسلمان بوسنی و هرزگوین
درست زمانی که مقاومت اسلامی در حال بدست آوردن جایگاهی مهم در معادلات جاری در صحنه لبنان و فلسطین بود، جنگ دیگری علیه مسلمانان این بار در دروازه شرقی اروپا در جمهوری مسلمان و تازه تأسیس بوسنی و هرزگوین در جنوب یوگسلاوی سابق درگرفت. قوم صرب که در نقاط مختلفی از یوگسلاوی پراکنده شده بودند، با استفاده از شیوه ارتش اسرائیل در متحدسازی ملت یهود، بهدنبال تصرف تمام مناطق صربنشین در شبه جزیره بالکان و تأسیس «صربستان بزرگ» (به مثابه نمونهای مسیحی-ارتدوکسی از نظریه اسرائیل بزرگ) بودند. حضور مسلمانان که از چندین قرن قبل در این ناحیه تثبیت شده بود، مانعی بزرگ برای تحقق آرمان نژادی صربها که برای تحقق آن از هیچ اقدام جنایتباری رویگردان نبودند، محسوب میشد. به همین دلیل صربها تأسیس یک جمهوری مسلمان را بهانهای برای تکرار جنایات خود در جنگ جهانی دوم علیه مسلمانان بالکان قرار داده و در آوریل 1992 (فروردین 1371) حملهای گسترده علیه شهرهای بوسنی و هرزگوین را آغاز کردند. این حملات مورد تأیید کشورهایی اروپایی و دولت روسیه بهعنوان نزدیکترین متحد صربستان در حمله علیه مسلمانان بوسنی قرار گرفت و در مقابل ایران و چند کشور مسلمان دیگر از مسلمانان حمایت کردند. در همین برهه زمانی، حزب الله نیز تعدادی از رزمندگان خود را به همراه نیروهای سپاه پاسداران عازم بوسنی و هرزگوین کرد تا به آموزش نیروهای مسلمان برای نبرد با صربها و کرواتها بپردازند. حاج علی فیاض نیز یکی از فرماندهان نیروهای مقاومت اسلامی در نبرد علیه صربهای وحشی در بوسنی بود. رشادتهای او در نبردهای بوسنی و هرزگوین چنان مورد تحسین نیروهای مجاهد بوسنیایی و رزمندگان لبنانی حاضر در بوسنی قرار گرفت که به پاس این موضوع، کلمه بوسنی را به لقب نظامی وی اضافه کرده و او را «علای بوسنیایی» (علاء البوسنة) خطاب کردند.
آزادسازی و جنگ 33 روزه
پس از کسب تجربه مهم نبرد در بوسنی و هرزگوین، جایی بسیاری دور از خاک لبنان، حاج علاء دست به طراحی و فرماندهی عملیاتهایی گسترده علیه نیروهای ارتش رژیم صهیونیستی در ارتفاعات جنوب لبنان زد. در یکی از این عملیاتهای بسیار مهم که در منطقه «دبشه» در حومه نبطیه به اجرا درآمد، گروهان «شهید حاج سمیر مطوط» از مقاومت اسلامی لبنان موفق به انهدام این پایگاه و برافراشتن پرچم حزبالله برفراز سنگرهای این پایگاه شد. این شهید همچنین در هدایت و فرماندهی چندین عملیات مهم دیگر تا آزادسازی جنوب لبنان در سال 2000 (1379) حضور داشت.
باوجود برقراری آتشبس میان حزبالله و ارتش رژیم صهیونیستی در خرداد 1379، منطقه مرزی جنوب لبنان و شمال فلسطین بهویژه مزارع اشغالی شبعا هر از گاهی صحنه عملیاتهای مقاومت اسلامی قرار میگرفت تا اینکه حزبالله لبنان طی دو عملیات در مزارع شبعا و بیروت موفق به اسیر کردن چهار نظامی ارتش صهیونیست شد. در نتیجه تبادلی که بعدها صورت گرفت بسیاری از اسرای لبنانی آزاد شدند؛ اما خیانت اسرائیل در تحویل تعدادی از اسرا بهخصوص «سمیر قنطار» سبب شد حزبالله در سال 2006 با فرماندهی شهید عماد مغنیه (بعدها در عملیاتی تروریستی در دمشق به شهادت رسید) اقدام به عملیات اسیرگیری دیگری کند که سبب شتاب دشمن در طرح خود برای جنگ گسترده به منظور نابودی حزبالله و آغاز جنگ 33 روزه در تیر 1385 شد. از اینکه حاج علاء در جنگ 33 روزه چه سمتی داشته، اطلاعات دقیقی در دست نیست اما همانگونه که مشخص است مانند گذشته یکی از جایگاههای فرماندهی را دارا بوده است.
پیروزی حزبالله در جنگ 33 روزه سبب شد جایگاه این جنبش در میان مسلمانان بیش از پیش تقویت شود؛ اما اتفاقاتی که بعدها به وقوع پیوست نشان داد دشمن در صدد استفاده از هر راهکاری برای ضربه زدن به مقاومت اسلامی و حامیان آن است.
سوریه؛ رزمگاه اصلی
پس از وقوع اعتراضات سازماندهی شده در سوریه در سال 2011 و سوءاستفاده برخی جریانات داخلی با حمایت دولتهای خارجی، جریان اعتراضات تبدیل به زد و خورد و سپس جنگ میان نیروهای ارتش سوریه و گروههای مسلح شده مخالف، که زیر پرچم «ارتش آزاد سوریه» میجنگیدند، شد. ارتش آزاد سوریه برخلاف شعارها و گفتههای خود، نه تنها در بسیاری از موارد دست به کشتار غیرنظامیان هوادار دولت و شیعیان سوریه، که رابطه خوبی با دولت داشتند، زد بلکه در چند مورد اقدام به کشتن اسرایی که از ارتش سوریه گرفته بود کرد و فیلمهای آن را در اینترنت یا از طریق شبکههای عربی حامی خود بهویژه الجزیره و العربیه نشر داد.
درمدت چند ماه از وقوع این اعتراضات، بسیاری از مناطق سوریه سقوط کرد و در عمل راههای ارتباطی میان سوریه و همسایگانش بهویژه لبنان بسته شد. حزبالله لبنان از همان روز نخست اعلام کرد علاقهای به ورود به سوریه ندارد و جبهه جدیدی در آنجا تشکیل نداده است؛ اما مدت کوتاهی از این موضعگیری نگذشته بود که تروریستهای تکفیری با هتک مقام چند تن از صحابه رسول خدا و اهل بیت ایشان اعلام کردند با حرم مطهر حضرت زینب کبری(س) در حومه دمشق نیز چنین خواهند کرد!
تهدید حمله به زینبیه را باید آغاز تبدیل شدن نبردهای سوریه به یک نبرد جهانی عنوان کرد؛ زیرا بسیاری از شیعیان غیور که تحمل چنین جسارت و گستاخی به حرم نوه پیامبر(ص) و دختر امیرالمؤمنین(ع) و فاطمه زهرا(س) را نداشتند، خود را برای دیدن آموزشهای نظامی و حضور در پاسداری از منطقه زینبیه به دمشق رساندند. سید حسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان نیز نسبت به این تهدید واکنش نشان داد و برای اولینبار در یک مأموریت رزمی برونمرزی، دستور حضور تعدادی از فرماندهان و نیروهای مقاومت اسلامی لبنان در منطقه زینبیه را صادر کرد. حاج علاء نیز به همراه تنی چند از فرماندهان و رزمندگان مقاومت اسلامی راهی این منطقه شد.
حضور مقاومت اسلامی به همراه نیروهای تیپ فاطمیون و رزمندگان شیعه عراقی سبب پیروزی در زینبیه و عقب راندن تروریستها از تهدید مستقیم این منطقه به وسیله آتش شد. با وجود این، تروریستها که از حضور حزبالله در زینبیه و سپس داریا برای حراست از حرمهای شیعی بسیار خشمگین بودند، در چند مورد دست به عملیاتهای تروریستی در شهر بیروت و دیگر نقاط لبنان بهویژه حومه بعلبک و هرمل زدند.
ورود به میدان سوریه
پس از این اقدام بود که حزبالله سرانجام تصمیم به ورود به میدان سوریه گرفت و رزمندگان آن در چندین عملیات در حومه دمشق شرکت کردند. از نخستین مأموریتهای حاج علاء در این بازه زمانی، هدایت عملیاتهای حزبالله در منطقه غوطه شرقی در حومه دمشق بود که موجب شد چند نقطه از این منطقه از سیطره تروریستها خارج شود. در عملیاتهای بعدی حزبالله لبنان به سراغ نقاط مهم برای پاکسازی مرزهای سوریه با لبنان رفت و موفق شد شهرهای بسیاری نظیر قصیر، نبک، معلولا و بهویژه یبرود را از چنگال تروریستها آزاد کند.
در حومه دمشق نیز بر اساس طرح شهید علی فیاض، کاروان پیاده نیروهای تروریست که در حال تردد در منطقه «عتیبه» در غوطه شرقی بودند، هدف دو سلسله انفجار گسترده قرار گرفت و سبب هلاکت بیش از 170 نفر شد که در میان آنها افرادی با تابعیت سعودی، چچنی، اردنی و قطری حضور داشتند. پیروزیهایی که حاج علی فیاض بدست آورده بود، سبب تمجید شخص بشار اسد رئیس جمهور سوریه و فرماندهان و نیروهای گارد ریاست جمهوری سوریه شد، به گونهای که افسران گارد ریاست جمهوری سوریه بهدستور رئیس جمهور این کشور موظف به دادن اطاعت نظامی به این شهید بودند.
خطر گسترش تروریسم تکفیری در منطقه
با شکلگیری داعش و قدرتیابی آن در سوریه و بهویژه عراق، خطر گسترش تروریسم تکفیری تمام منطقه را دربرگرفت، بهگونهای که پس از سقوط موصل، الرمادی، ابوغریب، تکریت و چند شهر مهم دیگر عراق، تروریستهای داعشی به دروازههای بغداد رسیدند. در همین زمان شهید مجاهد بزرگ سید مصطفی بدرالدین پس از تماسی تلفنی از سوی سید حسن نصرالله، تنی چند از فرماندهان شاخص مقاومت اسلامی که در رأس آنان «حاج علای بوسنیایی» قرار داشت را عازم عراق میکند تا به نیروهای مستشار ایرانی و افسران و داوطلبان مردمی عراق در حفاظت از بغداد کمک کنند. با طرحی که این فرماندهان به اجرا درآوردند، خطر تا حد زیادی از بغداد دور شد و پس از تشکیل بسیج مردمی به فرمان حضرت آیت الله سیستانی، نیروهای مقاومت مردمی آموزش دیده و راهی جنگ با تروریست های تکفیری شدند.
در نتیجه این اقدامات بسیاری از مناطق از عراق نظیر جرفالصخر، آمرلی، بیجی، تکریت و بسیاری از نواحی دیگر عراق از تصرف تروریستها خارج شد. حاج علاء پس از تثبیت وضع در بغداد، به سوریه بازگشت و همراه بسیاری از نیروهای مجاهد عازم نبرد در دو جبهه قلمون و حلب شد. این دو جبهه نمایانگر مهمترین تلاشهای حزبالله برای غلبه بر تروریستهای تکفیری بود؛ زیرا ارتش اسرائیل پس از حمله هوایی در قنیطره و شهادت چند تن از رزمندگان و فرماندهان ایرانی و لبنانی بهویژه شهیدان «محمد عیسی»، «محمدعلی اللهدادی» و «جهاد مغنیه» فرزند کوچک شهید عماد مغنیه که از فرماندهان جدید و جوان حزبالله به شمار میرفت، نسبت به این منطقه حساس شده و به صلاح نبود تحرک گستردهای در این منطقه شکل بگیرد. در مقابل حزبالله تلاش خود را روی پاکسازی برخی از محلات حلب و گسترش نفوذ برای رسیدن به شهرک محاصره شده نبل و الزهراء قرار داد.
نبرد در بزرگراه حلب-دمشق
در این برهه حزبالله و نیروهای محور مقاومت اسلامی اقدام به حملاتی گسترده در حومه جنوبی حلب کردند و موفق شدند خود را به بزرگراه حلب-دمشق رسانده و فاصلهشان را با شهرکهای شیعهنشین محاصره شده «فوعه» و «کفریا» در شمال ادلب کم کنند. پیش از این نیز بخشهایی از مرزهای سوریه و لبنان توسط حزبالله و ارتش سوریه بهویژه شهر استراتژیک زبدانی در عملیاتی دشوار که شهید حاج علاء نیز در آن نقش داشت، پاکسازی شده بود. مدت کوتاهی از این وضع نگذشته بود که سرانجام حمله برای آزادی نبل و الزهراء آغاز و ظرف چند روز این دو شهرک مهم آزاد شدند.
حاج علاء در این زمان در حومه جنوبی حلب حضور داشت تا اینکه داعش برای قطع راه امدادرسانی ارتش سوریه و متحدانش بهویژه حزبالله، به جاده خناصر-اثریا در حومه جنوب حلب حمله کرده و این جاده را قطع کرد. نیروهای حزبالله نیز برای آزادسازی دوباره نقاط قطع شده با تروریستهای داعش وارد درگیری شدند که در این درگیری که در تاریخ 26 فوریه 2016 (7 اسفند 1394) به وقوع پیوست، حاج علاء از چند ناحیه زخمی و مدتی مفقود میشود. سرانجام پس از دو روز پیکر حاج علی فیاض در حالیکه چند گلوله به پا و سینه وی اصابت کرده بود، پیدا و خبر شهادتش بهصورت رسمی اعلام میشود. پیکر مطهر این شهید در زادگاهش شهر انصار به خاک سپرده شد.
حاجعلاء از زبان سیدحسن نصرالله
سید حسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان در سخنرانی خود در مراسم هفتمین روز شهادت «علی فیاض» معروف به حاج علاء از فرماندهان حزبالله در سوریه در معرفی این شهید گفت: «علاء از همان عنفوان جوانی به مقاومت پیوست و از همان ابتدا به عنوان یکی از رزمندگان جبهه جنوب حاضر شد. بخش اعظم عمر خود را در میادین جنگ گذراند و سرانجام نیز به عنوان یکی از فرماندهان جبهه به خیل شهادت نائل آمد. هر یک از عملیات مقاومت را که بخواهیم به یاد آوریم در آن اثری از حاج علاء به چشم میخورد. این شهید فرمانده در بیش از یک محور در جبهههای جنوب شرکت داشت و بیش از یک نوع عمل جهادی را از این شهید ما میدیدیم تا اینکه به سرعت به یکی از فرماندهان مقاومت و یکی از نخبگان رزمنده تبدیل شد».
فرمانده پیروزی سالهای 2000 تا 2006
این شهید فرمانده با جانفشانیهایش و جانفشانی تمام رزمندگان مقاومت و شهدای مقاومت توانستند پیروزی سال 2000 میلادی را محقق سازند و طولی نگذشت که در سال 2006 به یکی از فرماندهان دلاور مقاومت تبدیل شد. در بخش دیگری از فعالیتهای این شهید میتوان او را یکی از فرماندهان زیرساختهای توان مقاومت دانست. او در کنار شهید حاج عماد مغنیه برای پیشبرد توان و قدرت بازدارندگی مقاومت تلاش کردند تا اینکه این مقاومت رشد کرد، بزرگ شد پیشرفت کرد تا اکنون به یک قدرت واقعی تبدیل شود، به گونهای که دشمن اسرائیلی از آن واهمه دارد.
این همان مقاومتی است که از سال 2000 تا 2006 پیروزی آفرین بود. حاجعلاء نماینده نسلی از جوانان لبنانی است که گزینه مقاومت را برگزیدند. پس از سال 1982 و یورش دشمن صهیونیست، جوانان لبنانی میتوانستند گزینهها و مقاصد مختلفی را برای خود انتخاب کنند. علاء و برادران او همچون سایر رزمندگان در جنبش امل و دیگر گروههای مقاومت در انتظار راهبرد عربی مشترک نبودند، یعنی آنها در انتظار تصمیمهای اتحادیه عرب نماندند و حتی منتظر رسیدن عربها به یک اجماع کلی نبودند».
شیرمرد دفاع از حقوق ملت بوسنی
سید حسن نصرالله درباره حضور حاج علا در بوسنی در مراسم بزرگداشت هفتمین روز شهادت او گفت: «حاج علاء و برخی از برادرانش لبنان را به مقصد بوسنی به سرزمینی که هیچ چیزی از آن نمیشناختند ترک کردند. این عزیمت تنها جنبه انسانی و اخلاقی داشته است. در آن زمان ما قادر نبودیم هزاران نفر را اعزام کنیم یا به آنجا سلاح بفرستیم...جوانان ما در آن سرزمین برای مدت طولانی حضور یافتند و در کنار رزمندگان بوسنی جنگیدند... مسلمانان در بوسنی همه از اهل سنت و جماعت بوده و هستند، علایی که امروز در مراسمش حضور داریم خانواده و مقاومت و سرزمین اشغال شده خود را رها کرد و به سمت بوسنی رهسپار شد، عازم شد تا برای دفاع از شرف برادران مسلمان اهل سنت و جماعت در بوسنی بجنگد».
منابع
خبرگزاری دفاع مقدس 125456
بسیج نیوز 125689
قدس آنلاین 1398752