آیا اروپا بدون آمریکا می‌تواند از خود دفاع کند؟

فرماندهی ذاتاً سیاسی است

  اکونومیست

مرگ الکسی ناوالنی، رهبر اصلی اپوزیسیون روسیه، در 16 فوریه به خودی خود شوکی برای اروپا بود. اما برای رهبرانی که این ماه در کنفرانس امنیتی مونیخ، گردهمایی سالانه بزرگان دفاع و امنیت گرد هم آمده بودند، مرگ آقای ناوالنی تنها یکی از چندین تحول شوم برای این قاره بود. در 17 فوریه، ارتش اوکراین، که به دلیل عدم تصویب لایحه کمک‌های تکمیلی توسط کنگره، محتاج دریافت مهمات آمریکایی بود، مجبور به عقب‌نشینی از شهر شرقی آودیوکا شد. این اولین پیروزی نظامی ولادیمیر پوتین را در یک سال گذشته به ارمغان آورد.
بن‌بست در کنگره منعکس‌کننده نفوذ مضر دونالد ترامپ است که مخالفت شدید او با کمک به اوکراین، جمهوری‌خواهان را وادار به تسلیم کرده است. یک هفته پیش، آقای ترامپ به یکی از متحدانش گفته بود که اگر نسبت به اهداف هزینه‌های ناتو کوتاهی بورزند، از آن‌ها دفاع نخواهد کرد.
تلاقی تسلیح مجدد روسیه، وخامت موقعیت اوکراین و بازگشت احتمالی ترامپ به کاخ سفید، اروپا را به خطرناک‌ترین مقطع خود در دهه‌های اخیر رسانده است. دولت‌ها و ارتش‌های اروپایی به این فکر می‌کنند که آیا می توانند بدون متحد 80 ساله خود از این بحران عبور کنند. مسئله فقط این نیست که آیا آمریکا اوکراین را رها خواهد کرد یا خیر، بلکه این است که آیا ممکن است اروپا را نیز رها کند. اروپا برای پر کردن فضای باقی‌مانده از غیبت آمریکا محتاج آن است که اقداماتی بسیار بیشتر از صِرف افزایش هزینه‌های دفاعی انجام دهد. بلکه باید ماهیت قدرت نظامی، نقش بازدارندگی هسته‌ای در امنیت اروپا و پیامدهای سیاسی گسترده سازمان و ساختار نظامی را مورد بازنگری قرار دهد.
مقامات آمریکایی و اروپایی همچنان امیدوارند که کمک های آمریکا به اوکراین برسد. در 17 فوریه، پتر پاول، رئیس جمهور چک، گفت که کشورش 800 هزار گلوله جنگی پیدا کرده است که می‌تواند ظرف چند هفته به کشور ارسال شود. بوریس پیستوریوس، وزیر دفاع آلمان، در مصاحبه با اکونومیست، اصرار داشت که تولید تسلیحات اروپا با بیشترین سرعت ممکن در حال افزایش است و گفت که بسیار خوشبین است که اروپا بتواند خلأ آمریکا را برطرف کند. مارک روته، نخست وزیر هلند در 17 فوریه گفت: «ما باید از غر زدن درباره ترامپ دست برداریم. این به آمریکایی‌ها بستگی دارد. ما باید با هر کسی که در زمین رقص است کار کنیم».
یکی از مقامات آمریکایی به اکونومیست می‌گوید که اگر کمک‌های آمریکا به طور کامل از بین برود، احتمالاً اوکراین ضرر خواهد کرد. اروپا باید بتواند تا اواخر امسال با نرخ سالانه 1 تا 2 میلیون گلوله توپ تولید کند که با این میزان به طور بالقوه از آمریکا پیشی می‌گیرد. این امر اما ممکن است برای اوکراین بسیار دیر باشد، زیرا طبق گفته راین متال، یک تولیدکننده اسلحه اروپایی، این کشور به خودی خود حدود 1.5 میلیون در سال نیاز دارد. به نظر می‌رسد هنوز احساس فوریت زمان جنگ وجود ندارد؛ چرا که تولیدکنندگان اروپایی 40 درصد از تولید گلوله خود را به کشورهایی غیر اتحادیه اروپا به جز اوکراین صادر می‌کنند. زمانی که کمیسیون اروپا پیشنهاد داد که اوکراین باید از منظر قانون در اولویت قرار گیرد، کشورهای عضو آن را رد کردند.
اروپا سال‌ها به چنین لحظاتی فکر کرده است. در سال 2019، امانوئل مکرون، رئیس جمهور فرانسه، به این روزنامه گفت که متحدان باید «واقعیت ناتو را در پرتو تعهد ایالات متحده ارزیابی کنند». ایده «خودمختاری استراتژیک» اروپا که زمانی تنها توسط فرانسه مطرح شد، توسط کشورهای دیگر پذیرفته شد. هزینه‌های دفاعی که پس از اولین حمله روسیه به اوکراین در سال 2014 شروع به افزایش کرد، اکنون به طور چشمگیری افزایش یافته است. در آن سال، تنها سه متحد ناتو به چشم‌انداز هزینه 2 درصد از تولید ناخالص داخلی برای دفاع دست یافتند. امسال حداقل 18 کشور، 62 درصد از متحدان اروپایی، به آن میزان دست خواهند یافت. مجموع هزینه‌های دفاعی اروپا به حدود 380 میلیارد دلار - تقریباً به اندازه هزینه‌های روسیه - خواهد رسید.
ببر کاغذی
با این حال، این اعداد برای اروپا گول‌زننده است. مخارج دفاعی آن به طور نامتناسبی قدرت رزمی کمی دارد و نیروهای مسلح آن کمتر از مجموع قطعات آن‌هاست. این قاره برای رسیدن به توانایی دفاع از خود در برابر حمله توسط یک نیروی روسی بازسازی‌شده، که ممکن است در اواخر دهه 2020 ظاهر شود، فاصله دارد. در نشست سال گذشته، رهبران ناتو اولین طرح‌های دفاع ملی جامع خود را پس از جنگ سرد تصویب کردند. مقامات اتحاد می‌گویند که این برنامه‌ها مستلزم افزایش حدود 50 درصد هزینه‌های دفاعی نسبت به امروز و افزایش کل آن به 3 درصد از تولید ناخالص داخلی هستند. در حال حاضر تنها آمریکا، لهستان و یونان در چنین سطحی قرار دارند.
حتی زمانی که اروپا می‌تواند نیروهای نظامی تولید کند، اغلب فاقد لوازم مورد نیاز برای مبارزه مؤثر و طولانی‌مدت هستند؛ مواردی از قبیل: 1) قابلیت‌های فرماندهی و کنترل مانند افسران ستادی که برای اداره ستادهای بزرگ آموزش دیده‌اند؛ 2) اطلاعات، نظارت و شناسایی، مانند هواپیماهای بدون سرنشین و ماهواره‌ها؛ 3) قابلیت‌های لجستیکی، از جمله حمل‌ونقل هوایی؛ و 4) مهمات برای این که بتوان یک هفته یا بیشتر دوام آورد.
مایکل کافمن، کارشناس نظامی، می‌گوید: « ارتش‌های اروپایی کارهایی را که می‌توانند، بسیار خوب انجام می‌دهند، اما معمولاً نمی‌توانند بسیاری از آن‌ها را برای مدت طولانی انجام دهند و صرفاً برای دوره اول جنگی که ایالات متحده رهبری خواهد کرد، پیکربندی شده است». هم‌چنین مسئله فرماندهی ذاتاً سیاسی است. تردید جدی وجود دارد که کشورهای عضو اتحادیه اروپا بتوانند بر سر شکلی معادل فرمانده عالی متفقین اروپا، ژنرال ارشد اتحاد که طبق معمول  یک آمریکایی است توافق کنند.
لهستان یک نمونه آموزنده برای تسلیح مجدد اروپا است. این کشور 4 درصد از تولید ناخالص داخلی خود را در سال جاری صرف دفاع خواهد کرد و بیش از نیمی از این پول را صرف تجهیزاتی که بسیار بالاتر از هدف ناتو برای 20 درصد است. این کشور در حال خرید تعداد زیادی تانک، هلیکوپتر، هویتزر و توپخانه موشکی هیمار است. کنراد موزیکا، یک تحلیلگر دفاعی، می‌گوید: «در دولت قبلی، این کار با برنامه‌ریزی بدون انسجام و بی‌توجهی کامل به نحوه تجمیع و نگهداری آن تجهیزات انجام گرفت و تعداد پرسنل کاهش یافت. پرتابگرهای هیمار لهستان می توانند تا 300 کیلومتر شلیک کنند، اما سکوهای اطلاعاتی کشور نمی‌توانند اهداف را در این فاصله مشاهده کنند و به همین دلیل به آمریکا تکیه خواهند کرد.
مقیاس تغییرات مورد نیاز، سؤالات اقتصادی،اجتماعی‌و‌سیاسی گسترده‌تری را مطرح می‌کند. پیستوریوس می‌گوید جامعه آلمان از هزینه‌های دفاعی بیشتر حمایت می‌کند،‌اما اذعان دارد که «ما باید مردم را متقاعد کنیم که این ممکن است بر هزینه‌های دیگر تأثیر بگذارد.» تیری برتون، کمیسر دفاعی اتحادیه اروپا، یک صندوق دفاعی 100 میلیارد یورویی (108 میلیارد دلاری) را برای تقویت تولید پیشنهاد کرده است. کاجا کالاس، نخست‌وزیر استونی، با حمایت آقای مکرون و دیگر رهبران، پیشنهاد کرده است که اتحادیه اروپا این گونه هزینه‌های دفاعی را با استقراض مشترک تأمین کند.
کمبود نیروی انسانی اروپا بحث‌های سنگینی را به راه انداخته است. در دسامبر، آقای پیستوریوس گفت که در گذشته آلمان در پایان دادن به خدمت اجباری در سال 2011 اشتباه کرده است. در ژانویه ژنرال سر پاتریک سندرز، رئیس ارتش بریتانیاگفت که اوکراین نشان داد که «ارتش‌های منظم جنگ را آغاز می‌کنند اما ارتش‌های مردمی پیروز آن می شوند». اظهارات او باعث خشم ملی در مورد سربازی اجباری شد، اگرچه او هرگز از این کلمه استفاده نکرد. چندین کشور اروپای غربی در حال مطالعه مدل‌های «دفاع کامل» سوئد، فنلاند و دیگر کشورهای اروپای شمالی هستند که بر دفاع مدنی و آمادگی ملی تأکید دارند.
آمادگی برای بدترین امکان
مطمئناً این امکان وجود دارد که شوک به امنیت اروپا کمتر از آن چیزی باشد که انتظار می رود. شاید آمریکا بسته کمکی را تصویب کند. شاید اروپا گلوله‌های کافی برای حفظ اوکراین را جمع‌آوری کند. شاید، حتی اگر ترامپ پیروز شود، او آمریکا را در ناتو نگه دارد. برخی از مقامات اروپایی حتی فکر می‌کنند چون آقای ترامپ به سلاح‌های هسته‌ای علاقه دارد، ممکن است اقدامات شدیدی مانند برآورده کردن درخواست لهستان برای گنجاندن در ترتیبات اشتراک هسته‌ای انجام دهد. در حال حاضر، هم‌چنان بحث‌های شدیدی در مورد اینکه اروپا تا چه اندازه باید در برابر رها کردن آمریکا نگران باشد، وجود دارد. ینس استولتنبرگ، دبیرکل ناتو، بارها هشدار داده است که این ایده بیهوده است. او در 14 فوریه گفت: « اتحادیه اروپا نمی‌تواند از اروپا دفاع کند. ۸۰ درصد از هزینه‌های دفاعی ناتو از سوی متحدان غیر اتحادیه اروپا تأمین می‌شود.»
حامیان خودکفایی اروپا پاسخ می‌دهند که ایجاد یک «ستون اروپایی» در ناتو یک هدف سه‌گانه را دنبال می‌کند. اولاً تا زمانی که آمریکا بماند ناتو را تقویت می‌کند، ثانیاً نشان می‌دهد که اروپا متعهد است بار دفاع جمعی را به اشتراک بگذارد و ثالثاً در صورت لزوم، در صورت قطع ارتباط در آینده، زمینه را فراهم می‌کند. هزینه‌های دفاعی بیشتر، تولید تسلیحات بیشتر و نیروهای توانمندتر جنگی حتی اگر آمریکا در ائتلاف و تحت برنامه‌های جنگ فعلی باقی بماند، ضروری است. علاوه بر این اگر آمریکا وارد یک جنگ بزرگ در آسیا شود، حتی اروپا‌دوست‌ترین رئیس‌جمهورها نیز ممکن است مجبور شوند که نیروهای خود را از اروپا دور کنند.
در نهایت سؤالات دشوار پیرامون فرماندهی و کنترل و پیامدهای آن برای رهبری سیاسی، احتمالاً باقی می‌مانند. آقای فیوت، از اندیشکده اسپانیایی الکانو، می‌گوید در بدترین حالتِ خروج کامل آمریکا از ناتو، یک راه‌حل «کثیف» که شاید یکی از نهادهای همپوشان اروپا را به اتحاد بیشتر برساند، مورد نیاز است. او برخی گزینه‌های رادیکال را پیشنهاد می‌کند؛ مانند دادن کرسی به اتحادیه اروپا در شورای آتلانتیک شمالی (نهاد اصلی تصمیم‌گیری ناتو) یا حتی ادغام پست‌های دبیرکل ناتو و رئیس کمیسیون اروپا. چنین تصوراتی هنوز ماورایی به نظر می رسند اما هر هفته که می‌گذرد کمتر ماورایی می‌شود.