در حافظه موقت ذخیره شد...
نقش اروپا در معادله پیچیدۀ قفقاز
مخاطرات بازی اروپا با گاز قفقاز
روابط بین آذربایجان و ارمنستان از سال ۱۹۹۱، زمانی که ارتش ارمنستان قره باغ کوهستانی، سرزمینی که در سطح بین المللی به عنوان بخشی از آذربایجان به رسمیت شناخته شده است و هفت منطقه مجاور را اشغال کرد، پرتنش بوده است. آذربایجان بیشتر این منطقه را در جریان جنگ دوم قرهباغ در سال۲۰۲۰ آزاد کرد.
آنالنا بائربوک، وزیر خارجه آلمان که میزبان مذاکرات در ویلای بورسیگ بود، از همتایان خود به خاطر آمدن به برلین و انجام مذاکرات برای حل اختلافاتشان تشکر کرد. وی گفت: «ما معتقدیم که ارمنستان و آذربایجان اکنون فرصتی برای دستیابی به صلح پایدار پس از سالها درگیری دارند. آنچه اکنون شاهد آن هستیم، گام های شجاعانه هر ۲ کشور برای پشت سر گذاشتن گذشته و تلاش برای صلح پایدار برای مردم خود است.» بائربوک گفتوگوی سازنده بین مقامات آذربایجان و ارمنستان را در ادامه بحثهای صورت گرفته در کنفرانس امنیتی مونیخ شمرد.
حضور اروپا در منطقۀ قفقاز اگرچه همواره با نوعی تعلل همراه بوده اما هرگز منقطع نشده است. مهمترین دلیل حضور اروپا که در بستر روابط تاریخی ارمنستان و اروپا ، رقابت اروپا و روسیه، درگیریهای اروپا و عثمانی به خصوص در جنگ جهانی اول و موضع ارمنیان در آن مناقشه ، روی میدهد، اقتصاد سیاسی انرژی در منطقهی قفقاز است. آیا میتوان منابع انرژی منطقۀ قفقاز را منبعی جایگزین برای انرژی روسیه و ایجاد محور تازهای برای کنترل روسیه شمرد؟ اگر اروپا بتواند با ابزار انرژی ، قفقاز را علیه روسیه بسیج کند از دریای طوفانی حوادث، یک شاه ماهی صید کرده است.
این سیاست چه بسا بتواند از طریق استقبال از طرح ماورای خزر (Trans Caspian) که توسط ترکیه دنبال میشود امکانپذیر شود. طرحی که میخواهد انرژی را از ترکمنستان و آذربایجان به اروپا و مدیترانه برساند. این برای ترکیه به معنای تولید محور تورانی هم هست که عمق استراتژیک ترکیه را تا شرق چین گسترش میدهد. نیاز مبرم اروپا به انرژی و لذا حضورش به عنوان یک مشتری بزرگ در منطقه قفقاز، آمادگی برای نفوذ جغرافیای اروپا به منطقۀ قفقاز از طریق گرجستان و آمادگی برای ایفای نقش نظارتی در مناقشه قرهباغ کوهستانی اهرمهای اروپا برای اجرای این سیاست منطقهای در قفقاز است.
اگر چه روابط نسبتا پرحرارت ترکیه و روسیه میتواند مانعی برای استفادۀ کامل از محور تورانی ماورای خزر علیه روسیه باشد، اما علاقۀ اروپا به این سیاست میتواند موجب همگرایی با اسراییل در این منطقه شود ؛ چنانکه میتوان دید رقیب سیاسی ترکیه و اسراییل در این منطقه نه روسیه بلکه ایران است. این بدان معنا است که حضور اروپا در این منطقه گرچه برای مقابلۀ اروپا با روسیه چندان آبی ندارد اما میتواند تنور پخت نان خوشمزهای هم برای تولید محور پانتورانی و هم فشار کمرشکن به مرزهای شمالی ایران باشد. مخصوصا که تلاش همهجانبۀ اعتدالیون و اصلاحطلبان در دوران مذاکرات برجام برای حفظ روابط با اروپا ناکام ماند و ضعف اروپا در جغرافیای جدید جهان این رابطه را به قهقرا کشاند. در چنین وضعی شاید فقط بتوان به همکارهای بسیار کوچک مقیاس در این منطقه میان ایران و اروپا امید داشت و سیاستهای ایران در این منطقه بسیار پیچیده و ظریف شده است.