ماجرای ملاقات سعد حریری با آیت‌الله خامنه‌ای به روایت طارق متری، وزیر فرهنگ لبنان

دشنۀ ظریف ازمیریلدا

همراه سعد حریری به تهران سفر کردیم. قرار ملاقات با آیت‌الله خامنه‌ای بود. - این دیدار در آذرماه ۱۳۸۹ انجام شده است - قبل از دیدار قرار شد، جلسه‌ای با سعد حریری به عنوان نخست وزیر داشته باشیم. شش وزیر با هم همراه بودیم. جلسه در محل اقامت حریری در کاخ سعدآباد برگزار شد. سعد حریری گفت: باید مساله سلاح حزب‌الله را به عنوان مساله اصلی لبنان مطرح کنیم. من سخنی نگفتم، اما همه تأیید کردند. وقتی وارد دفتر آیت‌الله خامنه‌ای شدیم، ایشان بسیار گرم و صمیمانه سعد حریری را در آغوش گرفت. جوانی و هوشمندی‌اش را تحسین کرد. از مرحوم رفیق حریری ذکر خیری به میان آورد. از لبنان بسیار تعریف کردند. ناگاه از سعد حریری پرسیدند، آقای نخست وزیر شما رمان "گوژ پشت نتردام" را خوانده‌اید!؟ خب پیداست که نخوانده بود! سری تکان داد که معلوم نبود خوانده یا نه. آیت‌الله خامنه‌ای گفت. در این رمان یک زن بسیار زیبایی تصویر شده است. او زیباترین زن پاریس است. طبیعی است که قدرتمندان در صدد دستیابی به این زن هستند. لات‌های پاریس، قداره کشان، بانفوذ‌ها. اما همه می‌دانند که آن زن زیبا، اسمش چی بود!؟ من گفتم ازمیریلدا! آیت‌الله خامنه‌ای با تمام چشمانش خندید و گفت احسنت! شما وزیر فرهنگ بودید! همه می‌دانستند که دسته صدف سپید بسیار تیز ازمیریلدا یک دشنه ظریف و کارا به همراه دارد. هر کس به او سوء نظری داشته باشد، ازمیریلدا از استفاده از آن دشنه تردید نمی‌کند. آقای نخست وزیر! لبنان مثل همان زن زیباست. لبنان عروس خاورمیانه است. خیلی‌ها به کشور شما نظر دارند. اسرائیل خطری است که شما را تهدید می‌کند. مگر تا خیایان‌های بیروت نیامدند؟ مگر مردم را نکشتند؟ ویران نکردند؟ سلاح مقاومت مثل همان دشنه ازمیریلداست. دشمن را نومید می‌کند و امکان عمل را از او می‌گیرد. گفتگوها ادامه پیدا کرد. اما سعد حریری کلمه‌ای درباره سلاح حزب الله سخنی نگفت. بعد از جلسه پرسیدم. نگفتی؟ گفت: دیدی جلسه را چگونه اداره کرد و بحث را پیش برد. می‌شد مطرح کرد؟
حزب‌الله لبنان از همان روز اول وارد میدان نبرد با رژیم شد. طوفان‌الاقصی که آغاز شد، بادهای شمالی نیز وزیدن گرفتند و یکی از ترس‌های دائمی صهونیست‌ها از سال 2006 تا کنون رنگ واقعیت گرفت. ابتدا نظامیان اسرائیلی شکار حزب‌الله بودند اما رفته‌رفته و با تصعید تنش در کل جبهه و اقدامات وحشیانه‌ی رژیم در حمله به لبنان و ترور شهید صالح‌العاروری، مقاومت لبنان با هدف گرفتن خانه‌ها و زیرساخت‌های شهرک‌های غصبی، ساکنان آنان را دسته‌دسته به آوارگی کشاند. اما حزب‌الله که به راستی از ابتدای 7اکتبر قهرمانانه در کنار ملت مظلوم فلسطین ایستاده است چه نقشی را در این نبرد برای خود تعیین می‌کند؟ آیا مقاومت لبنان صرفا یک نیروی نظامی است تا فشار دیگری همچون حماس از جنوب با توان بیشتر اسرائیل را در شمال درگیر کند؟ نسبت حزب‌الله با کشور لبنان چیست؟ برای پاسخ به این سوال باید کمی عقب‌تر برویم و نقش غیرطبیعی پروژه‌ی رژیم صهیونیستی را یک بار با عینک دیگری به نظاره بنشینیم.
یکی از طرح‌های همیشگی استعمارگران برای منطقه‌ی غرب آسیا، ایجاد تفرقه، نفاق و نوعی فرقه‌گرایی است که در ابتدا شعله‌ی نزاع را روشن نگه می‌دارد و سپس هویت‌های فرقه‌ای یا قومی و قبیله‌ای را در باور و زیست مردم منطقه تزریق می‌کند. تحمیل این نظم پس از فروپاشی عثمانی و در تقسیم‌بندی کشورهای منطقه با حساسیت بالایی رعایت شده است. به‌گونه‌ای که بسیاری از کشورهای عربی امروز بدون هیچ سبقه‌ی تاریخی، هویت مشترک و توجیه جغرافیایی مرزبندی شده‌اند. اما چنین نظمی به یک نگهبان منظقه‌ای نیز احتیاج داشت و این یکی از اهداف پروژه‌ی اسرائیل است که در لولای‌ سه قاره تشکیل شده است.
از یک سو، رژیم صهیونیستی به علت دکترین امنیتی و وضع خاص جغرافیایی خود با تشکیل هر دولت-ملتی در منطقه مخالف بوده و از سوی دیگر هر مردمی، هر زمان که تلاش کرده‌اند با نوعی همبستگی ملی، تاریخ و هویت خود را در لحظه خلق کنند، سر جنگ با اسرائیل داشته‌اند. برای مثال مصر، سوریه و اردن، درست هنگامی که در حال ساخت یک نیروی درون‌زای مردمی و نمایش تبلور مردم در یک هیئت سیاسی بوده‌اند، از جنگ با رژیم ناگزیر شده‌اند و در لحظه‌ی همین نبرد نیز هویت ملی قوی‌تری پیدا کرده‌اند. پس مسئله‌ی فلسطین پیش از اینکه بخواهد مسئله‌ی آزادی قدس باشد، در واقع طرحی از فهم ملت‌ها و دولت‌ها از موجودیت خودشان است. اگر بخواهیم از وضع استثنائی کشورهایی همچون امارات، کویت و قطر عبور کنیم که با توجه به جمعیت بومی زیر بیست درصد، تقریبا از چیزی به نام ملت محروم هستند، سایر ملل منطقه هر زمان که اراده کرده‌اند مستقل‌تر باشند، اسرائیل‌ستیزتر بوده‌اند.
هنگامی که ارتش رژیم صهیونیستی تا جنوب بیروت پیشروی کرده بود و فالانژیست‌ها با پشتیبانی کامل آن‌ها، ابزار سرکوب هرگونه جریان اسلامی در لبنان بودند، حتی خوشبین‌ترین افراد نیز تصورش را نمی‌کردند که لبنان بخواهد در مسیر حفظ تمامیت ارضی یا ادعای استقلال حرکت کند. با ظهور حزب‌الله لبنان و بازپس‌گیری مناطق جنوب لبنان، نوعی نیروی ملی در این کشور شکل گرفت که در تاریخ نوپای آن بی‌سابقه بود. در واقع مقاومت لبنان از سر جنگ با ملت‌زداترین موجودیت و پروژه‌ی منطقه، یک بار از نو ملت لبنان را خلق کرد. در ادامه و با تکامل سیاسی حزب‌الله در فضای داخلی، انطباق مسئولیت این جریان در قبال کشور لبنان با جنگ در برابر اسرائیل روشن‌تر شد. در واقع همان نیرویی که مقاومت لبنان را به سمت نبرد و درگیری با اسرائیل می‌کشاند، طرح استقلال و قدرت درون‌زای ملی را نیز پیگیری می‌کرد. همین مسئولیت است که سبب می‌شود رهبر معظم انقلاب حزب‌الله را برای لبنان مانند دشنه برای ازمیریلدا بداند. در واقع هر انداره که نگهبانی او از مرزهای جنوبی جدی‌تر و واقعی‌تر می‌شود، در همان لحظه دشمنی‌اش با اسرائیل نیز پررنگ‌تر است.