چگونه ایران باید در میانۀ تقاطعکریدورها راه خود را پیدا کند؟
تولد در راه شمال - جنوب
محمدرضا هدایتی
در سالهای اخیر، موقعیت جغرافیایی ایران بهعنوان «چهاراهِ ترانزیتیِ جهان» بیشازپیش موردتوجه کارشناسان اقتصادی و رسانهها قرار گرفته است. به نظر میرسد آنچه ابتدئاً موجب این توجه شده، تشدید تحریمها و دسترسی متزلزل و ناپایدار به منابع حاصل از فروش نفت است. امروز امکان بهرهگیریِ گسترده از درآمدِ حاصل از ترانزیت کالا، با سیاست دولت جدید مبنی بر بهبود و توسعه روابط با همسایگان و کشورهای منطقه، بیش از همیشه در دسترس بهنظر میآید. ایران میتواند هم بخش مهمی از طرح کلان چین برای احیای جاده ابریشم باشد و هم در کریدور اشتراتژیک شمال-جنوب نقش محوری پیدا کند. این ظرفیت بالقوه در کنار تجربۀ تحریمهای گسترده در سالهای اخیر، چشماندازی خیرهکننده از درآمدهای پایدار برای ایران ترسیم میکند. بر اساس این چشمانداز، ایران میتواند با جذب سرمایهای که چندان دشوار بهنظر نمیرسد، با توسعۀ ملزومات مشارکت در این کریدورها آیندهای تضمینشده برای اقتصاد خود رقم بزند.
اما برخلاف آنچه شاید ابتدائاً به نظر آید، داستان کریدورهای تجاری، صرفاً یک داستان اقتصادی یا یک مسئلۀ فنی نیست که خلاصه شود در جذب سرمایه، عملیات فنی ساخت و توسعه مسیرهای دریایی و ریلی و جادهای و نهایتاً کسب درآمدهای حاصل از ترانزیت کالا. با ایجاد هرکدام از این کریدورها، جغرافیای سیاسی جهان شکل تازهای مییابد و کشورها و بازیگران جهانی موقعیت تازهای پیدا میکنند. برخی کشورها موقعیت ژئولوپلتیک خود را از دست میدهند و برخی موقعیت تازهای در پهنه جغرافیای جهان بهدست میآورند. در واقع هرکدام از این کریدورها، نقشهای برای آینده جهان تصویر میکند که اغلب با طرحهای دیگر در تعارض قرار میگیرد. بنابراین هرکدام از این طرحها حامل تنشهای گستردۀ اقتصادی و سیاسی میان کشورها و بازیگرانی است که در ساخت آنها منافعی دارند یا منافعشان به خطر میافتد. آیندهای که هرکدام از این طرحها دنبال میکنند و تعارضی که در ماهیت آنها وجود دارد، مشارکت در آنها را از یک اقدام صرفاً اقتصادی برای جذب سرمایه و اقدمات فنی برای توسعه مسیرها فراتر میبرد. در واقع ایران با مشارکت در هرکدام از این طرحها، جهتی را برای آینده سیاسی خود، منطقه و جهان پیگیری مینماید. برای مثال، تا پیش از جنگ اوکراین، مشارکت در طرح یککمربند-یکجادۀ چین برای توسعه کریدور شرق به غرب که با جدیت از سوی چین دنبال میشد، مهمترین امکانِ ایران برای پیوستن به بازارِ بینالمللیِ ترانزیتِ کالا بهنظر میرسید. مشارکتی که میتوانست با سرمایهگذاری خود چین، منافع بزرگی را برای اقتصاد ایران بهدنبال آورد. اما با وقوع این جنگ، امکان تازهای برای مشارکت ایران در کریدورهای بینالمللی فراهم شد. مشارکتی که میتواند منافع اقتصادی گستردهتری از ترانزیت کالا برای ایران بهدنبال آورد و با آینده سیاسیِ ایران همسویی بیشتری پیدا کند.
با آغاز جنگ اوکراین، جغرافیای سیاسی اروپا بعد از دههها ثبات، دچار یک دگرگونی بزرگ شد: سدی بزرگ در اروپای شرقی، رویای شکلگیری محور اورسیا را بر باد داد. این سد توانست علاوه بر تغییر در معادلات قدرت در سطح بینالمللی، جهت تجارت و زندگی در پهنه جغرافیای جهان را دچار تغییر کند. با این رخداد، فرصتی که روسیه با توسعه خطوط انتقال انرژی به آلمان در جهت توسعه روابط با قاره سبز و شکلدادن به جغرافیای اوراسیا نزدیک به بیست سال برای آن تلاش کرده بود، از دست رفت. دیگر نه روسیه میتوانستند جغرافیای خود را تا غرب آسیا امتداد دهد و نه اروپا میتوانست استقلال خود را در توسعه روابط با روسیه و در محور اوراسیا دنبال کند. با بستهشدن این محور، سدی محکم در برابر روسیه، مسیر روسیه به غرب را بهطور کامل مسدود کرد که میتوانست روسیه را به کشوری محصور در خشکی و منفعل در برابر محور آنگلوساکسون تبدیل کند. روسیه که تا پیش از این به دریای کاسپین و کریدور شمال-جنوب تنها بهعنوان یک امکان برای ترانزیت کالا از اروپای شرقی به هند و جنوب شرقی آسیا میاندیشید، اکنون برای رفع محاصره و حفظ استقلال خود، چارهای جز توسعه این مسیر نداشت. همسایگی با ایران از طریق دریای خزر و دسترسی مستقیم ایران به آبهای آزاد و جنوب شرقی آسیا، در کنار استقلال آن از محور آنگلوساکسون، ایران را به کانون کریدور شمال-جنوب و تنها مفرّ روسیه از محاصرهای تبدیل میکرد که استقلال و حیات سیاسیاش را به خطر انداخته بود. خطری که چین هم نمیتوانست آن را از سر روسیه بردارد و چهبسا بیشتر روسیه را در کام خود فرومیبُرد.
اما این کریدور برای ایران نیز ماهیتی متفاوت از کریدور شرقبهغرب دارد. ایران در کریدور شمال-جنوب از طرفی میتواند آیندهای را دنبال کند که سالها در شکلدادن به جغرافیای مقاومت برای آن تلاش کرده و خود را مهیای آن کرده است. برخلاف کریدور شرق-غرب که لازمه مشارکت در آن، دستکشیدن از اهدافی است که ایران در جهت شکلدادن به یک منطقه مستقل جغرافیایی بهدنبال آن بوده است. ایران در کریدور شرقبهغرب، در راستای طرحی از اقتصاد جهانی قرار میگیرد که علاوهبر برهمزدن مزیتهای قدرت ایران در صحنه مناسبات منطقهای و جهانی، نقشی جز خامفروشی نفت و خدمات ترانزیت به دست نمیآورد؛ چراکه در این مسیر گسترده از چین تا اروپا، هیچ مقصدی برای کالاها و خدمات فنی و مهندسی ایران وجود ندارد. در مقابل، مهمترین ویژگی بازارهای اوراسیا و آسیای مرکزی برای اقتصاد صنعتی ایران، مکملبودن آن است. بسیاری از این کشورها هم میتواند مقصد کالاها و خدمات فنی و مهندسی ایران باشند و هم ظرفیت گستردهای برای تأمین محصولات کشاورزی مورد نیاز ایران دارند و این میتواند منجر به شکلگیری یک چرخه تجاری در درون این منطقه شود.