راه دشوار پیشِ روی نمایندگان مجلس برای افزایش مشارکتِ سیاسی ملت بزرگ ایران
به صدا درآمدنِ نطق جامعه پس از دورۀ انسداد
محمدرضا قائمی نیک
۱. انتخابات ۱۱ اسفند ۱۴۰۲ مجلس شورای اسلامی، همچون بسیاری از انتخابات دیگر، فصل جدیدی از سیاستورزی را در ایران رقم زده است. با اینحال این فصل جدید، بیش از آنکه تابع الگوی اصلاحطلبی-اصولگرایی یا لیبرال-مارکسیستی یا آزادیخواهی-عدالتخواهی باشد، منادی نوع پیچیدهای از سیاستورزی است که شاید مهمترین ویژگیِ آن، رازآمیز بودن و غیرقابل پیشبینیبودن آن است. این سیاستورزی توسط نسلی انجام شده است که دوگانههای مذکور را دیده، چشیده و لمس کرده و بهدنبال راهی جدید برای افقگشایی سیاست در آیندۀ ایران است.
۲. برای کشف ماهیت این نوع جدید از سیاستورزی که عمدتاً با رایآوردنِ بالا و سرنوشتسازِ نامزدهای جوان دفعۀ اولی و بدون پشتوانۀ حزبی یا سیاسی رقم خورده است (بهواضحترین شکل، در مشهد، قم و تهران)، شاید اولین گام، درکی اجمالی از شرایطی است که از گذشته به ارث رسیده است. پس از انتخابات پرشورِ ۱۳۸۴ و بحرانهای ۱۳۸۸، بخشی از نسل اولِ انقلاب، اعم از حامیانِ توسعۀ اقتصادی دولت سازندگی یا توسعۀ سیاسی دولت اصلاحات یا حتی اصولگرایان، به بهانۀ نگرانی از اوضاع آیندۀ کشور، در اقدامی عجیب به توافق بر سر ایدۀ «کنترل تکنیکی سیاسی» رسیدند. البته طبیعی است که در بحرانهای شدید، یکی از سهلالوصولترین راهها، کنترلِ شرایط بحرانی است، اما همواره این مخاطره وجود دارد که تشدید شرایط کنترل، ویژگیِ انقلابی یک نظام جوان و نیرویِ محرکۀ سیاسی آنرا مضمحل سازد.
۳. ایدۀ «کنترلِ تکنیکی» که عمدتاً از قلمرو علوم فنی-مهندسی یا قلمرو تکنیک به قلمرو علوم انسانی و جهان سیاست راه یافته، میکوشد تا با بهکارگیریِ «سوژۀ سراسربین»، همۀ اجزاء جامعه را با حذف ساحتهای رازآمیز و غیرقابل پیشبینی، در کنترل خویش گرفته و آرامشی نسبی را بر آن حاکم کند. چنین وضعیتی اگرچه مفید ایدۀ کنترل و شاید نظم سیاسی باشد، اما مهمترین نقیصۀ آن، حذف قلمروهای رازورزانه و باطنیِ حاکم بر جهانِ انسانی از جمله جهان سیاست است. جهانِ انسانی برخلاف جهان طبیعی (هرچند مطابق بعضی اقوال، جهان طبیعت نیز مشحون از اسرار و رموز کشفنشده است)، قلمرو معنا، راز و امور غیر قابل پیشبینی است که شاید تنها راه سکنیگزیدن در آن، در پیش گرفتنِ مسیر گفتگو برای کشف حقیقت باشد.
۴. از این جهت، ایدۀ کنترل، مخصوصاً با ابزارهای تکنیکی و زدودنِ هرگونه معنا و راز از این جهان، در تنافی با ایدۀ گفتگو و نطق سیاسی قرار میگیرد. پاسخ ایدۀ کنترل به ایدۀ گفتگویِ سیاسی، نه تلاش قاعدهمند و مبتنی بر قواعد منطقی برای «کشف» حقیقت سیاست، بلکه کنترل همۀ نیروهای سیاسی، با حذف ساحتهایی از معنا و راز است که از دسترس ابزارهای کنترلی حاکم خارج است. در سیاست مبتنی بر کنترل، هدف کنشِ سیاسی، کشف حقایق کشفنشده نیست، بلکه کنترل همۀ نیروها بهواسطۀ حذف هر ساحتی از حقایق کشفنشده است. ایدۀ کنترل، بهجای تلاش برای کشف حقیقت و داشتنِ روی گشوده، ساحات غیرقابل پیشبینی را با ابزارهای کنترلی «حذف» میکند. ایدۀ حذف به جایِ ایدۀ کشف، در کانون ایدۀ کنترل سیاسی قرار میگیرد و محصولِ منطقیِ ایدۀ حذف، انسداد سیاسی است. با کنترل همۀ نیروهای اجتماعی توسط ابزارهای کنترلی سیاست، پرسش از ساحتهای کشفنشده و مشحون از معنا و راز، تبدیل به «پرسشهای ممنوعه» میشود. در این فضا، سخن و نطق و گفتگوی سیاسی ناظر به کشف حقایق، زاید و لاینفع است و اگر هم باشد، محدود به قلمرو ابزارهای کنترلی سیاست موجود است. در اینجا، نطق سیاسی، در نطفه خفه میشود و در فقدان افقهای معنایی کشفنشده، انسداد سیاسی سر بر میآورد. حدود سیاستورزی، نه محدود به حدودِ قواعد منطق سیاسی، بلکه مقید به حدود ابزارهای کنترل قدرت است.
۵. بهزبان ساده، فرایند انتخابات در شرایط سیاست کنترلی، به این شرح است: انتخابات، قلمرو کشف حقایق کشفنشده و بارورشدنِ نطق و گفتگوی سیاسی آحاد جامعه نیست، بلکه فرایندِ کنترل شرایط سیاسی مجلس، دولت و شورای شهر و نظایر آنها است. نامزدهای کنش سیاسی، مقید به حدودِ کنترلشدۀ لیستهایی هستند که اصحاب قدرت، بستهاند. هیچ نامزدی حق ندارد اگر در فرایند انتخابشدن و مواجهۀ با مشکلات مردم، به نکتۀ کشفنشدهای دست یافت، آنرا به زبان و سخن درآورد. شرایط کنترلشدۀ از پیش معلوم لیستهای انتخاباتی، خط قرمز است و نباید بهبهانۀ کشف یک حقیقت پیشبینینشده، در فرایند مشارکت سیاسیِ آحاد مردم، خدشهدار شود. اما رایدهندگان نیز کنترل شدهاند. گفتگوهای سیاسی کنترلشده در ایام منتهی بهانتخابات، اغلب نمایشیاند؛ اما آنچه سرنوشت انتخابات را رقم میزند، لیست منتشرشده در آخرین لحظات، برای رایدهندگانِ از پیشکنترل شده است. کنترلِ رایدهندگان با ابزارهای کنترلیِ اقتصاد و معیشت یا بوروکراسی و تکنوکراسی یا حتی تئوکراسی انجام میشود. در هر صورت، تودهای کنترلشده، به لیست کنترلشدهای رای میدهند و مجلس، شورای شهر یا دولت کنترلشدهای بر سر کار میآید. چنین نهاد سیاسی که محصول شرایط کنترلشده است، نتیجهای جز تشدید شرایط کنترلی نخواهد داشت.
۶. انتخابات ۱۱ اسفند، در سرتاسر کشور، البته نه لزوماً بهوجهی فراگیر، تلاشی برای خروج از این ایدۀ کنترلی بود. فارغ از اینکه نامزدهای سربرآورده از شرایط غیرکنترلی، تا چه میزان جسارت نقد شرایط کنترلی را داشته باشند یا تا چه میزان، تناسب و هماهنگیِ آراء در آنها دیده شود یا حتی فارغ از اینکه تا چه میزان، بتوانند اهداف و آرمانهای بزرگ انقلاب اسلامی را دنبال کنند، اما این انتخابات، تلاشی از پیشکنترلنشده و خودجوش برای شکستنِ انسداد سیاسی ناشی از طرح ایدۀ کنترلی بود که عمدتاً از اواخر دهۀ ۱۳۸۰ و اوایل دهۀ ۱۳۹۰ بر کشور، حاکم شد.
۷. مهمترین ویژگیِ این تلاش کمابیش فراگیر اما کنترلنشده و خودجوش، گشودگیِ آن برای کشف حقایق سیاسی انقلاب اسلامی در ایران است. هرچند ادامۀ این جنبش فراگیر، نیازمند مراقبه و قاعدهمندیِ متناسب با ایدۀ کشف حقیقت است، اما اصل تلاش برای بهنطقدرآوردنِ سیاست در رهایی از سیاست کنترلی، مهمترین دستاوردِ انتخابات ۱۴۰۲ است. هرچند تامل دربارۀ آیندۀ این انتخابات و نامزدهای جدیدِ آن، از ضرورتهای عقلی و اخلاقی است، اما انسان بهجهتِ شرایطی که تجربه میکند، گاه ناگزیر است فارغ از هر آنچه در آینده پیش آید، دل به دریا بزند و تنها برای ادامۀ بقاء خویش، دست به رفع هر نوع انسدادی بزند تا در فردایی روشنتر بتواند مسیر آیندۀ خویش را دنبال کند. انسداد سیاسی ناشی از سیاستهای کنترلی، محصولی جز خفگان و بستهشدنِ نطق ندارد و انسانِ غیر ناطق را بهدشواری میتوان از قلمرو دیگر موجودات مادونش، متمایز ساخت. انسانِ غیر ناطق، حیوانی جاندار است، اما زندگی نمیکند.
۸. اگر یکی از معانی نطق را نطق اخلاقی بدانیم، برونآمدن از شرایط انسداد ناشی از تسلط ایدۀ کنترل تکنیکی، مستلزم تقید به عملِ اخلاقی است. همانطور که میدانیم تحقق عملِ اخلاقی، وابسته به تقید به اصلِ جبر و اختیار است. در فقدان اختیار، هیچ عملی، هرچند ذاتاً حَسَن باشد، متصف به عملِ اخلاقی نمیشود. با اینحال اختیار محض و فاقد هرگونه جبری نیز منتهی به هیچ عمل اخلاقی نمیشود. تحقق هر گونه عملی از انسان، لاجرم مقید به پذیرش حدودی از جبر یا ضرورت است. بنابراین عمل اخلاقی در میانۀ جبر و اختیار رقم میخورد. هرچند تنها با گذر از شرایط انسداد است که امکان عمل سیاسی فراهم میشود، اما در فقدان هرگونه مراقبه و پذیرفتنِ حدودی از ضرورتها نیز عملِ سیاسی رقم نخواهد خورد.
۹. از این منظر، لحظۀ کانونیِ انتخابات ۱۱ اسفند از این جهت اهمیت دارد که از یکسو، با نمایندگانی روبرو هستیم که محصول تلاش جمعی جامعه (چه خودآگاه و چه ناخودآگاه)، برای عبور و گذر از شرایط انسداد سیاسی هستند و از سوی دیگر، دغدغه و نگرانی فراگیری در جامعه وجود دارد که مبادا این نمایندگان، در فقدان مراقبه و نظارت جامعه ، خودشان عاملان تحقق شرایط انسداد سیاسی جدیدی شوند. این لحظۀ کانونی و مهم، در میانۀ این دو حد قرار دارد؛ حد گذر از شرایط انسداد سیاسی و حد تقید به لوازم تحقق نطق و گفتگوی سیاسی، برای کشف حقایقِ کشفنشده.
۱۰. تنها با امید به در پیش گرفتنِ کشف حقایق کشفنشدۀ سیاسی انقلاب اسلامی از طریق بارور کردنِ نطق سیاسی همۀ آحاد جامعه و مشارکت فعال آنها است که میتوان امید داشت در فردای ۱۱ اسفند، شرایط انسداد دیگری رقم نخورد. این، گوی نمایندگان برگزیدۀ ملت و این میدان دشوار و البتهامیدبخش کشف ساحتهای کشفنشدۀ انقلاب اسلامی از طریق گفتگو و مشارکت آحاد جامعه.