معرفی یک نوشتار ارزشمند در حوزه جغرافیای سیاسی

کتاب‌ آناتومی‌‌خاورمیانه

نوشته مرد اثرگذار سیاست روسیه

چندی پیش در نوامبر 2023، دستیار ریاست جمهوری روسیه یوری اوشاکوف در کنفرانس عمومی Primakov Readings که برای یاد بود یوگنی پریماکوف، سیاستمدار تاثیر گذار روس برگزار می‌شود سخنان قابل توجهی را در رابطه با جنگ غزه که بر اساس نظرات پریماکوف بود بیان کرد. اوشاکوف با استناد به نوشته‌های پریماکوف گفت که اقدامات اسرائیل بجای اینکه مقاومت فلسطین را سرکوب کند، باعث گسترش بیشتر و زیاد شدن میل به مقاومت در بین فلسطینیان خواهد شدو دستیار کرملین گفت: «پریماکوف با دوراندیشی اشاره کرد که دو علت وجود دارد که قطعا تلاش‌ها برای دستیابی به یک حل و فصل مساله فلسطین از طریق ایجاد کشورهای صلح آمیز یهودی و فلسطینی را خنثی می کند. او گفت که یکی از گزینه‌ها این است که دست طرف‌های درگیر را باز بگذاریم تا خودشان و بدون مشارکت نیروهای خارجی به توافق دست یابند و دیگری انحصار ماموریت میانجی گری توسط ایالات متحده است.» دستیار رئیس جمهور روسیه گفت:« اکنون دقیقا همان پیش بینی اتفاق افتاده است» با توجه به اثر گذاری پریماکوف بر سپهر سیاسی شوروی سابق و فدراسیون روسیه فعلی و همچنین صحبت‌های اخیر دستیار ولادیمیر پوتین درباره ایده‌های او، تصمیم گرفتیم علاوه بر معرفی مختصر و جامع پریماکوف، یکی از کتاب‌های معروف وی یعنی «آناتومی خاورمیانه» را معرفی و بخش‌هایی از آن کتاب را ارائه کنیم .

یوگنی  پریماکوف
یوگنی ماکسیموویچ پریماکوف ( 1929-2015) از سیاستمداران مطرح روس بوده است که بخش عمده فعالیت خود را در وزارت خارجه گذارنده و از 1998 تا 1999 نیز نخست وزیر روسیه بوده است. او ابتدا در سال 1956 به عنوان خبرنگار مشغول به کار شد  و در چهل سالگی به سمت معاونت رئیس انستیتوی اقتصاد جهانی و روابط بین‌الملل برگزیده شد. وی از سال 1990 تا 1991 عضو دفتر سیاسی حزب کمونیست روسیه به رهبری گورباچف شد. وی مدتی نیز وزیر اطلاعات فدراسیون روسیه بود و در سال 1996 وزیر امور خارجه شد.
پریماکوف در دوران فعالیت سیاسی‌اش تاثیر مهمی در سیاست خارجی روسیه و تعریف نقش آن در منطقه غرب آسیا داشت. به طوری که از سال 2015 هرساله یادبودی برایش برگزار می‌شود. اظهارت و عملکرد او نسبت به منطقه و بخصوص مشکل اسرائیل و فلسطین همواره مورد توجه بوده است.
نظرات یوگنی پریماکوف در مورد مشکل اسرائیل و فلسطین به دلیل تمایل او به ایفای نقش روسیه در صحنه جهانی و هدایت پیچیدگی‌های ژئوپلیتیک خاورمیانه شکل گرفت. رویکرد پریماکوف چند وجهی بود. او سعی کرد از نفوذ دیپلماتیک روسیه برای میانجی گری در مناقشه اسرائیل و فلسطین استفاده کند، به ویژه در دوره‌های تنش یا زمانی که به نظر می‌رسید روند صلح متوقف شده است. این بخشی از یک استراتژی گسترده‌تر برای ارتقای جایگاه بین المللی روسیه و هدایت پیچیدگی‌های روابط این کشور با خاورمیانه، از جمله روابطش با اسرائیل و فلسطین بود.
علیرغم تلاش‌ها برای تقویت روابط نزدیک‌تر با اسرائیل، دوران تصدی پریماکوف شاهد سرد شدن روابط سیاسی روسیه و اسرائیل بود. این تا حدی به دلیل موضع پریماکوف در مورد فعالیت‌های اسرائیل در لبنان و فلسطین بود که نسبت به سلف او، آندری کوزیرف، انتقادی‌تر بود. تلاش‌های پریماکوف برای میانجی‌گری و کاهش وابستگی اعراب به ایالات متحده با هدف قرار دادن روسیه به عنوان یک بازیگر کلیدی در خاورمیانه بود.
او به‌رغم موضع تاریخی روسیه در قبال اسرائیل به‌عنوان یک «دولت منحوس» پس از جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1967، به دنبال حفظ نوعی رابطه با اسرائیل بود. این در راستای اهداف کلان سیاست خارجی وی بود که شامل حفظ منافع ملی روسیه در منطقه و حفظ ثبات بود. رویکرد پریماکوف به اسرائیل نیز تحت تأثیر تغییر چشم‌انداز سیاسی در روسیه و جهان بود. پس از پایان اتحاد جماهیر شوروی، روسیه در وضعیت ضعیفی قرار داشت و با چالش‌های اقتصادی و سیاسی روبرو بود.
موضع پریماکوف در قبال اسرائیل متاثر از پویایی داخلی در دولت روسیه و جناح‌های مختلف نیز بود. این جناح‌ها شامل «آتلانتیک‌ها» بودند که طرفدار سیاست خارجی طرفدار آمریکا بودند. «اوراسیائیست ها» که از سیاست خارجی متعادل روسیه حمایت می کردند. و «شوونیست ها» که ضد آمریکایی بودند و از سلطه روسیه بر کشورهای اتحاد جماهیر شوروی سابق حمایت می کردند. این پویایی‌های داخلی در شکل دادن به رویکرد پریماکوف به اسرائیل و دیگر مسائل سیاست خارجی نقش مهمی داشت.
در ادامه لازم است دقیق‌تر به اهمیت و کم و کیف رابطه روسیه و اسرائیل در عصر پریماکوف بپردازیم. روابط روسیه و اسرائیل، مانند روابط روسیه و ترکیه، منعکس کننده تضاد بین منافع اقتصادی روسیه به دنبال روابط خوب با اسرائیل و بخشی از سیاسیون روسیه است که به دنبال منفعت سیاسی از درگیری بین اعراب و اسرائیل هستند و تمایلات ضد اسرائیلی دارند.
وجوه مختلف منافع روسیه در رابطه با اسرائیل:
 اول، در جبهه اقتصادی، تجارت گسترده‌ای وجود دارد که در سال 1995 از مرز 500 میلیون دلار عبور کرد و اسرائیل را به شریک تجاری پیشروی روسیه در خاورمیانه پس از ترکیه تبدیل کرد.
 دوم، در جبهه دیپلماتیک، رابطه نزدیک با اسرائیل، روسیه را قادر می‌ساخت تا نقش مهمی در روند صلح اعراب و اسرائیل ایفا کند یا به نظر می‌رسد که نقش مهمی داشته باشد.
  سوم، با بیش از 800000 یهودی روسی زبان، اسرائیل دارای بزرگترین دیاسپورای روسی زبان در خارج از اتحاد جماهیر شوروی سابق است و این منجر به روابط بسیار مهمی در تبادل فرهنگی و گردشگری شد، از جمله طرح‌هایی برای ساخت خانه فرهنگ روسی در اورشلیم.
  ݢݢݢچهارمین منفعت عمده، نظامی-فنی است، زیرا مجتمع نظامی-صنعتی روسیه علاقه فزاینده‌ای به تولید مشترک هواپیماهای نظامی با اسرائیل ابراز کرده بود، به خصوص که بسیاری از کارگران صنعت هواپیماسازی اسرائیل شهروندان شوروی سابق با تجربه در صنایع نظامی-صنعتی شوروی هستند.
در دوره کوزیرف به عنوان وزیر خارجه روسیه، اختلافات دیپلماتیک-سیاسی نسبتا کمی وجود داشت، اگرچه اسرائیل از فروش تسلیحات روسیه به ایران که اسرائیل آن را دشمن می‌داند ابراز ناخرسندی می‌کرد. هنگامی که اختلافات بین اسرائیل و همسایگان عربش، مانند لبنان، رخ داد، روسیه تحت رهبری کوزیرف رویکردی کاملاً متوازن را در پیش گرفت و از حامیان سرسخت قراردادهای اسلو یک و اسلو 2 و معاهده صلح اسرائیل و اردن در سال 1994 بود.
با این حال، پس از روی کار آمدن پریماکوف به عنوان وزیر خارجه، روسیه به مراتب بیشتر از فعالیت‌های اسرائیل انتقاد کرد، چه در لبنان در زمان نخست وزیری شیمون پرز و چه نسبت به فلسطینی‌ها پس از روی کار آمدن نتانیاهو. در حالی که روند صلح اسرائیل و فلسطین در زمان نتانیاهو به هم می‌خورد، پریماکوف روسیه را هم به‌عنوان یک میانجی به جلو سوق داد تا نقش دیپلماتیک روسیه به رسمیت شناخته شود و وابستگی اعراب به ایالات متحده کم شود. نتیجه نهایی سرد شدن روابط سیاسی روسیه و اسرائیل بود با وجود سفر نسبتاً موفق نتانیاهو به مسکو در مارس 1997 که طی آن اسرائیل 50 میلیون دلار اعتبار کشاورزی به روسیه اعطا کرد و در مورد گسترش تجارت و احتمالاً خرید گاز طبیعی روسیه مذاکره کرد. در واقع، با وجود اینکه روابط سیاسی بدتر شد (نتانیاهو بعداً به دلیل عرضه فناوری موشکی روسیه به ایران، بحث بیشتر درباره قرارداد گاز طبیعی را لغو کرد)، شرکت‌های روسی و اسرائیلی توافقنامه‌ای را برای تولید مشترک هواپیمای آواکس امضا کردند و در صنایع غذایی نیز همکاری‌هایی داشتند.
این نشان می‌دهد که روسیه حتی سال‌ها پیش از به وجود آمدن چالش‌هایی مانند جنگ داخلی سوریه و یا جنگ غزه در زمینه ایجاد رابطه متعادل بین بازیگران اصلی منطقه یعنی ایران، رژیم صهیونیستی و اعراب مشکلات جدی داشته است.
 کتاب «آناتومی درگیری خاورمیانه»
این یکی از کتاب‌های مهم پریماکوف می‌باشد که در آن تمرکز اصلی‌اش حول درگیری اعراب و صهیونیست‌‌ها است. در این کتاب پریماکوف نگاه خود را به عنوان یک سیاستمدار روس به مشکلات منطقه و ریشه‌های آن بیان کرده است و بدیهی است که نوشته‌های این کتاب منطبق بر ادبیات رسمی شوروی سابق و دیدگاه آنان می‌باشد.
در فصول ابتدایی این کتاب ابتدا به شرح روند اشغالگری توسط صهیونیست‌ها پرداخته و در بخش‌هایی بعدی سیاست آمریکایی‌ها در منطقه را بررسی کرده و در انتها راه حلی را برای پایان دادن به این مناقشه پیشنهاد داده است. در ادامه فصل انتهایی این کتاب با عنوان « راه به سوی صلح: دیدگاه شوروی» را ترجمه و ارائه کرده‌ایم.
فصل شانزدهم: کتاب آناتومی درگیری خاورمیانه: راهی به سوی صلح: دیدگاه شوروی
اتحاد جماهیر شوروی و سایر کشورهای جامعه سوسیالیستی پیوسته برای حل و فصل سیاسی مسالمت آمیز مناقشه خاورمیانه به نفع همة مردم این منطقه مبارزه کرده اند. اجازه دهید جنبه های اساسی موضع شوروی در مورد مناقشه اعراب و اسرائیل را بیان کنیم.
احتمالاً بهتر است با چگونگی ارزیابی ماهیت درگیری توسط اتحاد جماهیر شوروی شروع شود. اتحاد جماهیر شوروی آن را نه به عنوان «برخورد بین دو ناسیونالیسم»، بلکه به عنوان مظهر تقابل بین امپریالیسم و جنبش آزادیبخش ملی می بیند. این رویارویی درست در هسته تضاد نهفته است، حتی اگر یک رابطه مستقیم یک به یک نیست، و همچنین همیشه ساده نیست که در ظاهر آن را ببینید.
این تعبیر از مناقشه خاورمیانه، موضع سیاسی شوروی را از پیش تعیین کرده است که عبارت است از کمک و حمایت از کشورهای عربی و مردم فلسطین که قربانی گسترش و تجاوز اسرائیل شده اند. در بیانیه اجلاس عمومی کمیته مرکزی حزب کمونیست CPSU در 21 ژوئن 1967، در مورد سیاست اتحاد جماهیر شوروی در ارتباط با تجاوزات اسرائیل در خاورمیانه آمده است: « تجاوز اسرائیل نتیجه توطئه ارتجاعی ترین نیروهای امپریالیسم بین المللی به ویژه ایالات متحده است که علیه یکی از گروه های جنبش آزادیبخش ملی انجام می شود ... اتحاد جماهیر شوروی و سایر کشورهای سوسیالیستی، و همة نیروهای مترقی و ضد امپریالیست در کنار مردم عرب در مبارزة عادلانه آنها علیه امپریالیسم و استعمار نو، برای حق مسلم حل مسائل زندگی داخلی و سیاست خارجی خود هستند. ».
بنابراین، همانطور که می بینیم، موضع اتحاد جماهیر شوروی در مورد مناقشة خاورمیانه بر اساس انترناسیونالیسم پرولتاریا و حمایت از مبارزات ملی - آزادیبخش خلق ها بنا شده و هنوز هم بر آن بنا است.
در عین حال، نگرش اتحاد جماهیر شوروی به مناقشة خاورمیانه بخشی از الگوی رویکرد کلی آن به مشکلات روابط بین‌الملل و تلاش چندین ساله آن برای بهبود آنها و سازماندهی مجدد نظام روابط بین‌دولتی است. اصول صلح، احترام متقابل، رعایت دقیق حاکمیت و عدم مداخله در امور داخلی سایر کشورها.
اگر ما چیزهای مختلف را در این زمینه ببینیم، علاقه اتحاد جماهیر شوروی به صلح عادلانه و پایدار در خاورمیانه به ویژه در دهه 1970 معنادار خواهد شد. توسعه و تحقق تنش زدایی و  تنش زدایی غیر قابل بازگشت، در حال حاضر تا حد زیادی به حذف منابع تنش بین المللی بستگی دارد. یکی از اینها و یکی از خطرناکترین آنها خاورمیانه است. در شرایط بین المللی که می توان آن را آغاز گذار از جنگ سرد به تنش زدایی نامید، به ویژه مهم و حیاتی است که همة کشورها سیاستی را اتخاذ کنند که در آن از تحمل تجاوز خودداری کنند و در مقابل هر اقدامی که به سمت تصاحب اراضی از طریق اقدامات تجاوزکارانه حرکت می‌کند،  موضع قاطعانه اتخاذ کنند. تنها راه ممکن برای سازماندهی مجدد روابط بین دولت ها بر اساس صلح، عدالت، برابری، منافع متقابل و پیشرفت کلی این است که اطمینان حاصل شود که متجاوز در هیچ موردی هرگز از طریق اقدامات منفعتی کسب نخواهد کرد.
گرومیکو، وزیر امور خارجه اتحاد جماهیر شوروی، در سخنرانی خود در نشست عمومی بیست و نهمین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد، A.A. اظهار داشت: «برخی افراد سعی می کنند موضع شوروی را یک طرفه نشان دهند طوری که تنها منافع کشورهای عربی را تامین می‌کند. بله، ما از خواسته های مشروع اعراب حمایت می کنیم و ادامه خواهیم داد. اما اشتباه است که در موضع خود این طرف قضیه را به تنهایی ببینیم. وقتی می‌خواهیم مطمئن شویم سرزمین‌هایی که با زور فتح شده‌اند، به جایزه‌ای برای متجاوز تبدیل نمی‌شوند، این از نظر محتوایی از چارچوب خاورمیانه فراتر می‌رود. به طور کلی نشان دهنده عدم تحمل پرخاشگری است. بنابراین این یک مسئله اصلی بین المللی است، یک مسئله ثبات سیاسی».
یکی از دلایلی که اتحاد جماهیر شوروی مشتاق دیدن صلح پایدار در خاورمیانه است این است که این منطقه مستقیماً با مرزهای جنوبی آن مجاور است. طبیعی است که فقدان ثبات و خطر دائمی دود شدن منطقه مستقیماً در تضاد با منافع اتحاد جماهیر شوروی باشد.
اینها ملاحظاتی است که این ایده را ایجاد کرده است که همة کشورهایی که خواهان صلح هستند توجه خود را بر از بین بردن منابع باقیمانده جنگ، به ویژه تشویق به حل و فصل منصفانه و بادوام در خاورمیانه متمرکز کنند - بخشی ارگانیک از فهرست فوری ترین جنگ ها و مهمترین اقداماتی که در برنامه صلح مصوب بیست و چهارمین کنگره حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی و برنامه مبارزه بیشتر برای صلح و همکاری بین المللی برای آزادی و استقلال خلق ها که توسط کنگره بیست و پنجم آن تصویب شد، ترسیم شده است.
موضع اتحاد جماهیر شوروی در قبال مناقشه خاورمیانه نشان می دهد که سیاست تنش زدایی و سیاست آن در حصول اطمینان از اینکه جنگ هرگز به عنوان وسیله ای برای حل و فصل مسائل معوق بین دولت ها مورد استفاده قرار نخواهد گرفت، حداقل در تضاد نیست، بلکه برعکس، به طور ارگانیک با سیاست اساسی آن در حمایت از نیروهای آزادیبخش ملی تحت حمله امپریالیسم مرتبط است.
راه صلح در خاورمیانه چیست؟ اتحاد جماهیر شوروی از طریق از بین بردن پیامدهای حمله اسرائیل به کشورهای عربی در جریان به اصطلاح جنگ شش روزه 1967 پیش رفته است و اکنون نیز در همین مسیر است. تا زمانی که وضعیت موجود پس از 1967 حفظ شود، وضعیت انفجاری در خاورمیانه حاکم خواهد بود. این نتیجه گیری از اهمیت اساسی برخوردار است، زیرا چندین سیاستمدار غربی هنوز هم دارند از این واقعیت پیروی می‌کنند که وضعیت به تدریج آرام می شود و بحران خاورمیانه از بین می رود و تهدید کمتری برای صلح جهانی ایجاد می کند. . اتحاد جماهیر شوروی همیشه این نوع استدلال را رد کرده است و رهبران شوروی چندین بار قبل از (و در آستانه) اکتبر 1973 و پس از آن نیز این موضوع را روشن کرده اند.
سیاست شوروی در تعیین راه صلح در خاورمیانه بر این درک استوار است که درگیری اعراب و اسرائیل دلایل زیادی دارد: اشغال سرزمین های عربی توسط اسرائیل، انکار حقوق مسلم دیپلماسی شوروی عربی بطور مداوم و بدون اینکه لحظه‌ای دست از کار بکشد.
 تنها یک راه حل جامع می تواند به صلح عادلانه و پایدار در منطقه منجر شود. جنبه های کلیدی این مشکل در پیشنهادات شوروی درباره حل و فصل خاورمیانه و در کنفرانس صلح ژنو که در 2 اکتبر 1976 منتشر شد، به شرح زیر بیان شد:
1.  خروج نیروهای اسرائیلی از تمام اراضی عربی اشغال شده در سال 1967.
2.  تحقق حقوق مسلم مردم عرب فلسطین از جمله حق تعیین سرنوشت و ایجاد کشور خود.
3.  تضمین حق موجودیت مستقل و امنیت همه کشورهایی که مستقیماً درگیر درگیری هستند - همسایگان عرب اسرائیل از یک سو، خود اسرائیل از سوی دیگر - و اعطای تضمین های بین المللی مناسب به آنها.
4.  پایان دادن به وضعیت جنگ بین کشورهای عربی مربوطه و اسرائیل.
اینها جنبه های حل و فصلی است که اتحاد جماهیر شوروی پیشنهاد کرد تا به عنوان دستور کار کنفرانس صلح ژنو در نظر گرفته شود، با اشاره به اینکه این دستور کار «حقوق و منافع مشروع همه طرف های درگیر مستقیماً در مناقشه را در نظر می گیرد - کشورهای عربی، مردم عرب فلسطین و دولت اسرائیل».
اتحاد جماهیر شوروی همواره مبارزه‌ای اصولی علیه سیاست توسعه و تجاوز اسرائیل انجام داده است. در همان زمان، اتحاد جماهیر شوروی در سال 1948 حق تعیین سرنوشت جمعیت یهودی فلسطین را به رسمیت شناخت و از آن حمایت کرد و در این زمینه استحکام سیاست شوروی همیشه مشهود بوده است. بیانیه ای که در ژوئیه 1970 در نشست شورای عالی اتحاد جماهیر شوروی به تصویب رسید، چنین می گوید: «شورای عالی اتحاد جماهیر شوروی بر این باور است که هر کشوری در خاورمیانه حق وجود مستقل ملی، استقلال و امنیت را دارد.»
نکته دیگری نیز مشهود است: غیرممکن است که یک قوم از حق تعیین سرنوشت خود به قیمت حق مردم دیگر برای اعمال تعیین سرنوشت خود استفاده کند.  به همین دلیل است که اتحاد جماهیر شوروی در کنار به رسمیت شناختن حق موجودیت اسرائیل به عنوان یک کشور، مبارزه ای اصولی انجام می‌دهد تا مردم فلسطین بتوانند از حق مشروع خود، تا ایجاد دولت ملی خود استفاده کنند. بدون این، حل و فصل مسالمت آمیز غیر ممکن است و خاورمیانه به ثبات نخواهد رسید، زیرا مسئله حل نشده فلسطین راه را برای صلح عادلانه و پایدار در این منطقه مسدود می کند.
لئونید برژنف در 18 ژانویه 1977 در تولا در یک صحبتی می‌گوید:«خاورمیانه به یک حل و فصل پایدار و عادلانه نیاز دارد که به حقوق حیاتی هیچ دولت و هیچ مردمی لطمه نزند. البته اسرائیل به عنوان یک state و یک موجودیت امن حق استقلال دارد. اما همین حق متعلق به مردم عرب فلسطین نیز می باشد.»
راه حل جامع مشکلات موجود در مناقشه خاورمیانه تنها راه واقعی برای حل و فصل است. اما آیا این رویکرد مرحله به مرحله آن را باطل می کند؟ به تنهایی و به طور کامل نه. اتحاد جماهیر شوروی اصولاً اقدامات حل و فصل میانی مربوط به مسائل خاص را رد نمی کند. در شانزدهمین کنگره اتحادیه‌های کارگری شوروی، لئونید برژنف به این نکته اشاره کرد که شاید بتوان خروج چند مرحله‌ای نیروهای اسرائیلی از تمام سرزمین‌های اشغالی در طی چند ماه و در مهلت‌های از پیش تعیین را اجرا کرد. نکته اصلی این است که همه اقدامات «مرحله به مرحله» باید اجزای ارگانیک یک حل و فصل کلی خاورمیانه باشند و در چارچوب چنین حل و فصلی مشاهده و اجرا شود.
برای چندین سال، اتحاد جماهیر شوروی پیوسته در تلاش برای دستیابی به یک راه حل سیاسی مسالمت آمیز برای مناقشه خاورمیانه و تدوین اصول قابل قبولی که بر اساس آن قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل می تواند اجرا شود، فعال بوده است. اتحاد جماهیر شوروی در خلال دیدارها و گفت‌وگوها با رهبران کشورهای عربی و سازمان آزادیبخش فلسطین، در جریان مشورت با قدرت‌های بزرگ، اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد یا در جریان رایزنی‌های دوجانبه با نمایندگان دولت ایالات متحده، سیاست خود را مبنی بر اینکه حمایت از مبارزه کشورهای عربی برای از بین بردن پیامدهای تجاوز اسرائیل و برقراری صلح عادلانه و پایدار در خاورمیانه است و  به نفع همه مردم این منطقه می‌باشد توضیح داده است.
به دلیل رویکرد عینی اتحاد جماهیر شوروی به وضعیت خاورمیانه که مستلزم بررسی مواضع شرکت کنندگان در مناقشه و رایزنی های دوجانبه و چهارجانبه در مورد این موضوع در چارچوب سازمان ملل است، توانست پیشنهادات واقع بینانه و سازنده خود را در مورد حل و فصل سیاسی بحران خاورمیانه در اوایل سال به کشورهای ذینفع ارسال کند و متعاقباً این طرح را در سال 1970 اصلاح و تکمیل کرد.
در اینجا باید به این نکته اشاره کرد که همة پیشنهادات شوروی در مورد حل و فصل مسالمت آمیز مناقشه اعراب و اسرائیل، از جمله طرح 1969، صرفا آرزو‌های امید وار کننده نبودند، بلکه شامل مجموعه‌ای دقیق از اقدامات طراحی شده برای دستیابی به صلح و حفاظت از آن بودند. ما قبلاً تأکید کردیم که این مشکلات ماهیتی همبسته دارند. در نتیجه، رویکرد اتحاد جماهیر شوروی نیز رویکردی یکپارچه است و منافع - نه منافع خیالی، بلکه واقعی - همه مردمان خاورمیانه را برآورده می‌کند.
بنابراین، طرح شوروی 1969 شامل اقدامات خاصی با ذکر تاریخ خروج نیروهای اسرائیلی بود که با برقراری روابط جدید صلح بین اسرائیل و همسایگان عرب آن مرتبط بود. به عنوان مثال، تصریح می کرد که خروج می‌تواند در دو مرحله انجام شود و تضمین مرزهای کشورهای خاورمیانه از طریق تعهدات مشخصی که دو طرف متعهد می‌شوند، به دست آید. اینها باید شامل توافق برای ایجاد مناطق غیرنظامی در دو طرف مرز باشد که هیچ مزیتی برای هیچ یک از طرفین نخواهد داشت، رژیم این مناطق منحصراً مستلزم محدودیت های نظامی است. استقرار نیروهای سازمان ملل در تعدادی از نقاط به همراه ضمانت های مستقیم توسط چهار قدرتی که در شورای امنیت حضور دارند یا تضمین های شورای امنیت به عنوان یک کل نیز در نظر گرفته شده است.
با نگاهی به گذشته به آنچه در نیمه اول دهه 1970 در خاورمیانه رخ داد، می‌توان با اطمینان گفت که اگر طرح شوروی تصویب می‌شد، دیگر مردم منطقه اینقدر قربانی نمی‌دادند و می٬توانستند از همزیستی مسالمت آمیز برخوردار شوند. متأسفانه همه چیز اینطور پیش نرفت. اسرائیل تمام تلاش خود را برای تداوم وضعیت «نه جنگ، نه صلح» انجام داد. این کشور سرسختانه با این طرح مخالفت کرد، مانند ایالات متحده که از رهبری اسرائیل حمایت می کرد.
با وضعیت جدید خاورمیانه پس از جنگ اکتبر 1973، اتحاد جماهیر شوروی ایده فراخوانی کنفرانس صلح ژنو برای تصمیم گیری در مورد یک راه حل جامع را پیشنهاد کرد و نقطه قوت آن را مطرح کرد. کنفرانس در دسامبر 1973 تشکیل شد و سپس به تعویق افتاد. از آن زمان، اتحاد جماهیر شوروی همواره خواستار از سرگیری آن بوده و آن را مناسب‌ترین محل برای گفتگو درباره حل و فصل مناقشه اعراب و اسرائیل می‌داند. این ایده بار دیگر در ابتدای اکتبر 1976 به صراحت در پیشنهادی درباره حل و فصل خاورمیانه و در کنفرانس صلح ژنو که اتحاد جماهیر شوروی به دولت‌های ایالات متحده، مصر، سوریه، اردن و اسرائیل و به رهبری سازمان آزادی‌بخش فلسطین ارائه کرد مطرح شد.
این سند نه تنها یک دستور کار پیشنهادی بلکه سیستمی برای برگزاری کنفرانس در دو مرحله برای بررسی قرار داده است. در مرحله اول، دستور کار می تواند نهایی شود و ترتیب بحث در مورد جنبه های خاص حل و فصل می تواند کار کند. در مرحله دوم، پیشنهاد این بود که ماهیت توافق به تفصیل بیان شود. تاکید شد که کنفرانس باید با تصویب سند (یا اسناد) که دارای قدرت معاهده باشد پایان یابد. اتحاد جماهیر شوروی هرگز فراخوان کنفرانس ژنو را به خودی خود یک هدف ندید. مهم‌ترین چیز را نتایج مثمر ثمر و منصفانه می‌دانست که امیدواریم حاصل شود و در این رابطه به این نکته اشاره کرد که باید با دقت آماده شود. اما اتحاد جماهیر شوروی در برابر تلاش‌ برای به تاخیر انداختن کنفرانس و به تعویق انداختن آغاز مقدمات مقاومت می‌کرد، زیرا احساس می‌کرد که کنفرانس برای عادی‌سازی اوضاع خاورمیانه حیاتی است.
یکی از ویژگی‌های مهم این است که اتحاد جماهیر شوروی اصرار داشت که سازمان آزادی بخش فلسطین(PLO)  در کنفرانس صلح ژنو در شرایطی برابر با سایرین شرکت کند. چرایی این مهم این است که بدون حضور «نمایندگان واقعی و به رسمیت شناخته شده مردم فلسطین، مسئله فلسطین قابل حل نیست و بدون تصمیم گیری در مورد آن، دستیابی به یک راه حل کلی برای مناقشه خاورمیانه غیرممکن است». اتحاد جماهیر شوروی همواره بر حضور PLO در کنفرانس ژنو اصرار داشته است، در حالی که اسرائیل با حمایت ایالات متحده تلاش می کند تا مشکل فلسطین را دور بزند و آن را از روند حل و فصل حذف کند یا در صورت عدم موفقیت، یک هیئت کویسلینگ (Quisling، هیئتی متشکل از افراد کشور اشغال شده که با نیروی اشغالگر همکاری می‌کنند و به نوعی خیانت می‌کنند.) به عنوان جایگزین نمایندگان مردم فلسطین که از حقوق مشروع فلسطینیان حمایت می کنند معرفی شوند.
با توجه به گفته‌های رهبران شوروی و اقدامات مشخص انجام شده، می‌توان دریافت که اتحاد جماهیر شوروی نه تنها راه حل مناقشة خاورمیانه را بسیار مهم می‌دانست، بلکه سیاست خود را بر این باور استوار کرد که علل مناقشه را می توان حل کرد و یک توافق کلی برای برقراری صلحی عادلانه و پایدار در آن منطقه پر دردسر که رنج بسیار دیده است، حاصل کند. لئونید برژنف در سخنرانی خود در شانزدهمین کنگره اتحادیه های کارگری اتحاد جماهیر شوروی، بار دیگر پیشنهادهایی واقع بینانه و متعادلی را که می تواند به حل و فصل خاورمیانه منجر شود، مطرح کرد. اتحاد جماهیر شوروی تاکید کرد که سند (یا اسناد) نهایی در مورد صلح در خاورمیانه باید بر این اصل استوار باشد که تصاحب سرزمین از طریق جنگ غیرمجاز است و بر حق همه کشورهای منطقه برای استقلال در امنیت و موجودیت خود تاکید دارد. ناگفته نماند که حقوق مسلم مردم عرب فلسطین از جمله حق تعیین سرنوشت و ایجاد کشور خود باید تضمین شود.
اسناد مربوط به صلح باید خروج نیروهای اسرائیلی از تمام اراضی عربی اشغال شده در سال 1967 را پیش بینی کند. خطوط مرزی مناسب بین اسرائیل و همسایگان عرب آن که مستقیماً در مناقشه درگیر هستند باید به وضوح مشخص شود و در نهایت ثابت و غیرقابل تعرض اعلام شود.
پس از خروج کامل نیروهای اسرائیلی، وضعیت جنگ بین کشورهای عربی درگیر در مناقشه و اسرائیل پایان خواهد یافت و روابط صلح برقرار خواهد شد. همه طرف‌ها تعهدات متقابلی را برای احترام به حاکمیت، تمامیت ارضی، مصونیت‌ناپذیری و استقلال سیاسی یکدیگر و حل و فصل اختلافات بین‌المللی خود از راه‌های مسالمت‌آمیز متعهد خواهند شد. اسناد نهایی کنفرانس همچنین باید حاوی مقرراتی برای عبور آزاد کشتی‌های همه کشورها از جمله اسرائیل (پس از پایان وضعیت جنگ) از تنگه تیران و خلیج عکابه باشد طبق یک بیانیه‌ای که توسط مصر در مورد عبور کشتی ها از کانال سوئز که کاملاً تحت حاکمیت مصر است، ارائه می‌شود.
این پیشنهادات که توسط دبیر کل کمیته مرکزی حزب کمونیست CPSU برای حل و فصل خاورمیانه ارائه شدند به طور خاص بر تضمین های واقعی برای صلح عادلانه متمرکز است که شرایط آن در سند نهایی مشخص است. مناطق غیرنظامی شده ای که هیچ مزیت یکجانبه ای را برای کسی ایجاد نمی کند، می تواند در هر دو مرز تعیین شده ایجاد شود، البته با رضایت دولت های مربوطه و یک نیروی اضطراری سازمان ملل متحد یا ناظران سازمان ملل می‌توانند برای مدت مشخصی در این مناطق مستقر شوند.
اتحاد جماهیر شوروی در مورد معاهده مجزای مصر و اسرائیل که نتیجه توافقی است که به صراحت ضد عربی است و نمی‌تواند منجر به صلح پایدار در خاورمیانه شود، موضعی کاملاً مشخص و ثابت اتخاذ کرد. تنها یک راه حل جامع با در نظر گرفتن منافع همه مردم می تواند خاورمیانه را از شبکه‌های درگیری و انفجارهای خطرناک خارج کند که می‌تواند تأثیر بی ثبات کننده نه تنها بر خود منطقه بلکه بر کل سیستم روابط بین الملل داشته باشد.