سخنرانی جیک سالیوان مشاور امنیت ملی آمریکا دربارۀ تجدید رهبری اقتصادی آمریکا در بروکینگز
رجعت به سیاست صنعتی
امروز میخواهم یک نگاه کلی بیندازم به سیاست اقتصادی بینالمللی گستردهتر خودمان (امریکا)، بهویژه در رابطه با تعهد اصلی پرزیدنت بایدن برای یکپارچگی عمیقتر سیاست داخلی و سیاست خارجی.
پس از جنگ جهانی دوم، ایالات متحده یک جهان از هم پاشیده را برای ایجاد نظم اقتصادی بینالمللی جدید رهبری کرد. صدها میلیون نفر را از فقر نجات داد. انقلابهای تکنولوژیکی هیجانانگیزی را پشت سر گذاشت و به ایالات متحده و بسیاری از کشورهای دیگر در سراسر جهان کمک کرد تا به سطوح جدیدی از رفاه دست یابند.
اما در چند دهۀ گذشته شکافهایی در آن پایهها آشکار شد. تغییر اقتصاد جهانی باعث شد بسیاری از آمریکاییهای شاغل و جوامع آنها را شغل خود را ترک کنند. بحران مالی طبقه متوسط را به لرزه درآورد. یک بیماری همهگیر شکنندگی زنجیره تامین ما را آشکار کرد. تغییرات اقلیمی هم زندگی و معیشت را تهدید می کند. و حمله روسیه به اوکراین خطر وابستگی بیش از حد را نشان داد. بنابراین این لحظه ایجاب می کند به اجماعی جدید دست یابیم.
زمانی که پرزیدنت بایدن بیش از دو سال پیش روی کار آمد، از دیدگاه ما، کشور با چهار چالش اساسی روبرو بود:
اول، پایگاه صنعتی آمریکا توخالی شده بود. چشم انداز سرمایه گذاری عمومی که در سالهای پس از جنگ - و درواقع در بسیاری از تاریخ ما - به طرحهای آمریکا انرژی بخشیده بود، کمرنگ شده بود. این کشور جای خود را به مجموعهای از ایدهها داده بود که از کاهش مالیات و مقرراتزدایی و خصوصیسازی بهجای اقدام عمومی و آزادسازی تجارت به عنوان یک هدف حمایت میکردند.
در قلب همۀ این سیاستها یک فرض وجود داشت: این که بازارها همیشه سرمایه را به صورت مولد و کارآمد تخصیص میدهند. مهم نیست رقبای ما چه کاری انجام می دهند؛ مهم نیست که چالش های مشترک چقدر بزرگ می شوند و مهم نیست که چقدر نردههای محافظ ما از بین میرود.
در حال حاضر، هیچ کس- قطعا من هم- قدرت بازارها را کاهش نمی دهد. اما به نام کارآیی بیش از حد ساده شده بازار، کل زنجیرههای تامین کالاهای استراتژیک - همراه با صنایع و مشاغلی که آنها را ساختند - به خارج از کشور نقل مکان کردند. و این فرض که آزادسازی عمیق تجارت به آمریکا کمک میکند تا کالاها را صادر کند، نه شغل و ظرفیت، وعدهای بود که داده شد اما عملی نشد.
یکی دیگر از فرضیات تعبیه شده این بود که نوع رشد مهم نیست. همۀ رشدها رشد خوبی بود. بنابراین، اصلاحات مختلف با هم ترکیب شدند و برای امتیاز دادن به برخی از بخشهای اقتصاد، مانند امور مالی، گرد هم آمدند، درحالی که سایر بخشهای ضروری، مانند نیمهرساناها و زیرساختها، نابود شدند. ظرفیت صنعتی ما - که برای توانایی هر کشوری برای ادامه نوآوری بسیار مهم است - ضربۀ واقعی خورد.
و صادقانه بگویم، سیاستهای اقتصادی داخلی ما نیز نتوانسته است پیامدهای سیاستهای اقتصادی بینالمللی ما را بهطور کامل در نظر بگیرد. به عنوان مثال، به اصطلاح «شوک چین» که به شدت به جیب صنعت تولید داخلی ما ضربه زد - با تأثیرات بزرگ و طولانی مدت - به اندازۀ کافی پیشبینی نشده بود و به اندازۀ کافی به آن توجه نشده بود و در مجموع، این نیروها پایههای اجتماعی-اقتصادی را که هر دموکراسی قوی و انعطافپذیری بر آن استوار است، متلاشی کرده بودند. حال، این چهار چالش منحصر به ایالات متحده نبود. اقتصادهای تثبیت شده و نوظهور نیز با آنها روبرو بودند - در برخی موارد شدیدتر از ما.
وقتی پرزیدنت بایدن روی کار آمد، میدانست که راهحل هر یک از این چالشها، احیای ذهنیت اقتصادی است که از تولید دفاع میکند. و این هسته اصلی رویکرد اقتصادی ماست. ساختن برای ایجاد ظرفیت، ایجاد انعطافپذیری، ایجاد فراگیری، در داخل و با شرکای خارج از کشور. ظرفیت تولید و نوآوری و ارائه کالاهای عمومی مانند زیرساختهای فیزیکی و دیجیتالی قوی و انرژی پاک در مقیاس بالا. تابآوری در برابر بلایای طبیعی و شوک های ژئوپلیتیکی. و فراگیر بودن برای تضمین طبقه متوسط قوی و پر جنب و جوش آمریکایی و فرصت بیشتر برای کارگران در سراسر جهان. همۀ اینها بخشی از چیزی است که ما آن را سیاست خارجی برای طبقه متوسط نامیدهایم.
اولین گام، پی ریزی یک ستون جدید برای خانهمان است با استراتژی صنعتی مدرن آمریکایی.
دوست و همکار سابق من برایان دیز در مورد این استراتژی صنعتی جدید صحبت کرده است، و من اظهارات او را برای شما بازخوانی میکنم ، زیرا آنها بهتر از آنچه من میتوانم در مورد این موضوع بیان کنم بهتر است.
یک استراتژی صنعتی مدرن آمریکایی بخشهای خاصی را شناسایی میکند که برای رشد اقتصادی پایهای هستند، از منظر امنیت ملی استراتژیک هستند، و بحش خصوصی صنعت به تنهایی آماده سرمایهگذاری لازم برای تامین جاهطلبیهای ملی ما نیست. سرمایهگذاریهای عمومی هدفمند را در این حوزهها به کار میگیرد که قدرت و نبوغ بازارهای خصوصی، سرمایهداری و رقابت را باز میکند تا پایهای برای رشد بلندمدت ایجاد کند. این به کسب و کار آمریکایی کمک می کند تا کاری را انجام دهد که کسب و کار آمریکایی به بهترین شکل انجام میدهد - نوآوری، مقیاس و رقابت. و این در کشور ما سنتی دیرینه دارد. در واقع، حتی زمانی که اصطلاح «سیاست صنعتی» از مد خارج شد، به نوعی برای آمریکا بی سر و صدا در دستور کار بود - از دارپا و اینترنت گرفته تا ناسا و ماهوارههای تجاری. اکنون با نگاهی به طی دو سال اخیر، نتایج اولیه این استراتژی قابل توجه است. فایننشال تایمز گزارش داده است که سرمایهگذاریهای مقیاس بزرگ در تولید نیمهرسانا و انرژی پاک از سال 2019 تاکنون 20 برابر شده است و یک سوم سرمایهگذاریهای اعلامشده از اوت شامل سرمایهگذاری یک سرمایهگذار خارجی در آمریکا است. ما برآورد کردهایم که کل سرمایه عمومی و سرمایهگذاری خصوصی از دستور کار پرزیدنت بایدن در یک دهه آینده به 3.5 تریلیون دلار برسد.
نیمههادیها را در نظر بگیرید که برای کالاهای مصرفی امروز ما به همان اندازه ضروری هستند که برای فناوریهایی که آیندۀ ما را شکل می دهند، از هوش مصنوعی گرفته تا محاسبات کوانتومی و زیستشناسی مصنوعی.
آمریکا در حال حاضر تنها حدود 10 درصد از نیمههادیهای جهان را تولید میکند و تولید - به طور کلی و به ویژه وقتی صحبت از پیشرفتهترین تراشهها به میان میآید - از نظر جغرافیایی در جاهای دیگر متمرکز شده است. این یک خطر اقتصادی بحرانی و یک آسیب پذیری امنیت ملی ایجاد میکند. بنابراین به لطف قانون دو حزبی تراشهها و علم، ما قبلا شاهد افزایش چشمگیر سرمایهگذاری در صنعت نیمههادی آمریکا بودهایم. و هنوز روزهای اولیه شوکهای یک بحران مالی جهانی و یک بیماری همهگیر جهانی محدودیتهای این فرضیات غالب را آشکار کرد.
دومین چالشی که ما با آن مواجه بودیم، سازگاری با محیط جدیدی بود که توسط رقابت ژئوپلیتیکی و امنیتی تعریف شده بود و اثرات اقتصادی مهمی داشت. بسیاری از سیاست های اقتصادی بین المللی در چند دهه گذشته بر این فرض تکیه کرده بود که یکپارچگی اقتصادی کشورها را مسئولتر و بازتر میکند و نظم جهانی صلح آمیزتر و همکارتر خواهد بود وارد کردن کشورها به نظم مبتنی بر قوانین باعث ایجاد انگیزه می شود که آنها به قوانین آن پایبند باشند اما اینطور نشد در برخی موارد این کار را کرد و در بسیاری از موارد چنین نشد.
جمهوری خلق چین به یارانه دادن به بخش های صنعتی سنتی مانند فولاد و همچنین صنایع کلیدی آینده مانند انرژی پاک، زیرساخت های دیجیتال و بیوتکنولوژی های پیشرفته ادامه داد. آمریکا فقط تولید را از دست نداد، بلکه رقابت خود را در فناوریهای حیاتی که آینده را مشخص میکنند، از دست داد. ادغام اقتصادی، چین را از گسترش جاه طلبی های نظامی خود در منطقه یا روسیه را از حمله به همسایگان دموکراتیک خود باز نداشت. هیچ یک از این دو کشور مسئولیتپذیرتر یا همکاری کنندهتر نشده بودند.
نادیده گرفتن وابستگیهای اقتصادی که طی دههها آزادسازی ایجاد شده بود، واقعاً خطرناک شده بود - از عدم قطعیت انرژی در اروپا گرفته تا آسیبپذیریهای زنجیره تامین در تجهیزات پزشکی، نیمههادیها و مواد معدنی حیاتی. اینها انواع وابستگیهایی بودند که میتوانستند برای اهرمهای اقتصادی یا ژئوپلیتیکی مورد استفاده قرار گیرند.
در نهایت، ما با چالش نابرابری و آسیب آن به دموکراسی مواجه شدیم. در اینجا، فرض غالب این بود که رشد مبتنی بر تجارت، رشدی فراگیر خواهد بود که دستاوردهای تجارت در نهایت به طور گسترده در بین کشورها تقسیم میشود. اما واقعیت این است که این دستاوردها نتوانست به بسیاری از افراد شاغل برسد. طبقۀ متوسط آمریکا جایگاه خود را از دست داد در حالی که ثروتمندان بهتر از همیشه عمل کردند. و جوامع تولیدی آمریکایی در حالی که صنایع پیشرفته به کلان شهرها نقل مکان کردند، از بین رفتند.
اکنون، محرکهای نابرابری اقتصادی همانطور که بسیاری از شما حتی بهتر از من میدانید پیچیدهاند و شامل چالشهای ساختاری مانند انقلاب دیجیتال میشوند. اما کلیدی در میان این محرکها، دههها سیاستهای اقتصادی کاهشیافته است - سیاستهایی مانند کاهش مالیاتهای ثروتمندان، کاهش شدید سرمایهگذاری عمومی، تمرکز کنترل نشده شرکتها، و اقدامات فعال برای تضعیف جنبش کارگری که در ابتدا طبقه متوسط آمریکا را ساخت.
تلاشها برای اتخاذ رویکردی متفاوت در دوران دولت اوباما - از جمله تلاشها برای تصویب سیاستهایی برای مقابله با تغییرات آب و هوایی، سرمایهگذاری در زیرساختها، گسترش شبکه ایمنی اجتماعی و حمایت از حقوق کارگران برای سازماندهی - توسط مخالفان جمهوریخواه با مانع مواجه شد.
یا مواد معدنی حیاتی - ستون فقرات آینده انرژی پاک - را در نظر بگیرید. امروزه، ایالات متحده تنها 4 درصد از لیتیوم، 13 درصد از کبالت، 0 درصد از نیکل و 0 درصد از گرافیت مورد نیاز برای پاسخگویی به تقاضای فعلی برای وسایل نقلیه الکتریکی را تولید میکند. درهمینحال، بیش از 80 درصد مواد معدنی حیاتی توسط یک کشور، یعنی چین، فرآوری میشود. در عین حال، ساختن همه چیز در داخل کشور ممکن یا مطلوب نیست. هدف ما خودبزرگ بینی نیست - انعطاف پذیری و امنیت در زنجیرۀ تامین ما است.
در حال حاضر، ایجاد ظرفیت داخلی ما نقطه شروع است. اما این تلاش از مرزهای ما فراتر می رود. و این مرا به مرحله دوم استراتژی ما میرساند: همکاری با شرکایمان برای اطمینان از ایجاد ظرفیت، انعطافپذیری، و فراگیر بودن آنها.
ایجاد یک اقتصاد ایمن و پایدار در مواجهه با واقعیتهای اقتصادی و ژئوپلیتیکی به همۀ متحدان و شرکای ما نیاز دارد که کارهای بیشتری انجام دهند .البته زمانی برای از دست دادن وجود ندارد. در نهایت، هدف ما یک پایگاه فنی-صنعتی قوی، انعطافپذیر و پیشرو است که ایالات متحده و شرکای همفکرش، اقتصادهای مستقر و نوظهور به طور یکسان، بتوانند روی آن سرمایهگذاری کنند و با هم به آن تکیه کنند. پرزیدنت بایدن و اورسولا فوندرلاین، رئیس کمیسیون اروپا، ماه گذشته در این باره در واشنگتن صحبت کردند.
آنها بیانیه بسیار مهمی را منتشر کردند که اگر آن را نخوانده اید، واقعاً شما را تشویق می کنم که آن را بخوانید. در قلب آن، آنچه در این بیانیه گفته شد این بود: سرمایهگذاریهای عمومی جسورانه در ظرفیت صنعتی مربوطه ما باید در قلب انتقال انرژی قرار گیرد. فوندرلاین و پرزیدنت بایدن متعهد شدند که با هم کار کنند تا اطمینان حاصل شود که زنجیرههای تامین آینده انعطافپذیر، ایمن و منعکس کنندۀ ارزشهای ما - از جمله در مورد نیروی کار - هستند. آنها گامهای عملی را در بیانیهای برای دستیابی به این اهداف ترسیم کردند - مانند همسو کردن مشوقهای مربوط به انرژی پاک در هر طرف اقیانوس اطلس و شروع مذاکره در مورد زنجیرههای تامین مواد معدنی و باتریهای حیاتی.
اندکی پس از آن، رئیس جمهور بایدن به کانادا رفت. او و نخست وزیر جاستین ترودو یک کارگروه را برای تسریع همکاری بین کانادا و ایالات متحده به همین منظور تشکیل دادند: اطمینان از تامین انرژی پاک ما و ایجاد مشاغل طبقۀ متوسط در دو طرف مرز. و تنها چند روز پس از آن، ایالات متحده و ژاپن توافقنامه ای را امضا کردند که همکاری ما را در زنجیره تامین مواد معدنی حیاتی تعمیق میبخشد. بنابراین، ما از قانون کاهش تورم برای ایجاد یک اکوسیستم تولید انرژی پاک که ریشه در زنجیرۀ تامین اینجا در آمریکای شمالی دارد و به اروپا، ژاپن و جاهای دیگر گسترش مییابد، استفاده میکنیم.
در حال حاضر، همکاری ما با شرکا محدود به انرژی پاک نیست. به عنوان مثال، ما با شرکای خود - در اروپا، جمهوری کره، ژاپن، تایوان و هند- کار می کنیم تا رویکردهای خود را در زمینه انگیزههای نیمههادی هماهنگ کنیم.
پیشبینیهای تحلیلگران در مورد محل وقوع سرمایهگذاریهای نیمهرسانا در سه سال آینده بهطور چشمگیری تغییر کرده است و ایالات متحده و شرکای کلیدی اکنون در صدر جدول قرار دارند. اجازه دهید همچنین تاکید کنم که همکاری ما با شرکا به دموکراسیهای صنعتی پیشرفته محدود نمیشود.
اساساً، ما باید - و قصد داریم - این تصور را که مهمترین شراکتهای آمریکا فقط با اقتصادهای مستقر است را کنار بگذاریم. نه تنها با گفتن، بلکه با اثبات آن. اثبات آن با هند - در مورد همه چیز از هیدروژن گرفته تا نیمه هادیها. اثبات آن با آنگولا - در انرژی خورشیدی بدون کربن. اثبات آن با اندونزی - در مشارکت انتقال انرژی عادلانه آن. اثبات آن با برزیل - در مورد رشد سازگار با آب و هوا.
این من را به مرحله سوم در استراتژی ما میرساند: فراتر از معاملات تجاری سنتی به مشارکتهای اقتصادی بینالمللی نوآورانهای که بر چالشهای اصلی زمان ما متمرکز شدهاند.
پروژه اصلی اقتصادی بین المللی در دهۀ 1990 کاهش تعرفه ها بود. به طور متوسط، نرخ های تعرفۀ اعمال شدۀ ایالات متحده در طول دهه 1990 تقریباً به نصف کاهش یافت. اما تعریف یا اندازه گیری کل سیاست ما بر اساس کاهش تعرفه چیز مهمی را نادیده میگیرد. پرسیدن اینکه سیاست تجاری ما در حال حاضر چیست - که به طور محدود به عنوان برنامه هایی برای کاهش بیشتر تعرفه ها طراحی شده است - به سادگی سؤالی اشتباه است. سوال درست این است: تجارت چگونه در سیاست اقتصادی بینالمللی ما جای میگیرد و به دنبال حل چه مشکلاتی است؟
پروژۀ 2020 و 2030 با پروژۀ 1990 متفاوت است. ما مشکلاتی را که باید امروز حل کنیم، می دانیم: ایجاد زنجیرههای تامین متنوع و انعطافپذیر. بسیج سرمایهگذاری دولتی و خصوصی برای انتقال انرژی پاک و رشد اقتصادی پایدار. ایجاد مشاغل خوب در طول مسیر، مشاغل حامی خانواده. اطمینان از اعتماد، ایمنی و آزادی در زیرساختهای دیجیتالی ما. توقف رقابت تا پایان در مالیات شرکتها. افزایش حمایت از نیروی کار و محیط زیست، مبارزه با فساد؛ این مجموعهای از اولویتهای اساسی متفاوت از کاهش تعرفه ها است.
و ما عناصر یک ابتکار بلندپروازانه اقتصادی منطقهای، چارچوب اقتصادی ایندوپاسفیک را طراحی کردهایم تا بر روی آن مشکلات تمرکز کرده و آن مشکلات را حل کنیم. ما در حال مذاکره با سیزده کشور ایندوپاسفیک هستیم که انتقال انرژی پاک را تسریع میکند، عدالت مالیاتی را اجرا میکند و با فساد مبارزه میکند، استانداردهای بالایی را برای فناوری تعیین میکند، و زنجیرههای تامین انعطافپذیرتری را برای کالاها و نهادههای حیاتی تضمین میکند.
مشارکت جدید آمریکا برای شکوفایی اقتصادی، که با تعدادی از شرکای کلیدی ما در اینجا در قارۀ آمریکا راه اندازی شد، با هدف یکسان مجموعهای از اهداف است. در همین حال، از طریق شورای تجارت و فناوری ایالات متحده و اتحادیه اروپا، و از طریق هماهنگی سهجانبه خود با ژاپن و کره، ما در حال هماهنگی بر روی استراتژیهای صنعتی خود هستیم تا مکمل یکدیگر باشند و از رقابت در همۀ جنبهها برای اهداف یکسان جلوگیری کنیم. برخی به این طرحها نگاه کردهاند و گفتهاند، «اما آنها قراردادهای آزاد تجاری سنتی نیستند.» دقیقاً نکته همین است. برای مشکلاتی که ما امروز سعی در حل آن داریم، مدل سنتی آن را بهبود دهنده نیست. دوران وصلههای سیاستهای پس از واقعیت و وعدههای مبهم بازتوزیع به پایان رسیده است. ما نیاز به یک رویکرد جدید داریم.
به بیان ساده: در دنیای امروز، سیاست تجاری باید چیزی فراتر از کاهش تعرفه باشد و سیاست تجاری باید به طور کامل در استراتژی اقتصادی ما، در داخل و خارج از کشور ادغام شود. همزمان، دولت بایدن در حال توسعه یک استراتژی جدید جهانی برای کار است که حقوق کارگران را از طریق دیپلماسی ارتقا میدهد و ما در هفتههای آینده از این استراتژی رونمایی خواهیم کرد.
در مجموع، در دنیایی که با آن انتقال انرژی پاک، اقتصادهای نوظهور پویا، با تلاش برای انعطافپذیری زنجیره تامین - با دیجیتالی کردن، هوش مصنوعی و انقلاب در بیوتکنولوژی - در حال تغییر شکل میباشد، بازی یکسان نیست. سیاست اقتصادی بینالمللی ما باید با جهان آنطور که هست تطبیق پیدا کند تا بتوانیم دنیایی را که میخواهیم بسازیم.
این من را به گام چهارم در استراتژی ما می رساند: بسیج تریلیون ها سرمایه گذاری در اقتصادهای نوظهور - با راهحلهایی که آن کشورها به تنهایی در حال طراحی هستند، اما با سرمایه ای که توسط برند متفاوتی از دیپلماسی ایالات متحده امکان پذیر شده است.
همزمان با توسعه بانکهای توسعه چندجانبه، تلاشهای عمدهای را برای کاهش شکاف زیرساختی در کشورهای با درآمد کم و متوسط آغاز کردهایم. ما آن را مشارکت برای زیرساخت ها و سرمایه گذاری جهانی-PGII می نامیم. PGII صدها میلیارد دلار در تأمین مالی زیرساختهای انرژی، فیزیکی و دیجیتال از هماکنون تا پایان این دهه بسیج خواهد کرد. و برخلاف تامین مالی که در طرح کمربند و جاده ارائه می شود، پروژه های تحت PGII شفاف و با استاندارد بالا هستند و در خدمت رشد بلندمدت، فراگیر و پایدار هستند.
در نهایت، ما با یک حیاط کوچک و حصار بلند از فناوری های اساسی خود محافظت می کنیم.
همانطور که قبلاً بحث کردهام، وظیفه ما راهاندازی موج جدیدی از انقلاب دیجیتال است - موجی که تضمین میکند فناوریهای نسل بعدی برای دموکراسیها و امنیت ما کار میکنند، نه علیه آن.
ما محدودیتهایی را با دقت در زمینه صادرات پیشرفتهترین فناوری نیمهرسانا به چین اعمال کردهایم. این محدودیتها مبتنی بر نگرانیهای مستقیم امنیت ملی هستند. متحدان و شرکای کلیدی، مطابق با نگرانیهای امنیتی خودشان، از این روش پیروی کردهاند.
ما همچنین در حال افزایش غربالگری سرمایهگذاریهای خارجی در حوزههای حیاتی مرتبط با امنیت ملی هستیم. و ما در حال پیشرفت در پرداختن به سرمایهگذاریهای برونگرا در فناوریهای حساس با محوریت امنیت ملی هستیم.
کنترلهای صادراتی ما همچنان بر فناوریهایی متمرکز خواهند بود که میتوانند تعادل نظامی را تغییر دهند. ما به سادگی تضمین می کنیم که از فناوری ایالات متحده و متحدانش علیه ما استفاده نمی شود. ما تجارت را قطع نمی کنیم. در واقع، ایالات متحده همچنان روابط تجاری و سرمایه گذاری بسیار قابل توجهی با چین دارد. تجارت دوجانبه میان ایالات متحده و چین در سال گذشته رکورد جدیدی را به ثبت رساند. بنابراین، موفقیت چگونه به نظر می رسد؟
جهان به یک سیستم اقتصادی بین المللی نیاز دارد که برای حقوق بگیران ما کار کند، برای صنایع ما کار کند، برای آب و هوای ما کار کند، برای امنیت ملی ما کار کند و برای فقیرترین و آسیبپذیرترین کشورهای جهان کار کند. این بدان معناست که جایگزینی یک رویکرد منفرد بر فرضیات بیش از حد ساده شده متمرکز شده است. این همچنین به معنای ایجاد هنجارهای جدیدی است که به ما اجازه میدهد تا چالشهای ناشی از تلاقی فناوری پیشرفته و امنیت ملی را بدون ایجاد مانع در تجارت و نوآوری گستردهتر، بررسی کنیم.
مثل همیشه، اگر میخواهیم موفق شویم، به مشارکت همه جانبه و دو حزبی کنگره نیاز داریم. ما برای احیای ظرفیت منحصربهفرد آمریکا برای جذب و حفظ استعدادهای درخشان از سراسر جهان، به حمایت کنگره نیاز داریم...
اجازه دهید با این موضوع پایان دهم.
همانطور که ما این استراتژی را در داخل و خارج دنبال می کنیم، بحث های منطقی وجود خواهد داشت. و این به زمان نیاز دارد. نظم بین المللی که پس از پایان جنگ جهانی دوم و سپس جنگ سرد به وجود آمد یک شبه ساخته نشد. این یکی هم نخواهد بود.
اما با هم، ما میتوانیم برای ارتقای همۀ مردم، جوامع و صنایع آمریکا تلاش کنیم و همین کار را با دوستان و شرکای خود در سراسر جهان نیز انجام دهیم. این چشم اندازی است که دولت بایدن باید برای رسیدن به آن مبارزه کند و خواهد کرد. این همان چیزی است که ما را در هنگام اتخاذ تصمیمات سیاسی در تلاقی اقتصاد، امنیت ملی و دموکراسی راهنمایی می کند. و این کاری است که ما نه فقط به عنوان یک دولت، بلکه با همۀ عناصر ایالات متحده، و با حمایت و کمک شرکای دولتی و خارج از دولت در سراسر جهان انجام خواهیم داد.
27 آوریل 2023