گزارشی از چگونگی مدیریت اوضاع اقتصادی در همزمانی ماه‌رمضان و نوروز

پــای تـــــور م در رمضان

داریم به استقبال نوروز می‌رویم درحالی‌که پای سفره افطار و سحر رمضان نشسته‌ایم. تقارن این دو مناسبت مذهبی و ملی، بسیار مبارک و زیباست، عید در عید شده است. می‌دانم که ممکن است به دلیل مشکلات اقتصادی خیلی از سرها در لاک خودش باشد و ممکن است شرایط اجازه نذری‌ها و افطاری‌های کمتری دهد. مطمئناً راهکار خانواده‌ها مثل همیشه برای این تقارن بسیار مبارک و زیبا، شنیدنی و کاربردی است. شما چه مدیریت اقتصادی خواهید داشت که از این تقارن برای دید و بازدیدهای نوروزی و بهره‌مندی از ثواب افطاری‌دادن استفاده کنید؟ راستی، عیدتان مبارک.
   آقاسید موسوی، پدر سه فرزند است، می‌گوید ماه رمضان برای ما شرایط بهتری است، همین که ناهار حذف می‌شود انگار ماه کم‌خرج‌تری نسبت به ماه‌های دیگر هست. با حساب و کتابی که من و همسرم در این دو سه سال اخیر داشتیم، همواره سیب‌زمینی خیلی ارزان‌تر از نخود است، کتلت یا کوکوی سیب‌زمینی برای همه قابل تهیه است. من سیب‌زمینی را ارزان می‌خرم، زیرا فروشنده‌ها درشت‌ها را سوا می‌کنند و در کیسه‌هایی ارزان‌تر می‌فروشند.
 سیب‌زمینی را زیاد می‌خرم، معمولاً هفته‌ای پنج کیلو مصرف داریم. خیلی هم خوب سیر می‌کند و انرژی می‌دهد. یا حتی چند ماه است که پیاز نخریده‌ایم، اتفاقی هم نیفتاده است. به جا لوبیا چیتی یا لوبیا چشم‌بلبلی هم، لوبیا قرمز را که ارزان‌تر است در قرمه‌سبزی استفاده می‌کنیم. ما حتی قرمه‌سبزی بدون گوشت هم درست می‌کنیم. درونش سیب‌زمینی نگینی می‌ریزیم.
ماهی و گوشت و مرغ گران شده، ما هم خیلی کم می‌خریم. مثلاً وقتی چرخ‌کرده می‌خرم، در بسته‌های خیلی کوچک فریز می‌کنم، هر بسته تقریباً یک توپ هفت‌سنگ، شاید هم کوچکتر. مهم این است که پروتئین قرمز به بدن برسد، مگر بدن چقدر از آن را می‌تواند جذب کند؟ خودم هم مدتی است که یاد گرفته‌ام تن ماهی درست کنم. ماهی را تکه‌تکه بخارپز می‌کنم و استخوانش را می‌گیرم و در ظرف شیشه‌ای با روغن و آب نمک در یخچال نگه می‌دارم. شاید چهارماه یکبار نیاز است که بخریم.
خیلی وقت‌ها به جای گوشت از سویا و گاهی هم به جای مرغ کامل، فقط چند تکه ران می‌خریم. اتفاقاً بچه‌های ما ران را بیشتر هم دوست دارند. اگر سینه مرغ داشته باشیم هم، با نصف یک سینه دمپختک درست می‌کنیم. نخود را هم همسرم همیشه خیس می‌کند و برای فلافل می‌پزد، که شبیه همان کتلت است. گاهی هم با نخود خام، کتلت درست می‌کنیم.
با یک کیلو عدس می‌شود چند وعده عدس‌پلو یا عدسی درست کرد.‌آش هم که خیلی پربرکت است، از هر حبوباتی یک مشت می‌ریزی ولی 10 نفر را سیر می‌کند.
 پنیر سفید را با دبه می‌خرم، دبه‌های 10 کیلویی، دبه را هم زیر پله و در جای خنک نگه می‌داریم، پس پنیر به اندازه کافی هم پیش‌تر برای صبحانه و هم الان برای افطار داریم. به جای پنیرهای بسته‌بندی که خیلی گران درمی‌آید خیلی خوب است. رُب را هم با دبه چهارکیلویی می‌خرم.
بچه‌های ما که عاشق ماه رمضان هستند چون ما یکسری غذاها را برایشان به حالت نوستالژیک فقط در ماه رمضان درست می‌کنیم.
مثلاً چای کاکائو از پودر کاکائو و گلاب و شکر، گاهی هم زعفران، ابداعی همسرم است، بچه‌ها خیلی دوستش دارند.
ما با درآمد کمی که داریم همچنان داریم زندگی را می‌گذرانیم، انواع غذاها را هم می‌خوریم. می‌گردیم ببینیم کجاها قیمت مناسب‌تری دارند.
همسرم خیلی کیک خانگی درست می‌کند، برای همین همیشه یک دبه بزرگ آرد داریم. شکر و روغن را هم تعاونی می‌خریم. داشتن تدبیر اقتصادی برای زن و مرد خانه خیلی مهم است. تعدیل مخارج غذا اصلاً سخت نیست.
 قبلاً گاهی سیراب‌، شیردان و پاچه می‌خریدم و در خانه می‌پختیم، حالا که گران شده دیگر نخریدم، ما با بچه‌ها صحبت کردیم که این روزها باید بیشتر مراقبت کنیم و واقعاً توانستیم با مدیریت، مخارج را تا حد امکان کاهش دهیم. سحر خیلی نزدیک است. هر چه هست عالم از ناله عشاق مبادا خالی...


حالا در هردو قشر هم باید از آجیل و شیرینی عید بگذریم و هم برای افطاری دادن در محدودیت هستیم.
 فشار اقتصادی نه تنها بر سلامت جسمانی، بلکه بر سلامت روانی هم بشدت تأثیر می‌گذارد.
 بعد اگر دیدید که یک میهمانی به یک دعوای بزرگ بین زن و شوهر هم تبدیل شده است نباید تعجب کنید.
 شاید مسئولان به راحتی بگویند که ساده بگیرید ولی کسی که تا دو سال قبل جلوی میهمانش، چلوگوشت می‌گذاشت، امسال که نمی‌تواند فقط کوکوسبزی بگذارد. دختر من مجرد است، خرج خانواده هم ندارد، خوابگاهی است، اجاره هم نمی‌دهد ولی هر بار برای خرید مایحتاج ضروری‌اش که به سوپرمارکت می‌رود، می‌گوید مامان استرس می‌گیرم که بقیه ماه را چطور بگذرانم.
ما قشر متوسط وارد مشکلات خیلی جدید و عجیبی شده‌ایم که واقعاً چاره‌ای هم برای حل آنها نمی‌بینیم.
بی رودربایستی کفگیر درآمد مردم به ته دیگ خورده است. کاش از ماه‌ها قبل حفظ قدرت خرید مردم برای نوروز و رمضان در اهمیت بالایی قرار می‌گرفت.
 ما مانده‌ایم و صبوری و خلاقیت که کیفیت زندگی را با چنگ و دندان نگه داریم.
در دعاهای ماه مبارک رمضان هر روز تکرار خواهیم کرد «اللهم غیر سوء حالنا بحسن حالک» و در دعاهای همیشگی دیگرمان در روز و شب اصرار می‌کنیم که «یا‌الله ثبت قلوبنا علی دینک»، من این دستاوردها را تا الان حفظ کرده‌ام، برای من اینها دستاوردهای معنوی معمولی
نیستند.
 کاش مشکلات کوچک دنیا و بازی‌های سختش ما را از حفظ‌ کردنشان عقب نیندازد و بتوانیم به فکر سیرکردن شکم گرسنگان هم باشیم که در این ماه چقدر چشم‌انتظار داریم و چقدر اعمال خیر ما در این ماه و سال مبارک، ضریب پیدا می‌کند.
  من به عنوان کسی که با یک روحانی زندگی می‌کنم، از ابتدای زندگی مشترکمان قانونی داشتیم که میهمانی‌ها را فقط با یک نوع غذا برگزار کنیم.
همه کسانی که با ما رفت و آمد دارند این موضوع را می‌دانند.
 نه تنها امسال که گرانی‌ها بیشتر شده است، ما از ابتدا میهمانی‌های سبک برگزار می‌کردیم، با سوپ و نان و پنیر.
 راستش به نظرم که همیشه سبد خرید ماه رمضانم با تنوع مقتصدانه خوبی دسته‌بندی‌شده است تغییر زیادی پیش نیامده که غافلگیر شوم.
از هفته‌های پیش هم به خاطر روزه‌های قضا و روزه پیشوازی که داشتم می‌گرفتم، بچه‌ها ناخودآگاه سحری را با من بیدار می‌شوند و سر سفره افطار کنار من غذای کامل
می‌خورند.
از برنامه‌های رمضان و خانه‌تکانی و گردگیری مسجد و گرفتن نذری در محل خوششان می‌آید.
 ما هم خانه را برای آمدن ماه رمضان و سال نو تزئین کردیم، با هر وسیله‌ای که داشتیم یک میز قرآن و هفت‌سین درست کرده‌ایم. ماه رمضان برای خود من‌هم همیشه حس عجیبی داشت. دعای اللهم انی اسئلک... هر سحری توی سرم می‌پیچد.
من بدون استثنا چه میهمان داشته باشم و چه خودمان میهمان باشیم، همیشه فقط یک غذا درست می‌کنم. وقتی هزینه سبزی‌خوردن بدهم، دیگر برای رنگی‌شدن سفره، وسایل سالاد نمی‌خرم.
 آن خانواده‌ای که سفره‌اش را با غذاهای رنگی پیش می‌برد، الان هم می‌برد، خانواده‌ای هم که با قناعت سفره پهن می‌کرد، همچنان قناعت، پیشه کارش است. با اینکه مدل من این است که حساب و کتاب نمی‌کنم و خرید گوشت با همسرم هست، برای همین مدیریتش هم با خودش است.
 ولی صرفه‌جو به حساب می‌آیم و آنقدر قانع هستم که دیگر به حساب و کتاب‌کردن فکر نمی‌کنم.
 برای عید نوروز هم به جای خریدن شیرینی و زولبیا وبامیه از بیرون، خودم در خانه یک دیس از پِشتِ زیک کنجدی و بهادانه و رنگینک برای میهمان‌ها حاضر کرده‌ام. راستش در خانه هر شمالی را که بزنی، این شیرینی‌های خانگی را دارند.
خودمان تصمیممان این است که بعد از افطارها به دیدن اقوام برویم. چون بچه‌ها به همان اندازه‌ای که عاشق ماه رمضان هستند، عاشق دید وبازدید عید هم هستند. از فردا هم که به خانه مادرشوهرم می‌رویم و تا 10 روز آنجا کنارشان هستیم.
به نظرم در این دورهمی‌های خانوادگی تعطیلات باید بیشتر حواسمان به مدل رابطه با همسران و پدرانمان باشد، اینکه تحت فشار اقتصادی بیشتری قرار نگیرند.
 چشممان را از زندگی بقیه به مسیر زندگی خودمان بیاوریم.
 مادربزرگم می‌گوید پیش‌ترها هم رمضان و نوروز با هم افتاده بودند و شادی و غم برای همه بود، به عنوان خیرات به اصطلاح احسان‌ آش می‌پختند و بین همه پخش می‌کردند. ما هم قرار است این شب‌ها با بچه‌ها نذری نان و پنیر و سبزی‌خوردن تازه آماده کنیم. من به بچه‌هایم گفته‌ام که برای نذری فقط مهم این است که با قلبی پاک نیت کنند. مادرشوهرم هم هر ساله شبی از ماه مبارک را نذری شیربرنج یا فرنی می‌پزد. ما حتی نان بیات‌شده را هم دور نمی‌ریزیم و از آن برای ته‌دیگ استفاده می‌کنیم.
  از سفره رمضان چه بگویم. برای ما غذاهای نفاخ مانند حبوبات و بادمجان به طور کل در این یک ماه باید حذف شوند چون بشدت در طول روز به معده‌‌مان آسیب می‌زند و برای خانواده ما حساسیت‌زاست. در عمل فقط گزینه گوشت و مرغ را داریم و هزینه بالاتر رفته، بار روی بار شده. فقط می‌توانم در چلومرغ و چلوگوشت‌ها، گوشت کمتری بپزم و یا ریش ریش کنم میان برنج قرار بگیرد که کمتر مصرف بشود و دیرتر، تمام. برای ماکارونی و کتلت هم از سویا استفاده می‌کنم.
 الان دو سه سال است که آجیل عید را به اندازه خانواده چهارنفره‌مان می‌خریم، که برای ماه رمضان هم قوت بگیریم. ولی برای پذیرایی از میهمان، آجیلی نداریم. امسال به اندازه یک کاسه نخود کشمش و کمی تخمه در سفره هفت‌سین برای میهمان قرار داده‌ایم. خیلی از اطرافیان که هیچ نوع آجیلی ندارند.
این حرف‌ها تکراری است و غرور خیلی‌ها اجازه نمی‌دهد کسی متوجه بشود ولی گرانی، میهمان سفره افطار و سحر خیلی از خانواده‌ها شده است.
 اگر بخواهیم به خانه پدر و مادر و برادر و خواهرمان برویم، چون واقعاً خودم میهمانی افطار را خیلی دوست دارم، سعی می‌کنیم با غذای خودمان برویم و اینطور دور هم باشیم که فشار مضاعفی بر کسی وارد نشود و سفره‌های افطاری‌مان مانند نخی نامرئی همه را به هم وصل کند. علتش در اعماق جیب مردم
است.
اما چای گرم و خرما که اولین چیزی است که دم افطار باید دم دست باشد در همه خانه‌ها هست، فقط نرخ خوردنی‌های هر مناسبت به بهانه افزایش تقاضا گران می‌شود که ما‌ آش و حلیم و شله در ماه رمضان نمی‌خریم.
 به نظر من شرط داشتن یک سفره خوب، فقط وفور نعمت نیست، برکت هم لازم است.