فردوسی شویی

یادتونه...؟ امسال اردیبهشت اعلام شد درمان بیماری اتیسم در مراکز دولتی رایگان است. بهمن‌ماه هم اعلام شد درمان کودکان زیر 7 سال در مراکز دولتی رایگان شده. یکسری درمان‌های دیگه هم رایگان شدند که حالا البته تنتان به ناز طبیبان نیازمند مباد کلا ایشالا.

امین شفیعی        طنزپرداز  
فردوسی پاکزاد در واپسین روزهای اسفندماه مشغول در آوردن توکابینتی‌ها و دستمال کشیدن زیر آن‌ها بود که ناگهان متوجه شد همسر، که داشت جلد کتاب‌ها را با اسپری چندکاره تمیز می‌کرد، گوشه‌ای لم داده و دارد شاهنامه می‌خواند! فردوسی گفت: «دست مریزاد عیال! ما رو این‌جا واداشتی به بشور بساب خودت لم دادی کتاب می‌خونی؟» همسر گفت: «آره! کار می‌کنی! هر جا رو تمیز کردی مجبور شدم خودم دوباره دستمال بکشم! الانم دو دقیقه استراحت کردم اینم بهم نمی‌بینی؟»
پس از آن همسر معترض شد که: «خوبه والا! بچه رو که بدی دست باباش همین می‌شه دیگه! این زال بدبخت رو چرا فرستادی تو جنگل سیمرغ برداره ببره توک کوه؟ خوب تو اون سوز سرما بچه می‌چاد! این بچه کم خونی داشته! می‌بردیدش بیمارستان به جای این کارا!» فردوسی گفت: «خانوم! دستت تو خرج نیست اُرد می‌دی الکی! هزینه درمان این بچه کمر سام رو که گرز گاوسر نمی‌شکوند نصف می‌کنه!» زن گفت: «خوب خبر نداری دیگه! هزینه درمان کم خونی رایگان شده! تازه هزینه درمان کودکان زیر ۷ سال هم به کلی رایگانه! این رودابه بدبخت چرا با این متد غیر بهداشتی بچه رو به دنیا آورد؟» فردوسی با لبخند گفت: «لابد هزینه زایمان هم رایگان شده!» همسر گفت: «نه پس! گودرز کشواد هزینه زایمان ۷۹ بچه‌ش رو از گنج نداشته‌ی بابای تو آورده! سهراب بیچاره رو چرا به جای مداوا فرستادی به جنگ رستم؟!» فردوسی گفت: «اجازه بده این یکی رو دیگه نپذیرم! سهراب سالم سالم بوده! گردنش رو تبر نمی‌زده! تو یک ماهگی مثل بچه یک ساله بوده که هر کی دست بهش می‌زده این یه سوبلکسی کول‌اندازی چیزی بهش می‌زد که پهن زمین بشه!» همسر گفت: «بله که مریض بوده! خوب بچه‌ای که تا بهش دست می‌زنی سالتو بارانداز روت اجرا می‌کنه اوتیسم داره! این رو باید ببری درمان کنی! نه این که راهیش کنی بره با باباش بجنگه!»
فردوسی کاسه سبز رنگی را که در آن آب و ریکا و سرکه سفید همزده ریخته بود و یک دستمال حوله‌ای آبی بین کف‌های سفید آن شناور بود روی کابینت گذاشت و از چهارپایه پلاستیکی که پایه‌هایش نارنجی و رویش بنفش بود پایین پرید و کتاب را از دست همسر قاپید و گفت: «درمان این‌ها امسال رایگان شده نه در زمان باستان! این کتاب رو بده خودم که تا روی کل پهلوانای شاهنامه عیب و علت نذاری دست برنمی‌داری! اصلا کم مونده بری با کاغذهاش شیشه‌ها رو اسپری بکشی کلا زبان فارسی به فنا بره!» همسر گفت:«نه والا! این نسخه خطی‌هات رو وقتی می‌کشی رو شیشه جوهرش بدتر شیشه رو لک می‌کنه! بافتشم خوب نیست! همون روزنامه باطله شیشه رو بهتر تمیز می‌کنه!»