نگاهی به زندگی شهید رضا بخشی از میلاد تا شهادت
مدافع حرم
نویسنده: نرجس محمدی/ شهید مدافع حرم «رضابخشی» با نام جهادی فاتح در تاریخ ۱۳۶۵/۷/۹ در شهر مقدس مشهد در خانوادهای متدین و مذهبی به دنیا آمد. وی از همان کودکی شیفته کلاسهای فرهنگی مسجد محل زندگی خویش شد و در این کلاسها،حضوری پر رنگ داشت. تاثیر فضای معنوی مسجد در کنار تعهد خانوادگی، شهید را بر آن داشت تا در کنار تحصیلات معمول و کلاسیک خود،به فراگیری دروس حوزوی نیز مشغول شود و نشان سربازی اسلام را بر جان خود حک نماید. از همین رو دروس مقدماتی حوزه را در مدرسه حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سپری کرد و در حوزه علمیه مشهد، مشغول تحصیلات حوزوی گشت. در دوره دبیرستان به عنوان دانش آموز نمونه شناخته شد و در تمامیمسابقات_قرآنی، تفسیر، نهج البلاغه و...در زمره برترینها محسوب میشد و مقامهای متعددی کسب نمود. شهیدبزرگوار که تحصیلات حوزوی و دانشگاهی را مکمل هم میدانست،در ادامه وارد جامعةالمصطفیالعالمیه شد و در رشتهی علوم قرآن و حدیث و کارشناسی ارشد فقه و معارف اسلامیادامه تحصیل داد به ورزش فوتبال علاقه شدیدی داشت و شناگر قهاری بود. در مباحث حوزوی با همه مباحثه میکرد؛ به قدری که حیرت همگان را بر میانگیخت زیرا او از بقیه همکلاسیهای حوزهاش کوچکتر بود. شاید سبب این همه توفیق،اخلاق و رفتار خوش شهید با خانواده و اطرافیانش بود او نسبت به پدر و مادر خود تواضع و خاکساری خاصی داشت و اخلاق و رفتار اسلامیاش در میان دوستان و آشنایان زبانزد بود.
بورسیه تحصیل مسکو را بیخیال شد
او در دوران تحصیل خود در جامعة المصطفی العالمیه به عنوان دانشجوی برتر نخبه در زمینههای پژوهشی دعوت به همکاری میشود. هوش سرشار و استعداد بالای شهید ،همراه با توکل و تلاش ویژه اش،موجب شد تا بورسیه تحصیلی او برای تحصیل در مسکو قطعی شود اما در همین اثنا بود که خبر تهدید حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) را شنید و وظیفه خود را چیز دیگری یافت او که غیرت دینی مثال زدنی داشت، بی درنگ ،برای دفاع از حرم اهل بیت(علیه السلام) عازم سوریه شد و با نام جهادی فاتح، فاتح قلههای روحانی و معنوی شد و جام #شهادت را سر کشید.
روایتی از زبان رضا بخشی
او به خانوادهاش میگوید: که من در میدان_نبرد نیستم و به امور دفتری بچهها رسیدگی میکنم و به همراه آنها به حرم رفته و برایشان مداحی میکنم؛خاطرتان جمع جای من امن و خوب است. خانواده غافل از اینکه،فرزندشان فرماندهای غیور ،توانا، فاتح_دلها وخوبیها و سردار آزادسازی ملیحه دلشان آرام میگیرد.
خستگی ناپذیر
خیلی از رزمندههای ایرانی و عراقی و لبنانی و سوری و دیگر مدافعان_حرم او را به نام (فاتح )میشناختند و میدانستند هر جا که فاتح پا بگذارد عملیات حتما با پیروزی همراه است. نبردهای رو در رویش با تکفیریها و رشادتها و دلیریهای شهید همچنان در عتیبه، ملیحه و درعا و غوطه_شرقی و حلب بر زبان رزمندههای مقاومت جاریست. او این اخلاص و پشتکارش را به خوبی نشان داد،چرا که حتی زمانی که در مرخصی بود از هیچ تلاشی برای رفع مشکلات بچههای فاطمیون دریغ نمیکرد. تمام هم و غمش این بود که مبادا کسی از خانواده شهید یا رزمنده مشکل یا ناراحتی داشته باشد.
جانشین ابو حامد
اما او با درایت و پشتکاری که داشت اعتماد فرمانده_ابوحامد را جلب کرد و او را به عنوان جانشین خود انتخاب کرد در میدان نبرد از هیچ خطری هراسی به دل نداشت یک بار از ناحیه بازو مورد اصابت گلوله قرار گرفت و مجروح شداما خم به ابرو نیاورد چرا که حتی برای مداوا و بهبودی به مرخصی نیامد. از هیچ یک از کارهایش برای خانواده تعریف نمیکرد تا مبادا مادر نگران شوند حالا در خانه مراعات حال مادر را میکرد اما حتی به دوستان نزدیکش هم چیزی نمیگفت به آنها گفته بود که در آنجا آبدارچی هست.
هم عهدی با امام هشتم و شهداء
شهید مدافع حرم «رضا بخشی» در همان شب و روزهای اعتکافهای عاشقانه اش در حرم مطھر رضوی برگزیده شد و یا شاید در شب و روزهای محرم دوران 14 سالگیش که با چه عشقی و حالی مداحی میکرد؛در مسجد محل و یا شاید در عهد و پیمانی که در کاروان راهیان نور با شھدای هشت سال دفاع مقدس بسته بود خدا میداند همیشه اولین کاری که بعد از آمدن از سوریه میکرد این بود که هنوز وسایلش را بر زمین نگذاشته به حرم مطهر رضوی میرفت و با حال و هوایی ویژه زیارت امین الله میخواند.
او خود را برای ادامه دادن تحصیلاتش در مقطع دکتری در رشته دانشگاهیاش حقوق آماده میکرد؛نا گفته نماند که موضوع پایان_نامه ارشدش را تحولات پیرامون سوریه انتخاب کرده بود.
بوسهای که به بهشت افتاد
مادرش هیچگاه صورتش را هنگام خداحافظی نمیبوسید؛چون که فکر میکرد اگر صورت مسافر را ببوسد دیر باز میگردد و برگشتنش طولانی میشود
بار آخری که رفت قول داده بود به مادر که دو هفتهای برگردد؛واقعا درست گفته اند(مرد است و قولش) و به قولش عمل کرد و درست دو هفته بعد در سن 27 سالگی روز شنبه 9 اسفند ماه سال 1393 و در حال و هوای ایام فاطمیه در درگیری با تروریستهای تکفیری در جریان عملیات آزادسازی تل قرین در حومه منطقه درعا دعوت حق را لبیک گفت و در کنار فرمانده ابوحامد آسمانی شد. رژیم صهیونیستی از ترس حضور این مردان بزرگ منطقه را موشک باران کرد اما کوه ایمان بچههای فاطمیون استوار و قوی ایستاد و آنها را شکست داد. وقتی که خبر شهادتش را به خانواده دادند گفتند: بنویسید سردار رضا بخشی (فاتح) خبر شهادتش همانند مهربانیهایش خانواده را غافلگیر کرد.