موانع عرفی برای ازدواج مجدد یا ازدواج در سنین بالاتر
تبعیض سنی برای ازدواج
سارا مؤمنی
دانشجوی دکترای مدیریت رسانه
همیشه وقتی درباره «ازدواج» حرف میزنیم، تصویر یک دختر و پسر «مجرد» و «جوان» به ذهنمان میآید. در واقع ازدواج را متعلق به افراد مجردی میدانیم که جوان هستند. این یعنی فردی که یکبار ازدواج کرده، طلاق گرفته و حالا دوباره میخواهد ازدواج کند، در ذهن ما آن تصویر ایدهآل از ازدواج را نمیدهد. یا فردی که هنوز مجرد است، اما در سنین میانسالی است و تصمیم به ازدواج دارد، در ذهن کلیشهساز ما یک فرد شکستخورده در امر ازدواج است و اصطلاحاً دیگر برای او دیر شده است. یا سالخوردهای که پس از سالها کار و تلاش و تربیت فرزند، حالا در موقعیتی است که همسرش درگذشته و میخواهد ازدواج کند، ذهن قضاوتگر ما دست به تمسخر زده و باعث میشود ناخواسته به او بخندیم.
ما فراموش کردهایم که جامعه فقط از جوانان مجرد تشکیل نشده و فراموش کردهایم که بخش قابلتوجهی از جامعه را افرادی تشکیل میدهند که یا ازدواج کردهاند و از همسرشان جدا شدهاند یا همسرشان فوت شده یا مجرد میانسال هستند یا سالخوردهای تنها هستند. آیا این بخش قابلتوجه از جامعه نباید برای ادامه زندگی خود، ازدواج را انتخاب کنند؟ و آیا نهاد خانواده را فقط کسانی باید تشکیل دهند که مجرد و جوان هستند؟ قطعاً جامعهای که بخش قابلتوجهی از افرادش را کسانی تشکیل میدهد که بالاتر گفتم، به خانواده به عنوان نهاد هستهایاش در ابعاد مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی نیاز دارد نه افرادی که به خاطر کلیشههای ذهنی غلط و عرف اشتباه مجبورند تا پایان عمرشان، تنهایی را انتخاب کنند.
ازدواج با مطلقه؟ با اجازه بزرگترها، بله
چندسال پیش یکی از دوستانم پس از حدود 10 سال زندگی مشترک با همسرش، از او جدا شد. پس از گذراندن روزهای سخت و پرتلاطم بعد از طلاق، شروع به خودسازی کرد، سرکار رفت و مستقل شد.
اما همیشه تشکیل خانواده برایش مسأله و اولویت بود. تصمیم به ازدواج با آقایی گرفت که او هم طلاق گرفته بود و فرزندی داشت. نگرانی و اضطراب او از این تصمیم بابت تصور و نگاه والدینش و بعدتر حرف و حدیث دوست و آشنا، باعث میشد مدام این تصمیم را عقب بیندازد. مادری کردن دوست من برای بچه آن آقا هم مسأله نگرانکننده دیگری بود که ممکن بود اثرات روحی جبرانناپذیری هم روی دوست من و هم روی آن کودک بگذارد.
بله، ساختن یک زندگی مشترک برای بار دوم، به اندازه ساختن زندگی مشترک اول و یا حتی انتخاب مجردی، دردسر، مشکل و مسأله دارد؛ اما آیا بار این مسائل باید به قدری باشد که افراد ناخواسته و در جبر، مدام تصمیمشان را عقب بیندازند و لحظات و روزها و سالهای زندگی را در تنهایی بگذرانند؟ و آیا جامعه با چنین افرادی به رشد، تربیت و آرامش خواهد رسید؟ قطعاً خیر.
در کنار این مورد یکی از آشنایان را مثال میزنم که دختری مطلقه بود و هرخواستگاری از این ماجرا باخبر میشد، به دلیل همان کلیشههای ذهنی برآمده از یک عرف اشتباه، از تصمیم ادامه خواستگاری خود منصرف میشد. در نهایت فردی آمد و علاقهای میان آنها پیش آمد که برای آنها، ازدواج و تشکیل خانواده را در اولویت قرار داد. سال گذشته هم فرزندشان به دنیا آمد.
خواستم بگویم اگرچه هر مرحلهای از زندگی، از مجردی و ازدواج گرفته تا طلاق و ازدواج مجدد، سختیها و مسائل خودش را دارد و هیچ مرحلهای در دیگری راحتتر نیست؛ اما در میان آنها، جنس مسائل و مشکلات ازدواج و تشکیل خانواده، در مسیر رشد انسان و جامعه است و آنجایی که عرف جلویش را میگیرد، باید مقابلش ایستاد.
ازدواج در میانسالی؟ حتماً
همه برای دختر و پسر جوانی که زمان ازدواجشان رسیده در تلاش و تکاپو هستند که آنها به مرحله ازدواج، تأهل و تشکیل خانواده برسند؛ اما نسبت به فردی که یکبار ازدواج کرده و به هردلیلی ازدواج او تمام شده، نه تنها چنین تلاشی ندارند، بلکه به اشتباه مانع ازدواج او میشوند. برخی افراد به دلایل مختلف و در زمانی که فرزندانشان در سنین کودکی یا نوجوانی و جوانی هستند، همسر خود را از دست میدهند و پس از آن به دلیل بار فکری که عرف روی دوش آن گذاشته، خود را پدر و مادر فرزند دانسته و تلاش میکنند تمام زندگی خود را بیش از پیش فدای فرزندان کرده و اینطوری برای آنها یک والد کافی و حتی قهرمان شوند. غافل از اینکه فراموشی خود در این موقعیت، از آنها برای فرزندشان قهرمان نمیسازد؛ بلکه فردی تنها، رنجور و پرزحمت دیده میشود که فقط به دلیل حرف مردم، تصمیم به ازدواج مجدد ندارد. این درحالی است که ازدواج در میانسالی، یک انتخاب درست در میان گزینههایی چون تنهایی و یا رفاقتهای کوتاهمدت، بیاثر و بیهدف اما پرهزینه است.
ازدواج در سالخوردگی؟ قطعاً
پیش از این، نگاه عرفی موافق این امر نبود و اغلب بازنمایی رسانهها از ازدواج سالخوردگان، یک رویکرد طنز و کمدی داشت و جدی گرفته نمیشد و حتی نیاز و ضرورت آن خیلی برای عموم روشن نبود. اما حالا با پیشرفت فکری و عقلی جوامع و البته مسائل مختلف دوران سالخوردگی افراد، فرزندان بهتر از قبل همراه، موافق و حتی مشوق والد سالخورده خود برای ازدواج هستند و کمتر مانع این امر میشوند. این اتفاق خوبی است و کاش برای دو گروه دیگر هم همین اتفاق بیفتد و اطرافیان و عرف نه تنها مانع ازدواج آنها نباشند، بلکه مشوق این امر بوده و تمام افکار و تصاویر قالبی و کلیشهای که مانع از این میشود که تشکیل خانواده را اولویت بدانند، دور بریزند و اصلاً خود برای این افراد آستین بالا بزنند.
اولویت اصلی؟ «عشق و انتخاب ازدواج»
مسأله اصلی در این یادداشت، فراموش نکردن اولویتهایمان در سبکزندگیمان بود. گاهی وقتها مشورت و کمک گرفتن از دانش و رویکرد اطرافیان برای بخشی از سبک زندگیمان کمککننده و راهگشاست. اما آنجایی که میبینیم این دانش به بینش تبدیل نشده و به لطف نگاه کلیشه عرف، رگههای مغالطه و خطا دارد، نباید بترسیم و اگر از درست بودن تصمیممان مطمئن هستیم، آن را اجرا کنیم. برای اینکه چنین نگاهی در جامعه قوت گرفته و درونی شود، عملکرد رسانهها بویژه برنامههای ترکیبی خانواده محور و فیلمهای سینمایی و مجموعههای تلویزیونی نقش محوری، ضروری و دائمی دارد.