خوابگاه متاهلی اولین تکه جورچین مطابهگری
گفتوگو در خصوص مسیر و موانع موجود در مطالبهگری مردمی مسائل خانواده با استناد به مطالبه موفق خوابگاههای دانشجویی
مسائل خانواده از آن دست موضوعاتی است که بشدت با فرهنگسازی گره خورده است و به دلیل ظرافت نهاد خانواده و مسائل آن، صرف قانونگذاری کلان و سیستمی نمیتواند راهگشای آن باشد. در این میان حلقههای میانی به دلیل اشراف بر جزئیات و واقعیات این حوزه میتوانند نقش مؤثری ایفا کنند که مطالبات مردمی و دانشجویی یک نوع از اجرای آن است. برای شرح و بسط این موضوع گفتوگویی با حمید آذربو، مطالبهگر و فعال اجتماعی داشتیم که با تشکیل تیمهای دانشجویی، پروژه مطالبهگری حول مسأله خوابگاههای متأهلی را آغاز و آن را به مسألهای در سطح دانشگاههای کشور تبدیل کرده است. برای آشنایی بیشتر با این پروژه، مسیر طی شده و موانع ایجاد شده در فرایند این مطالبهگری با ما همراه شوید.
نرگس حسینی
فعال حوزه زنان
لطفاً توضیحی در مورد فعالیتی که مشغول آن هستید بفرمایید.
موضوعی که الان ما درگیر هستیم، ریشه و منشأ آن به چند سال قبل برمیگردد، به حوزه فعالیتی که چندین سال قبل در حوزه مطالبهگری کار میکردیم و موضوعات مختلفی از جمله فساد، زمینخواری، بحثهای ساختار اداری و زیستمحیطی را مطالبهگری میکردیم. نکتهای که به نظر ما آمد این بود که غالب مطالبهگریها در این حوزههاست و اساساً در حوزههای اثرگذاری مثل خانواده عملاً مطالبهگری خیلی قوی اتفاق نیفتاده و نمیافتد و به صورت مصداقی و سوژهمحور مسائلی را که میتواند به تحکیم خانواده و انسجام آن کمک کند وجود ندارد؛ حتی در این حوزه فضای جریان و جنبش دانشجویی بیتفاوت است و در خوشبینانهترین حالت ممکن میبینیم که یک فضاهای شعاری را دنبال میکند. در حالی که در جامعه و در نگاه ایدئولوژیک ما، خانواده به عنوان یکی از پیستونهای اصلی اجتماع و جامعهپذیری است که میتواند کشور را به سمت پیشرفت سوق بدهد. به همین خاطر ابتدای امر بررسی کردیم که اساساً چه اتفاقاتی در حوزه خانواده افتاده و چه مطالباتی در این یک دهه جنبش دانشجویی پیگیری شده است که غالباً دو موضوع را شامل میشود: مورد اول مسأله وام ازدواج است که میتواند از حیث مادی کمکی به تحکیم بنیان خانواده باشد و مسأله دیگر بحث ناباروری است که در امر فرزندآوری میتواند کمک کند، اما متأسفانه فقط به همان دو مورد بسنده شده و جریان دانشجویی در سایر موضوعات ورود جدی نکرده بود. از طرفی دیدیم که جریان مخالف ما در بیرون از مرزها بنیان خانواده را متلاشی میکند و مورد هدف قرار میدهد و این سمت، ما نسبت به آن جبههگیری خاصی نداریم. کسی نبود تا بیاید و پرچمداری مطالبات را داشته باشد و بتواند آنها را نمایندگی کند. به همین خاطر این نیاز احساس شد که باید در این مسأله ورود کنیم و یک نقشآفرینی از طرف جنبش دانشجویی اتفاق بیفتد.
چرا از بین تمام مسائل متعددی که در حوزه خانواده وجود دارد شما مسأله خوابگاه دانشجویی را انتخاب کردید؟
این سؤال بسیار مهمی است که ما آن را اول کار از خودمان پرسیدیم که الان یک مسأله و یک موضوع در کشور ما مطرح شده به اسم «بحث پیری و کاهش جمعیت» و میبینیم که همه یک هول و ولای خاصی دارند که مسأله جمعیت تبدیل به بحران شده است. به همین خاطر در ابتدای امر گفتیم آیا جمعیت، موضوع کشور ماست یا خانواده اولویت ما؟ اگر فرزندآوری یا ازدواج را به عنوان یکی از زمینههای افزایش جمعیت در نظر بگیریم، پس خانواده در اولویت است، اما متأسفانه سیاستگذاری و سیاستهای تنظیمگری در حوزه خانواده اساساً در طول چهار دهه بعد از انقلاب نادیده گرفته شده تا ما به این وضع در حوزه پیری جمعیت برسیم، چون نگاه، خانوادهمحور نبوده است. در یک بازه زمانی میگوییم جمعیت زیاد شود و در یک بازه زمانی دیگر میگوییم جمعیت کم شود. نگاه حکمرانی به مسأله خانواده را عددی و کمی میبینیم و مباحث اجتماعی مانند پیوندهای اجتماعی همچون ترکیب مختلف فرزندان و داشتن برادران و خواهران در یک خانواده که میتواند پیوندهای اجتماعی را تحکیم ببخشد بیتوجه هستیم و صرفاً نگاه حکمرانی، تعداد فرزند به دنیا آمده را فهم میکند و فرداروز اگر مسأله جمعیت هم حل شود، دوباره میگویند کمش کنید، یک بچه هم کافی است، چون نگاه، عددی و آماری است و به خانواده و انسجام آن نیست.
بنابراین مسأله اصلی خانواده است و به همین خاطر اولویت را بر خانواده گذاشتیم که اگر آن سیاستگذار و مجری سیاسی ما بتواند مسائل حوزه خانواده را حل کند، در پی آن میتوانیم شاهد افزایش جمعیت هم باشیم.
حال یک گام عقبتر برویم، وقتی نگاه خانوادهمحور نباشد اساساً ازدواج هم محلی از اعراب ندارد. وقتی به نگاههای ظریفی که میتواند به خانواده، زن، شوهر و نقشهای اجتماعی کمک کند دقت نمیکنند، پس طبیعی است که آنها هم به سمت فرزندآوری نمیروند. سپس شاهد هستیم بعد از چند دهه از موضوع کاهش جمعیت دوباره با یک نگاه ابزاری و عددی، یک ریلگذاری اتفاق میافتد که برای مثال به مادران ماشین هدیه بدهید؛ چرا؟ چون مشکل جمعیت داریم و نگاه پیشینی به این موضوع ندارد که این مادر قبل از آنکه نیاز به ماشین داشته باشد، به یک سلسله مباحث روحی و عاطفی نیاز دارد. پدر باید درونش یکسری از نگرشها زنده شود یا آن جوان دانشجو باید بتواند به اصل تشکیل خانواده باور داشته باشد. وقتی این مسائل حل نشود شما نمیتوانید روی مسأله جمعیت دست بگذارید. به همین خاطر است که مردم عمدتاً همدلی خاصی نسبت به این موضوع ندارند.
ما در شاکله کلی مسأله خانواده دو پیشران را تعریف کردیم: ازدواج و فرزندآوری. این دو میتوانند بالهای خانواده باشند. ازدواج که تشکیل خانواده را دربرمیگیرد و فرزند که میتواند بنیان این خانواده را تحکیم ببخشد. میبینیم که یک دوگانهای وجود دارد که این دوگانه میتواند موضوعات و مسائلی را در این پدیده در خود جای دهد. به عنوان مثال در کشور ما عدهای هستند که تمایل به ازدواج دارند، تمایل به فرزند دارند اما امکانش را ندارند. عدهای هم هستند که امکانش را دارند اما تمایلش را ندارند. یعنی یک فردی هست که به لحاظ مالی و مادی امکان ازدواج را دارد اما قائل به ادامه تحصیل است. نگرشش به این شکل است که شاید ازدواج مانع از ادامه تحصیل شود. یا یک خانم متأهل، فرزنددار شدن را مانع پیشرفت خودش میداند یا حس خام بودن میکند. به همین خاطر ما از این گام دوم که عدهای هستند که امکان دارند و تمایل ندارند و نگرشهای فرهنگی، سر باز زدیم و روی مورد اول دست گذاشتیم؛ چرا؟ چون اپیدمی و مطالبات حول این محورها زیاد است و غالباً جامعه مسائلش حول محور اول قرار میگیرد. البته این نافی مورد دوم نیست. از طرفی ما قصد داشتیم نگاه جریان و جنبش دانشجویی روی موضوع خانواده حساس شود که بخشی از مطالبات جامعه عمومی و بخشی از مطالبات جامعه اختصاصی مثل دانشگاه در حوزه خانواده شامل چه مواردی میتواند باشد. به همین خاطر یکی از مسائلی که در حوزه دانشگاه وجود داشت و معمولاً روی آن گفتوگوی زیادی اتفاق میافتد به واسطه ترکیب مختلف دانشگاه و سن دانشجو در آن مقطع سنی 19، 18 تا 30 سال که یک فضای احساسی و عاطفی خاصی و یک شور جوانی خاصی حاکم است، موضوع ازدواج را انتخاب کردیم که یکی از مسائل مناقشهبرانگیز در دانشگاه است.
حال این ازدواج خود از دو حیث محل بحث است؛ عدهای هستند که تمایل به ازدواج دارند و امکانش را ندارند و عدهای هم هستند که امکانش را دارند و تمایلش را ندارند. مخاطب ما دسته اول است. دانشجوی سال سوم کارشناسی در خوشبینانهترین حالت، یک کار پارهوقت با درآمد 10، 12 میلیونی، ولی امکان ازدواج ندارد. تریبونی نیست برای صدا زدن درد این افراد در دانشگاههای مختلف و حالا این فرد چرا نمیتواند ازدواج کند؟ به سه دلیل اصلی که در همه پیمایشها و فراوانیها، شغل، مسکن و سربازی به عنوان سه اولویت اصلی است که مطرح میشود. نگاه و باور ما این بود که وقتی یک رابطه عاطفی شکل میگیرد مرد برای تحقق آن از هیچ تلاشی دریغ نمیکند تا بتواند به خواسته و مرادش برسد. در تمام مقاطع در کنار درس خواندن، چه کارشناسی، چه ارشد و چه دکتری اگر کار رسمی نداشته باشد حاضر است شغل موقت پیدا کند و همزمان به سمت ازدواج برود، اما وقتی این فرد بنشیند لیستی را آماده کند که بتواند این زندگی را الان فراهم کند، با آمار و ارقامی روبهرو است که اگر بخواهد در خوشبینانهترین حالت، یک زندگی ساده را هم شروع کند باید مبلغ خیلی زیادی متقبل شود که بیشترین فراوانی در سبد هزینه یک خانوار که چهل درصد را شامل میشود، مسکن است. بنابراین انتخاب ما دست گذاشتن روی مسأله خوابگاههای متأهلی بود.
موفقیتهایی را که توانستید در این مسیر به آن برسید چه میدانید؟
به نظر بنده موفقیت در این نیست که ما بگوییم بعد از یک سال و نیم در دانشگاههای وزارت علوم، 350واحد خوابگاه اضافه شده، یا به دانشگاههای وزارت بهداشت 200 واحد اضافه شده. این موفقیت، موفقیت خرد و در عین حال مهم است اما موفقیت بزرگ را در این میبینم که جریانی در دانشگاههای کشور راه افتاده که الان آن خانم دهه هشتادی که در دانشگاه علوم پزشکی مازندران که تیمی را تشکیل داده بودند و در بحث خوابگاه متأهلی کار میکردند، آن تیم ذهنش خانوادهمحور شده و خوابگاه متأهلی را پیگیری کردند و تا حدود زیادی هم موفق شدند. الان هم مطالبه او این است که چرا دانشگاه علوم پزشکی ما برای دانشجویان متأهل مهد کودک ندارد؟ چرا کلاسهای تئوریک برای دانشجویان مادر مجازی برگزار نمیشود؟ یعنی یک نگاه خانوادهمحور نسبت به دانشگاه پیدا کردند و وقتی این اتفاق میافتد چند صباح دیگر این طیف از دانشجویان مسائل دانشگاهشان را به سمت جامعه میبرند و مسائل مردم را هم در حوزه خانواده پیگیری میکنند.
نکته دوم این است که از حیث پژوهشی و سیاستگذاری یک اتفاق مبارکی افتاد. ابتدای کار وضع موجود خوابگاههای متأهلی در تک به تک دانشگاههای کشور بررسی شد که دانشگاهها چه میزان خوابگاه متأهلی در سالیان بعد انقلاب داشتند؟ این دانشگاهها اگر داشته و الان ندارند چرا تغییر کاربری دادند؟ چه اتفاقی افتاده که الان خوابگاه متأهلی آن تعطیل شده؟ چه میزان دانشجوی متأهل در آن دانشگاه وجود دارد؟ چه تعداد دانشجوی متأهل پیگیر خوابگاه متأهلی در آن دانشگاه است که چون ذینفع موضوع هستند، شناسایی و پیگیر مطالبه این موضوع شوند؟ مثلاً در دانشگاه تربیت مدرس یک تیم کاملاً مجرد آمدند و دیدند بیشترین تعداد خوابگاه متأهلی در دانشگاهشان بوده؛ اما الان به یازده مورد کاهش یافته است. هم از حیث آماری بررسی میکردند و هم از حیث ارتباط با دانشجویان متأهل که دستشان پر بود و با یک آمار واقعی و دقیق با مسئولان دانشگاه ارتباط میگرفتند که چرا این اتفاق افتاده. نکته مهمتر اشراف دانشجویان به ماده 7 قانون خانواده و جوانی جمعیت است که یک دانشگاه ده درصد درآمد اختصاصی و ده درصد تملک و داراییهایش را باید در سبد خوابگاه متأهلی و در تأمین خوابگاه متأهلی دانشگاه مربوطه مصرف کند. برای مثال دانشجویان همدان بررسی کردند که ده درصد بودجه حدوداً هفت الی هشت میلیارد میشود، وقتی رئیس دانشگاه میگفت ما پول نداریم، ما خوابگاه متأهلی ایجاد نمیکنیم، اصلاً اولویت من نیست و یا ساختمان نداریم، آنها طبق همین آمار میگفتند شما هفت میلیارد پول دارید و این بودجه این ماده است؛ اگر با این هفت میلیارد در همدان در جای متوسطش بخواهید سی واحد رهن کنید، میشود شش میلیارد یعنی شما میتوانید سی تا جوان را نجات دهید.
نحوه فعالیت تیمی شما به چه صورت بوده؟ آیا ساختار خاصی برای آن طراحی کردید؟
ساختار ما سازمانی نیست که فردی دستور دهد که این کار را بکنید. اولین کار این بود که ما تجربهمان را در اختیار دانشجویان قرار دادیم که از حیث مسألهشناسی اینطور ورود پیدا کردیم، از حیث مطالبهگری و تکنیکی اینطور باید ورود پیدا کنیم و... اما چطور این بچهها را پیدا کردیم؟ یک گروه از تعدادی از دانشجویان دلسوز که هم مطالبهگر بودند و هم حوزه خانواده برایشان اهمیت داشت در تهران تشکیل شد و دانشگاه به دانشگاه با بچهها ارتباط گرفتند. ما بچهها را از طریق شناسایی چهره به چهره، تلفنی و حتی مجازی میدیدیم؛ مثلاً یک فردی در دانشگاه تربیت مدرس دارد در فضای مجازی پستی در ارتباط با حوزه خانواده میگذارد، دغدغههایش را میگذارد، روزمرگیاش را میگذارد، ما با این فرد ارتباط میگرفتیم. دغدغهمند بود. انگیزه به او میدادیم و میگفتیم حالا شما بیا عملیاتی پیگیری کن. این افراد این مدلی با تکنیکهای مختلف شناسایی میشدند و با آنها ارتباط برقرار میکردیم. هیچگونه رابطه سازمانی با آنها نبود. یک پکی از تکنیکهای مطالبهگری در این موضوع به بچهها ارائه داده میشد تا هر کدام با توجه به بوم دانشگاه خود یکی از اینها را انتخاب کند یا اصلاً هیچکدام از اینها را انتخاب نمیکرد. خودش یک تکنیک ابتکاری بهکار میبرد. این بچهها از رئیس دانشگاه، معاون دانشجویی، معاون فرهنگی، مسئول نهاد رهبری، همه پیگیری میکردند و اگر میدیدند بعد از یک بازهای بازخورد نداشت، این مسأله را به سمت استانی کردن میکشاندند. در رسانههای استانی، با استاندار، با مسئولین مختلف و با نماینده ولیفقیه مطرح میکردند تا شاخکهای بیرون از دانشگاه را هم حساس کنند.
به لحاظ آماری هم میتوانید بگویید که چه تعداد دانشگاه درگیر مسأله بودند؟
در دانشگاههای علوم پزشکی قریب به 19 الی 20 دانشگاه و 17 دانشگاه دولتی غیر از تهران در سطح ملی این موضوع را پیگیری میکنند. در تهران هم پنج دانشگاه اصلی پیگیر این موضوع بودند. دانشگاه علامه، تربیت مدرس، علوم پزشکی ایران، خوارزمی و خواجه نصیر با یک فراز و فرودی.
در این مسیری که در این یک سال و نیم پیش رفتید، چه موانعی سر راهتان قرار گرفت و چطور این چالشها را برای خودتان حل کردید؟
مانع همیشه هست و چیزی که در ذهن ما همیشه وجود داشت این بود که هر موضوعی که پیش بیاید، باید مشکل خوابگاهها حل بشود. هیچ بهانهای وجود ندارد. هر اتفاقی هم که بیفتد باید کنشگرانی بیایند و نسبت به این موضوع حساس بشوند. یکی از چالشهایی که پیش روی ما بود، این بود که متأسفانه خیلی از بچههای جنبشهای دانشجویی درگیر روزمرگیها و مناسبتهای تقویمی شدند. مثلاً در صفحات تقویمی خودشان نگاه میکنند که ما الان 16 آذر را داریم، ما سیزده آبان را داریم، این 10 تا برنامه را برگزار میکنیم. بعد پایان سال جمعبندی میکنند که ما این چهار برنامه را برگزار کردیم اما نسبتمان با مسائل جامعه، نسبتمان با مسائل دانشگاهمان به چه شکل بوده؟ اساساً محل رجوع یا مرجعیت هستیم یا خیر؟
یا گاهاً به این دلیل که احساس میکردند حوزه خانواده دیر نتیجه میدهد اذیت میشدند، تشکلهای دانشجویی به دنبال زود بازدهبودن هستند. بهطور کلی مورد اول این مسأله بود که در لایه کنشگران است. چالش بعد در لایه مسئولان است. ما با سه دسته از مسئولان روبهرو بودیم. یا اراده داشتند ولی امکانات نداشتند، یا اراده و امکانات داشتند ولی ایده نداشتند. یا ایده و امکانات داشتند اما ارادهای برای انجام کار نداشتند. عمده مدیرانی که با آنها مواجه بودیم از دسته سوم بودند. با وجود اینکه حتی دولت تغییر کرده ولی نگرش خیلی از مدیران حداقل در حوزه دانشگاهی، نداشتن ذهن خانوادهمحوری است و زمان میبرد تا این اتفاق بیفتد. این دو مانع به نظر بنده چالشهای اصلی بود برای ما ولی این اتفاق به مرور کم و کمتر شد.
با توجه به تجربهای که در این مسیر داشتید، به نظرتان خلأهایی که ما در مردمی کردن حل مسائل، بخصوص مسائل فرهنگی و اجتماعی داریم، چیست؟
یک خلأ در بحث خانواده و یکی از مظلومیتهای این حوزه، این است که کنشگر مسألهمحور کم داریم. حتی به جرأت میتوانم بگویم کسی را نداریم که بتواند مسألهمحور در این حوزه نقشآفرینی کند. در بحث مردمیسازی اساساً باید به فرهنگسازی توجه کرد. حالا این فرهنگسازی یا میتواند حول محور رسانه باشد و یا حول محور دستگاهها. مانند نهادهایی که در کشور وجود دارند یا حتی گروههای مردمی که میتوانند سینه به سینه فرهنگسازی کنند. برای مثال یک تعدادی مادر وجود دارد که الان بچه اول و یا دوم را دارند، این مادرها مردد هستند که به سمت فرزند سوم بروند، ولی مادرهایی هم هستند که بچه سوم و حتی چهارم را هم دارند و متناسب با همان بافت اجتماعی هستند. اینها، مادرانی هستند که جنس تبلیغ و ترویج فرهنگ فرزندآوری را دارند که میتوانند بگویند فرزند سوم را هم بیاورید. حتی اگر این را تلویزیون و رسانه بگویند، شاید اثر چندانی نداشته باشد، اما مادری که سه یا چهار فرزند دارد و تجربیات خودش را به آن مادر میگوید، این میتواند راهگشا باشد چون که او حس میکند کسی راه را رفته و دارد برایش تسهیل میکند. کار مردمی یعنی همین؛ درگیر کردن مردم نسبت به مسأله خودشان. در فرایند انقلاب اسلامی و حتی پیش از انقلاب اسلامی برای مثال در انقلاب مشروطیت به لحاظ تاریخی و پیشینه تاریخی اگر نگاه کنیم، هر جایی که مردم را درگیر کردیم، آن مسأله حل شد و یا فاصلهاش نسبت به قبلش کمتر شده.