در سوگ ارتحال آیت‌الله محمد امامی کاشانی

همیشه حاضر در مصاف اندیشه

«حادثه کربلا، مرکز فکر و اندیشه برای ما است.» این اولین جمله نمازجمعه آیت‌الله امامی کاشانی در هشتم آبان 1360 بود، روزی که برای اولین بار به عنوان امام جمعه موقت به دانشگاه تهران آمده بود. از آخرین بار که امام جمعه دائم تهران به پشت این تریبون آمده بود، چهار ماه گذشته بود و با توجه به ضرورت ایراد ایستاده خطبه، هنوز شرایط جسمی ایشان بعد از ترور نافرجام اجازه بازگشت به این جایگاه را نمی‌داد. در تمام این مدت، حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی نماز را اقامه کرده بود، اما او نیز به عنوان رئیس مجلس مشغله‌های فراوان داشت. آن روز، به دستور امام خمینی آیت‌الله امامی کاشانی اسلحه در دست گرفت تا همزمان با طرح فهد، ولیعهد وقت عربستان برای صلح با اسرائیل و تغییر در میانه این طوفان شور و احساسات برخاسته در فضای عمومی که از داخل مرزها با اعلام جنگ مسلحانه سازمان منافقین گرفته تا سرزمین اشغالی دنیا را فراگرفته بود، آیت‌الله در اولین جمعه محرم به جای تمرکز بر عواطف، به سراغ تحلیل اندیشه‌ای عاشورا رفته بود و چهار دسته را در آن واقعه بررسی کرد. این مشی او، سابقه در سال‌های دورتر داشت.

محمد مهدی اسلامی
نویسنده و پژوهشگر

 نخستین چالش‌های حوزوی
«محمدآقا امامی» دهم مهر 1310 در کاشان به دنیا آمد. 17 سال داشت که آیت‌الله خالصی‌زاده، از فعالان قیام ضدانگلیسی عراق (ثورة العشرین) که به یزد تبعید شد، در کاشان نیز حضور یافت و او هم به حلقه جلسات این مبارز پیوست. عالم مبارزی که در مبانی اندیشه‌ای راهی پرحاشیه برگزیده بود و چالش او با علما سختی تبعید را برایش افزوده بود. شاید همین مواجهه بود که او را به توجه بیشتر به عمق افکار فراخواند.
یک سال بعد به سفارش آیت‌الله میرسید محمد یثربی به مدرسه‌عالی سپهسالار تهران رفت، ولی بیشتر از دو ماه در آنجا نماند و به علت نارضایتی از اوضاع تهران و به اصرار پدرش به کاشان بازگشت. شاید خودش هم گمان نمی‌کرد آن حضور دو ماهه، او را نمک‌گیر کند و سال‌ها تولیت مدرسه عالی و همراهی با حجره‌های پرشور از جوانان انقلابی را برایش به ارمغان آورد.
این‌بار با نامه‌ای که پدرش میرزا ابوتراب، عالم خوشنام کاشان برای آیت‌الله العظمی بروجردی نوشته بود به قم رفت و با خواندن اشعار الفیه ابن مالک از حفظ، جواز ماندن گرفت و با آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی هم حجره شد.
 از محضر استادان گوناگونی همچون شیخ عباس قمی، آیت‌الله مرعشی نجفی و... بهره برد و در 23 سالگی، آموختن درس خارج فقه را نزد امام خمینی آغاز کرد و بخشی از اصول را نزد محقق داماد فراگرفت. او که کلاس «حاج آقا روح‌الله» مطابق ذائقه‌اش بود از جهات اخلاقی و عرفانی نیز به تلمذ از استاد پرداخت و فلسفه و حکمت را نیز نزد علامه طباطبایی فراگرفت.
او در این موقف نماند؛ به سراغ علوم جدید رفت و درس شیمی و فیزیولوژی جانوری را نزد استاد روزبه و درس فیزیک را نزد استاد شهرتاش و قسمتی از ریاضی را نزد استاد خوشنویسان فراگرفت و به تدریس در حوزه‌های علمیه تهران روی آورد.

 پا در راه مبارزه
منابر سیاسی او که رنگی از نهضت استادش، امام خمینی داشت از سال 1340 شهره شد و جلسات هفتگی و مساجد تهران میزبانش شدند. 15 خرداد 1342، دستگیر و زندانی شد.
به اتفاق برخی علمای حاضر در تهران همچون حضرات آیات مهدوی کنی، شهید بهشتی، شهید مطهری، شهید مفتح و... جلسات مبارزاتی را آغاز کردند که گاه موجب واکنش ساواک می‌شد. 27 آذر 1348، تشکیلات را توسعه دادند و راجع به اعزام طلاب علوم دینی به شهرستان‌ها و روستاها برای سازمان دادن به فعالیت‌های سیاسی مردم تصمیماتی اتخاذ کردند.
این تشکل، به مباحث روز نیز ورود داشت؛ چنانکه طبق کسب اطلاعی که ساواک در اسناد خود منعکس ساخته، 27 بهمن 1348 آیت‌الله محمد امامی کاشانی و جمعی دیگر در منزل آیت‌الله محمدعلی موحدی کرمانی به نقد برخی فیلم‌ها پرداختند.
سخنرانی‌های تحقیقی او که با اشراف به ادبیات اندیشه‌ورزان غرب و شرق ایراد می‌شد، جوانان را به سوی او جذب می‌کرد. از این رو در سال 1351، هنگامی که آیت‌الله فلسفی ممنوع المنبر شده بود، رژیم شاه سعی به جذب او کرد و تلویزیون ملی ایران به او و پنج نفر از وعاظ فعال و همسو با او از جمله شهید مطهری و شهید هاشمی‌نژاد پیشنهاد کرد که هر کدام به مدت پنج شب سخنرانی کنند. اما طبق سند ساواک آیت‌الله امامی کاشانی به محمود مرتضایی‌فر (همو که بعدها وزیر شعار نام گرفت) می‌گوید «قصد آنان ایجاد تفرقه بین جامعه روحانیت است به خصوص که فلسفی واعظ در شرایط دیگری است.» حتی امامت مسجد سیدعزیزالله را هم به همین دلیل نپذیرفت.
منابر او در مسجد چهارراه کوکاکولای تهران، از همان ایام شهرت یافت. گاهی ظهرها هم در مسجد جلیلی تهران که پیش‌نماز آن آیت‌الله مهدوی کنی و یکی از کانون‌های حضور جوانان مبارز بود، سخنرانی می‌کرد. همین امر سبب شد که در هنگامه پس از کشتار 17 شهریور، مسجد او پناهگاهی برای در امان ماندن پیکر شهدا باشد.

 جامعه روحانیت مبارز
از سال 1349 که آیت‌الله محمد بهشتی از هامبورگ به ایران آمد، آیت‌الله امامی کاشانی، همراه ایشان و آیت‌الله مهدوی کنی و آیت‌الله عبدالکریم موسوی اردبیلی، یک هسته مبارزه در تهران تشکیل دادند. فعالیت آنها تحت عنوان «جامعه روحانیت تهران» از سال1353 رنگ بیشتری گرفت و در اوایل سال 1356، تشکیلات جدید و با هدف رهبری نهضت در تهران و شهرستان‌ها تحت عنوان «جامعه روحانیت مبارز تهران» با توسعه جمع قبلی سامان یافت. در اولین جلسه شماری از مشاهیر روحانیت مبارز مانند حضرات آیات شهید دکتر بهشتی، شهید استاد مطهری، موسوی اردبیلی، انواری (که به تازگی از زندان 12 ساله خلاص شده بود)، موحدی کرمانی، شهید شاه آبادی، شهید محلاتی، ناطق نوری و... حاضر شدند و صدور بیانیه‌ها افزایش یافت. هنگامی که روزنامه اطلاعات در 17 دی 1356 به روحانیت و امام خمینی توهین کرد؛ آیت‌الله امامی کاشانی در کنار این جمع جرقه اقداماتی را زدند که با پیروزی انقلاب اسلامی، به خوبی نتیجه گرفت.
اما در میانه این مبارزات، او از مصاف اندیشه غافل نماند. مرحوم دوانی از جلسه‌ای یاد می‌کند که در سال1357 در منزل آیت‌الله امامی کاشانی با حضور برخی از علما همچون حجج اسلام فلسفی، مطهری، بهشتی، مهدوی کنی، انواری و مفتح، برای ارزیابی نظرات حبیب‌الله آشوری- که کتاب توحیدش بخشی از اندیشه گروه فرقان را شکل داد- برگزار شد. آیت‌الله امامی کاشانی در این جلسه، انحرافات تفسیری آشوری درباره آیات مرتبط با معاد و قیامت را شرح داد.

 وجیه اما انقلابی
درست یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی، 29 بهمن 1357 از سوی امام خمینی به تولیت مدرسه‌ عالی شهید مطهری منصوب شد. او در مجلس خبرگان قانون اساسی حاضر بود و به بررسی اصول پیشنهادی برای قانون اساسی با مبانی اندیشه اسلامی ورود پیدا می‌کرد، از آن جمله مباحث وی درباره انتصابی یا انکشافی بودن ولی فقیه بود. وی در مجلس اول شورای اسلامی به عنوان نماینده مردم کاشان انتخاب شد و سپس به ریاست دیوان عدالت اداری منصوب شد. مدتی بعد، به عضویت شورای نگهبان درآمد و تا سال 1378 در آن سمت بود.
او از نوزدهم آذر سال 1361، اولین مجلس خبرگان رهبری تا مجلس پنجم که این روزها، واپسین ایام خدمتش را سپری می‌کند، نمایندگی مردم استان تهران را بر عهده داشت. آیت‌الله امامی کاشانی برای انتخابات اخیر نیز قصد مشارکت داشت که به دلیل تشدید کسالت، منصرف شد. امری که برخی اصلاح‌طلبان سعی به سوء‌استفاده از آن داشتند تا چنان القا کنند که بیماری واقعی نیست و او در اعتراض ثبت‌نام نکرده است!
یکی از ویژگی‌های شخصیت وی، وجاهت او بود که موجب رفع تنش‌ها می‌شد. توجه او به پرهیز از تندی در کلام و بدگویی حتی از مخالفانش موجب افزایش اثر کلام او شده بود. مثلاً در هنگامه اختلاف مجلس اول با بنی‌صدر در انتخاب نخست‌وزیر، از جمله نمایندگانی بود که بنی‌صدر پذیرفت به نمایندگی از مجلس عضو هیأت تفاهم باشد. حضور او موجب تثبیت جناح انقلاب و ناگزیری بنی‌صدر از پذیرش رجایی شد.
بار دیگر او هنگامی که شاهد مواضع نامناسب امثال بازرگان، صباغیان و یزدی در مجلس بود، آنها را به همراه برخی نمایندگان انقلابی به منزل خویش دعوت کرد تا با گفت‌و‌گو، راه تفاهم باز شود. هرچند پس از یک بحث طولانی، اختلاف مبانی آنها با امام بیش از پیش برای آنها روشن شد و گزارشی به همفکران خود تحویل دادند.
با این حال که اصلاح روابط در دستور کارش بود، او هرگز از مواضع اصولی عقب نمی‌نشست. به عنوان نمونه در هنگام بیان چرایی مخالفتش با شورایی شدن رهبری، خاطره جالبی را بیان می‌کند. «یکی از نقاط ضعف شورای عالی قضایی مربوط به عزل بنی‌صدر می‌شد. در قانون اساسی داشتیم که رئیس‌جمهور را شورای عالی قضایی و مجلس شورای اسلامی می‌تواند برکنار کند. من در این باره با آقای موسوی اردبیلی صحبت کردم. ایشان به من گفت که به شورای عالی قضایی امیدی نداشته باشید. شما بروید از طریق مجلس اقدام کنید. اختلاف نظر در شورای عالی قضایی زیاد است. من هم بعد رفتم در مجلس صحبت کردم.»
یا در هنگام برگزاری انتخابات مجلس دوم در فروردین 1363، وقتی هفت نفر از وزرا در بیانیه رسمی و منتشر شده در دو روزنامه اصلی آن وقت، از یک فهرست انتخاباتی حمایت کردند، صدای اعتراض او به رسانه‌ها رسید که آن را نوعی دخالت قوه مجریه در فرایند انتخابات و جانبداری آنان از گروهی خاص قلمداد کرد.
این روحیه، منحصر به آن ایام نبود. او در عین تلاش برای کاهش تنش‌ها، در هنگام ضرورت مواضع تند می‌گرفت. از جمله 27 آذر 1388، جمعه‌ای که اول محرم نیز بود درباره شعارهای انحرافی جریان فتنه در خطبه‌هایش هشدار داد، هشداری که اگر شنیده می‌شد کار به توهین روزعاشورای بخشی از جریان سبز نمی‌کشید.

 مهمترین دغدغه
آیت‌الله امامی کاشانی بعد از انقلاب اسلامی مسئولیت‌های متعدد دیگری را نیز بر دوش کشید. از نماینده ولی‌فقیه در شهربانی تا عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام؛ با این حال، شاید بتوان گفت اصلی‌ترین دستاورد او برای انقلاب اسلامی همت به کادرسازی بوده است. اقداماتی همچون نقش او در تأسیس انجمن اسلامی دانش‌آموزان، مسئولیت در سازمان تبلیغات اسلامی و یا حضور بیش از 300 نوبت در تریبون نماز جمعه و بیان نکات اندیشه‌ای و رفع شبهات در خطبه‌هایش، او را نسبت به وظیفه تربیت اقناع نکرد. 45 سال، از حکم امام در میانه غبار فروننشسته انقلاب تا آخرین توانش در ایام اخیر، خود بر فراز مجموعه آموزشی شهید مطهری حاضر ماند و فارغ‌التحصیلانی را تحویل جامعه داد، که بسیاری از آنها در سنگرهای مختلف با تداوم طنین تذکرات او در گوششان، به ایفای مسئولیت می‌پردازند.