دوم خرداد در باغ شازده
علیرضا طباطبایی
نویسنده
تقریباً 10 سالم بود که انتخابات ۲ خرداد برگزار شد. ما قم زندگی میکردیم.
کنار ریل راه آهن، در محله باغشازده. محله ما یک محله نسبتاً فقیرنشین بود با کوچههای فرعی، کوچک و بنبستهایی که در تابستان و عصر روزهای زمستان و پاییز پُر میشد از بچهها.
یادم هست آن سال انتخابات که شد ما هم درگیرش شدیم.
من طرفدار ناطق بودم. خاتمی به نظر ما نماد اوضاع بدحجابی خانمهایی که در تهران میدیدیم، بود.
توی روزگار بچگی یادم است که در راه مدرسه و برگشتن از وضع جامعه و سیاست تحلیل سیاسی میکردیم. از هاشمی و ناطق و خاتمی و از اینکه زوارهای و ریشهری چرا اصلاً در انتخابات شرکت کردهاند.
یادم هست که برآورد هم داشتیم از وضعیت و البته نظرسنجی هم میکردیم و به این نتیجه رسیده بودیم با اینکه انگار خاتمی رأی بالاتری دارد اما معلوم است که ناطق رئیس جمهور خواهد.
حالا همه اینها را گفتم که به تفاوتهای امروز جامعه برسم. چند روز قبل با برادر دانشجویم حرف میزدم از وضعیت سیاسی دانشگاهشان و اینکه اوضاع انتخابات چطور است.
دیدم تقریباً هیچ خبری نیست، اصلاً برایشان مهم نیست که چه اتفاقی در حال وقوع است و گروههای سیاسی در چه حالی هستند.
این نشانه جالبی است از جامعه ما از سیاستی که روزی در وسط زندگی روزمره چندتا بچه بوده در یک محله فقیرنشین قم، حالا در یکی از دانشگاههای مهم کشورش هم اثری ندارد و خبری ازش نیست.
انگار بیتفاوتی نسل جدید نسبت به اتفاقات سیاسی جدیتر میشود.
کنشهایش فردیتر و دوریاش از حاکمیت و فضا سیاسی کشور بیشتر.
نسبت مستقیمی بین دغدغه فضای سیاسی و اهمیت دادن به کشور و وضع اداره آن برقرار است اگر نتوانیم مردم را و مهمتر از همه بخشها، جوانان را به میدان سیاست برگردانیم، اگر نوجوان و جوان ما دغدغهای برای اداره کشور نداشته باشد، ۲۰ سال دیگرِ این کشور عجیب نگران کننده خواهد بود.