فتح قله های افتخار و شرف
آغاز جنگ تحمیلی آنهم برای یک انقلاب تازهنفس بسیار دشوار بود، خیلی از تحلیلگرهای سیاسی و بینالملل در مصاحبههای مطبوعاتی و تلویزیونیشان معتقد بودند این ضربه نهایی برای فروپاشی یک نظام نو پا خواهد بود اما ابتکار عمل رزمندگان اسلام و ایجاد خط مقاومت در منطقه جنوب کشور که مورد سختترین تهاجم دشمن بعثیها قرار داشت در مدتزمان نهچندان طولانی ورق را به نفع ایران برگرداند. شاید کمتر کسی بداند که اولین و پایدارترین مقاومتهای جنوب، ابتکار عمل علمدار لشکر امام حسین شهید حاج حسین خرازی باشد.
نفیسه زارعی
نویسنده و پژوهشگر
از کردستان به جنوب ایران
با شروع جنگ خرازی که برای آرام کردن غائله کردستان به آنجا رفته بود عازم جنوب شد و از سوی سردار رحیم صفوی به فرماندهی منطقه عملیاتی دارخوئین منصوب شد. انتخاب خرازی آغاز تحویلی بزرگ در جنگ بود، او با احداث خط دفاعی شیر، از نفوذ دشمن از طریق کارون جلوگیری کرد، مجله نصر اصفهان درباره نقش او در جبهه دارخوئین اینگونه مینویسد:
حسین خرازی فرمانده جبههدارخوئین و همرزمان او در عملیاتی برنامهریزیشده در طول چندین ماه سرانجام موفق شدند مواضع لشکر زرهی در شمال منطقه سرپل، نیروهای بعثی عراقی در شرق جاده اهواز به آبادان را درهم بشکنند و حماسهای به وجود آورند که نقش بسیار مؤثری در روند سیاسی و نظامیآن مقطع جنگ تحمیلی ایفا کرد. در این عملیات خرازی بهعنوان فرمانده در نوک حمله قرار گرفت و تا زمان شهادتش همیشه خطشکن بود.این عملیات باعث افزایش آموختههای سلسله عملیات الگو شد، بهعبارتدیگر این عملیات زمینهساز عملیات ثامنالائمه و شکست حصر آبادان شد.
ابتکار جنگی در تیپ امام حسین(ع)
حسین خرازی با تشکیل تیپ امام حسین(ع) و حضور مؤثر این نیرو در عملیات طریقالقدس اثبات کرد در میدان ابتکار بر هر چیزی میچربد، در عملیات مولای متقیان رزمندگان این تیپ، پس از 14 روز مقاومت سخت از منطقه چزابه حفاظت کردند، قدرت فرماندهی حسین خرازی در چزابه چنان مؤثر بود که خالد حسین النقیب یکی از افسران ارشد عراقی در چزابه مینویسد: در آن موقعیت آرزو میکردم بهجای مرگ تدریجی یکبار و برای همیشه از دنیا بروم. درصحنه رویارویی تیپهای ویژه با نیروهای ایرانی، متجاوز از ۱۰ تیپ بهطور کامل در چزابه تار و مار شدند.
دست در دست خدا
سقوط خرمشهر داغ بزرگی بر جان ایران بود، خرازی و نیروهایش در عملیات بیتالمقدس سهم به سزایی در تحقق رؤیایی آزادی خونینشهر داشتند، سپهبد شهید صیاد شیرازی سال 71 و در سالگرد آزادسازی خرمشهر درباره شهید خرازی میگوید: در قرارگاه صدای شهید خرازی را از بیسیم شنیدیم که میگفت اجازه بدهید با یک گردان وارد خرمشهر شویم اما به وی گفتیم، مگر میشود با یک گردان با چند لشکر روبهرو شد. به هر صورت او اصرار میکرد، ناخودآگاه به او اجازه دادیم، پس از ساعتی دوباره وی با بیسیم گفت، عراقیها تسلیم شدند و ما باورمان نمیشد، زیرا واقعاً این کار باورکردنی نبود که انجام دادند.
تبدیل ناممکنها به ممکن
اسکله نفتی الامیه مقر صدور نفت عراق در خلیجفارس بود، با فشار بر شاهرگهای اقتصادی دشمن میشد جلوی پیشرویاش را گرفت، عملیات کربلای سه برای تصرف این اسکله صورت گرفت، یک گردان غواصی و یک گردان سوار شناور تحت فرماندهی حاج حسین در شب و در میان امواج و جزر و مد آبهای خلیج همیشه فارس دست به عملیات زدند و پس از سه روز نبرد، بالاخره با انهدام اسکله به سواحل وطن بازگشتند شهید خرازی در سخنرانی درباره این عملیات دشوار و پیچیده اینگونه گفت: ما آمدیم از اسلام دفاع کنیم اگرچه همه ما شهید شویم، ما نیامدیم پیروز بشویم، ما آمدهایم به تکلیف عمل کنیم ما همین امروز آمادهایم.
شهادت هنر مردان خدا
حسین خرازی سرانجام در منطقه عملیاتی شلمچه و نهر جاسم در منطقه عمومیعملیات کربلای پنج به شهادت رسید سردار رحیم صفوی در مراسم وداع با فرمانده لشکر امام حسین(ع) او را اینطور توصیف کرد: این برادر عزیزمان حسین، ۲۳ بهمن آمد به کمیته دفاع شهری اصفهان و من به او گفتم نگهبانی بلدی و او گفت من سربازی هم رفتهام بههرحال او از یک روز بعد از انقلاب فعالیت نظامیخود را شروع کرد و در جنگهای گنبد، کردستان و سپس سراسر جنگ تحمیلی با حضور مؤثر خود، تعیینکننده بود.
و بهترین تعبیر را باید تعبیر رهبر انقلاب در سالگرد شهادت حاج حسین دانست آنجا که فرمودند: شهید خرازی در طول ۶ سال جنگ قلههایی از افتخار و شرف را فتح کرده بود، اینک به قله رفیع شهادت دستیافته است.
علمدار لشکر امام حسین(ع)
پیشتر از آنکه سراغ فرمانده دلنشین لشکر چهارده امام حسین(ع) را با جنبوجوش لهجه شیرین اصفهانیاش بین بچههای لشکر بگیریم باید از کوچهپسکوچههای کوی کلم اصفهان بگذریم، جایی که زندگی به دلیل تنگدستی خانوادهها دشوار اما دلها به یاد خدا آرام و سرشار از آبی آسمان بود. مادرش میگوید: حسین درست در روز عاشورای سال 1336 به دنیا آمد و به خاطر همین اسمش را گذاشتیم حسین. از همان کودکی انگار آسمان اصفهان و سقفهای گنبدی رو به خورشید برای او پلی به سمت خدا زده بود و او مکبر مسجد سید شد، پدرش میگوید: موقعی که مدرسه بچهها تمام میشد آنها را برای نماز به مسجد میبردم. تربیت درست، حسین او را به محافل مذهبی کشاند.
سلام فرمانده
اولین گلوله که از دهان وحشی سلاحی سنگین بهسوی سرزمین ما شلیک شد، حاج حسین مثل همیشه برای دفاع لباس رزم پوشید با شروع حمله بعثیها عملاً هیچ خط دفاعی در منطقه نبود او با کمک نیروهای خود در حاشیه رودخانه کارون اولین خط دفاعی منطقه معروف به خط شیر را احداث کرد، حاج حسین خرازی در عملیات فرمانده کل قوا، ثامنالائمه، شکست حصر آبادان، طریقالقدس، فتح المبین و بیتالمقدس حضور مؤثری داشت، اسفند 62 و در جریان عملیات خیبر یک دست خود را از دست داد.
سید مرتضی آوینی در وصف حاج حسین خرازی اینطور میگوید: وقتی از این کانال که سنگرهای دشمن را به یکدیگر پیوند میدادهاند، بگذری، به فرمانده خواهی رسید؛ به علمدار. او را از آستین خالی دست راستش خواهی شناخت. چه میگویم چهره ریزنقش و خندههای دلنشینش نشانه بهتری است.مواظب باش، آنهمه متواضع است که او را در میان همراهانش گم میکنی.
در قامت یک مسلمان
میل به مسائل دینی حسین را با اسلام ناب شیعی و مبارزه آشنا کرد و با حساسیت در شرایط خفقان دوران پهلوی کتابهای اسلامیرا مطالعه میکرد، وقتی دیپلمش را در اصفهان گرفت کنکور داد و در دانشگاه شیراز قبول شد اما به خاطر وضعیت مالی و شرایط بد اقتصادی نتوانست ادامه تحصیل بدهد بنابراین مجبور بود مثل همه پسرها عازم سربازی شود، قوچان مقصد خدمت بود.
حسین آنجا راحتتر از هرجایی به تحصیل علوم قرآنی پرداخت و با بچه مذهبیها و کسانی که مثل خودش بودند حشرونشر پیدا کرد، طولی نکشید که حکومت وقت او را به همراه عدهای دیگر و با زور و اجبار به نبرد ظفار در عمان فرستادند. حسین که میدانست این جنگ، جنگ ناحقی است که در سایه ابرقدرتهای آن دوره بر پا شده است بسیار ناراحت بود و تمام آن مدت نمازهایش را کامل ادا میکرد، وقتی دوستان و هم خدمتیها از او علتش را پرسیدند پاسخ داد: این سفر، سفر معصیت است و باید نماز را کامل خواند.
لبیک به مراد
سال 57 وقتی شعلههای خشم مردم از تبعیض، فساد، جبر و وطنفروشی پهلوی بالا گرفت، امام خمینی(ره) فرمان داد تا سربازها از پادگانها و سربازخانهها بیرون بیایند و دیگر زیر پرچم ظلم خدمت نکنند، حسین آن روز با برادرش از خدمت فرار کرد و دائم در تکاپوی انقلاب بود او انقلاب اسلامیرا بهمثابه حکومت عدل میدانست و امام برایش مظهر پیر و مراد بود از همین رو بود که از همان ابتدای پیروزی لباس خدمت به تن کرد و بدون هیچ چشمداشتی به عضویت کمیته دفاع شهری اصفهان درآمد.
حضور در غائله گنبد و ترکمنصحرا در همان ابتدای سال 58 که نهال انقلاب نیاز به حفاظت داشت، ایجاد گردان ضربت در کردستان در آخرین ماههای همان سال و باهدف تأمین امنیت منطقه که به دلیل حضور گروهکهای تجزیهطلب با مخاطره جدی مواجه شده بود و همچنین حضور مؤثر در آزادسازی شهرهای دیواندره، سقز، بانه، مریوان و سردشت از دست افراد مسلح که مردم مظلوم آن منطقه را از زندگی ساقط کرده بودند، حاج حسین خرازی را استوارتر از سرو برای میدانی بزرگتر ساخت محسن رضایی درباره فعالیتهای او اینطور میگوید: شهید خرازی در اوج درگیریهای کردستان به آنجا رفت بعد از تسخیر کردن سنندج، همراه با علیرضاییان فرمانده قرارگاه تاکتیکی حمزه بهعنوان فرماندهی گردان ضربت که از قویترین گردانهای آن زمان محسوب میشد، وارد عمل شد. وی در تسخیر شهرهای دیگر کردستان از قبیل دیوان دره، سقز، بانه، مریوان و سردشت نقش مؤثری ایفا کرد.