درباره مواجهه مجردها با مسائل ازدواج در شبکه‌های اجتماعی

با اجازه، فضا مجازی

سارا مؤمنی
 دانشجوی دکترای مدیریت رسانه


مسائل مختلف زندگی از قاب رسانه‌ها کامل نشان داده نمی‌شوند؛ یعنی ابعاد ناملموس اما مهم‌شان که تصویری ندارند، قربانی ابعاد ملموس و قابل‌مشاهده آنها می‌شود. به‌طور مثال «ازدواج» و آنچه را که رسانه از ازدواج به شما ارائه می‌دهد، در نظر بگیرید.
 لباس عروس، داماد، ماشین عروس، دسته‌گل، تالار، شیرینی، طلا و جشن آن بخش‌های ملموسی از ازدواج هستند که تصویر دارند و قابل‌مشاهده هستند
و برمبنای این‌ تصاویر کلماتی مانند خوشبختی، آینده،
جوانی  و زندگی در ذهن ما نقش می‌بندد. اما بخش‌های ناملموس ازدواج پشت این تصاویر پنهان می‌شود؛ به‌طور مثال «تفاهم» و «درک» را درنظر بگیرید؛ رسانه‌های چاپی و تصویری مختلف ساعت‌ها و روزها درباره این دو کلمه برنامه تولید می‌کنند و در نهایت این مفاهیم انتزاعی تصور متفاوتی در ذهن هرکدام از ما دارد.
 حالا شبکه‌های اجتماعی این امکان را فراهم کرده که این بخش ناملموس از هر مسأله در قالب کلمات، گفت‌وگو و قابل‌لمس شود. اما همیشه این اتفاق، یک امکان و فرصت نیست و گاهی تبدیل به تهدید شده و آسیب‌زایی غیرقابل جبرانی دارد.

مواجهه مجردها با مسائل ازدواج در شبکه اجتماعی
همیشه اینطوری نیست که شبکه‌های مجازی شبیه یک مشاور مهربان کنار ما باشند و ما را از تبعات تصمیم‌های‌مان آگاه کنند. اینطوری هم نیست که زمان زیادی داشته باشیم و به خودمان اجازه جبران بدهیم. اتفاقی که می‌افتد، مواجهه خود و دیگران با مسأله‌ای است که به واسطه شبکه اجتماعی ناخواسته زیادی بزرگ و مهم و اثرگذار شده است.
 حتماً شما هم با این مسأله در شبکه اجتماعی مواجه شدید که کاربران سؤالات مختلف و مسائل مختلفی را کوتاه اما اثرگذار مطرح می‌کنند و نظر دیگران را در این‌باره می‌پرسند.
 اینجا مشخصاً منظورم افراد مجرد جامعه و مسأله ازدواج است. مثلاً این سؤال «اگه خونه نداشته باشه، زنش می‌شی؟»، «اگه قدش بلند نباشه باهاش ازدواج می‌کنی؟»، «اگه فلان ماشین رو نداشت چی؟»، «اگه نخواست باهات مهاجرت کنه چی؟» و بسیاری اگرهای دیگر که هرکدام جهانی را در ذهن خود نویسنده و دو دسته مخاطبانش ایجاد کرده و آنها را دچار چالش می‌کند.
این مسأله سه سر دارد، یک سر کاربرانی هستند که به هر دلیلی چنین سؤالاتی مطرح می‌کنند.
یک سر کاربرانی هستند که سؤالات آنها را می‌بینند و پاسخ می‌دهند و یک سر هم کاربرانی هستند که سؤالات آنها را می‌بینند، اما سکوت می‌کنند.
نمی‌خواهم به‌طور کلی این نوع تعامل و مصرف شبکه‌های اجتماعی را مضر بدانم، بلکه در اینجا فقط از مضرات آن و آن هم درباره یک گروه خاص و یک مسأله خاص صحبت می‌کنم.
اگرچه آسیب این آگاهی سطحی مجازی شاید در ابتدا چنین ارتباطات اجتماعی، معمولی، ساده و روزمره به نظر برسد؛ اما «وفاداری توجه ما» به آنها می‌تواند اثر طولانی‌مدتی روی ما، تصمیمات، انتخاب‌ها و سبک زندگی ما بگذارد.

«توجه» وفادار ما به شبکه‌های مجازی
یک مبحث نظری در علوم ارتباطات و رسانه به نام «اقتصاد توجه» وجود دارد و من کلمه «وفاداری توجه» را از آن گرفتم. «سایمون» از نظریه‌پردازان مهم علوم اجتماعی است که ایده کلی اقتصاد توجه را مطرح کرد. رسانه‌ها محتوامحورند و محتوا به خودی خود ارزش اقتصادی ندارد اما چون محتوا توجه و زمان انسان‌ها را مصرف می‌کند، بنابراین رسانه‌ها بویژه رسانه‌های جدید برای موفقیت‌شان در رقابت و تلاشند که توجه و زمان بیشتری از مخاطبان بیشتری را جلب خود کنند. منظور من هم از وفاداری توجه، بیش از اندازه بودن توجه یک فرد به یک مسأله است. همین مسأله انتشار سؤال و نوشته‌های کوتاه در شبکه‌ها را درنظر بگیرید؛ عادت روزمره به نوشتن یا خواندن آنها و نشان دادن واکنش در طولانی‌مدت، بخش زیادی از زمان و توجه ما را به خود جلب کرده که این وفاداری توجه ما به آن، فایده چندانی هم برایمان ندارد.

من: آن کاربری که مسأله را منتشر می‌کند
خود را جای کسی ببینیم که این سؤالات را در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌کند. علتش ممکن است دلایل مختلفی مانند فالوور گرفتن بیشتر، محبوبیت بیشتر یا حتی واقعاً رسیدن به پاسخ باشد. مجال صحبت درباره دو علت اول در این یادداشت نیست؛ اما علت سوم که اتفاقاً مهم‌ترین علت است، قابل توجه و بحث است. در گذشته کم و کیف بسیاری از مسائل مرتبط با ازدواج منحصراً در اختیار خانواده بود و برای همین بسیاری از مسائل بدون توجه به عمقی که داشتند، در قالب حرمت، احترام، فرمانبری از بزرگ‌ترها و غیره در کوتاه‌ترین زمان حل می‌شدند. آرام آرام خانواده هسته‌ای از خانواده گسترده جدا شد و پس از آن گروه دوستی بیشترین اثر را در تصمیمات جوانان برای کم و کیف ازدواج داشتند، کمی جلوتر فقط خود دو زوج ماندند و تصمیمات‌شان؛ اما انگار انسان نمی‌تواند از اجتماعی بودن خودش دست بکشد، پس به اجتماع بازگشت. نه آن اجتماع تحمیلی، بلکه اجتماع جدیدی که خود انتخابش کرد؛ حضور در شبکه مجازی و گفت‌وگو با افرادی که ممکن است هیچ‌وقت در جهان بیرون آنها را ملاقات نکند. بنابراین فرد با تصور اینکه می‌تواند بدون بازخواست شدن یا مورد نقد قرار گرفتن یا محدود شدن، مسائل مختلفش را با شبکه در میان بگذارد، مشورت بگیرد و برمبنای آن تصمیم بگیرد، شروع به طرح مسائل مختلف ناملموسی کرد، غافل از اینکه نه تنها پاسخ و اثر آن انتشار برای هر فرد متفاوت است، بلکه پاسخ‌هایی که دریافت می‌کند هم متناسب با موقعیت خودش نیست و حاصل هر دوی این‌ها، سردرگمی، اضطراب، نگرانی و ناتوانی در انتخاب درست و تصمیم درست است.

من: آن کاربری که پاسخ می‌دهد
خودمان را جای کسی ببینیم که این سؤالات را در شبکه اجتماعی دیده و می‌خواهد پاسخ بدهد. نادیده نگرفتن و پاسخ ندادن او می‌تواند دلایل مختلفی داشته باشد، به‌طور مثال با هدف جلب کاربران دیگر و کسب محبوبیت و بیشتر شدن فالوور پاسخ خنده‌دار بدون هدفی بدهد، یا مغرضانه اما رسمی پاسخی جدی بدهد و دیگران را گمراه کند، یا واقعاً مسأله خودش را در سؤال مطرح شده ببیند و در عین دادن پاسخ، پاسخ‌های دیگران را نیز ببیند و با آنها هم وارد گفت‌وگو شود. اگرچه علت آخر می‌تواند یک هم‌افزایی میان کاربرانی که دور این سؤال جمع شده‌اند ایجاد کند، چون سؤال درباره یک مسأله شخصی، انتزاعی و خاص است، کارکرد خاصی که موتور محرکه او برای انتخاب یک رفتار باشد، ندارد.

من: آن کاربری که سکوت می‌کند
مسأله اصلی من این گروه است. گروهی گسترده، خاموش و ساکن مارپیچ سکوت که اغلب زمان و توجه‌شان در فضای مجازی است، از آن اثر می‌گیرند و اغلب سعی در تعامل یا پاسخ ندارند.
فردی که در این گروه کاربران است، سؤال را می‌بیند، به فکر فرو می‌رود، بدون پاسخ دادن، پاسخ بقیه کاربران را می‌بیند و وفاداری توجه‌اش به مسأله به قدری زیاد می‌شود که ساعت‌ها درگیر آن شده و از ترس، نگرانی و اضطراب حتی اگر تصمیمی هم برای زندگی خود گرفته باشد، آن را عقب می‌اندازد یا حتی لغوش می‌کند.  این همان خطری است که شبیه یک موج نامرئی، بخش زیادی از کاربران را با خود برده و جریانی خاموش از افراد غرق شده در مسائل چالشی روزمره می‌کند و وفاداری توجه آنها به آن مسأله کوچک و گاهی نامرتبط باعث شده که آن مسأله در ذهنشان تبدیل به یک چالش و بحران بزرگ شود و فراموش می‌کنند که تفاوت موقعیت و ویژگی‌های هر فرد درباره یک مسأله (اینجا ازدواج) نتایج متفاوتی دارد؛ قرار نیست همه به یک سرنوشت دچار شوند، قرار نیست یک نسخه برای همه پیچیده شود و برای همه جواب بدهد و قرار نیست سؤال و پاسخ‌های آن نقش مهمی در انتخاب و زندگی ما ایجاد کند.

سرعت‌گیر و سراب‌های مجازی را بشناسیم
ما هنوز هم می‌توانیم جزو هیچ‌کدام از این سه گروه بویژه گروه سوم نباشیم، اما همچنان کاربران مختلفی هستند که جزو گروه اول یا دوم هستند. از راهکارهای مهم برای مواجهه با آنها، کارهای کوچک اما اثرگذاری مانند نادیده گرفتن، پاسخ ندادن، پسند (لایک) نکردن سؤال و پاسخ، کنترل زمان برای حضور در شبکه، پیگیر پاسخ‌ها نبودن و در یک کلام گذر کردن است.
شبکه اجتماعی شبیه جاده‌ای است که مبدأ و مقصد آن خود ما هستیم. جاده‌ای که سرعت‌گیر و سراب‌های متعدد دارد. برخی اخبار، مسائل و سؤالات مطرح شده در آن شبیه سرعت‌گیری هستند که باید آنها را دید، به آنها توجه کرد و آرام از آنها گذشت و برخی سراب‌هایی است که باید زود متوجه آنها شد و از آنها گذشت.