نیمه شعبان

مرضیه قاسمعلی        شاعر

 

پا روی پا انداختم دارم ریاضت می‌کشم
البته که از کار خود کلی خجالت می‌کشم

از دوری‌ات اعصاب من خرد است و دودی هم شدم
دلتنگ تو که نیستم، از روی عادت می‌کشم

در انتظارت مانده‌ام، چون خیل چاکرهای تو
اما همین را در صف نذری و شربت می‌کشم

کوفه چرا؟ در هر کجا یاد تو را دارم به دل
غیر از دبی جور سفر را کم، به ندرت می‌کشم

ندبه که نه جایش فقط کار و فریضه آمده
با این روایت، پای خود را تا تجارت می‌کشم

تو جمعه می‌آیی و من با عشق، در ویلای خود
جوج و کباب و عه ببین، بسیار زحمت می‌کشم

مَمَـ...مَمَن عاعاشق‌ واواقعا روروی او...
این جمله را تا انتها با حجب و لکنت می‌کشم

حتی اگر ناتو شود باز این دل لامصبم
عشق تو را جانان من، بدجور منت می‌کشم

جستجو
آرشیو تاریخی