چرا یمنیها اینطور بیمحابا در حمایت از مردم مظلوم فلسطین به میدان آمدهاند؟
قیــــــــام قـــــرآنی
مصطفی لشکری دربندی
پژوهشگر تاریخ و تمدن اسلامی
محمد البخیتی، عضو دفتر سیاسی انصارالله یمن در یک گفتوگوی تلویزیونی پس از تصرف کشتیهای اسرائیلی، در رد این ادعا که «انصارالله بهخاطر ایران وارد جنگ شده» میگوید: «خداوند میفرماید: «وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ» و الان اسرائیلیها برادران ما را در فلسطین میکشند. «وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَٰذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا». ما هر حرکتی انجام میدهیم در اجابت فرمان خداست و خداوند شاهد است زمانی که جنایات اسرائیل در غزه آغاز شد، نگران بودیم؛ احساس میکردیم اطمینان قلبی نداریم و از عذاب خداوند خوف داشتیم که «إِلَّا تَنْفِرُوا يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا وَيَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ». زمانی که نیروهای یمنی دخالت نظامی را آغاز کردند و بر کشتیها تسلط یافتند، این اقدام حس اطمینان و امنیت را در ما ایجاد کرد که رژیمصهیونیست و آمریکا هر اقدامی انجام دهند به ما ضرری نخواهد رسید؛ «لَنْ يَضُرُّوكُمْ إِلَّا أَذًى وَإِنْ يُقَاتِلُوكُمْ يُوَلُّوكُمُ الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا يُنْصَرُونَ». تمام این آیات وجود دارد و یک مسلمان میآید و از من میپرسد: «شما به خاطر ایران دخالت کردید؟!».
ققنوس یمنی
واقعیت این است که با محاسبات دنیای مادی جور درنمیآید. چه کسی فکرش را میکرد مردمی که هشت سال در محاصره بودند، هر روز بمباران میشدند، هم با دشمن خارجی میجنگیدند و هم با مزدوران داخلی درگیر بودند، حالا یک طرف تعیینکننده در معادلات منطقه باشند و قلدرهای استعمارگر را به چالش بکشند. چهره کودکانِ پوست و استخوانِ یمنی هنوز از ذهنمان پاک نشده؛ مثل همین تصاویر رقتانگیز غزه که هیچگاه فراموشمان نخواهد شد. سازمان مللِ خودشان در طول تمام سالهای هجوم وحشیانه ائتلاف غربی -عبری -عربی به یمن، آمارهای تکاندهندهای منتشر میکرد. اینکه بیشتر مردم یمن نیازمند کمکهای ابتدایی برای زندگی هستند و از آوارگی و گرسنگی در رنج؛ اینکه آب بهداشتی و امنیت غذایی وجود ندارد و اینکه میلیونها کودک دچار سوءتغذیه هستند. آخر کار هم – وقتی که متجاوزان دست از پا درازتر به زمین و زمان متوسل شدند تا از ورطه مقاومت پابرهنگان یمنی نجات پیدا کنند – رقمهای هولناکی از کشتار مردم و نابودی زیرساختهای این کشور منتشر شد. شاید هم همین دردمندی سبب شده تا یمنیها حال و روز مردم زندانی در غزه را بهتر از هر کسی درک کنند. درک میکنند و به وعدههای الهی ایمان دارند که در پاسخ به حملات آمریکا و انگلیس و همپیمانانشان، در میدان «سبعین» صنعا و دیگر شهرهای این کشور، میلیونی جمع میشوند و سرود میخوانند که «لا نبالي لا نبالي لا نبالي واجعلوها حرب کبری عالمية»؛ نمیترسند حتی اگر این جنگ گستردهتر از این شود. آمریکا باز انصارالله را تروریست میخواند و این میشود دستمایه طنز و کنایه در صفحات مجازی یمنیها. فلسطینیها هم قدر این از جانگذشتگی یمنیها را میدانند که دیگر حتی در دستان آن کودک «رامالله»ی هم خبری از عکس «ابوعمار» و آدمهایی شبیه او نیست؛ جایش را تصویر «ابوجبرئیل» گرفته در کنار قهرمانهای امروز مقاومت فلسطین.
اصول انصارالله
همانطور که از صحبتهای البخیتی برمیآید، آنچه توانسته است مردم یمن را اینگونه در مقابل ظلم مقاوم و متحد و سازشناپذیر کند، یک مرام قرآنی است که انصارالله پرچمدار آن در یمن است. این مرام اصولی دارد: وحدت اسلامی، یاری مستضعفان، پیروی نکردن از قدرتهای خارجی و مقابله با پروژه صهیونیستی آمریکا در منطقه. همین مرام سبب شده که انصارالله - اگرچه بهعنوان گروهی شیعی شناخته میشود - بتواند گروههای مختلف مردم یمن را گرد خود جمع کند.
«سید عبدالملک الحوثی» که در یمن با عنوان «سید القائد» خوانده میشود، انصارالله را اینگونه معرفی میکند: «انصارالله در یمن یک سازمان نیست؛ یک امت است، یک حرکت مردمی گسترده است. محدود به ساختار، چارچوب و اعضای مشخص نیست. حتی زمانی که سید حسین الحوثی(رض) حرکت را آغاز کرد، دفاتر عضوگیری و ثبتنام راهاندازی نکرد و از شناسنامه و کارت و... خبری نبود. حرکت او شبیه رفتار سازمانها و احزاب سیاسی نبود. فعالیتی بود که در آن مردم به حرکت درآمدند؛ هرکس بسته به میزان آگاهی، تعهد، اثرگذاری و اعتبار خودش اما در چارچوب مواضعی که این حرکت عظیم آن را شامل میشود؛ فرایندهایی که عمل ما را منظم میکند».
ابوجبرئیل مفاهیم قرآنی را مفاهیمی دست اول برای ساخت تمدن و امت میداند و میگوید: «انصارالله اسم یک حزب یا یک سازمان نیست؛ یک عنوان و مفهوم قرآنی است و عبارت است از پاسخ عملی به فرامین خداوند و حرکت هدفمند قرآن کریم. تمام مذاهب و گرایشهای مختلف سیاسی و گروههای اجتماعی در کشور ما، با این عنوان به حرکت درآمدند و آن را میفهمند».
برخی از انصارالله با تعبیر «حوثیها» یاد میکنند. سید عبدالملک در این باره توضیح میدهد: «حوثیها نامی نیست که ما برای خودمان انتخاب کرده باشیم. این نامی است که دیگران روی ما گذاشتهاند؛ بعضی دشمنان و برخی دوستان. ما آن را نمیخواهیم، زیرا محدود به شهر «حوث» است در حالی که انصارالله یک مسیر قرآنی است و محصور به هیچ شهری نیست».
نشان نهضت
اما این حرکت قرآنی از کجا آغاز شد؟ «سید حسین» برادر بزرگ سید عبدالملک، نماینده پارلمان یمن از «حزب الحق» بود. حزبی که علمای بزرگ زیدیه از جمله پدر سید حسین، «سید بدرالدین» پس از اتحاد دو یمن در سال 1990 آن را تأسیس کرده بودند. سید حسین اندیشههای نوآورانه و جذابی داشت. در بین زیدیان محبوب بود و توانسته بود به پایگاهی در میان طیفهای مختلف تبدیل شود. میان درس و بحث و حرکتهای سیاسی - اجتماعی جمع کرده بود. مشکل را در دوری از قرآن میدانست و با توجه به محبوبیتی که در میان جوانان داشت گروه «شباب المؤمن» را پایهگذاری کرد؛ جنبشی با رویکرد فرهنگی که به عدل دعوت میکرد و هرگونه دخالت خارجی و ظلم را رد میکرد. استان صعده پایگاه او بود و زنگ خطر را برای حکومت مرکزی یمن و عربستان سعودی به صدا درآورده بود.
با گسترش فعالیتهای اسلامستیزانه آمریکا در منطقه پس از حوادث یازده سپتامبر 2001 و به بهانه مبارزه با تروریسم، سید حسین آمریکا، اسرائیل و مزدورانشان را نشانه گرفت و شعاری را فریاد زد که به «صرخة» مشهور شد و امروز نماد انصارالله است: «اللهاکبر، الموت لأمریکا، الموت لإسرائیل، اللعنة علی الیهود، النصر للاسلام». حکومت «علی عبدالله صالح» در یمن این اقدام سید حسین را بهانهای برای نخستین جنگ علیه زیدیان و شباب المؤمن قرار داد. سید حسین در این جنگ به شهادت رسید. پیکر مطهر او را ربودند تا سال 2011 که انصارالله آن را باز پس گرفت و تشییع جنازهاش به نمادی از محبوبیت مرام او در میان مردم یمن تبدیل شد. سید حسین پیش از شهادتش به سید عبدالملک گفته بود تا «مران» که محل استقرار آنها بود را ترک کند؛ انگار میدانست که برادرش قرار است چه نقش مهمی در آینده منطقه داشته باشد. با شهادت سید حسین اما شباب المؤمن از بین نرفت و پدرش علامه سید بدرالدین الحوثی رهبری آن را به دست گرفت. فرماندهی نظامی جنبش هم با «عبدالله الرزامی» بود و در این میان هیچکس به سید عبدالملک فکر نمیکرد.
عصر جدید
وقتی دومین جنگ دولت یمن علیه شباب المؤمن در سال 2005 به شکست زیدیان و دستگیری الرزامی انجامید، همه نگاهها متوجه سید عبدالملک شد تا رهبری شباب المؤمن را بر عهده بگیرد. او مبلغینی را به نقاط مختلف یمن میفرستاد تا اندیشههای سید حسین را ترویج کنند و دولت مرکزی هم به سختی با آنها برخورد میکرد. اما جنگ سوم که در چنین شرایطی شکل گرفت، آغاز پیروزیهای انصارالله بود؛ همانطور که جنگ چهارم با تمام سنگینیاش نتیجهای جز شکست برای نیروهای علی عبدالله صالح که از حمایت عربستان و آمریکا برخوردار بودند، به همراه نداشت. سال 2008 و در جنگ پنجم، انصارالله موفق شد مران و بسیاری دیگر از مناطق استان صعده را باز پس بگیرد. این پیروزیها زمینه را برای آشنایی بیشتر مردم با اندیشههای انصارالله فراهم کرد؛ جایگاه سید عبدالملک بیش از پیش در میان مجاهدان ارتقا یافت و انصارالله توانست نفوذ خود را به خارج از استان صعده نیز گسترش دهد. حالا خطر انصارالله آنقدر جدی شده بود که جنگ ششم با مشارکت 28 کشور بر آنها تحمیل شد؛ جنگی چنان گسترده و پیچیده که در آن هزاران خانه با بمباران هواپیماهای آمریکایی و سعودی ویران شد و مردمان بسیاری از جمله زنان و کودکان قتلعام شدند. اما با این حال جوانان انصارالله توانستند در خاک عربستان پیشروی و دشمن را وادار به پذیرش شکست کنند.
از سال 2011 و بهدنبال تحولات بیداری اسلامی، انصارالله توانست فعالیتهای سیاسی و فرهنگی خود را با آزادی بیشتری پی بگیرد و این در حالی بود که دولت عبدربه منصور هادی - که پس از سقوط علی عبدالله صالح و با حمایت عربستان روی کار آمده بود - برخلاف اراده مردم و خواست انقلابیون رفتار میکرد و مسیری که در پیش گرفته بود، گسترش فساد و تفکر تکفیری را در پی داشت. شرایط روز به روز برای مردم وخیمتر میشد تا سال 2014 که دولت یمن تصمیم گرفت تا بنزین را گران کند و این در حکم تیر خلاص به حیات مردم یمن بود. انصارالله آرام ننشست. سید عبدالملک مردم را به حضور در خیابانها و حرکت به سمت صنعا دعوت کرد. اقدامی که به «انقلاب جرعه» مشهور شد. گروههای مختلف مردم از قومیتها و مذاهب مختلف به این فراخوان لبیک گفتند. آنها خواستههایی داشتند که هر هفته پس از نماز جمعه در تظاهرات مسالمتآمیز خود بیان میکردند. سید عبدالملک گفته بود اگر دولت و گروههای مخالفِ مردم به سلاح دست ببرند، انصارالله هم به مبارزه مسلحانه دست خواهد زد و همینطور هم شد. در کنار انصارالله، گروههای مردمی تشکیل شد و مراکز مهم دولتی یکی پس از دیگری به تصرف آنها درآمد و انقلابیون صنعا را در اختیار گرفتند. حالا انصارالله قدرت اول یمن بود اما تلاش میکرد تا همه گروهها توافقنامه صلح را امضا کنند و مشارکتی ملی شکل بگیرد؛ اقدامی که در یمن سابقه نداشت و دشمنان مردم آن را تحمل نکردند.
سال 2015 عربستان پیشقراول حملهای وحشیانه به یمن میشود و آنگونه که خودشان اعلام کردند، مهمترین هدف این جنگ جلوگیری از سیطره انصارالله بود. اما همان چیزی که می ترسیدند امروز به سرشان آمده است. انصارالله حالا کمتر از یک سال پس از پایان این جنگ هشتساله، رکن اصلی قدرت در یمن است؛ محبوب دلهای بسیاری در منطقه شده و در دفاع از مظلومان فلسطین، منافع جنگسالاران صهیونیست را به خطر انداخته است.
تکرار تاریخ
جایگاه امروز انصارالله ریشه در تاریخ هزارساله زیدیان یمن دارد. یمن دیار تمدنی کهن است، اصالت عرب از همانجاست و یمنیان نقشی مؤثر در تاریخ اسلام و فراز و نشیبهایش داشتهاند. مردمانی جنگآور که گستره حضور و نفوذشان در سدههای نخستین اسلام از شبه جزیره عربی فراتر رفت؛ عراق عرب روی دوش آنها شکل گرفت و تا عراق عجم رسید. اما سالهای پایانی قرن سوم هجری زمانی است که یمن با زیدیه پیوند میخورد؛ همان زمانی که «الهادی إلی الحق» حکومت زیدیان یمن را پایهگذاری میکند. او از سادات حسنی بود و نسب سید عبدالملک الحوثی هم به او میرسد. قیامهای مهمی که در قرن دوم هجری علیه حکام جور اموی و عباسی صورت میگرفت به رهبری زیدیان بود که بیشتر از سادات حسنی بودند.
زیدیه شاخهای از تشیع به شمار میرود و اندیشه سیاسی آنها ریشه در قیام زید بن علی بن الحسین علیهالسلام دارد. به عقیده زیدیان، پس از علی بن ابیطالب و دو فرزندش حسن و حسین علیهمالسلام که امام منصوص هستند، هر کسی از نسل فاطمه سلامالله علیها – چه حسنی و چه حسینی – که عالم و عادل باشد، علیه ظلم قیام مسلحانه کند و مردم را به بیعت با خود دعوت کند، امام است.
پیش از شکلگیری حکومت زیدیان در یمن، شمال ایران و همچنین شمال آفریقا هم شاهد ظهور سلسله حاکمان زیدی بود اما حکومت زیدیه یمن تا همین 62سال پیش استمرار یافت و کودتای نظامی مورد حمایت عوامل خارجی به عمر آن پایان داد. حالا دوباره اما با قدرت گرفتن انصارالله انگار تمام تاریخ ظلمستیزی سادات زیدی مقابل چشم ما قرار دارد و مردم یمن از مذاهب مختلف پای کار آن آمدهاند. این بار در دنیای مدرن، شمشیر جایش را به موشک و پهپاد داده اما هنوز «خنجر یمنی» نماد قیام این قوم است.