روایتی از سیره اجتماعی علامه بدرالدین الحوثی

اسطوره مردم داری

یکی از مباحث مورد علاقه سید بدرالدین توجه به امور و مسائل مردم بود. اتفاقات آن زمان را در صبح و عصر از رادیو دنبال کرده و به بحث و تحلیل می‌پرداخت و همواره خواستار پیروزی مستضعفان روی زمین به ویژه فلسطین و پایان بی‌عدالتی‌هایی که از صهیونیست‌های غاصب می‌بینند، بود.
وقتی کتاب یا مطلبی می‌خواند که به دین اسلام یا عقاید اهل‌بیت (علیهم السلام) لطمه می‌زد تا آن شبهات را برطرف نمی‌کرد، آرام نمی‌گرفت.
در بیان حساسیت مرحوم علامه نسبت به مسائل ملت، فرزند ایشان جناب عبدالملک بدرالدین این‌طور بیان می‌کند: « او سرشار از توکل و اعتماد به خدا، امید، احساس مسئولیت و بصیرت بود. از آن‌جا که ایشان خطرات بزرگی را که جهان اسلام را تهدید می‌کرد درک می‌کرد، بسیار مشتاق اتحاد میان مسلمانان بود و همان ابتدا با نوشتن کتاب «التحذير من الفرقة»  مردم را به وحدت و چنگ زدن به ریسمان الهی دعوت کرد».

صبر و مقاومت
سید بدرالدین از آلرژی و آسم رنج می‌برد، به طوری که گاهی پاها و دستانش به‌شدت آسیب دیده و ورم می‌کرد و ایشان را مجبور می‌کردند آن‌ها را بخراشد. او زمانی که از آسم رنج می‌برد، حتی یک لحظه درمان را از دست نداد، به همین دلیل باید در مکان مناسبی برای تنفس زندگی می‌کرد. سید، منطقه خاولان بن عامر را برای سکونت انتخاب کرد.
با وجود این وضعیت و این برنامه، لحظه‌ای از خدمت به اسلام و مسلمانان دست برنداشت و هرگز شکایتی نکرد و مدام این آیه را تلاوت می‌کرد: « قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ گفت: «من غم و اندوهم را تنها به خدا می‌گویم و شکایت نزد او می‌برم! و از خدا چیزهایی می‌دانم که شما نمی‌دانید! -آیه ۸۶ سوره یوسف-».
جناب عبدالملک بدرالدین لحظاتی را که با مرحوم پدرشان زندگی می‌کرد را این‌طور بیان می‌کند: « او را به صبوری در برابر رنج‌های جسمی و حرکتی دوران هر 6 جنگ می‌شناسند. ایشان پس از شهادت فرزندان، بستگان و عزیزانش رنج بسیاری متحمل شد، اما ضعف از خود نشان نداد و عقب‌نشینی نکرد و صبوری ورزید. هرچه بر مشکلات ایشان اضافه می‌شد، خدا را شکر می‌کرد که در راه ایشان قدم برداشته و در راه او رنج کشیده و صبوری کرده است‌. پس از حادثه‌ای که ایشان مورد سوء قصد قرار گرفت و خداوند خطر بمباران را از او رفع کرد، گفتند: « ان‌شاءالله اکنون وارد بهشت می‌شویم و آیه‌ای از قرآن را تلاوت کردند: ( أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ؛ آیا گمان کردید داخل بهشت می‌شوید، بی‌آنکه حوادثی همچون حوادث گذشتگان به شما برسد؟ همانان که گرفتاری‌ها و ناراحتی‌ها به آن‌ها رسید و آن‌چنان ناراحت شدند که پیامبر و افرادی که ایمان آورده بودند، گفتند: پس یاری خدا کی خواهد آمد؟ در این هنگام، تقاضای یاری از او کردند، و به آن‌ها گفته شد: آگاه باشید، یاریِ خدا نزدیک است!) سوره بقره آیه ۲۱۴».

زهد و عبادت
استاد علامه بدرالدین الحوثی در تمام عمر به کمال تقوا و زهد و عبادت و خضوع مشهور بود. از رفتار خاضعانه او می‌توان به این نکته اشاره کرد که هروقت کسی هم‌صحبت او می‌شد، تصور می‌کرد او هیچ‌چیز نمی‌داند؛ زیرا از دانش خود چیزی نشان نمی‌داد و اگر از او سؤالی می‌پرسیدند، به اندازه پاسخ می‌داد و از آن فراتر نمی‌رفت و هرگز کسی را سرزنش نمی کرد. او توسط علمای بزرگ داخل و خارج یمن تحسین می‌شد و هرکس که به دیدنش می‌رفت، مسحور علم زیادش می‌شد.
گاهی اوقات از سمت طرفدارانش پول به او می‌رسید که همه را صرف امور خیریه و طلاب می‌کرد و برای خود خرج نمی‌کرد و صبر می‌کرد محصول زمین‌های زراعتی‌اش در صنعا به ثمر برسد و از آن برای استفاده خرج می‌کرد. در مورد عبادات او، ایشان دو ساعت پیش از اذان صبح بیدار می‌شدند و وضو می‌گرفتند و نماز شب می‌خواندند و برای نماز صبح اگر کسی وارد حجره یا نمازخانه می‌شد، دسته جمعی نماز جماعت می‌خواندند و پس از نماز صبح تا طلوع آفتاب از روی سجاده بلند نمی‌شدند.

محبت و مردم‌داری
علامه بدرالدین از نظر تقوا و زهد و بردباری الگوی بی‌نظیری بود و خود را در برابر فرزندانش - که 20 زن و مرد بودند - یکسان می‌دید. تواضع از بارزترین خصلت‌های او بود. به بازار می رفت و خریدها را به خانه می برد. از میهمانان با گرمی پذیرایی می‌کرد، وقتی در خانه را می‌زدند  به سرعت بلند می‌شد تا در را باز کند، حتی اگر فرزندان در کنارش بودند‌. کوچک‌ترین خدمتی که به او می‌شد را بزرگ‌ترین لطف برداشت می‌کرد و پاداش افراد را نادیده نمی‌گرفت.
علامه حوثی به صله‌ ارحام توجه خاصی نشان می‌داد و دیگران را به این کار خیر توصیه می‌کرد. به گرامی داشتن عزیزان خود در ماه رمضان اهتمام می‌ورزید و هرچه داشت در اختیار آنان می‌گذاشت. وی ماهانه مبلغی به دختران و پسرانش می‌داد و در ماه رمضان این مبالغ را دوبرابر می‌کرد و اگر پولی نداشت، قرض می‌کرد.

تقوا و پرهیزکاری
یکی از فرزندان ایشان به نام آقا محمد بدرالدین حوثی ویژگی قابل توجهی را از ایشان نقل می‌کند و می‌گوید: «یکی از دوستان پدرم روزی مرا صدا کرد و خواست به سرعت نزد پدرم بروم. من درحالی که نگران بودم با عجله خدمت ایشان رسیدم و وضعیت جسمی ایشان را در سلامتی دیدم. با خیال آسوده پرسیدم علت احضار من با این عجله چه بوده است؟ پدرم فرمودند به یاد آوردم چندین سال پیش، از یک عالم بزرگواری کتابی امانت گرفته بودم که ناگهان یکی از فرزندان مقداری آب روی جلد صحافی شده کتاب ریخت. پدر نگران بودند نکند مقداری از آب به کاغذهای کتاب رسیده باشد و از ارزش آن کم شده باشد، از این رو به بنده ۲۵۰ ریال سعودی داده و خواستند غرامت آن را به خانواده‌ آن عالم از دنیا رفته برسانم و تأکید کردند دستور را همان روز انجام دهم.
بار دوم که یکدیگر را دیدیم، پدرم از خواسته‌شان پرسیدند که آیا انجام شد؟ من پاسخ دادم بله. ایشان لبخندی زد و خداوند را شکر کرد و برای بنده دعا فرمود».
او هرگز از پادشاهان و صاحب منصبان هدایا نمی‌پذیرفت؛ زیرا ممکن بود یک ریال پول حرام در میان آنان باشد.