شهید شاطری به روایت همسر

بسیار صبور و آرام و در‌کارهایش مدیر بود

خانم معصومه مرادی، همسر بزرگوار شهید شاطری در مجله رمز عبور گفت: در نمازهای اول وقت و مستحبات و غفیله که می‌خواند، همیشه از خداوند شهادت را می‌خواست، آخر نماز هم سر به مهر می‌گذاشت و زمزمه می‌کرد. چند بار اتفاقی شنیدم که حاجی از خدا اخلاص و معرفت را می‌خواست. خدمت به مردم را بزرگترین امتیاز برای خودش می‌دانست.
هیچ وقت از انجام کار خسته نمی‌شد، با تمام وجود کار می‌کرد، یک وقتی در لبنان بودیم، سال 86، می‌خواستیم برویم مکه، معلمان و دوستانی که در سفارت بودند، پیشنهاد دادند که شما کاروان را ببرید. ایشان در ایران یک دوره آموزشی دیده بود، با نمرات خوبی هم مدرکش را گرفته بود. این جرقه‌ای شد تا کاروان ببرد، آنجا از همه بیشتر آسیب و سختی داشت، چقدر هم همسفرها ایراد می‌گرفتند! ولی این باعث نمی‌شد که ناراحت بشود و کنار بکشد، سال بعد هم ادامه داد، به او می‌گفتم بابا جان! ساک خودتو بردار و برو زیارت و اعمالت را انجام بده، به بقیه چکار داری؟ این همه سختی، پاهایت تاول می‌زند، آنها هم انتظارات زیادی از شما دارند. من را به صبر دعوت می‌‌کرد. بسیار صبور و آرام و در کارهایش مدیر بود. همیشه به ما می‌گفت شما نیمه پر لیوان را ببینید نه خالی را! همیشه خوبی‌ها را ببینید، مثبت‌نگر بود. اگر غیبت کسی را پیش او می‌کردند، سریع مچت را همان جا می‌گرفت، صدا می‌زد می‌گفت فلانی بیا با شما کار دارند! می‌گفتیم حالا نمی‌خواد بهش بگی! درست نیست! می‌گفت اگر غیبت است پس چرا انجام می‌دهی؟! اگر نه باید اینقدر شجاعت داشته باشی حرفت را جلوی خودش بگویی، نه پشت سرش.
دیداری هم با آقای سیدحسن نصرالله داشتیم با بچه‌ها رفتیم، ایشان هم خیلی بچه‌ها را مورد لطف و محبت قرار دادند، محبت کردند و یک مقدار از شهید صحبت کردند، برای ما گفتند آن زمانی که شهید آمدند اینجا بعد از جنگ 33 روزه مردم در واقع امیدشان را از دست داده بودند و خیلی ناراحت و درگیر جنگ، خانواده‌هایشان را از دست داده بودند. شهید وقتی آمد با این کارهایی که کرد، امید را به مردم برگرداند و به نوعی آرامشی  برای دل‌های مردم بود. آقای خوشنویس می‌گفت آمدند گفتند غیر از کارهای سازندگی باید برای مناطق محروم هم کار شود و رسیدگی شود. می‌گفت من قول‌هایی داده‌ام، بودجه مطالبه می‌کرد که برود رسیدگی کند. علاقه‌مند بود کارهایی برای مردم لبنان خصوصاً برای محرومان و مستضعفان انجام دهد. سیدحسن نصرالله گفت من اسم واقعی ایشان را حتی نمی‌دانستم و کارشان اینجا تمام شده بود، من متعجب بودم که چرا مانده‌اند که بعد از اینکه فهمیدم شهید شدند، متوجه شدم برای چه مانده‌اند، بودند تا اجر و مزدشان را بگیرند که خداوند اجر و مزدشان را با شهادت دادند.