هیأت؛ قلب نهضت امام
«اشخاص متدین را، به جرم آنکه در عاشورا دسته راه انداختهاند و شعار ضداسرائیل با خود داشتهاند، به حبس و زجر و شکنجه کشیدند و اکنون هم در حبس به سر مىبرند، با آنکه با کمال آرامش حرکت مىکردند...» این بخشی از پیام امام امت به ملت ایران در فروردین ماه 1343 است. زمانی که پس از زندان و حصر و... فرصتی برای امام جهت اظهار تأسف از تسلط اسرائیل و عواملش بر شئون مملکت و تمجید از مبارزه یاران در عاشورای حماسی 1342 پدید آمده بود. پیام امام به برنامههای محرم سال 1342 شمسی اشاره داشت که با انبوه بیشمار شرکتکنندگان در راهپیمایی عاشورا، ادعاهای شاه درباره رفراندوم و رأی مردم و رأی چهار هزار و خردهای مخالفان که رژیم اعلام کرده بود، باطل گشت و ادامه آن منتهی به جریان قیام مردمی و اسلامی15 خرداد و مراسم بزرگداشت آن و تعطیل سراسری در هفتم شهدای 15 خرداد 42 و مهاجرت مراجع و علمای شهرها به تهران و تعطیلی بازارها و خیابانها و تحریم انتخابات و مجلس فرمایشی دوره 21 شاه، فعالیتهای دوران محصور بودن امام خمینی، آزادی ایشان، جریانات قم و جشن مدرسه فیضیه و... شد.
محمد مهدی اسلامی
نویسنده و پژوهشگر
آغاز به میدان آمدن هیأتها
امام اعلامیههای مؤثری در مقدمهسازی برنامه محرم صادر فرمودند که مهمترین آن 5 روز قبل از شروع محرم یعنی در 28 اردیبهشت بود؛ شهید شیخ فضلالله محلاتی در خاطراتش نقل میکند که امام وی را مأمور کرد تا سران هیأتهای عزاداری تهران را در جلسهای فرا خوانده و برای اتخاذ تدابیر لازم جهت بهرهبرداری سیاسی از مجالس آنها برنامهریزی کنند. شهید حاج مهدی عراقی نیز در خاطراتش به طور تفصیلی از کوششهای خود برای حمایت «شیخالواعظین» تهران یعنی حجتالاسلام محمدتقی فلسفی سخن رانده و تصریح میکند که جلب نظر افرادی مانند مرحوم فلسفی از میان وعاظ و حاجعباس زریباف و حاجناظم از میان مداحان تهران از این جهت اهمیت داشت که بسیاری از وعاظ و مداحان پیرو و دنبالهرو آنها بودند.
صبح عاشورای 1342 سیل جمعیت در تهران با شعارهایی که توسط شهید حاج صادق امانی سروده شده بود از مبدأ راهپیمایی یعنی مسجد حاج ابوالفتح در میدان قیام حرکت کردند. پلیس از ابتدای صبح مسجد را در محاصره گرفته بود، اما سیل جمعیت آنان را به وحشت انداخت و نتوانستند مقاومتی کنند. پس از هماهنگیهای لازم جمعیت به طرف دانشگاه تهران به حرکت درآمد. شهید محمد صادق اسلامی میگوید: «از همه دستههای مذهبی دعوت کردیم که در این راهپیمایی شرکت کنند و امام هم تأیید کردند و مخصوصاً یکی از شعارهای ما را اصلاح کردند. این راهپیمایی اثر بسزایی در برخورد با رژیم داشت و شعارها عموماً ضد رژیم بود. شعاری که در این راهپیمایی داده میشد به وسیله مرحوم صادق امانی ساخته شده بود.
گفت عزیز فاطمه
نیست ز مرگ واهمه
تا به تنم روان بود
زیر ستم نمیروم
خمینی خمینی خدا نگهدارتو
بمیرد بمیرد دشمن خونخوار تو
جمعیت نزدیک کاخ (شاه) که رسید شعار باز هم عوض شد مردم با کوبیدن پا به زمین و با مشت گره کرده فریاد میزدند: تا مرگ دیکتاتورها نهضت ادامه دارد.
در ابتدا دستگاه عدهای از مأمورانش را فرستاده بود در مسجد حاج ابوالفتح خیابان ری اول مولوی که مانع از حرکت این دسته شود ولی هجوم جمعیت موجب شد که در مسجد را شکستند و در آنجا جمع شدند و رژیم نتوانست مانع این راهپیمایی شود و دلیل آن هم این بود که آن روز عاشورا بود و احساسات مردم قوی و تند بود.»
حتی هیأت طیب
محرم آن سال، محرم عجیبی بود، دستههای عزادار یاری امام خمینی را همچون یاری سیدالشهدا علیهالسلام در روز عاشورا میدانستند و ایران و قم را کربلا؛ اما یکی از زیباترین نقاط عطف عاشورای 1342، رویش حر انقلاب بود. آیتالله سید جعفر شبیری زنجانی در این باره میگوید « بعدها، شهید عراقی نقل کردند که روزی که در قم در محضر امام بودیم، ایشان فرمودند: «امسال هیأتها جهتدار باشند.» ما به امام عرض کردیم مهمترین هیأت متعلق به طیب است که طرفدار شاه است و اگر او مخالفت کند، کارها خراب میشود. امام فرمودند: «طیب مسلمان است و در مقابل دینش مقاومت نمیکند.» و به این شکل بود که ما به فکر افتادیم با طیب صحبت کنیم. ما رفتیم و به طیب گفتیم آقای خمینی فرمودهاند که طیب مسلمان است و در مقابل دینش نمیایستد. همین که این حرف را زدیم، او سرش را پایین انداخت، بعد یکی از نوچههایش را صدا زد و دویست تومان پول به او داد و گفت برو و یک عکس از آقا تهیه کن که جلوی دسته قرار بدهیم. او قبلاً عکس شاه را بزرگ میکرد و جلوی دسته قرار میداد، ولی حالا میخواست عکس امام را بگذارد و دسته راه بیندازد. آن روز آمدند و به من گفتند که دسته طیب آمده و عکس حاج آقا روحالله را جلوی دسته گذاشته است. ما تعجب کردیم که جریان از چه قرار است، چون تا آن روز تصور میکردیم که طیب، فدایی شاه است.»
دومین سال میدانداری هیأتها در نهضت
پیام امام برای ماه محرم در سال 1343 شمسی، رابطه با اسرائیل را ننگ بزرگ شمرده و خواستار وحدت مسلمین برای مقابله با اسرائیل بود.
پیام امام منجر به بزرگداشت حادثه سال قبل شد. یکی از محورها در راهپیمایی عاشورای سال 1343 خورشیدی، مقابله با ذلتپذیری در برابر دشمنان اسلام بود. شهید لاجوردی که در همه صحنههای مبارزه علیه شاه و استکبار، نقش مؤثری را در جمع یاران داشت، در این خصوص میگوید: «شهید همیشه زنده ما «مهدی» در تظاهرات عظیم سال 43 که به ابتکار جمعیتهای مؤتلفه اسلامی ترتیب یافت، سخنرانی پرهیجانی را ایراد کرد که در آن زمان و در چنان تظاهراتی، کمتر کسی را جرأت چنین کاری بود.»
فعالیت عاشورای 1343 محدود به تهران نبود. بهعنوان نمونه شهید آیتالله دکتر مفتح سفری بسیار مؤثر به آبادان داشت. مرحوم آیتالله طاهری خرم آبادی در خاطرات خود در این خصوص میگوید: «مرحوم شهید مفتح در آبادان... منبر خیلی جالبی داشت و در مسائل سیاسی بیپرده برای مردم صحبت میکرد. لذا منبر ایشان در ایام تاسوعا و عاشورا آن قدر پرحرارت میشد که گاهی به مسجد میآمدند و میخواستند از ادامه آن جلوگیری کنند.»
این راهپیمایی تحرکی مجدد پس از کشتار بینظیر شاه در 15 خرداد بود که موجی نو را آغاز کرد. محور مبارزات امام از این پس در مقابله با کاپیتولاسیون امریکایی شاه بود. مبارزاتی که به تبعید امام خمینی(ره) و فرزند بزرگوارشان حاج آقا مصطفی به ترکیه منجر شد و پس از آن موجی از افشاگری راه افتاد که بسیاری از مبارزان دستگیر، محاکمه و به زندانهای متفاوتی محکوم شدند.
امتداد شور حسینی
به رغم تبعید امام خمینی و تشدید اختناق، خط نهضت در هیأتها ادامه یافت. دو تن از فروزانترین روشناییبخشان فضای سیاسی ایران در سالهای اختناق پس از تبعید امام خمینی، حضرات آیات شهیدان سعیدی و غفاری بودند.
انتشار خبر شهادت فرزند امام در ماه محرم سال 1356، آتش خفته را شعلهور ساخت و منجر به میدانداری دوباره هیأتها شد، هیأت حرم حضرت عبدالعظیم، مراسم مسجد ارک و سرانجام قیام 29 محرم (19 دی) قم سلسله اقدامات بعدی را رقم زد.
مردمی که مبارزه را در عزاداری حسینی آموخته بودند، با استفاده از سنت دینی برپایی اربعین، قیام مردم قم را به تبریز، سپس یزد و کرمان و سراسر ایران گسترش دادند.
بدین ترتیب سال سرنوشتساز 1357 با اعلام عزا در عید نوروز برای چهلم شهدای تبریز آغاز شد و تا رسیدن ماه محرم روندی صعودی را طی کرد. محرم سال 1357 برای اغلب مردم امتداد راه امامحسین علیهالسلام در مبارزه امام خمینی تجلی یافته بود و شاه، یزید را برایشان تداعی میکرد. امامخمینی(ره) در سخنرانی اول ماه محرم در نوفللوشاتو، با اشاره به فلسفه قیام امامحسین(ع) و مسئولیت مردم ایران در این مقطع فرمودند: «همانطوری که سیدالشهدا، به تکلیف شرعی الهی میخواست عمل بکند، غلبه [هم] میکرد تکلیف شرعیاش را عمل کرده [بود]، مغلوب هم میشد تکلیف شرعیاش را عمل کرده [بود]؛ قضیه، تکلیف است.» پس از این سخنرانی روزشماری برای راهپیمایی عاشورا آغاز شد.
راهپیمایی تعیین سرنوشت
راهپیمایی روز عاشورا در مرکزیت مبارزات تصمیمگیری شد و مورد تأیید امام امت قرار گرفت. احمد بهاری فرد از همراهان شهید عراقی در پاریس در این خصوص میگوید: «امام به شهید عراقی فرموده بودند که برنامه راهپیمایی تاسوعا و عاشورا را درست کنید و دو مرتبه برگردید به پاریس. از پاریس به تهران آمد و راهپیمایی تاسوعا و عاشورا را راه انداخت. شهید عراقی از شب قبلش برنامهها را ردیف کرد. منزل شهید عراقی برای همان راهپیمایی جلسهای بود. آقای عسگراولادی و آقای توکلیبینا و خیلی از آقایان بودند. ما در هیأت ثامنالائمه بودیم و عکس امام را در آنجا چاپ کرده بودیم. صحبت شد که در روز راهپیمایی، هر گروه و دستهای عکس شهید خودش را میآورد. ما میخواهیم عکسی بیاوریم که در تمام راهپیمایی از آن استفاده شود و وحدت رویه باشد. آن روزها هر کسی عکس شهید خودش را میآورد. البته عکس آقایان علما و همین طورعکس دکتر شریعتی را هم میآوردند و این کار باعث میشد که وحدت کلمه نباشد. عکس را به شهید عراقی نشان دادم، انگار خدا دنیا را به او داد.»
تظاهرات روز تاسوعا بهصورت مقدمهای برای تظاهرات گسترده و باشکوه روز عاشورا درآمد. روز عاشورا با آنکه عدهای از محافظهکاران حاضر به اعلام راهپیمایی نگشتند، جمعیت عظیمتر از روز تاسوعا شد. در آن روز، مردم به همان سیاق روز قبل در دستههای عزاداری از محلات و خیابانهای مختلف تهران به طرف مسیر میدان امامحسین ــ میدان آزادی به راه افتادند و سیل خروشان جمعیت در طول این مسیر و شعارهای کوبنده آنان، پاسخی شد برای سردمداران رژیم که «باید بروند»؛ موضوعی که در قطعنامه پایانی مراسم، میلیونها نفر با تکبیر خود بر آن صحه گذاشتند. شعارهای روز عاشورا داغتر از روز قبل بود و اگر به قول قرهباغی، «روز تاسوعا فقط گروههایی در چند نقطه میخواستند شعار تند علیه اعلیحضرت بدهند» در روز عاشورا، همه مردم یکصدا شعار مرگ بر شاه را سر دادند.
آنتونی پارسونز، سفیر وقت انگلستان در ایران که اتاق محل کارش مشرف به مسیر تظاهرات بود، روایتی زنده و گویا از این واقعه ارائه میدهد: «راهپیمایی تاسوعا و عاشورا از نظر عظمت و انضباط و یکپارچگی نمونه و بیسابقه بود. سفارت انگلیس که در مرکز تهران واقع شده، مشرف بر خیابان فردوسی است که یکی از راههای اصلی عبور راهپیمایان از جنوب شهر به طرف میدان شهیاد (آزادی) بود. هر دو روز از ساعت 9 صبح تا وقت ناهار من در پشت پنجره اتاق خود صفوف راهپیمایانی را که از خیابان فردوسی میگذشتند، نظاره میکردم. در مدت سه تا چهار ساعت عرض این خیابان و پیادهروها مملو از جمعیتی بود که برای پیوستن به صفوف سایر راهپیمایان در حرکت بودند. سیل جمعیت تا آنجایی که چشم آدم کار میکرد، موج میزد. این خیابان فقط یکی از مسیرهای راهپیمایی بود و من ارقام یک تا یکونیممیلیون را اغراقآمیز نمیدانم. بیشتر تظاهرکنندگان از کسبه و بازاریان و افراد طبقه متوسط بودند و بسیاری از آنان زنان و مردان خوشلباس و مرتب بودند. منظره آن را من هرگز فراموش نمیکنم و هنگامی که به سیل جمعیت نظاره میکردم، پیش خود میاندیشیدم که دولت با رفع ممنوعیت این راهپیمایی چه کار عاقلانهای کرده است. در خیابانها حتی یک سرباز یا پلیس هم دیده نمیشد ولی نظم جمعیت فوقالعاده بینظیر بود.»
حضرت امامخمینی(ره) که با ارشادات خود و از طریق نمایندگان خویش در تهران ــ شورای انقلاب ــ این تظاهرات را رهبری میکرد، در یک سخنرانی که به فاصله چند روز بعد ایراد کرد، این حرکت را نشانه پختگی و نیز عقلاییبودن نهضت اسلامی دانست که امت مسلمان از طریق آن به دنیا اعلام کردند میتوانند کنترل خود را به دست بگیرند: «روز نهم و دهم، تاسوعا و عاشورا، مردم اعلام کردند ما این شاه را نمیخواهیم. اهالی مملکت میخواهد مستقل باشد، سرنوشت اهالی دست خودش باشد.»
غروب 20 آذر 1357، هنگامی که مراسم شام غریبان حسینی تدارک میشد؛ فجر طلوع خورشید در 22 بهمن ماه حتی برای نظریهپردازان «جزیره ثبات» نیز آشکار شده بود. آنچنان که جیمی کارتر نیز در مصاحبهای رسمی نسبت به تداوم حکومت شاه ابراز تردید کرد.