گفتوگو با محمد رحمانی نویسندهای که جایزه کتاب سال و جایزه مستندنگاری جلال را از آن خود کرد
1000 صفحه اعتراف
محمد رحمانی، برگزیده شانزدهمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد در بخش مستندنگاری و جایزه کتاب سال گفت: در این کتاب با استفاده از منابع متعدد مرتبط با سازمان مجاهدین خلق، به روایتهایی از سازمان پرداخته است و برخلاف پیشبینی بسیاری که میگفتند کتاب هزار صفحهای آن هم در مورد بخشی از تاریخچه یک سازمان مخاطب نخواهد داشت، الان چاپ چهارم کتاب هم انجام شده است.
محمد حسین طارمی
خبرنگار و نویسنده
چند نفر از شاگردان جوان مهندس مهدی بازرگان که عمدتاً از طیف دانشجو بودند، در دهه 30 شمسی در نهضت مقاومت ملی و سپس در نهضت آزادی تجربه سیاسی اندوخته بودند، در سال ۱۳۴۴ سازمان مجاهدین خلق را پایهگذاری کردند.
پدید آمدن فضای جدید در فرهنگ سیاسی نسلی که طی تحولات ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۳ بالیده بود، میتوانست پدید آمدن جریانهایی مانند مجاهدین را توجیه کند. بیشتر این افراد از اعضا یا سمپاتهای نهضت آزادی بودند که بتدریج از مشی سیاسی آنان روی گردان شده و چاره را در مبارزه مسلحانه
بر ضد شاه جستوجو کردند. آنچه در جریان قیام پانزدهم خرداد پیش آمده بود، در ایجاد نوعی مبارزه قهرآمیز کاملاً مؤثر بود و دقیقاً همین امر سبب شد تا گروههایی مانند مؤتلفه، حزب ملل و سازمان مجاهدین استراتژی جدیدی را در پیش گیرند. به عبارت دیگر، پیدایش این گروه به لحاظ سیاسی، معلول برخوردهای خشن حکومت شاه با مخالفان در جریان رویدادهای نهضت اسلامی است که در رویارویی با آن، پاسخها و روشهای سیاسی نهضت آزادی، در نگاه آنان، پاسخهای معقول و راهگشا به حساب نمیآمد.عامل مؤثر دیگر در رویکرد جدید این گروه، تأثیرپذیری از جنبشهای انقلابی- مارکسیستی معاصر بود. فعالیت گروهی آنان به طور رسمی از شهریور سال ۴۴ آغاز شد و مؤسسان در قدم نخست، بهدلیل ناکافی دانستن تفسیر رسمی از دین، با ایجاد گروههای بحث، به تدوین ایدئولوژی دینی و سیاسی خود پرداختند و کوشیدند تا متونی را تدوین کنند که بتواند به عنوان متن آموزشی در سازمان مورد استفاده قرار گیرد.همین جا بود که سنگهای نخستین بزرگترین سازمان تروریستی تاریخ ایران گذاشته شد.
بعد از گذشت سالهای طولانی و تغییرات اساسی که پس از دستگیری اعضای اصلی در سازمان شکل گرفت، تقی شهرام در سال ۱۳۵۴ بهدنبال تغییر ایدئولوژی سازمان بود که قبلتر از آن شهید بهشتی بر اساس برخی دیالکتیکها متوجه این تغییر شده بود.
ازآنجایی که در صورت علنی شدن تغییرات امکان از دست دادن تأمین مالی بازاریان را داشتند، به همین منظور در پی پنهان کردن آن بودند اما در زمان دستگیری وحید افراخته توسط رژیم پهلوی، فاش شد که سازمان قصد داشت برنامه ترور آیتالله بهشتی را رقم بزند؛ البته با دستگیریهایی که در سال ۵۴ از سوی رژیم شاه صورت گرفت، تمامی اعضا و شاکله سازمان از هم پاشید و این اقدام ناکام ماند.
کتاب «من اعتراف میکنم» که به تحلیل سازمان مجاهدین با تمرکز بر زندگی وحید افراخته میپردازد، اثری متفاوت درباره حیات سازمان مجاهدین در دوره پیش از پیروزی انقلاب اسلامی است. محمد رحمانی، در این کتاب با استفاده از اسناد و منابع متعدد مرتبط با سازمان مجاهدین خلق، به مرور اعترافات وحید افراخته، از اعضای مرکزی این سازمان پرداخته است.
اعترافات افراخته از نظر کمی و کیفی بیمانند است و میتوان ادعا کرد که بعد از ضربه شهریور ۱۳۵۰ ساواک، بزرگترین ضربه به نیروهای سازمان مجاهدین خلق، به واسطه اعترافات افراخته وارد شد. آنچه اعترافات افراخته را حائز اهمیت میکند، جایگاه مهم سازمانی و تسلط وی بر وقایع درونسازمانی بهعنوان یکی از اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق است.
آیین اختتامیه شانزدهمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد با حضور محمدمهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، یاسر احمدوند معاون فرهنگی وزیر ارشاد، علی رمضانی مدیرعامل خانه کتاب و ادبیات و جمعی از اصحاب قلم در تالار وحدت تهران در ۶ دی ماه سالجاری برگزار شد.
جایزه ادبی جلال آل احمد یک جایزه ادبی دولتی است که به منظور معرفی آثار برگزیده ادبیات داستانی در ایران پایهگذاری شده است. این جایزه به نام جلال آل احمد نویسنده مشهور ایرانی نامگذاری شده است و با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال ۱۳۸۷ نخستین دوره خود را در سالروز تولد آلاحمد آغاز کرد. کتاب «من اعتراف میکنم» تألیف محمد رحمانی برگزیده شانزدهمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد در بخش مستندنگاری شد وجایزه ۴۰۰میلیون تومانی را به خانه برد.
کتاب «من اعتراف میکنم؛ زندگی و زمانه وحید افراخته»، که در ۹۶۰ صفحه بهکوشش انتشارات «ایران» منتشر شده است. این کتاب به ناگفتههایی خواندنی از سازمان مجاهدین خلق پرداخته و در فاصله کوتاه به چاپهای بعدی رسید و با توجه به اینکه اعترافات گسترده «افراخته» فراتر از اطلاعات صرفاً امنیتی و شرح عملیات و تاکتیکهای چریکی است و شامل طیف گستردهای از تحلیلهای متنوع در حوزه جامعهشناختی گروههای معتقد به مبارزه مسلحانه میشود، میتوان گفت که این اعترافات برای پژوهشگران حوزه تاریخ، علوم سیاسی و سایر علوم مرتبط، خواندنی و راهگشاست.
آنچه در ادامه میآید مشـــروح گفتوگـــوی خبرنـــگار«ایران جمعـــه»با محمد رحمانی، نویسنده کتاب «من اعتراف میکنم» و برگزیده شانزدهمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد در بخش مستندنگاری، در خصوص کتاب و سبک مستند نگاری است.
«من اعتراف میکنم» کتابی که مخاطبان را خسته نمیکند
کتاب «من اعتراف میکنم» تا به الان چند مرحله به چاپ رسیده است، تعداد صفحات و نوع نگارش این کتاب به چه شکل است؟
کتاب تقریباً 1000 صفحهای نگارش شده است و حول محور زندگی وحید افراخته است و بیش از سه سال نگارش این کتاب طول کشیده است. این کتاب مجموعهای از اسناد، گفتوگوها، تحلیلها و روایاتی در رابطه با سازمان مجاهدین خلق است و نقش محوری در کتاب دارد.
ما در این کتاب به وحید افراخته نزدیک میشویم و همچنین به زاویه نگاه او و شخصیتهایی که او با آنها همراه بوده است میپردازیم. وحید افراخته عضویت مرکزی سازمان را بر عهده داشت و اطلاعات زیادی در دست داشته است.
در این میان کتاب به خرده روایتها و روایتهای مختلف از تعاملهای امنیتی، چریکی، ترور، تعاملات انسانی همچون عشق و علاقه و تحولاتی را که در آن دهه رخ میدهد حتی وقایع اجتماعی و سیاسی نیز پرداخته و مورد توجه خود قرار داده است.
سعی کردیم در این کتاب اسناد و گفتوگوها بهصورت خسته کننده پشت سر هم نباشد و یک روایت روان برای مخاطب داشته باشد. به علت اینکه سالها در مطبوعات قلم زدهام، نوع نگارش و گزارشنویسی ما پر از میان تیترهای متفاوت و متنوع بوده تا خواننده را با جریان کتاب همراه کرده و بتواند با جذابیت مطلب را بخواند.
بر خلاف آنچه فکر میکردیم که شاید یک کتاب 1000 صفحهای با استقبال مواجه نشود، اما این کتاب تا به الان در چهار نوبت به چاپ رسیده است و تمام خریداران افراد حقیقی بودند که خودشان کتاب را تهیه کردهاند و این کتاب تا به امروز فروش سازمانی به نهادهای مختلف نداشته است. این نوع خرید و استقبال به نظر من یک موفقیت بزرگ در این ژانر و سبک کتاب محسوب میشود.
از حساسیتهای نگارش پیرامون این موضوع بگویید.
ستون فقرات اسنادی کتاب، بر پایه اسناد ساواک است و در واقع بخش عمدهای از اسناد ساواک در این کتاب مورد توجه قرار گرفته است. اما همانطور که عرض کردم اسناد کتاب محصور به اسناد حکومتی و دولتی نشده است. در واقع اسناد مختلف دیگری همچون اسناد تولیدی توسط سازمان مجاهدین خلق در قالب سند، بیانیه و سایر موارد و یا اسناد مربوط به دادگاههای نظامی و یا حتی اسنادی که بعد از انقلاب تولید شده و دررابطه با آن مقطع مورد توجه قرار گرفته است.
تاریخ باید به ما آموزش بدهد.
در واقع در حال حاضر که به سادگی از این اسناد نام میبریم، براحتی دست یافتنی نبود و گاهی برای پیدا کردن یک برگ سند هفتهها و ماهها جستوجو میکردیم تا بتوانیم یک سند مناسب استفاده کنیم.
در این کتاب اسناد تکراری را حذف کردیم، بازجوییهای متعدد را دستهبندی کردیم و مثلاً اگر محسن خاموشی اعترافی داشت که وحید هم همان اعتراف را کرده بود، سعی میکردیم کسی را انتخاب کنیم که اطلاعات بیشتری را منتقل میکرد. اسنادی که گاهی برای سفارتخانهها بود و در ادامه از تاریخ شفاهی هم بهره بردیم؛ تاریخ شفاهیای که برای اولین مرتبه خودمان گفتوگو را تولید کردیم.
در روایت کتاب «من اعتراف میکنم» به چه اسناد و مدارکی استناد کردید؟ شما فکر میکنید چه قشر از مخاطبین حوزه کتاب و کتابخوانی به مطالعه این کتاب علاقهمند هستند. آیا اقشار عادی را هم جذب میکند؟
ما در بحث مصاحبههای موجود در کتاب محدودیتی ایجاد نکردیم. در کشور ما دو نوع نگاه به روایات تاریخی وجود دارد؛ یک عده وقتی میخواهند روایت تاریخی داشته باشند، به این گزاره میرسند که قرار است با این روایت به چه نتیجهای برسیم؟ طبیعتاً این افراد نتیجهگرا هستند.
بالعکس افرادی مثل من معتقد هستیم در روایت تاریخی اساساً نباید بهدنبال نتیجه باشیم و نتیجه را باید خود تاریخ به ما آموزش بدهد. در کتاب «من اعتراف میکنم» برای ما مهم نبود که شخص وحید افراخته تطهیر یا تخریب شود یا فلان شخصیت مطرح بهعنوان شهید یا مسئول در جایگاه فعلی افول میکند.
ما با اطلاع و کمک ریاست وقت مرکز اسناد انقلاب اسلامی حتی به سازمان مجاهدین خلق در رابطه با پرونده کتاب ایمیل ارسال کردیم. البته سازمان جوابی نداد ولی ما حتی بهدنبال نکات کار آنها نیز بودیم. با این تفاسیر ما حتی در این سطح هم برای خودمان محدودیتی قائل نشدیم.
آیا مصاحبههای این کتاب اختصاصی است یا مثل سایر اسناد بهصورت جمعآوری در این کتاب آمده است؟
طبیعتاً در این کتاب چند شخصیت مهم یاد شده است. یکی از این شخصیتها «سعید شاهسوندی» است؛ زیرا بعد از شهید واقفی و صمدیه لباف این شخص بهعنوان خائن شماره سه از نگاه تیم تقی شهرام شناخته شده بود و قرار بر ترور این شخصیت داشتند.
نظر سازمان مجاهدین درباره این کتاب
سعید شاهسوندی با شخصیتها رابطه دوستانه و صمیمی داشت. همچنین در زندان همراه صمدیه لباف بود و بیانیههای مشترکی خطاب به ساواک امضا کرده بود. بنابراین ساعات متوالی و متعددی با ایشان مصاحبه کردیم اما این مصاحبهها بهصورت خام و تکراری در این اثر استفاده نشده است.
ما در بحث اسناد به یک خط خوش برخوردیم که با خط وحید افراخته متفاوت بود و متوجه شدیم مصاحبه تلویزیونی که قرار بود توسط وحید افراخته صورت گیرد، با این خط تنظیم شده است. با تطبیق با سایر پروندهها و مشورتی که داشتیم، متوجه شدیم این خط متعلق به «احمدرضا کریمی» است که او هم زندانی سیاسی بود. این شخصیت هم چون در میانه راه بریده بود و از همراهان افراخته بود، گفتوگویی مفصل داشتیم. شما فرض کنید با برخی از افرادی که در دوران دانشجویی با افراخته همکلاس و دوست بودند هم گفتوگو داشتیم. به همین خاطر، زمانی که کتاب منتشر شد، در داخل و خارج از کشور نمیتوانستند نقدی بر مستند نبودن اثر وارد کنند.
تا جایی که یکی از شخصیتهای مهم تاریخنگار سازمان مجاهدین خلق که امروزه اپوزیسیون جمهوری اسلامی شده است، در مصاحبهای تلویزیونی گفت: (من بعد از پنجاه سال تازه متوجه شدهام که فلان اتفاق در سازمان رقم خورده است). این شخص ایرج مصداقی است که بیان کرده بود: (این اطلاعات در کتابی که به تازگی رژیم منتشر کرده بود، ذکر شده است).
غیر از مواردی که ذکر کردم، در این کتاب برای مخاطبان عمومی، پینوشتهای متعددی نگارش شده است. این پینوشتها برای این بود که وقتی نام شخصیتی در کتاب نگارش شده است، نخواهد در فضای اینترنت بهدنبال روایت این شخصیت بگردد. این مدخلها بهصورت یک پینوشت شخصیتنگاری شده است.
من این کتاب را در اینستاگرام خود به فروش رساندم. انتشارات «ایران» با توجه به عملکرد خوب و انتشار کتابهای تراز اما همچنان به علت تازگی این انتشارات، نتوانسته توزیع گستردهای در سطح شهر داشته باشد. در زمان فروش کتاب یک قانون وضع کردم و گفتم هر کس کتاب را خریداری کند و ناراضی باشد، میتواند با نوشتن یک صفحه انتقاد به کتاب، آن را نزد ما مرجوع کند. اما در اتفاقی نادر همه اقشاری که این کتاب را خریداری کرده بودند، اعلام رضایت کردند.
نظر شما بهعنوان نویسندهای که جایزه جلال آل احمد را کسب کرده است، نسبت به این جایزه چیست؟
حوزه مستندنگاری یکی از سختترین حوزههای نگارش کتاب است. خیلی از افراد مثلاً در حوزه دفاع مقدس مقادیر زیادی اثر تولید کردهاند که علت این حجم صرفاً خاطره بودن کتابها و دسترسی راحت به منابع در این سبک نگارش است. اما شاید در مدت کوتاهی این کار صورت بگیرد. ولی شما وقتی وارد حوزهای میشوید که نیاز به اسناد طبقهبندی شده دارید، باید برای بهدست آوردن پروندهها بجنگید.
گاهی برخی از دوستان که در رابطه با چگونگی دستیابی به این اسناد از بنده سؤال میکنند، از سختی دستیابی به این اسناد میگویم. پدر من یک کارگر ساده بود. من برای پیدا کردن یک برگ سند فراوان در رفت و آمد بودم و پیگیری متعدد داشتم تا این اسناد را جمعآوری کنم. البته دوستانی همچون آقای روزی طلب و مرحوم حسینیان و برخی مراکز اسناد هم بودند که به بنده کمک کردند. اما این پروندهها هم با محدودیتی روبهرو بودند. خیلی از این پروندهها تا به الان سازماندهی نشدند و من مجبور بودم ساعتها وقت بگذارم تا بتوانم مثلاً اسم سرگرد بختیاری که وحید افراخته را دستگیر کرده بود، پیدا کنم و روند روایی داستان را از نگاه او ببینم.
آدمهایی که در این حوزه ورود میکنند، اگر عشق جنونآمیز نداشته باشند، قطعاً در طول مسیر مأیوس و پشیمان میشوند. این پشیمانی به یک علت است که باید چند سال زمان برای یک کتاب صرف کنید و بعد از دو مرتبه نهایتاً چاپ تا 10 درصد از مبلغ پشت جلد را دریافت کنید. این روش اصلاً از لحاظ مالی معقول نیست. در حوزه مدیریتی هم به ندرت مدیری پیدا میشود که چندین سال یک کتاب را حمایت کند.
شانسی که من در جایزه جلال آوردم این بود که داوران افرادی اهل قلم بودند. شاید اگر از افراد سیاسی در بین داوران حضور داشت، این کتاب امروز جایزه جلال نمیگرفت. مثلاً دبیر جشنواره خودش پیشقراول در عرصه مستندنگاری است.
رشحاتی که از سازمان در حال حاضر باقی ماندهاند را از لحاظ توان در چه سطحی ارزیابی میکنید؟
برخی دچار یک خطای روانپریشانه هستند. زمانی که ما درباره یک موضوع تاریخی صحبت میکنیم، باید این مسائل را تفکیک کنیم. سازمان مجاهدین از زمان تأسیس تا سال ۱۳۵۴ یک رویکرد و از سال 1354 تا انقلاب اسلامی نیز یک رویکرد دیگر دارد و از انقلاب تا سال ۱۳۶۷ نیز رویکردی متفاوت اتخاذ کرده است. این بدان معناست که ردپای تفکرات گذشته را در این سازمان نمیبینیم اما سازمانی که به کشتن یک امریکایی افتخار میکرد، امروز در آغوش امریکاییها آرام گرفته است.
وقایع سیاسی و تاریخی یک مجموعهای از کنشگران مختلف است که مؤثر هستند. بنابراین زمانی که میخواهیم راجع به سازمان صحبت کنیم، نمیتوانیم سال ۱۳۵۴ را قیاس بگیریم و در رابطه با امروز سازمان صحبت کنیم. این سازمان به شدت در برخی مواقع میتواند تأثیرگذار باشد و یک واقعهای را در حوزه جاسوسی و امنیتی رقم بزند و با یکدیگر ارتباط تشکیلاتی مستحکمی دارند. سازمان دیگر با اسم مستقیم خودش کاری نمیکند و دلیلش هم منفور بودن شدید سازمان پس از فرقهگرایی است. سازمان از زمان ورود به عراق از رویکرد اجتماعی و سیاسی فاصله گرفت و تبدیل به یک فرقه شد.
اساساً سازمان دیگر برای کنشهای عمیق اجتماعی حساب باز نمیکند و به سمت یک سازمان مزدور حرکت کرده است. ایدهآل سازمان این است که جمهوری اسلامی توسط قدرت خارجی ساقط شود و در دوره هرج و مرج بعد از براندازی نقشآفرینی کند و خودش را احیا و سهمخواهی کند.
سطح زندگی یک تاریخنگار از معلمان هم پایینتر است
متأسفانه تاریخ و تاریخنگاری روز به روز ضعیف میشود. تاریخ پژوهشهای ایران دو دستهاند؛ یا کارمند نهادهای تاریخنگاری هستند یا کار آزاد میکنند و با توجه به تیراژ و قیمت کاغذ هم هیچ توجیه اقتصادی برای فعالیت آزاد ندارند.
ما دارای سیستمی نیستیم که ایدهآلی برای نوجوانی که در مدرسه نشسته یا دانشجوی تاریخ است، ایجاد کند زیرا سطح زندگی برخی از تاریخنگاران از سطح زندگی معلمان هم پایینتر است.
جایزه جلال آل احمد حتی از هر جایزهای که در حوزههای مختلف میبینید هم پایینتر است. این عدد مثلاً چهار صد میلیون تومان عدد بزرگی است ولی شما نسبت به جایزه فجر یا یک جایزه در سایر کشورها مقایسه کنید، میبینید عدد چشمگیری نیست.
امیدوارم ساختاری شکل بگیرد که یک دانشآموز و دانشجو بگوید آرزو دارم تبدیل به یک نویسنده بزرگ شوم. اما این آرزو را امروز در دل جوانان نمیبینم و امیدوارم روزی محقق شود.