نگاهی به اثر نمایشی بند 6
هوشیار باشید، اینجا خبری از صندلی برای نشستن نیست
ونوس بهنود
روزنامه نگار
در راهروهای یک زندان، ترسی بر دل یک تماشاگر نشسته است. گفتهاند چشمهایت را ببند تا واقعیتی را برایت بازی کنیم.
نمایش بند 6 یکی از نمونههای نمایشهای کاربردی است که این روزها به عنوان سبک جدیدی از نمایش برای طرح واقعیتها، حل مشکلات جوامع و تربیت شهروندان مورد استفاده قرار میگیرد. اما این نمایش در زندان دیروز و موزه امروز یعنی موزه عبرت ایران به اجرا در میآید. موزهای که وقتی از در فلزی ورودی آن عبور کردی و در مرکز یک سالن مدور پر از سلول ایستادی، نالههای پنهان در تک به تک آجرهای آن را میتوانی شنود کنی.
بند 6 چنانکه نویسنده و کارگردان آن، میلاد جباری مولانا در گفتوگو با هفتهنامه «ایران جمعه» مطرح میکند، واگویی همان رازهای پنهان این زندان است. همان رازهایی که قرار است تماشاگر خود به کشف آن اقدام کند و نمایش صرفاً مسیری برای رسیدن به حقیقت فراهم سازد. این نمایش، یک اجرای عادی نیست. قرار است در بخشهایی، مخاطب چشمان خود را ببندد و در بخشهایی در راهروها و کریدورهای زندان قدم بزند. قرار است داستان را شکل دهد و خود پایان آن را رقم بزند. کارگردان نمایش بند 6 در مورد شکل اجرا و مشارکت تماشاگر میگوید: این ساختار در تئاتر یک روش جدید و تقریباً نویی است با عنوان تئاتر کاربردی. تئاتر کاربردی شاخههای مختلفی دارد که یکی از آنها تئاتر میراث و موزه است. تئاتر میراث به سبب اجرا شدن در ساختار یک بنای تاریخی تلاش میکند با استفاده از مفاهیم موزهای و با بهرهگیری از فضای یک مکان تاریخی و مشارکت مخاطب در اجرای اثر به شیوهای نوین، محتوا را ارائه داده و مخاطب را دخیل کند. به شکلی که وقتی مخاطب وارد موزه میشود در این ساختار خود را به عنوان یک زندانی میبیند.
جباری مولانا افزود: تماشاگر یک ساعت و 17 دقیقه با زندگی در کریدورها و راهروها قدم میزند و تلاش میکند به واسطه مفاهیمی که ما در اختیار وی گذاشتیم و راهبرد دراماتیک پیشنهاد شده، مسیر را کشف و خود را در دل داستان پیدا کند و به واسطه پیدا کردن خود، ما داستان را هم شکل میدهیم. مخاطب، خود داستان را شروع میکند. بازیگران در خدمت تفکر مخاطب هستند و تلاش میکنند آنچه را مخاطب به آن فکر میکند را در یک جریان دراماتیک خلق کنند. مخاطب در شروع، میانه و پایان داستان تأثیرگذار است. مفاهیمی که ما در دل داستان گنجاندیم کمک میکند که مخاطب بتواند تصمیم بگیرد و مخاطبی که مشتاق باشد میتواند با استفاده از این مفاهیم، خودش داستان را شکل دهد؛ در همان مسیری که به آن فکر میکند.
مطابق اظهارات این نویسنده، این ساختار در دنیای جدید و در برخی کشورها مرسوم است که برای استفاده از معضلات شهرنشینی و شهروندی و حتی درمان یکسری از بیماریها و قانونگذاری در شهرها از آن استفاده میکنند. در ایران، نزدیک 15 سال است از این ساختار استفاده کردهایم. باتوجه به اینکه منبع تألیفی در این حوزه نداریم و منابع ما بیشتر ترجمهای است تلاش کردیم این ساختار را بومی کرده و تجربی کنیم و بتوانیم از قبل آن آثار دیگری را خلق کنیم. بنده جزو اولین افرادی بودم که از این ساختار استفاده کردم و تلاش کردم تجربیاتم را در قالب کتابی جمعآوری کنم که امیدوارم بزودی چاپ شود.
بعد از جهنم سرد شما به
بند 6 زندان دعوتید
مجسمهای از یک شکنجه، چهرههایی درهم شکسته، میلههای سرد مملو از خون، کسانی که برای آزادی در بند شدهاند و مهمتر از همه، سلاخی اندیشه که چون سیلی بر صورت آدمی نواخته میشود؛ اینها بخشی از اجرایی است که در موزه عبرت تماشاگر را به خود فرا میخواند اما چرا یک مخاطب دههها بعد از چنین حوادثی به این فضا فراخوانده شود؟
کارگردان نمایش بند 6 میگوید: تئاتر کاربردی در موزه قصر، سعدآباد و کافههای مختلف، ارگ تاریخی رادیو و ساختمان صدا و سیما و اماکن دیگر هم کار شده است. اما موزه عبرت داستان خود را دارد و مثل هر موزه و ابنیه دیگر این داستان ویژه خودش است.
جباری مولانا تصریح کرد: داستان بند 6 فرزند خلف جهنم سرد است و در واقع ادامه آن محسوب میشود و به همین دلیل لازم بود در موزه عبرت این نمایش را اجرا کنیم. بند 6 تلاش میکند داستانی از داستانهای موزه عبرت یا شکنجههای کمیته مشترک ضدخرابکاری را به نمایش بگذارد. باتوجه به تمایز محیط و حتی تفاوت در و دیوارها تلاش کردیم در این نمایش به یک سری از احساسات گم شده در دل این زندان بپردازیم. ما در این مجال به مخاطبان در ساعاتی که خود را به عنوان زندانی میبینند با همراهی بازیگران و سایر افکتها کمک میکنیم واقعیتهای زندان بهتر دیده و احساس شود.
وی تصریح کرد: باتوجه به اینکه موزه عبرت مثل خیلی از بناهای تاریخی دیگر داستان خود را دارد، تلاش کردم به داستان موزه عبرت از منظر یک نسل امروزی نگاه کنم. فردی که در یک قرن بعد زندگی میکند و اتفاقات را مرور میکند. تلاش کردم آنچه در دل دیوارهای زندان است مورد توجه قرار گیرد. شاید یک موضوع مشخص و روانی داریم مثل اینکه بگوییم اینجا زندان و محل شکنجهای بوده برای کسانی که برای آرمانهای خود ایستادهاند. اما بنده داستانها را ریزتر بررسی کردم.
جباری مولانا بیان داشت: خرده داستانهایی مانند داستان زن و شوهری که با زبان رمز خبر زنده بودن خود را به همدیگر میگویند و یا شخصیت زنی که تلاش میکند در فضایی که زندانبانها به موضوعات اخلاقی پایبند نیستند، عفاف خود را حفظ کند. به مشکلات زیست در این زندان پرداختم و اینکه اگر زندانی وارد زندان میشد چطور باید زندگی میکرد و غذا خوردن او به چه شکلی میشد و در پلان پایانی به این پرداختیم که در فضای سورئالی زندانیان به بازخواست زندانبانها و شکنجهگرها میپردازند. کارگردان بند 6 معتقد است نکته مهمی که به آن پرداخته شده، مسأله زندانیانی است که از شکنجهگاههای مختلف در ادوار مختلف تاریخ به تصویر کشیده شدند. مثلاً زندانی از ابوغریب یا زندانی داعش و زندانی رژیم صهیونیسیتی آورده شده و با زبانهای خود؛ ترکی، انگلیسی و عربی شرح حال خود را مطرح میکنند و میگویند که شکنجهگاه، شکنجهگاه است و شکنجهگرهای اینجا با شکنجهگرهای ابوغریب فرقی ندارند و با آزادی بیان و اندیشه مبارزه میکنند.
جباری مولانا با اذعان به اینکه کسانی که در این زندان بودند از متفکران و اندیشمندان و افراد مؤثر بودند، درخصوص نحوه استفاده از اسناد تاریخی برای تولید این اثر نمایشی گفت: ما اسناد صوتی و تصویری زیادی داریم اما برخی زندانیان موزه عبرت هنوز زنده هستند و این خود بهترین سند محسوب میشود.
نمایش برای کودکان زیر 15 سال ممنوع است
شکنجه همه جا شکنجه است. وقتی از مخاطب خواسته میشود دو نفری که خود را پنهان کردهاند را بیابد و وقتی خواسته میشود رذالت یک شکنجهگر را به تماشا بنشیند، برق ترس در قلبش میدود، خونش منجمد میشود و دستهایش سست میشود. به تماشاگر گفتهاند با لباس گرم در نمایش حضور یابد و به او گفتهاند اگر بیماری قلبی دارد به کل مشارکت نکند. در مقابل حال و هوای وحشتزای این اثر، کارگردان بند 6 معتقد است اثر وی ترسناک نیست و داستانی که در دل این فضای مخوف تاریخی است اساساً داستان غمانگیز با فضای وحشتافزایی است و تلاش شده این فضای وحشتافزا برای مخاطب تلطیف شود.
وی گفت: این تلطیف نه به معنی کم کردن بار خشونت شکنجهگران بلکه ارائه توضیحاتی در ابتدای نمایش جهت همراه کردن مخاطب است تا مانع انتقال پیام نشود. اساساً فضای این موزه ترسناک است اما تلاش کردیم داستان سوار بر ترس نباشد و در برخی جاها از ترسی که به مخاطب انتقال پیدا میکند با تلطیف بازیها و قانع کردن مخاطب ممانعت کنیم. در واقع به مخاطب توضیح میدهیم که قرار است از پیش در چنین فضایی قرار گیرد و در ابتدای راه توضیحاتی دادیم که بیماران قلبی و عصبی، زنان باردار و کودکان زیر 15 سال حضور نیابند.
جباری مولانا تصریح کرد: تلاش شده که مخاطب با داستان همراه شود و داستان را پیش ببرد و تلاش کردیم کاری کنیم که بیشتر از ترس به محتوا فکر کند و بداند ترس، اتفاقی در دل این بنای تاریخی است نه در دل داستان. اتفاقاً داستانی که روایت میکنیم عاشقانه است؛ در جاهایی مخاطب را میخندانیم یا با موسیقی به آرامش میرسانیم و صرفاً صحنههای خشن و شکنجه نمیبیند. تلاش کردیم با یک سری از عادتهای نمایشی مانند یک سری بازیها و یادگیری رموز به حدی مخاطب را درگیر کنیم که احساس ترس نداشته باشد.
15 سال صرف زمان برای
متقاعد کردن مدیران
در عین حال که تئاتر کاربردی برای تماشاگر جذابیت دارد اما سختیهایی نیز به همراه دارد. جباری مولانا مهمترین آنرا تعریف و جانمایی این نوع از تئاتر در اندیشه عموم میداند.
وی در این خصوص تصریح کرد: تئاتر کاربردی برخلاف نمایش صحنهای و خیابانی است. این ساختار جدید است و معرفی آن به مدیران 15 سال زمان برده است و اصل فهم علمی تئاتر کاربردی اولین سختی است که این ساختار دارد. سختی بعدی مربوط به تولید است. در تئاتر صحنهای همه چیز مشخص و چهارچوب دارد. اما در تئاتر کاربردی، شاید مجبور باشیم در یک سالن 2 در20 میزانسن بگیریم. باید برای آن دایره لغات مشخص شود و یک بار تحقیقاتی و تمرین تحقیقاتی نیاز دارد تا بازیگر به جای بازی کردن، نقش را زندگی کند.
به گفته فعال هنرهای نمایشی موضوع بعدی در تولید اثر بند 6 این بود که کار کردن در موزه سختی خود را دارد. به عنوان مثال توجه به قوانین موزه و آسیب نزدن به بخشهای مختلف آن، نورپردازی که به موزه آسیب نزند و در مجموع مغایر چهارچوبها نباشد، بخشی از سختی کار بود. اما باید اذعان داشت سختترین بخش، نپذیرفتن از سوی مدیران است. مخاطب امروز مطلبی را به عنوان فرآورده ذهن کارگردان نمیپذیرد و به دنبال این است که خود به تولید محتوا برسد یا در آن اثرگذار باشد.
وی با اذعان به اینکه به عنوان مثال استفاده از هوش مصنوعی به سمت و سوی دخالت در تولید محتوا رفته است و تئاتر هم باید به سمت و سوی تعامل گام بردارد، اضافه کرد: دنیا، دنیای میانرشتهها است و تئاتر کاربردی یکی از میان رشتههای مورد نیاز است. دردناکترین بخش این تئاتر این است که سهمی در جشنواره فجر ندارد و ما را در بخش اجرای خیابانی میگنجانند که هیچگونه استانداردی برای این نوع از تولید ندارد. در واقع نبود بخش دیگرگونهها در جشنواره موجب شده در بخش خیابانی قرار بگیریم که استاندارد تولید و اجرای متفاوتی دارد. این درحالی است که آینده تئاتر دنیا، تئاتر کاربردی است و باوجود این متوجه کردن مدیران و حتی هنرمندان جزو سختترین اتفاقات است.
کارگردان تئاتر تصریح کرد: یکی از اتفاقاتی که به اعتقاد بنده میشود در رابطه با مشکلات و نیازمندیهای هنرهای نمایشی مطرح کرد این است که اگر خطدهی و مسیردهی درست شکل بگیرد با اهمیتتر از حمایت مالی است. مخاطب امروز هنر نمایشی هوشمند و فهیم است و میتواند کار خوب و ضعیف را تشخیص دهد. اما در اصل در هنرهای نمایشی آنچه به عنوان ضعف میتواند مطرح شود این است که عزیزانی که در صدر مدیریت هنرهای نمایشی هستند، آنرا در جشنواره خلاصه میکنند. این درحالی است که در طول سال، آثار متعددی تولید میشود که در جشنواره شرکت نمیکنند و یا تئاتر کاربردی که در جشنواره بخشی ندارد. از سویی وقتی تئاتر کاربردی در گروه تئاتر خیابانی دستهبندی میشود، داور هم سردرگم میشود که آنرا در کدام دسته قرار داده و داوری کند؛ میبینیم که بیش از اینکه بخواهد برای اتفاقی هزینه شود، ما نیازمند برای تعریفبخشی ویژه تئاتر کاربردی در جشنواره فجر هستیم که در واقع برای نسل نوین طراحی شود.
وی همچنین اذعان داشت: در حوزه تئاتر کاربردی ما اثر تألیفی نداریم و حمایت از آثار تألیفی دیده نمیشود. خود بنده سه اثر آماده چاپ دارم که فعلاً حمایت کافی نشده است و انتظار ما حمایت از نویسندگانی است که تجربیات خود را مکتوب کردهاند. از سویی ما رشته تئاتر کاربردی به صورت مجزا نداریم درحالی که رشتههای متنوعی برای تئاتر تعریف شده است. ما سلسله نمایشهای رهایی را با هدف بازگویی مشکلات و اتفاقاتی که برای یک فرد رخ میدهد، تعریف کردیم که با بازسازی آن مسائل، فرد میتواند از وکیل و پزشک و افراد دیگر برای حل آن کمک بگیرد. در واقع با همین ساختار برای مشکلات پیشروی جامعه امروز میتوانیم راهکار بدهیم.
جباری مولانا معتقد است، تئاتر صحنه درحال تبدیل شدن به کالای لوکس فرهنگی و هنری است. آینده دنیا تئاتر کاربردی است و اگر از دنیا عقب بمانیم بعداً باید از سر افسوس دست روی دست بکوبیم. دغدغه خود بنده آموزش نسل جوان بویژه در این سبک از نمایش است تا بتوانیم با کمک آن به حل مشکلات جامعه کمک کنیم. در دیدار رئیسجمهور از ساختمان رادیو نمایشی کاربردی را اجرا کردیم و مشکلاتی را برای ایشان مطرح کردیم. در بازدید رئیس قوه قضائیه و رئیس صدا و سیما نیز چنین اقدامی داشتیم تا بتوانیم در بازدید مسئولان با ساختار متفاوتی، نیازمندیها و مشکلات را مطرح کنیم. در نظر داریم در آینده نزدیک نیز کلینیک تئاتردرمانی و اولین دانشکده آموزش تئاتر کاربردی را راهاندازی کنیم. امیدوارم روزی به تئاتر پویا با اقتصادی مطلوب دست یابیم.
حواستان باشد شاید بغلدستیتان چیزی را پنهان کرده است. شاید شکنجهگری او را تهدید به فریب شما کرده است و شاید درد نگفتهای دارد که باید از عمق چشمانش بخوانید. اینجا بند6 است.