گزارشی از راهکارهایی برای مدیریت استفاده از وسایل الکترونیک برای کودک و نوجوان
کودکان، نوجوانان و استفاده از تکنولوژی
این روزها موبایل و لپتاپ و تبلت، جزو جدانشدنی زندگی بچههاست. اکثر مدارس و مربیها، برای ارتباط با درس دانشآموزان تبلت و موبایل را در برنامه درسی خود قرار دادهاند. بعضی از خانوادهها هم برای ارتباط با بچههایشان که کلاسهای مختلفی در طول روز دارند، گوشی همراه به دستشان میدهند. اما این نکته که بچههای دهه نودی با نسل ما در زمینههای زیادی فرق دارند موضوع بسیار مهمی است. آنها انگار از همان اول با تلفن هوشمند به دنیا آمدند. دنیای بچههای امروزی، زمین تا آسمان با دنیای ما بچههای دیروز، متفاوت است و این تفاوت نه بد و نه خوب است. اما هم ما بچههای دیروز و هم بچههای امروز احتیاج داریم که حواسمان را جمع کنیم تا زندگیمان در تلفن همراه و اینترنت خلاصه نشود.
سمیه ملاتبار
نویسنده
نمیخواهم شعار بدهم یا از بدیهای اینترنت و رسانه بگویم یا در مورد کمهوش شدن بچههایی که سرشان در گوشی است، حرف بزنم. ولی چگونه باید حواسمان حسابی جمع باشد که کودکان در معرض محتوای نامناسب قرار نگیرد؟ شما چه راهکاری برای مسدودکردن بازی و صفحههای غیراخلاقی دارید؟ چگونه این فضا را برای بچهها امنتر میکنید؟ اینها سؤالاتی بود که از گروهی از والدین پرسیدم.
من یک همسر متخصص رسانه دارم که بر این فضا و امنیتش کاملاً مسلط است. ولی تا به حال هیچ لوازم الکترونیک شخصی برای فرزندانمان تهیه نکردهایم. بچهها فقط از گوشی یا سیستمهای خودمان بهصورت محدود و کنار ما استفاده میکنند. به نظر ما، زیادشدن لوازم الکترونیکی در یک منزل، آدمها را از هم دور میکند ولی اگر مثلاً کودک بداند که ما از همین یک لپتاپ و گوشی خانواده میتوانیم استفاده کنیم، طبیعی است که من یا پدرش کنارش حضور داریم و با هم آن انیمیشن را میبینیم یا وقتی تحقیقی را جستوجو میکند، ما هم کنارش حضور داریم. به نظر ما، این کنار هم بودن و استفاده خانوادگی از یک وسیله هوشمند، کنترل را هم بهتر میکند و داشتن یک وسیله الکترونیکی شخصی، متأسفانه این حس را به بچه میدهد که من یک حریمی دارم که کسی نباید وارد این حریم بشود و دوست دارم تنهاتر باشم که انتخاب ما این نیست.
ما در همان زمان 20 دقیقهای که بازی گوشی را در اختیار فرزندم میگذاریم، گوشی را در حالت پرواز قرار میدهیم. با دقت و حوصله به صحبتهای فرزندمان گوش میدهیم و در مورد آنچه برای خانواده ما مناسب است با هم به توافق رسیدهایم. تمام سعی ما هم این است که با سرگرمیهای خانگی و جذاب مشغولشان نگه داریم و حواسشان را از گوشی پرت کنیم. تا همبازی و همراه اصلی کودک در خانه، خودمان باشیم، نه گوشی یا تبلت. فقط مشکل ما در این هفت سالی که دو فرزند داریم، پدربزرگ و مادربزرگها هستند که علاقه خودشان را با دادن گوشی نشان میدهند.
بچههای ما از قوانین خانه مطلع هستند و میدانند که قانون چقدر برای ما مهم است و تحت هیچ شرایطی تغییر نمیکند و اگر اتفاقی پیش بیاید خودشان میآیند و به ما میگویند. البته با خانوادههایی رفت و آمد میکنیم که فضای فکری مشابهی داریم و تقریباً در میهمانیها گوشی دست بچهها نیست و البته که بعضی اتفاقها ناگریز و ناگزیر هستند.
یک بار دختر 5 سالهام در مهدکودک و دست دوستانش لوازمی با طرح انیمیشن السا و آنا را دید. انیمیشنی که من اصلاً مناسب نمیدیدم، اصرار دخترم در داشتن کیف السا را که دیدم، توانستم با خریدن یک دفتر نقاشی السا و آنا که برگههای کمی هم داشت، موضوع را ختم کنم. به نظرم بچهها اصلاً نباید بدانند که نسبت به چیزی گارد داریم.
پدر سه فرزند هستم، حدوداً چهار سال پیش وقتی کوچک بودند، بازیهای فکری روی یک تبلت نصب کردم. یک دفترچه آموزش و تمرین خط هم خریدم. قانون گذاشتم که هر کسی یک صفحه خوشخطی تمرین کرد، 10 دقیقه بازی کند. واقعاً تأثیرگذار بود، هر روز چند صفحه تمرین خط میکردند تا بازی کنند. بازی هم فکری بود و کمک میکرد به افزایش توان ذهنی. بزرگتر که شدند گفتند دوستانمان گوشی دارند و ما میخواهیم. گفتم گوشی دو کار میکند، اول ارتباط، که مربوط به شخصی است که شاغل باشد و کارفرما بخواهد هر لحظه او را پیدا کند. تا شاغل نباشید نیازی به این حجم از ارتباطات ندارید و میتوانید با دوستانتان از طریق تلفن منزل مرتبط باشید.
دوم اینترنت است. آیا میتوانید تنها سوار اتوبوس شوید و تا تهران بروید؟
نمیتوانید. زیرا خطرات زیادی در کمین شماست. هنوز جامعه را نمیشناسید. حالا چطور میخواهید در اینترنت بروید که با تمام دنیا ارتباط داشته باشید؟ پژوهشهای درسی را هم کنار هم انجام میدادیم.
متوسطه دوم که رفتند، تابستان سر کار هم رفتند. هر سه دخترم کارگاه خیاطی میرفتند و دو تا از پسرها هم در نانوایی کار کردند. گفتند گوشی نیاز داریم. اجازه دادم با حقوق خودشان بخرند. ولی شرط کردم روی گوشی بازی نصب نکنند، زیرا به چشمشان و وقت و عمرشان آسیب میزند. در عوض روی رایانه خانگی، بازی نصب کردم تا با آن بازی کنند، نه با گوشی. به طور تصادفی و غیرمترقبه گوشیشان را چک میکردم، نه دزدکی. بلکه میگفتم: گوشیات را باز کن. زیرا رمز گذاشته بودند. گوشی را باز کن و بده به من. بخش برنامهها را چک میکردم و اگر بازی نصب کرده بودند پاک میکردم. وقتی پرسیدند: چرا کنترل میکنی؟ گفتم: چرا خودت نرفتی مدرسه ثبتنام کنی؟ چرا نمیروی گواهینامه بگیری؟ زیرا به تو نمیدهند. پس جامعه من را مسئول شما میداند. یعنی تا هجده سال هر خلافی بکنید، مرا زندان میاندازند نه شما را. وقتی من مسئول هستم، پس باید اختیار داشته باشم. من نمیخواهم بعد از مردنم شکنجه و عذاب شوم. من اگر گوشی شما را کنترل نکنم، بعد از مردن چه جوابی بدهم؟
موافق هستید که مجازات شوم؟ من ناگزیر و ناچار هستم که شما را کنترل کنم. هر وقت مسئولیت زندگیتان با خودتان بود، هر کاری کردید خودتان مجازات میشوید.
ولی الان پای من گیر است. هر مسئولیتی با اختیاری همراه است. اینطور متقاعد شدند. کمکم وقتی دیدم در گوشیشان چیزی نیست، کمتر کنترل کردم و بیشتر اعتماد. سیمکارت هم خودم سه تا برایشان خریده بودم. امروز هر سه تا گوشی دارند و اعتمادی شکل گرفته است. کمتر به سراغشان میروم و چون صبح مدرسه میروند و عصر سر کار، کمتر فرصت برای خطا و گمراهی دارند. این پُرکاری خیلی مهم است.
من و همسرم از همان ابتدا یک قرارداد خانگی برای استفاده از تکنولوژی در خانه با کودک امضا کردیم که در آن موارد موردانتظار ما از فرزندمان هنگام استفاده از تبلت باشد. هنگام نوشتن قوانین، چرایی آنها را برای بچهها توضیح داده بودیم. دانستن اینکه چه زمانی باید گوشی را خاموش کرد، به اندازه دانستن چگونگی استفاده از آن برای ما اهمیت دارد.
مثلاً هنگام غذاخوردن، زمان انجام تکالیف مدرسه، در میهمانیهای خانوادگی و یک ساعت قبل از رفتن به رختخواب از گوشی استفاده نمیکنیم. برای همان زمانها هم، تبلت بچهها را محدود کرده بودیم، چون محتوای آنلاین، تهدیدهایی هم برای کودکان دارد. برای همین از سیمکارت کودک و دانشآموز که فقط اینترنت داخلی دارند، استفاده کردیم. علاوه بر این، قابلیت جستوجوی ایمن گوگل را هم فعال کردیم و برای ایجاد محدودیت در بازی، از طریق گوگل پلی، جستوجو و دانلودهای بچهها زیر نظر ماست. به نظر ما همانطور که به کودک خود یاد میدهیم وقتی در خانه تنهاست، همه درها را قفل کند، باید این آموزش را هم بداند که نیاز است از سیستم امنیتی در تبلت استفاده کند.
اصلاً ما بهعنوان پدر و مادر، شاید با انواع روشهای کنترل آشنا باشیم اما کیفیت رابطه فرزند با والدینش و احساس امنیتی که از کودکی و در موقعیتهای مختلف در کنار خانواده دریافت کرده و میداند که آغوش خانواده همیشه برای طرح همه مدل سؤال و مسائلی باز است و بهترین منبعی که میتواند اطلاعات درست دریافت کند، خانواده است و نه اینترنت و نه حتی دوستانش، بنابراین کنار تفریحات خانوادگی، میتواند راهگشای خیلی خوبی باشد.
موضوع مهم این نیست که بچهها دارند چه کارهایی با گوشی میکنند بلکه مهم این است که وقتی در اینترنت هستند چه کارهایی نمیکنند. شامل وقتی هم میشود که صرف گفتوگو با پدر و مادر و خواهر و برادر خود نمیکنند، کاری که لازم است انجام دهند.
من معتقدم خیلی باید بهصورت منطقی، حسابشده و با نظارت مستقیم والدین از این ابزار استفاده شود. اینترنت همه جا را گرفته است. برای همین کامپیوتر در خانه ما در یک نقطه مرکزی قرار دارد تا بهراحتی مراقب کارهایی که بچهها بهصورت آنلاین انجام میدهند و مشاهده میکنند، باشیم. معمولاً چند ساعت را در خانه بدون گوشی میگذرانیم تا همهمان راههای فعالتر یا کمتر مبتنی بر فناوری را برای سرگرم کردن گروهیمان دنبال کنیم.
یا از ابزارهایی استفاده میکنیم که ما و کودکان را به حرکت درآورد، مانند ویدیوهای ورزشی و بازیهای ویدیویی که نیاز به حرکت فیزیکی دارند. مسدودسازی و اعمال محدودیت در وایفای، گفتوگو با بچهها و بالابردن آگاهی مناسب و تشویق به فعالیتهای مفیدتر، محدودسازی زمان استفاده از تبلت و گوشی هوشمند، استفاده از اینترنت خانواده به جای استفاده از اینترنت بزرگسال، از همه این راهها استفاده میکنیم.
بچهها با هم خیلی فرق دارند. مثلاً یکسری از بچهها واقعاً فرمانبرداری و حرفشنوی خوبی از ابتدا دارند.
تجربه پدری من میگوید که مثلاً پسر من از همان کودکی قانونپذیری کمی داشت که چند جلسه پیش مشاور هم رفتیم، ولی انگار بیشتر راهکارها برای پسر ما شعاری بودند. در این دوره زمانه به سختی میشود جلوی سرگرمی آنلاین بچهها را گرفت. بخصوص که بچهها هر روزی که دارند بزرگتر میشوند، سواد بیشتری نسبت به پدر و مادرشان کسب میکنند.
تفریحاتشان هم متفاوت شده، به نظر من محدودیت به تنهایی جواب نمیدهد، آزادگذاشتن بچه هم که درست نیست. میدانم که بازیهای مجازی برای کودکان فقط جنبه سرگرمی ندارد و بخش مهمی از ذهن و روان بچه را هم درگیر میکند. با این حال در نرمافزار گوشی پسرم، محدودیت سنی گذاشتم. فیلترشکن هم که ندارد و کارهای جستوجویش در بازیها و گوگل را هم با نظارت مادرش انجام میدهد. گوشی شخصیاش همیشه در دسترساش قرار ندارد و معمولاً بهعنوان تشویق و جایزه در اختیارش میگذاریم.
متأسفانه این وسواس را با کسب تجربه از آسیبی که فرزندمان از یکسری از بازیها کنار پسرعموهای بزرگترش خورد، داریم.
به نظرم اگر خانوادهها شرایط مالیاش را دارند، حتماً برای سلامت روان فرزندشان از مشاور و روانشناس خوب بهره ببرند و بچهها را با گوشی کنار بچههای فامیل رها نکنند.
حالا هم پسر من با کمکهای مادرش از گوشی بهصورت زمانبندیشده استفاده مفیدی دارد و ما فهمیدیم که اگر پسر من علاقهمند به بازیهای شاد و اکشن است، با استفاده از برخی از این بازیهای مورد تأیید میتوان ضمن تأمین نیاز او، یک محتوای مثبت هم در اختیارش قرار داد. یا مثلاً در مرورگر گوگل اگر به تنظیمات بروید بخشی هست به نام سیف سرچ، که اگر تیک آن را بزنید بهصورت خودکار محتواهای غیراخلاقی را فیلتر میکند و روی سیستم شما اجازه بارگذاری را نمیدهد. من قبل از دادن آیپد به پسرم میگویم که وقتی زنگ هشدار خورد، زمانش تمام شده و با به صدا درآمدن زنگ هم یادآوری میکنم که وقت آیپد تمام است و بیشتر از این چشمانت آسیب میبیند و اگر گاهی بگوید فقط پنج دقیقه دیگر، اجازه را میدهم و دوباره زنگ هشدار را تنظیم میکنم و وقتی زنگ میخورد خودش خاموش میکند و تبلت را به من میدهد و میرود پی بازیاش. پسرم هفت ساله است، اکثر اوقات با پسر و همسرم بازی سه نفره با گوشی میکنیم، اینطوری هیجان و ارتباط هم چاشنی میشود.