اول اسمش عین دارد

فیروزه کوهیانی        طنز پــرداز 

 

وی در تیر ماه 1321 در اصفهان، چشم به محله‌ی چهارسوق گشود. به گفته‌ی شاهدان عینی، او بسیار باتربیت و مؤدب به دنیا آمد، یعنی در جواب سر و ته شدن و دریافت ضربه از قابله، هیچ کاری نکرد و فقط گریه کرد، انگار بقیه در جواب، آپ‌دولیوچاگی می‌زنند.
دوران نوجوانی را با وقار و تواضع و کسب علم طی کرد. با اینکه در محله‌ی دکتر بهشتی زندگی می‌کرد عکس سلفی و هشتگِ همین الان یهویی با بهشتی راه نینداخته بود و به دیگران پز نمی‌داد. بسیار به فعالیت‌های انقلابی علاقه داشت و همین باعث رابطه‌ی صمیمی‌تری بین او و دکتر بهشتی شد. در نفوذ کلام، علم، محبوبیت، عرفانیت و یت‌های دیگر تا جایی رسید که بعدها شهید بهشتی او را «رَجُل» خطاب کرد.
در دوران سربازی مانند بقیه سرش را کچل کرد و در ژاندارمری فارس مشغول به خدمت شد. دم بریده (به گفته‌ی رئیس ژاندارمری) آب در آسیاب شاهنشاه می‌ریخت و در فارس و نیریز سخنرانی‌های متعدد علیه او داشت، گاهی فالوئرهای لایوش به دوهزار نفر نیز می‌رسیدند.
رشته‌ی ادبیات را به عنوان رشته‌ی دانشگاهی‌اش انتخاب کرد و معلم شد. در کلاس نیز سخنرانی را ول نمی‌کرد. سخنانش بسیار جوان‌پسند بود. هر کجا سخنرانی داشت، جوانان غیر الاف خود را پشت وانت می‌ریختند و از شهر و روستا برای شنیدن سخنان وی جمع می‌شدند و سر و دست می‌شکستند.
برای رهبری امام خمینی رأی اعتماد از مردم اصفهان جمع کرده بود که در قطعنامه‌ی راهپیمایی اربعینی قرائت شد. بالاخره گذرش به دباغ‌خانه‌ی ساواک افتاد و دستگیر شد اما با اعتراض معلمان و دانش‌آموزان مجبور شدند آزادش کنند.
ناقلا (به گفته‌ی دوستداران) با همه‌ی گروه‌هایی که علیه شاه کار می‌کردند، چه با سلاح و چه بی‌سلاح ارتباط داشت، حتی در گروه‌هایی که برای شاه کار می‌کردند هم توانسته بود یک شبکه‌ی نفوذی تشکیل دهد و آن‌ها را دورادور هدایت کند.
بعد از انقلاب، وزیر آموزش و پرورش دولت رجایی شد. منافقین علاقه‌ی زیادی به ترکاندن وی داشتند و بعد از انفجار دفتر ریاست جمهوری که او زنده ماند، خیط شدند.
از کتاب‌های وی می‌توان به پیامبر مکه، علی در مدینه، پیشگامان کهن، ما و قرآن، قرآن و خطوط انفاق و پدیده‌ی جاهلیت از دیدگاه قرآن اشاره کرد.
شیرپاک خورده پیش‌بینی‌های درستی هم داشت. مثلاً به موسوی توصیه کرد یک گوشه بنشیند و نان و ماستش را بخورد و در انتخابات شرکت نکند، چراکه بین مردم محبوبیت ندارد. ولی موسوی که مرغش یا شاید هم خودش یک پا داشت گوش نکرد.
افراد زیادی دوست داشتند جای او باشند، از جمله آیت الله مهدوی کنی، چراکه بیشترین سرداران و فرماندهان شهید در جنگ از شاگردان استاد بودند.
کم گوی و گزیده گوی چون دُر از صفات دیگر وی بود و بیشترین شعری که می‌خواند این بود:
از آن روزی که ما را آفریدی
زما غیر گنه چیزی ندیدی
خداوندا به حق هشت و چهارت
ز ما بگذر شتر دیدی ندیدی
یاور قندی و شکری رهبر ( به گفته‌ی خودش) سرانجام در ششم دی سال 92 خدمت را بر اثر بیماری قند و نارسایی کلیه ول کرد.
او کسی نیست جز سید علی‌اکبر پرورش ملقب به علی‌اکبر تربیت.

ویژه نامه طنز۸۳۹۳
 - شماره  - ۱۱ بهمن ۱۴۰۲