دستاوردهای طوفانالاقصی در ناامنسازی محیط اشغالگران
میدان؛ زیر ذرهبین
امیررضا مقومی
کارشناس مطالعات
غرب آسیا
رژیم صهیونیستی نخستینباری نیست که هدف حمله قرار میگیرد، بااینحال، عملیات طوفانالاقصی به لحاظ قدرت و به این لحاظ که مطلقاً برای دستگاههای اطلاعاتی (موساد، امان و شاباک) رژیم صهیونیستی قابل پیشبینی نبود، بیسابقه بود. طوفانالاقصی، شکست اطلاعاتی-امنیتی بزرگی برای رژیم صهیونیستی بهحساب میآید که در شکوه داشتن دستگاه امنیتی- نظامی قدرتمند و شکستناپذیر غوطهور شده بود و همین امر نیز بسیاری از برساختههایی که در مورد رژیم صهیونیستی شکل گرفته بود را تغییر خواهد داد.
سالها بود که رژیم صهیونیستی مورد هجمه زمینی طرف مقابل قرار نگرفته بود و عمده درگیریهای آن با گروههای فلسطینی در حملات راکتی و موشکی خلاصه میشد. اما عملیات طوفانالاقصی تمامی این موارد را تغییر داد؛ بهگونهای که رژیم صهیونیستی عملاً تحت حمله زمینی نیروهای فلسطینی قرار گرفت و حتی بهمدت چندروز، برخی از مناطق فلسطین اشغالی به سیطره نیروهای مقاومت فلسطینی درآمد و راهبردهای نظامی رژیم صهیونیستی، ازجمله «جنگ تهاجمی و کشاندن جنگ به سرزمین دشمن»، علیه خودش استفاده شد.
آخرین باری که کشوری توانسته بود بهصورت آشکار و همهجانبه به فلسطین اشغالی حمله کند و برای مدتی (هرچند اندک) در سرزمینهای اشغالی حضور یابد، به جنگ یوم کیپور (1973) بازمیگردد که در آن چند کشور عربی به رهبری مصر و سوریه توانستند وارد سرزمینهای اشغالی شوند که البته درنهایت نیز شکست سختی متحمل شدند.
این در حالی است که ظرفیت و توانایی یک گروه نظامی که به مدت 17 سال تحت محاصره است با توانایی چند کشور بزرگ عربی، بههیچعنوان برابر نیست که همین امر اهمیت طوفانالاقصی و عملیات مبارزان فلسطینی را بیشتر و جهانیان را متحیر میکند. تأثیر این عملیات به حدی است که «کوبی مایکل» از تحلیلگران ارشد رژیم صهیونیستی مینویسد: «حمله حماس نهتنها غافلگیرکننده و درنتیجه شکستهای عظیم اطلاعاتی و عملیاتی است، بلکه دارای هزینههای بسیاری است که از آن چیزی که به نظر میرسد، فراتر است و برای سالیان متمادی در حافظه ملی اسرائیل خواهد ماند».
(Michael, 2023)
برهمین اساس نیز عملیات طوفانالاقصی را میتوان بزرگترین، مهمترین و پرثمرترین عملیات گروههای فلسطینی و کشورهای عربی علیه رژیم صهیونیستی از زمان موجودیت این رژیم دانست که بسیاری از مقامات ارشد اسرائیل نیز به آن اشاره کردهاند. عملیاتی که تاکنون به کشته شدن بیش از یکهزارو200 صهیونیست و اسیر شدن نزدیک به 250 نفر انجامیده است. یکی از مؤلفههای اهمیت این عملیات، در تلفات گسترده صهیونیستها نهفته است که این مسئله با بررسی تلفات رژیم صهیونیستی در جنگ 6روزه (1967) که در آن نزدیک به 800نفر کشته و 15 نفر اسیر و در جنگ 33 روزه (2006) که در آن 120 نفر کشته و دو تن اسیر شدند، بهتر خود را نشان میدهد.
بااینحال نباید اهمیت عملیات طوفانالاقصی و پیامدهای آن را به همین مسئله خلاصه کرد و باید از زوایای گوناگون به این موضوع نگریست؛ چراکه این عملیات علاوه بر تأثیرپذیری بر معادلات داخلی رژیم صهیونیستی و نوع کنشگری بازیگران منطقهای، معماری ژئوپلتیکی خاورمیانه و روندهای موجود منطقهای را تغییر میدهد که چنین امری تماماً بر امنیت ملی این رژیم تأثیر خواهد گذاشت.
علل و زمینههای آغاز عملیات طوفانالاقصی
بااینکه حماس، علت آغاز جنگ را هتکحرمت مسجدالاقصی و ظلم به فلسطینیان در قدس و کرانه باختری عنوان کرده است، اما به نظر میرسد اهداف حماس و گروههای مقاومت فراتر از اینها باشد. ازاینرو یکی از مهمترین و شاید اصلیترین دلیل انجام چنین عملیاتی در زمان حاضر، تبدیل مسئله فلسطین به موضوع اول جهان اسلام و به حاشیه راندن روند عادیسازی کشورهای منطقه و بهویژه عربستان بوده باشد. با آغاز عادیسازی کشورهای عربی در قالب پیمان ابراهیم از سال 2020 و این انگاره که بدون حل موضوع فلسطین میتوان عادیسازی روابط میان رژیم صهیونیستی و کشورهای عربی را محقق کرد، آرمان فلسطین بیشازپیش اولویت خود را در سیاست خارجی کشورهای منطقه و فرامنطقه از دست داد.
بر همین اساس، حماس و گروههای مقاومت فلسطین با این ادراک که روند عادیسازی سرعت بسیاری گرفته و به ایستگاه عربستان رسیده است، با شعلهور کردن چنین جنگی آنهم با این ابعاد، به دنبال به حاشیه راندن روند عادیسازی و حتی مقابله با آن بودند. افزایش مراودات عربستان سعودی با رژیم صهیونیستی (سفر رسمی وزرای اسرائیل به عربستان)، مصاحبه اخیر بن سلمان با فاکس نیوز در خصوص عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی (Weissert, 2023 ) و همچنین اخباری مبنی بر اینکه تا بهار 2024 روابط عادی خواهد شد(Reuters, 2023) نکاتی است که میتوان در چرایی عملیات طوفانالاقصی به آن توجه کرد.
به دنبال چنین امری، مطرحشدن پروژههای کریدوری و تشکیل نظم نوینی در غرب آسیا با مشارکت محوری رژیم صهیونیستی، حماس و دیگر گروههای مقاومت را به این نتیجه رساند که عادیسازی روابط عربستان با اسرائیل، شبیه به عادیسازی امارات با رژیم صهیونیستی نخواهد بود و به ثمر رسیدن آن میتواند پیامدهای بسیار گسترده و عمیقی بر آینده فلسطین و منطقه داشته باشد و عملاً آزادی عمل آنان را محدودتر کند. البته افزایش اقدامات تهاجمی رژیم صهیونیستی و ایالاتمتحده در غرب آسیا و ضرورت توقف آن و همچنین حمایت از کرانه باختری در عصری که تشکیلات خودگردان فلسطین دوران افول خود را طی میکند، به همراه مباحثی مبنی بر اینکه رژیم صهیونیستی به دنبال حمله به حماس بود و این اقدام بهنوعی «پیشدستانه» بوده است و همچنین ظلم فزاینده صهیونیستها به فلسطینیان در کرانه باختری و قدس که در کابینه افراطی بنیامین نتانیاهو به اوج خود رسیده بود، میتواند دلایل دیگر آغاز جنگ باشد.
گذشته از علل بیانشده، برخی زمینهها نیز شرایط را برای آغاز چنین عملیاتی فراهم کرد و بهنوعی پیشرانی برای آغاز عملیات بود؛ نخستین زمینه مربوط به غفلت رهبران رژیم صهیونیستی از جبهه جنوب و ادراک اشتباه آنان از عدم تهدید از سوی غزه است. نگاهی به نوشته تحلیلگران و حتی اسناد رسمی رژیم صهیونیستی نشان میدهد آنان نسبت به حماس دید متفاوتی داشتند و عملاً غزه را از سناریوی جنگ پر شدت خود حذف کرده بودند. در این میان، میتوان به عملیات فریب حزبالله لبنان در افزایش تنش موردی با رژیم صهیونیستی نیز نظر افکند. حزبالله لبنان در ماههای اخیر با برپایی دو چادر در مرز لبنان با رژیم صهیونیستی، عملاً تمامی توجهات را به سمت جبهه شمال سوق داد و همین اقدام منجر به این شد که رهبران رژیم صهیونیستی تمرکز کمتری به جبهه جنوب داشته باشند.
عامل مهم بعدی را میتوان، تنشها و شکافهای داخلی رژیم صهیونیستی دانست. برگزاری 40 شنبه اعتراضی علیه اصلاحات قضایی کابینه نتانیاهو و درگیری بیش از بیش یهودیان با یکدیگر و تعمیق شکافهای جمعیتی-حزبی که بعضاً به رویگردانی نظامیان و سازمانهای اطلاعاتی از انجام خدمت منجر شده بود، شرایط را برای گروههای مقاومت بهمنظور برنامهریزی برای حمله فراهم کرد.
سومین دلیل را میتوان اوضاع آشفته کرانه باختری و تشدید درگیری میان فلسطینیان و صهیونیستها در کرانۀ باختری دانست. از سال 2020 به اینسو و با روی کار آمدن دولت افراطی، تعداد عملیاتهای استشهادی فلسطینیان و همچنین اقدامات تجاوزکارانه اسرائیل در کرانه باختری افزایشیافته و همین امر زمینه را برای تحریک مردم کرانه باختری و امکان آغاز جنگ فراهم کرد. پس از انتفاضه دوم (2005-2000) طی سه سال اخیر، کرانه باختری بحرانیترین روزهای خود را سپری میکرد که همین امر اولاً تمرکز رژیم صهیونیستی را به جبهه مرکزی مشغول میساخت و درثانی شرایط را برای کسب حمایت مردمی جلب میکرد. گذشته از اینها میتوان اشتغال جهان به بحران اوکراین و تمرکز ناتو بهعنوان مهمترین متحد رژیم صهیونیستی بر روسیه عاملی دیگر دانست که شرایط را برای بازیگری بهتر گروههای فلسطینی و تحتفشار قرار دادن جامعه جهانی بهویژه اروپا فراهم میساخت.
بنابراین میتوان ادعا کرد وجود شرایط مناسب در کنار تهدیدات قابلتوجه، گروههای مقاومت را به این نتیجه رساند که باید از غافلگیری اطلاعاتی- عملیاتی رژیم صهیونیستی استفاده و بیشترین ضربه را بر آن وارد کرد.
چرایی غافلگیری رژیم صهیونیستی
مأموریت شماره یک سازمانهای اطلاعاتی جلوگیری از «غافلگیری استراتژیک» است، چیزی که رژیم صهیونیستی در طوفانالاقصی درگیر آن شد. رژیم اشغالگر در بسیاری از جنگهایی که با کشورهای منطقه داشت، غافلگیر نشده بود و حتی در جنگ یوم کیپور سال 1973، نهادهای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی به رهبران اسرائیل هشدار حمله دادند، اما این رهبران سیاسی بودند که غافلگیر شدند. اما در عملیات طوفانالاقصی، تشکیلات امنیتی رژیم صهیونیستی کاملاً غافلگیر شد و این غافلگیری نه تاکتیکی، بلکه راهبردی بود. «رونن بار» فرمانده اطلاعات داخلی رژیم صهیونیستی (آمان)، در مصاحبهای براین شکست اقرارکرد و مسئولیت آنرا برعهده گرفت. (Reuters 2023)
با اینحال، در چرایی غافلگیری دستگاههای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی میتوان به دلایلی بسیاری اشاره کرد که به نظر نگارنده مهمترین عامل، ادراک نادرست رهبران این رژیم و راهبرد «اعتمادسازی» حماس در سالهای اخیر بوده است. (مقومی، 1402)
نوع نگاه رهبران رژیم صهیونیستی به غزه و تشکیلات حماس، کاملاً با آنچه در عملیات طوفانالاقصی رخ داد، متفاوت بود. رهبران اسرائیل، حماس را «شر لازم» میدانستند که حضورش به نفع رژیم صهیونیستی است. یکی از معتبرترین دلایلی که میتوان به آن اشاره کرد، سند «بررسی راهبردی سال 2023 اسرائیل» است که هرساله توسط مؤسسه «مطالعات امنیت ملی اسرائیل» منتشر میشود و تحلیلگران ارشد نظامی و سیاسی رژیم صهیونیستی به نوع نگاه این رژیم به مسائل راهبردی میپردازند. در قسمتی از این سند که به مسئله فلسطین اختصاص دارد، نویسندگان، مهمترین عامل تهدید در جبهه فلسطین را مباحث مربوط به کرانه باختری و از دست رفتن مشروعیت تشکیلات خودگردان فلسطین میدانند و سخنی از جنگ با حماس به میان نمیآورند. اما نکته جالبتوجه در نوع نگاه نویسندگان به حماس است.
به عقیده آنها «اسرائیل، در حال حاضر هیچ جایگزینی برای حکومت حماس در غزه ندارد، زیرا رهبری معتدلتر و مسئولانهتر که بتواند کنترل را در دست بگیرد، وجود ندارد. بنابراین، اسرائیل در عمل، حماس را به رسمیت میشناسد و به آن کمک میکند (تا حدی با بازسازی زیرساختها در غزه، ارائه مجوز کار برای کارگران غزه در اسرائیل و گسترش تجارت به غزه و از غزه).» Dekel, Kurz & Shusterman, 2022:) 60-68)
نتانیاهو نیز در نشست حزب لیکود در سال 2019 گفته بود: «هر کسی میخواهد از ایجاد یک کشور فلسطینی جلوگیری کند، باید از تقویت حماس حمایت کند. این بخشی از راهبرد ماست که فلسطینیان را میان فلسطینیان غزه و یهودیه- سامره تقسیم کنیم». (Leifer, 2023)
چنین ادراکی را میتوانیم از گفته تحلیلگران و حتی مقامات ارشد رژیم صهیونیستی نیز برداشت کنیم؛ بهطور مثال بسیاری از مقامات صهیونیستی، عدم نقشآفرینی حماس در جنگ جهاد اسلامی با رژیم صهیونیستی را به عقلانیت رهبران حماس و قدرت بازدارندگی رژیم صهیونیستی مرتبط میدانستند. حتی این فرایند بهجایی ختم شده بود که «تزاخی هانگبی» رئیس شورای امنیت رژیم صهیونیستی، گفته بود: «حماس حداقل برای 15 سال آینده، بازدارنده است».(Lynn, 2023)
گذشته از اینها، در سالهای اخیر عمدۀ سناریوهای رژیم صهیونیستی در جنگ پرشدت و همهجانبه، بر جبهه شمال و مبارزه با حزبالله متمرکز بود و ارتش رژیم صهیونیستی تقریباً ۱۵ سال است در نوار غزه مانور نداده است. نگاهی به رزمایشهای رژیم صهیونیستی در خصوص جنگ شهری و جنگ پرشدت نیز، این گزاره را تصدیق میکند. در همین باره «اورنا میزراحی» پژوهشگر ارشد مرکز مطالعات امنیت ملی اسرائیل، میگوید: «در سالهای اخیر، ارتش اسرائیل برای سناریو جنگ با حزبالله آماده شده است و تمریناتی را برای پاسخ به حمله ترکیبی آن برگزار کرده است که شامل شلیک گسترده راکتی در فلسطین و حمله زمینی توسط نیروی کماندو این سازمان است. طرحی که حزبالله تدوین و حماس در 7 اکتبر اجرا کرد». (Mizrahi, 2023)
پیامدهای طوفانالاقصی بر امنیت ملی رژیم صهیونیستی
همانگونه که گفته شد، طوفانالاقصی بزرگترین شکست رژیم صهیونیستی در چند دهه اخیر و حتی از زمان تشکیل دولت یهود در سال 1948 میلادی بوده است. این جنگ پیامدهای بسیاری برای رژیم صهیونیستی و منطقه خواهد داشت؛ بهگونهای که برخی از تحلیلگران، منطقه خاورمیانه را به قبل و بعد از 7 اکتبر تقسیم کردهاند و معتقدند طوفانالاقصی منجر به نوسازی معادلات خاورمیانه شده است.(Fantappie & Nasr, 2023)
روندهای منطقهای که تا پیش از 7 اکتبر به سمت نظم شبکهای به محوریت ایالاتمتحده و با اولویت دادن مباحث ژئواکونومیک (در قالب کریدورها و طرحهای توسعهای) پیش میرفت و رژیم صهیونیستی با پیگیری پروژه عادیسازی در پی نقشآفرینی محوری در معماری امنیتی غرب آسیا بود، با عملیات طوفانالاقصی دگرگون شد و مباحث امنیتی از نوع سخت آنکه تا پیشازاین در جامعه اسرائیل کمرنگ شده بود، باردیگر اهمیت بسیاری در مناسبات داخلی و خارجی این رژیم پیدا کرد. در همین زمینه «جاناتان کانریکس» سخنگوی سابق ارتش رژیم صهیونیستی بیان کرد: «این حمله قابلمقایسه با «پرل هاربر» است و پس ازآن همهچیز در اسرائیل تغییر خواهد کرد».(erlinger, 2023)
با این اوصاف میتوان پیامدهای طوفانالاقصی بر امنیت ملی رژیم صهیونیستی را در ابعاد نظامی-امنیتی، سیاسی-اجتماعی و اقتصادی مورد بررسی قرار داد.
امنیتی- نظامی
بررسی عملیات طوفانالاقصی و تحولات پسازآن، نشان میدهد یکی از مهمترین پیامدهای این عملیات بر امنیت ملی رژیم صهیونیستی، تضعیف بنیانهای امنیتی-نظامی این رژیم بوده است. در این خصوص، شکست دکترین نظامی و دفاعی این رژیم بیش از همه خود را نشان داده و بسیاری از تبعات عملیات طوفانالاقصی در این حوزه را میتوان در این قالب مورد بررسی قرار داد.
به سخن دیگر، حماس بهعنوان یک گروه غیردولتی و با توانایی محدود نسبت به رژیم صهیونیستی، توانست در عملیات طوفانالاقصی، عملاً دکترین دفاعی و نظامی رژیم صهیونیستی را که بر چهار اصل 1- بازدارندگی، 2- هشدار اولیه، 3- تصمیمگیری نظامی و پیروزی سریع و 4- دفاع مدنی استوار است را زیر سؤال ببرد. (مقومی و قادری، 1401: 19)
برپایه این اصول، «بازدارندگی» در اولین مرحله از عناصر دکترین دفاعی و نظامی رژیم صهیونیستی قرار دارد. بازدارندگی در دکترین نظامی رژیم صهیونیستی به دنبال حفظ وضعیت استراتژیک موجود و تبدیل نکردن آن به محیط خصمانهای است که نیاز به فعالسازی نیروی نظامی دارد، درحالیکه در بالاترین سطح بازدارندگی، تحمیل اراده سیاسی به حریف بدون جنگ مدنظر است. (نحاس، 1400: 15)
رژیم اشغالگر بااطلاع از اینکه نمیتواند با بهکارگیری نیروی نظامی به اهداف سیاسی بلندمدت خود نائل آید و تهدیدات امنیتی خود را مرتفع سازد، به دنبال بازدارندگی است و ازاینرو بازدارندگی در مرکز و محور دکترین امنیتی-نظامی رژیم صهیونیستی قرار دارد. بااینحال، عملیات طوفانالاقصی و پیروزی کمنظیر آن، که جهانیان را به تحیر واداشت، قدرت بازدارندگی این رژیم را در منطقه و حتی جهان زیر سؤال برد و به گفته «ایتان شامیر» رئیس سابق دپارتمان دکترین امنیت ملی در وزارت امور استراتژیک رژیم صهیونیستی؛ «در 7 اکتبر 2023، بازدارندگی اسرائیل به طور کامل از بین رفت».(Shamir, 2023)
به سبب عدم تقارن بنیادی که میان رژیم صهیونیستی و گروهی همچون حماس وجود دارد، عملاً برگرداندن قدرت بازدارندگی این رژیم کاری سخت و در برخی ابعاد، نشدنی است و شاید فرموده رهبرمعظم انقلاب اسلامی در خصوص «غیرقابلترمیم بودن» طوفانالاقصی بر رژیم صهیونیستی، ناظر بر این حوزه باشد. افزون بر این، رژیم صهیونیستی از زمان عقبنشینی از غزه در سال 2005، میلیاردها دلار صرف تأمین امنیت مرزها کرده تا هرگونه تردد سلاح و موشک به سمت غزه را دقیقاً زیر نظر داشته باشد.
همچنین این رژیم صدها میلیون دلار برای ساخت سامانه مرزی هوشمند برخوردار از سنسورها و دیوارههای هوشمند زیرزمینی هزینه کرده که در سال 2021 نصب و راهاندازی آنها به پایان رسید. بااینحال حمله طوفانالاقصی و عبور نزدیک به 2 هزار فلسطینی به سرزمینهای اشغالی، کارایی چنین فناوریهایی را زیر سؤال برد و عملاً انگاره رخنه ناپذیری به رژیم صهیونیستی را در اذهان خدشهدار کرد. چنین امری که عملاً قدرت بازدارندگی رژیم غاصب را زیر سؤال برد، میتواند برای فلسطینیان کرانه باختری و یا فلسطینیانی که در همسایگی این رژیم سکونت دارند، الهامبخش باشد.
افزون بر این، با آغاز طوفانالاقصی، گروههای مقاومت منطقه از جمله حزبالله و انصارالله نیز وارد جنگ محدود و عمدتاً موشکی-راکتی با رژیم صهیونیستی شدهاند که باوجود گذشت بیش از 100 روز از آغاز جنگ، اما رژیم صهیونیستی نتوانسته بازدارندگی لازم را حتی با کمکهای همهجانبه ایالات متحده و کشورهای غربی به ارمغان آورد.
دومین اصل در دکترین نظامی و دفاعی رژیم صهیونیستی، «هشدار اولیه» است. عوامل بسیاری همچون موقعیت نامطلوبِ جغرافیایی این رژیم، توانایی کشورهای عربی در حمله سریع به دولت یهود، ظرفیت بالای جمعیتی اعراب و وجود عدم تقارن در خصوصیات جمعیتی و سرزمینی میان کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی و همچنین ناتوانی بسیجهای مکرر و گسترده از جانب اشغالگران، مفهوم هشدار اولیه را به جایگاه خاصی در دکترین نظامی و دفاعی اسرائیل بدل کرده است. زمانی که اصل بازدارندگی شکست خورد و دشمنان رژیم صهیونیستی وارد درگیری و کشمکش با دولت یهود شدند، سازمانهای اطلاعاتی این رژیم باید پیش از حمله، باخبر شوند و دستگاه حاکمیتی را مطلع کنند تا اقدامات لازم بهمنظور جلوگیری از شکست دولت یهود انجام شود.
این اصل نیز در جنگ طوفانالاقصی محقق نشد و این جنگ، شکست نظامی- اطلاعاتی بزرگی برای رژیمی به بار آورد که در شکوه داشتن دستگاه امنیتی قدرتمند و شکستناپذیر غوطهور شده بود. غافلگیری راهبردی سازمانهای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی و عدم فهم درست از تحولات غزه، عملاً به این نتیجه ختم شد که رژیم صهیونیستی برای حمله آماده نبودهاست.(zegart,2023)
سومین اصل دکترین نظامی- دفاعی رژیم صهیونیستی «تصمیمگیری نظامی» است. تصمیمگیری نظامی به توانایی بازداشتن دشمن از تداوم جنگ یا نابودی توانمندیهای نظامی آن یا تضعیف میل و اراده روانی او برای انجام این کار اشاره میکند. این اصطلاح را میتوان درزمینه نظامی به کار برد؛ به این معنی که به کشور دشمن نشان داده شود استفاده از قدرت نظامی بیفایده است. ازآنجاییکه رژیم صهیونیستی در وضعیت جنگی ممتد و دائمی قرار دارد، ازاینرو این مفهوم بهنوعی با مفهوم بازدارندگی در ارتباط است و همانگونه که «شموئل بار» میگوید: «در هر تقابل نظامی میان اسرائیل و دشمنانش، ترمیم بازدارندگی یکی از اهداف کلیدی استراتژیک جنگ است» (Bar, 2020: 235 ) در عملیات طوفانالاقصی شاهد هستیم باوجود گذشت بیش از سه ماه از آغاز جنگ و حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی به نوار غزه، اما گروههای مقاومت روزانه مناطقی از رژیم صهیونیستی را با راکت و موشک مورد هدف قرار میدهند و تا به حال این رژیم نتوانسته است حملات گروههای فلسطینی را خنثی و به بخشی از اهداف راهبردی خود در غزه دست یابد. از سوی دیگر، مقامات نظامی و سیاسی رژیم صهیونیستی با وجود گذشت بیش از دو ماه از جنگ، قادر نبودهاند تصمیمی منسجم نسبت به آینده نوار غزه اتخاذ کنند و عملاً در «بنبست راهبردی» گرفتارشدهاند.
چهارمین اصل اساسی در دکترین دفاعی- نظامی رژیم صهیونیستی، «دفاع مدنی» است. این اصل، بهتازگی و در دو دهه اخیر به دکترین دفاعی و نظامی این رژیم اضافه شده است. با تغییر در محیط امنیتی رژیم صهیونیستی که در آن دشمنان رژیم صهیونیستی از حلقه دوم (همسایگان) به حلقه اول (داخل سرزمینهای اشغالی) و حلقه سوم (کشورهای پیرامونی همچون جمهوری اسلامی ایران) تغییریافته و همچنین با تغییراتی که در گذار از تهدیدهای متعارف به تهدیدهای غیرمتعارف و نامتقارن رخ داده است، ضرورت بازنگری در دکترین نظامی رژیم صهیونیستی صورت گرفت؛ بهگونهای که اگر در دهه نخست، دکترین نظامی دولت یهود مبتنی بر «سه ستون» استوار بود؛ در دوره جدید و بهویژه در قرن بیست و یکم، چهارمین مؤلفه به مثلث امنیتی اضافه شده است؛ بهطوریکه علاوه بر مؤلفههای بازدارندگی، هشدار سریع و تصمیمگیری نظامی، مؤلفه «دفاع مدنی» یا بهطورکلی مفهوم «دفاع» نیز به دکترین نظامی رژیم اشغالگر قدس اضافه شده است.
«مریدور» و «الدادی» از ژنرالهای عالیرتبه رژیم صهیونیستی در تعریف گسترده از اصل دفاع میگویند: «دفاع، شامل تمام تلاشها در سطح ملی برای حفاظت از جبهه داخلی است که به عرصه اصلی نبرد و بهویژه به دفاع از مردم و زیرساختهای استراتژیک مربوط میشود. حفاظت از خانهها و همچنین تقویت توانایی بازدارندگی، افزایش فضای مانور دولت، احساس امنیت بیشتر و کاهش آسیبپذیری در زیرساختهای ملی است. علاوه بر این دفاع متوجه حفاظت از تأسیسات حساس، مراکز جمعیتی و اطلاعات رسمی است». (مقومی و قادری، 1401: 32)
از اینرو دفاع مدنی، بهطور ویژه به تهدیدهای نامتقارن که از سوی جنبشهای داخل سرزمینهای اشغالی صورت میگیرد و اقدامات چریکی که از سوی نیروهای غیردولتی همچون حزبالله لبنان ایجاد میشود، توجه دارد. بنابراین اصل دفاعی که در مفهوم حفاظت است، عمدتاً درگیر ایجاد مکانیسمهای مؤثر برای محافظت از جبهه داخلی در برابر موشکهاست. با توجه به چنین تعاریفی از اصل دفاع مدنی و اتفاق رخداده در عملیات طوفانالاقصی که منجر به کشته شدن یکهزارو200 نفر، زخمی شدن بیش از 4هزار نفر و اسارت 250 نفر شده و همچنین شهرکهای اطراف نوار غزه آسیبهای فراوانی دیده و بعضاً کاملاً تخلیهشدهاند و حتی به گفته سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی تقریباً نیم میلیون اسرائیلی از خانههای خود در شمال و جنوب فلسطین اشغالی آواره شدهاند، نشان میدهد این اصل نیز در طوفانالاقصی خدشهدار شد و رهبران رژیم صهیونیستی نیز نتوانستند از صهیونیستها دفاع کنند و عملاً دولت یهود به ناامنترین قسمت جهان برای یهودیان تبدیل شد.
سیاسی- اجتماعی
پیامدهای سیاسی- اجتماعی طوفانالاقصی بر امنیت ملی رژیم صهیونیستی در سطوح داخلی و خارجی را میتوان مورد بررسی قرار داد. در سطوح خارجی، یکی از پیامدهای اصلی و مهم جنگ طوفانالاقصی، متوقف شدن روند عادیسازی روابط با کشورهای عربی است. تا پیش از هفت اکتبر، روابط کشورهای عربی بهطور عام و عربستان سعودی بهطور خاص، با رژیم صهیونیستی روند صعودی گرفته بود و برخی گزارشها از امکان عادیسازی عربستان با رژیم صهیونیستی تا بهار 2024 خبر میدادند. درواقع، ورود عربستان به پیمان ابراهیم و امکان پیوستن دیگر کشورهای جهان عرب و جهان اسلام به این روند، نظم منطقهای را به نفع رژیم صهیونیستی و ایالاتمتحده متحول میکرد. بااینحال، جنگ طوفانالاقصی و خروش مردم در اقصی نقاط جهان اسلام، نهتنها روند عادیسازی را متوقف کرد، بلکه زمینههای عادیسازی احتمالی کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی را در آینده با موانعی مواجهه ساخت.
سبعیت رژیمصهیونیستی علیه مردم نوار غزه و کل فلسطینیان و بازگشت فلسطین به مهمترین مسئلۀ جهان اسلام، در کنار حمایت افکار عمومی جهان اسلام از فلسطین، عملاً هزینههای عادیسازی را برای کشورهای عربی و بهویژه عربستان سعودی که مدعی رهبری جهان اسلام است، بالابرده و روند عادیسازی روابط را حداقل تا کوتاهمدت متوقف کرده است. (Yeşiltaş, 2023)
به سخن دیگر، طوفانالاقصی این مسئله را باردیگر مورد تأکید قرارداد که صلح در منطقه بدون حل مسئلۀ فلسطینِ تحت اشغال، امکانپذیر نیست. افزون بر این، همواره قدرت اطلاعاتی و نظامی رژیم صهیونیستی که برگرفته از قدرت فناورانه آن است، یکی از موارد جلب نظر کشورهای منطقه و فرامنطقه برای عادیسازی روابط و توسعه همکاریها بهحساب میآمد. کشورهای منطقه (از ایران دوران پهلوی تا امارات متحده عربی) و فرامنطقه (هند و چین و دولتهای اروپایی و...) همواره به این توانمندی رژیم صهیونیستی بهعنوان هدفی برای ارتقای روابط با تلآویو مینگریستند و همین دیپلماسی فناورانه و اطلاعاتی رژیم اشغالگر، بهنوبه خود، زمینه را برای کنشگری وسیع این رژیم در جهان فراهم میساخت.
به سخن دیگر، تصویر و ایماژ شکستناپذیری ارتش رژیم صهیونیستی و قدرت نظامی آن در اذهان رژیمهای عربی هم برای پروژه عادیسازی بهویژه با عربستان و هم ادغام اسرائیل در نظم امنیتی و اقتصادی منطقه و شکلگیری نظم خاورمیانهای جدید با محوریت ایالاتمتحده، لازم بود. اما طوفانالاقصی و ضربه جبرانناپذیر بر این بخش از قدرت صهیونیستها، عملاً میتواند منجر به بازنگری رهبران دیگر کشورها شود و ادراک آنها نسبت به رژیم کودککش را تغییر دهد. همانگونه که «دیوید روزنبرگ» تحلیلگر روزنامه هاارتص میگوید: «تواناییهای اسرائیل و ظرفیت آن برای نوآوری بدون تغییر باقی میماند، اما شهرت آن بهعنوان بهاصطلاح ملت استارتآپی، تقریباً بهطورقطع کاهش خواهد یافت و با نگرش انتقادیتری مواجه خواهد شد». (Rosenberg2023)
افزون بر این موارد، با وقوع عملیات طوفان الاقصی، روابط ترکیه با رژیم صهیونیستی به وخامت گذاشت و برخی از کشورهای آمریکای لاتین، کشورهای آفریقایی و آسیایی روابطشان را با رژیم صهیونیستی قطع یا کاهش دادند. طوفانالاقصی و راهبرد «مشت آهنین» رژیم صهیونیستی علیه نوار غزه که منجر به کشتار مردم فلسطین شده، خشم جهان را نیز برافروخته که همین امر نیز مشروعیت این رژیم را در جوامع بینالملل کاهش داده و به همان مقدار نیز از قدرت نرم آن کاسته است. به گفته مؤسسه امنیت ملی رژیم صهیونیستی، از زمان آغاز عملیات طوفانالاقصی، 95 درصد تظاهرات در راستای حمایت از فلسطینیان و صرفاً 5 درصد آن در حمایت از رژیم صهیونیستی صورت گرفته است.Lief, 2023) )
همچنین بر اساس گزارشهای این مؤسسه عقاید ضدصهیونیستی در کشورهای مهم جهان ازجمله چین (Gering, 2023) و آمریکا (Meller & Freifeld, 2023) افزایش یافته که با توجه به جایگاه این دو کشور در نظام بینالملل، میتواند تبعات راهبردی بلندمدتی برای رژیم صهیونیستی داشته باشد.
«جیسون بورک» خبرنگار گاردین در این خصوص میگوید: «اسرائیل ممکن است با تجهیزات نظامی عظیم و قدرتمندش برنده نظامی جنگ شود، اما به معنای وسیع کلمه بازنده جنگ است: با اعتراضات و خیزش عمومی مردم در سراسر جهان علیه جنایات جنگی، اسرائیل از قبل جنگ را باخته است» (Burke. 2023)
بنابراین طوفانالاقصی عملاً سیاست خارجی رژیم صهیونیستی هم در بعد منطقهای و هم در بعد بینالمللی را با چالشهای عدیدهای مواجهه کرده است که بهطور خلاصه میتوان به توقف روند عادیسازی، کاهش مشروعیت بینالمللی و به تبع آن افول قدرت نرم اسرائیل اشاره کرد.
در سطح داخلی نیز عملیات طوفانالاقصی، امنیت ملی رژیم صهیونیستی را در ابعاد سیاسی-اجتماعی تهدید کرده است. با عملیات طوفانالاقصی و ضربه شدید گروههای مقاومت فلسطینی به رژیمصهیونیستی، ادراک تهدید در جامعه اسرائیل افزایش یافته است. حمله حماس مجموعه مفروضاتی را که وضعیت موجود میان اسرائیل و غزه را در حدود دو دهه تعریف کرده بود را تغییر داد؛ بهطوریکه صهیونیستها باوجود واهمه از جنگ چند جبههای و اندیشیدن به آن، اما عمده تمرکزشان را بر جبهه شمال قرار میدادند. با تحولات رخداده به نظر میرسد راهبردهای رژیم صهیونیستی و دکترین نظامی آن نیز با تغییراتی مواجهه شود و عملاً از طوفانالاقصی به اینسو، نگاه ویژهای به نوار غزه و تحولات آن داشته باشند.
از سوی دیگر، یکی از اصلیترین راهبرد تبلیغاتی رژیم صهیونیستی برای جلب نظر جوامع یهودی، این بوده که «اسرائیل، امنترین مکان برای یهودیان است»، درحالیکه با تحولات رخداده و کشته شدن شمار بسیار زیادی از یهودیان، چنین ادعایی زیر سؤال رفته و عملاً «اسرائیل به ناامنترین جا برای یهودیان تبدیل شده است». برهمین اساس، طبق اطلاعات اداره مهاجرت اسرائیل، نیممیلیون صهیونیست از ۷ اکتبر این رژیم را ترک کرده و بازنگشتهاند.(Saba, 2023)
این مسئله برای رژیم صهیونیستی که خواهان پذیرش یهودیان و ممانعت از مهاجرت معکوس آنان است، چالشهای بیشماری از بُعد جمعیتی به وجود خواهد آورد و ادراک تهدید رهبران اسرائیل از به هم خوردن نسبت جمعیتی که از آن به «بمب ساعتی» نام میبرند را تشدید خواهد کرد. در این میان، آواره شدن عدۀ زیادی در جنوب و شمال فلسطین اشغالی و همچنین ناتوانی دولت رژیم صهیونیستی در رفع آن، منجر به «بحران اعتماد» در این رژیم شده است.( Kershner, 2023)
پیامد دیگر عملیات طوفانالاقصی معطوف به روندهای سیاسی و حزبی این رژیم است. بیشک شرایط جنگی و جو روانیِ کنونی، از پرداختن به مباحثی همچون «متهمان چه کسانی هستند؟» ممانعت میورزد، اما ممکن است که پس از فروکش کردن تحولات، چنین مباحثی به موضوعی داغ در رژیم صهیونیستی تبدیل شود. چنین شرایطی در جنگ یوم کیپور (1973) نیز مطرح شد و «کمیسیون آگرانات» برای بررسی ناکامیهای نیروهای دفاعی رژیم صهیونیستی در جنگ یوم کیپور تشکیل شد که درنهایت منجر به برکناری چهار افسر ارشد، ازجمله رئیس امان (سرویس اطلاعات نظامی اسرائیل)، استعفای دولت «گلدا مائیر» و اعتراضات گسترده شد. چنین مسئلهای میتواند برای نتانیاهو و رهبران نظامی و امنیتی رژیم صهیونیستی نیز رخ دهد و عملاً منجر به تنشهای درونی شود.
«دالیا شیندلین» تحلیلگر یهودی و ساکن سرزمینهای اشغالی در مقالهای استدلال میکند اجتماع یهودیان در سرزمینهای اشغالی، «در هنگام جنگ پشت رهبرانشان را خالی میکنند»، دارای سابقه دیرینه است و به سقوط گلدامایر پس از یومکیپور در ۱۹۷۳، سقوط ایهود باراک پس از انتفاضه دوم در ۲۰۰۰ و سقوط ایهود اولمرت پس از شکست از حزبالله در جنگ ۳۳ روزه اشاره میکند. (Scheindlin, 2023)
با توجه به نظرسنجیهای صورت گرفته، اکثریت صهیونیستها معتقدند نتانیاهو مقصر این شکست بوده و بیش از نیمی از آنها (56 درصد) خواهان استعفای نتانیاهو هستند. بر اساس دیگر نظرسنجیها محبوبیت حزب نتانیاهو (لیکود) بهشدت پایین آمده و از 32 کرسی به 19 کرسی تنزل پیدا کرده است. طبق یک نظرسنجی دیگر، تنها 21 درصد از پاسخدهندگان معتقدند نتانیاهو باید پس از جنگ بهعنوان نخستوزیر باقی بماند. به سخن دیگر، تا چند سال پیش، بهواسطه محبوبیت نتانیاهو در سرزمینهای اشغالی از او به «آقای امنیت» و «آقای اقتصاد» نام میبردند، اما به اعتقاد بسیاری از کارشناسان، عملیات طوفانالاقصی آغازی بر پایان نتانیاهو و حزب لیکود خواهد بود و عملاً او را از صحنه سیاست همچون دیگر رهبران رژیم صهیونیستی مثل موشه دایان و شارون حذف خواهد کرد. (Leifer, 2023)
گذشته از این موارد، خشونت رژیم صهیونیستی و بیداری «هویت فلسطینی» در سرزمینهای اشغالی و کرانه باختری و امکان سرایت آن به کشورهای همسایه بهویژه اردن که 60 درصد جمعیت آن را فلسطینیان تشکیل میدهند، امکان بروز ناآرامی و حتی انتفاضه سوم را ممکن میسازد. روندهای هفت دهه گذشته نشان داده دورههای جنگ، موجب افزایش انحراف سیاست اسرائیل به سمت احزاب راست میشود که چنین امری میزان خشونت شهرکنشینان علیه فلسطینیان و به همان میزان خشم مردم فلسطین علیه اشغالگران را افزایش میدهد و عملاً دور باطلی از خشونت را در سرزمینهای اشغالی موجب میشود که چنین شرایطی وضعیت امنیتی رژیم صهیونیستی را بیشاز پیش ملتهب میکند.
اقتصادی-فناوری
یکی از مهمترین پیامدهای عملیات طوفانالاقصی، آسیب به بنیانهای اقتصادی رژیم صهیونیستی است. از زمان آغاز جنگ طوفانالاقصی، ارزش پول رژیم صهیونیستی (شکل) کاهش کمسابقهای داشته و هر دلار به ۴ شکل رسیده است. از 7 اکتبر، سهام رژیم صهیونیستی کاهش شدیدی را تجربه کرده و آنها را به بدترین عملکرد در سطح جهان تبدیل کرده است؛ بورس تل آویو 16 درصد سقوط کرده که معادل 25 میلیارد دلار است و بانک جی پی مورگان پیشبینی کرده اقتصاد رژیم صهیونیستی ممکن است در سهماهه جاری سال جاری با رکود 11 درصدی مواجه شود.
افزون بر این، به گفته کارشناسان اقتصادی اسرائیل، پیشبینی میشود کسری بودجه این رژیم برای سال جاری به 5/1 درصد تولید ناخالص داخلی، معادل حداقل 27 میلیارد شکل (واحد پول اسرائیل) برسد که این بزرگترین ضرر مالی برای این رژیم از زمان جنگ یوم کیپور (1973) است. (gtn24. 2023 )
افزون بر این، کاهش شدید سرمایهگذاری خارجی بهویژه در بخش فناوری پیشرفته که ارکان اقتصادی-دیپلماسی اسرائیل بهحساب میآید و همچنین کاهش ارزش سهام شرکتهایی همچون اینتل و دیگر شرکتهای معروف جهان که در اراضی اشغالی حضور دارند، از دیگر تبعات جنگ طوفانالاقصی است. نتانیاهو در ژوئن 2023 بیان کرد اینتل قصد دارد 25 میلیارد دلار برای ساخت کارخانه جدید در شهر جنوبی کریات گات در 42 کیلومتری غزه هزینه کند. اما با آغاز عملیات طوفانالاقصی و گسترش آن به شهرکهای رژیم صهیونیستی، امکان پیگیری چنین پروژههایی با ابهاماتی مواجهه است. گذشته از این، هزینههای حاصل از نبردهای طولانیمدت که در نتیجه فراخوان بیش از 360هزار نیروی ذخیره و همچنین تعطیلی گسترده در رژیم صهیونیستی بهویژه در شمال و جنوب این رژیم و همچنین افزایش احتمالی بودجه دفاعی پس از جنگ صورت خواهد گرفت، اقتصاد اسرائیل را با چالشهایی روبهرو خواهد کرد. براساس گزارش رسانههای صهیونیستی، هزینههای جنگ در «تخمین خوشبینانه» به حدود ۲۰۰ میلیارد شکل (حدود ۵۴ میلیارد دلار) خواهد رسید که معادل یکسوم هزینههای دولت برای سال 2023 و بیشتر از تولید ناخالص داخلی کشورهایی مانند لبنان (۸۵/۸ میلیارد شکل)، اردن (۱۷۶ میلیارد شکل) یا لتونی (۱۵۲ میلیارد شکل) است. البته دانیل اگل، پژوهشگر مؤسسه رند معتقد است جنگ میتواند باعث شود «اسرائیل در یک دهه آینده، حدود 400 میلیارد دلار از فعالیتهای اقتصادی خود را از دست بدهد».(Egel, 2023)
افزون بر این با آغاز جنگ، شرکت «شورون» اعلام کرد میدان گاز طبیعی «تامار» را که یکی از مهمترین منابع گاز مورداستفاده برای تولید و صادرات برق در شهرکهای صهیونیستنشین است، تعطیل کرد. تعطیلی این میدان تا امروز از ترس اینکه مقاومت آن را هدف قرار دهد، به توقف صادرات گاز رژیم صهیونیستی به مصر و اردن و افزایش فشار بر بازار گاز اروپا شده است. افزون بر این، صنعت گردشگری رژیم صهیونیستی که در سال 2022، 5 میلیارد دلار آورده اقتصادی داشت، تا مدتزمان نامشخصی با افت شدیدی روبهرو خواهد شد و به گزارش مدیرعامل انجمن آژانسهای مسافرتی رژیم صهیونیستی، از ابتدای جنگ، فعالیت در صنعت تورهای خارج از کشور حدود ۸۰ درصد کاهش یافته است.
علاوه بر این، با افزایش دامنه جنگ به دریای سرخ و حمله انصارالله یمن به رژیم صهیونیستی و کشتیهای آن، فعالیت تجاری این رژیم در دریای سرخ که راه ارتباطی آن با شرق جهان است، مختل شده است. روزنامه گلوبوس رژیم صهیونیستی در همین باره نوشت: «جنگ طوفانالاقصی و حمله انصارالله سبب دیر شدن زمانبندی تحویل کالا بعضاً تا ۱۹ روز شده است و اقدامات اخیر نیروهای مسلح یمن و جنبش انصارالله بر ضد اسرائیل، قیمت حملونقل هر کانتینر از چین به بندر اشدود را با ۹ تا ۱۴ درصد افزایش مواجه ساخته است. این در حالی است که کشتیهای بینالمللی از انتقال کالاهای اسرائیلی دوری میکنند. همچنین هزینههای بالای حق بیمه، خطر جنگ را برای هر کانتینر افزایش میدهد که در حال حاضر منجر به افزایش قیمت حملونقل کانتینری در خطوط کشتیرانی بینالمللی منتهی به بنادر اسرائیل شده است». (سیاق، 1402)
نتیجهگیری
آنچه واضح است، طوفانالاقصی ضربهای بود که شاید سالها رژیم صهیونیستی نتواند آن را جبران کند و تا ابد ضربهای بر پیکره رژیم صهیونیستی باقی خواهد ماند. این جنگ نهتنها بر سیاست خارجی، امنیتی و داخلی اشغالگران تأثیرات عمیقی خواهد گذاشت، بلکه روندهای موجود منطقه (فرایند عادیسازی) را تغییر خواهد داد و حتی صفبندیهای منطقهای را به نفع محور مقاومت تشدید خواهد کرد. افزون بر این، طوفانالاقصی بر راهبرد قدرتهای بینالمللی و بهویژه ایالاتمتحده که به دنبال کاهش نفوذ در غرب آسیا بود، تأثیر عمیقی خواهد گذاشت و عملاً ادراک آنها در خصوص منطقه را با دگرگونیهایی روبهرو خواهد ساخت.
طوفانالاقصی بسیاری از انگارههای شکلگرفته در منطقه، ازجمله شکستناپذیری رژیمصهیونیستی، قدرت اطلاعاتی-فناوری این رژیم، عادیسازی بدون حل مسئله فلسطین، نادیده گرفتن گروههای مقاومت فلسطین و همچنین حرکت به سمت خاورمیانه جدید را زیر سؤال برد و مفاهیم جدیدی در عرصه سیاسی و نظامی منطقه مطرح کرد.
بر همین اساس طوفانالاقصی فرصتهایی برای محور مقاومت و جمهوری اسلامی ایران به وجود آورده که بهطور خلاصه میتوان به چند مورد آن اشاره کرد:
نخست؛ توقف روندعادیسازی روابط کشورهای عربی و اسلامی با رژیم صهیونیستی (بهویژه عربستان سعودی)
دوم؛ مطرحشدن دوباره فلسطین بهعنوان موضوع نخست جهان اسلام
سوم؛ کشاندن رژیم صهیونیستی به بنبست راهبردی در داخل سرزمینهای اشغالی و افزایش اختلافات داخلی در ارکان نظامی، سیاسی و اطلاعاتی این رژیم
چهارم؛ ضربه به وجهه اطلاعاتی – امنیتی رژیم صهیونیستی و استفاده ازآن برای بیاعتبار ساختن توانمندیهای این رژیم
پنجم؛ تضعیف بازدارندگی رژیم صهیونیستی و از بین رفتن ادراک عدم شکستناپذیری اسرائیل در اذهان رهبران و مردم منطقه
ششم؛ افزایش جایگاه ایران و جبهه مقاومت در جهان عرب و متحدانش در برابر جنایتهای رژیم صهیونیستی
هفتم؛ گرفتار شدن رژیم صهیونیستی در «دور باطلی» که به هر میزان بخواهد قدرت خود را نشان دهد، از مشروعیتش کاسته میشود و قدرت نرم آن در برقراری روابط با کشورهای جهان با موانعی روبهرو میشود.
بر همین اساس، جمهوری اسلامی ایران باید علاوه بر تقویت رصد اطلاعاتی-امنیتی و همچنین مقابله با اقدامات خرابکارانه رژیم صهیونیستی، از طریق رسانه و وزارت خارجه، مسئله فلسطین را در صدر مباحث نگه دارد و با معرفی جنایتهای این رژیم منحوس و ناکارآمدی اشغالگران (در ابعاد فناوری، اطلاعاتی، نظامی و سیاسی)، عملاً قدرت نرم آن را مورد هدف قرار دهد و نهادهای ضدصهیونیستی در اقصینقاط جهان (ازجمله بیدیاس) را تقویت کند. تنش داخلی پس از جنگ طوفانالاقصی در رژیم صهیونیستی، فرصت دیگری است که باید از طریق اقدامات شناختی-رسانهای، به آن اندیشید تا از فرصت لازم برای درگیر ساختن رژیم صهیونیستی و تشدید گسلهای داخلی آن استفاده کرد.
افزون بر این موارد، نباید توقف روند عادیسازی روابط عربستان با رژیم صهیونیستی را قطعی در نظر گرفت؛ چراکه روابط پنهانی رژیم صهیونیستی- عربستان سعودی و منافع دوجانبه متصور از یکدیگر، آنچنان عمیق است که امکان دارد پس از مدتی باردیگر آغاز شود. اما تعلیق این روند و عدم علنی سازی روابط، فرصت را برای طراحی راهبردهای مناسبتر به منظور جلوگیری از وقوع چنین مسئلهای فراهم میکند.