حَراجیِ جَراحی!

علیرضا عبدی       نویسنده و طنز پـــرداز 

‌ سلام خانم.
‌ سلام.
‌ راجع‌به دستگیر شدنتون توضیح می‌دید؟
‌ من فقط در حضور وکیلم صحبت می‌کنم.
‌ خانم! من قاضی نیستما... من خبرنگارم. اومدم این‌جا تا روز دوم بهمن، به‌مناسبت روز حیوانات خانگی، از رعب و وحشت مردم از دیدن این کروکودیل در سطح شهر گزارش بگیرم.
‌ کروکودیل چیه آقای محترم! این پشمکِ من یه گربه ملوسه. امروز هم یه کم عصبانی شد، توی اون شلوغی بیست‌ سی نفر رو زخمی کرد. من چی‌کار کنم که مردمِ توی پارک زیادن.
‌ آهان. پس گربه‌ست. حالا چرا دو سریِ بیست‌تایی دندون به این بزرگی داره؟
‌ چهل‌ونه تومن دادم تا فکش رو جادار کردن. پنجاه‌ونه تومن هم واسه‌ش دندون لمینیت شده کاشتن. بمیرم براش؛ حیوونی خیلی لاغر شده بود. گفتم یه کم غذا بخوره جون بگیره.
‌ درسته. فقط چرا پوزه‌ش درازه این‌قدر؟ پوزه نیست و دماغه. تازه اندازه‌ش هم خوبه. باهم رفتیم جراحیِ بینی و سی‌ونه تومن دادم، گفتم واسه من رو عین قبل گربه و واسه گربه‌م رو عین قبل من کنن. تازه جراحی رو حراج کرده بودن. توی آف پاییزه، اینا رو برداشتم.
‌ یعنی قبلش بینیِ شما این‌قدر بود؟
‌ این‌جا کوچیکه، بینی پشمک دراز دیده می‌شه. توی ویلامون من این‌همه دماغ نداشتم.
‌ چرا دماغ خودتون رو عمل کردید؟
‌ من فقط مشکل پلیپ داشتم و عمل زیبایی نکردم. فقط با پشمک تعویض دماغ داشتیم.
‌ ناخُناش چی؟ اینم ناخنای شماست؟
‌ نه‌خیر. شمشیری دیزاین شده! این توی آف بلک فرایدی بود که با نوزده تومن کاشت زدم براش.
‌ حالا چرا پشمک‌تون رنگ پوستش سبزه؟
‌ من از رنگ خودش که قهوه‌ای بود خوشم نمی‌اومد. این‌جوری باید اسمش می‌شد فندق. من صولتی بیشتر دوست داشتم. دادم دام‌پزشکِ رنگ‌کار با نوزده و نهصد رنگش کنه. نسبت اکسیدان و N6 با هم جور نشد، پشماش سوخت. دفعه‌ی بعد می‌برم خارج، اون‌جا رنگ کنن برام. یه آرایشگر خوب‌م نداره این مملکت.

جستجو
آرشیو تاریخی