فرشته پناهی شاعر
شده وقت مانور آخرتان
گیر کردهست توی گِل خرتان
تا که آمد صفیر موشکها
رفت بالا صدای عرعرتان
سر و پای برهنه گرخیدید
ریخت بدجور کرکتان، پرتان
آبروی شماست میریزد
هردم از توی پاچهی تَرتان!
میخورید از همه طرف ترکش
آبکش شد تمام پیکرتان
یمن آماده پذیراییست!
میرسد هرکجا به محضرتان
گاه چون چوب لای چرخ شماست
ولی اینبار کرده پنچرتان
نشده خوب جای ضربت قبل
میخورد ضربه جای دیگرتان
سنگ توی سرید از هر سو
میخورد کی به سنگ پس سرتان؟
قابل التیام نیست به کل
زخم کاری به قلب لشکرتان
زود تسلیم شو مفری نیست
ترکیدهست چون که سنگرتان
باید از روی نقشه محو شوید
میشود رفتهرفته باورتان