حاشیههای مرگ نخستین نخست وزیر
نهضت آزادی که روزگاری آن قدر مورد اعتماد امام قرار گرفت که نخستین نخستوزیر پس از انقلاب اسلامی، دبیرکل آن بود و حتی پس از همه اختلاف سلایق و مواضع ناهمگون با انقلاب نوپا، همچنان پس از استعفا به دلیل تسخیر لانه جاسوسی رانده نشد؛ تا آنجا که در میان گزینههای رأی امام در مجلس اول بازرگان، سحابیهای پدر و پسر، معینفر و ... جای گرفته بودند؛ به دلیل رفتار ناشایست در دوره دفاع مقدس و تزریق یأس و ناامیدی به ملت که مکمل جنگ صدام بود، از چشم امام تا آنجا افتادند که فعالیت آنها غیرقانونی اعلام شد. انگار مهندس بازرگانی که روزگاری به احتیاط شهره بود، در روزهای آخر عمر پیرانه یاد از جوانی کرده بود. از این رو این روند، پس از ارتحال امام نیز ادامه یافت؛ 12 خردادماه 1368، چشم مردم نگران حال امام خمینی بود. جدی بودن بیماری امام تازه به افکار عمومی رسیده بود و در کنار اضطراب ناشی از عشق عمیق امت به امام، مجموعهای از عوامل گوناگون همچون عزل قائم مقام رهبری که دو ماه قبل از آن رخ داده و پس لرزههایش باقی مانده بود، بقای تنشهای مرزی با عراق پس از آتشبس و وجود احتمال حمله مجددی مشابه آنچه در مرداد ماه 1367 و پس از قبول قطعنامه رخ داده بود، نگرانی مردم از افزایش تنشهای سیاسی میان مسئولان مثلاً آنچه در صحن علنی مجلس دیده میشد و ... موجی از نگرانی جدی برای آینده انقلاب اسلامی و کشور را پدید آورده بود. در چنین فضای اضطرابآلودی، نهضت آزادی با انتشار بیانیهای به مخالفت با دستور امام برای بازنگری در قانون اساسی پرداخت با اشاره به اینکه « اصل 59 قانون اساسی جمهوری اسلامی اجازه میدهد که در مسائل بسیار مهم مملکتی و به شرط تصویب دوسوم آرا مجموع نمایندگان مجلس مراجعه به آراء عمومی بشود» مدعی شد چنین استجازهای از مجلس به عمل نیامده است و از این رو مأموریت امام خمینی به شورای بازنگری قانون اساسی را خلاف قانون و فاقد اعتبار دانست.
محمد مهدی اسلامی
نویسنده و پژوهشگر
ارتحال امام خمینی(ره)
فردای این بیانیه، بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، به ملکوت اعلی پیوست. نهضت آزادی در فردای اعلام رسمی این خبر با صدور اطلاعیهای کوتاه اما مملو از تلویح و کنایه، «رحلت رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران» را بدون استفاده از واژه امام، که در آن روزگار معنادار بود، تسلیت گفت؛ اقدامی که با توجه به احساسات برانگیخته عمومی، دور از انتظار مینمود.
سه هفته پس از ارتحال امام خمینی(ره)، در شرایطی که هنوز احساسات مردم از این ضایعه دردناک جریحهدار بود، نهضت آزادی با صدور اطلاعیهای با چشمپوشیدن بر این واقعیت که حتی پیشنهاد ریاست شورای بازنگری قانون اساسی از سوی امام خمینی(ره) به آیت الله منتظری داده شده بود و عزل وی، حاصل اقدامات براندازانه در سایه او بوده است؛ مدعی شد «حاکمیت، به ویژه با اطلاعی که احتمالاً از شدت بیماری رهبر انقلاب داشتهاند، با برنامهریزی قبلی تمامی صاحبان بینشهای دیگر، حتی قائم مقام رهبری، را حذف و بیاثر کردهاند تا از این طریق و به مدد مؤثر تمامی وسایل ارتباط جمعی تنها یک نظر و تشخیص بتواند در جامعه مطرح گردد.» با چنین مقدمهای و طرح سؤالهایی همچون «چگونه میتوان انتظار استقبال عمومی از انتخابات را داشت؟» و «چه تضمین و اطمینانی وجود دارد که انتخابات با امانت و مطابق قانون انجام گرفته امکان نظارتی برای ملت و مخالفین وجود داشته باشد؟» یکی از حساسترین انتخابات کشور که حائز شرایطی همچون تمرکز جهان برای بررسی میزان مشارکت عمومی در انتخابات پس از ارتحال امام برای جمعبندی چگونگی مواجهه با آن و نیز تعیین سرنوشت آتشبس بود را تحریم و صریحاً اعلام کرد در آن شرکت نمیکند. نهضت آزادی در فاصلهای کوتاه 4 بیانیه صادر کرد اما در عزم راسخ مردم اثری نداشت و اهمیتی پیدا نکرد. همهپرسی بازنگری قانون اساسی همزمان با انتخابات ریاست جمهوری در ۶ مرداد ۱۳۶۸ با مشارکت پرشور مردم برگزار شد و 38 / 97 درصد از آرا، آری به تغییرات پیشنهادی هیأت بازنگری قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بود. با چنین جواب محکمی از سوی مردم، انتظار میرفت نهضت آزادی بر مواضع گذشته خود پافشاری نکند. اما نهضت آزادی برای چندمین بار در فاصلهای کوتاه از ارتحال امام خمینی(ره) بیانیهای صادر کرد و با القای وجود تقلب در انتخابات، مدعی شد باز هم میزان مشارکت مردم و استقبالی که از انتخابات ریاست جمهوری و همهپرسی تغییرات قانون اساسی به عمل آمده است، در مقایسه با دفعات گذشته تأییدکننده هیأت حاکمه نمیباشد و انتخابات را بدون رقیب تلقی کرد.
نادیده گرفتن حضور عضو سابق
ادعای فقدان رقیب برای هاشمی رفسنجانی در انتخابات 1368 در حالی است که رقیب هاشمی رفسنجانی در این انتخابات دکتر عباس شیبانی بود. وی از اعضای مؤسس نهضت آزادی بود که اگرچه بعدها راه خود را از آنها جدا کرد و منتقد انحصارطلبی مهندس بازرگان شد؛ ولی حضور او در این انتخابات میتوانست مورد توجه کسانی قرار گیرد که قصد نفی نامزد اصلی را داشتند. شیبانی رقابتی واقعی با نامزد اصلی را در دستور قرار داده بود. جدیت او در رقابت به حدی بود که به رغم رایج نبودن نقدهای دهههای بعد در رقابتهای آن دوره، به صورت ضمنی به نقد رقیب پرداخته و گفته بود: «بنده ستاد تبلیغاتی به سبک امریکایی ندارم و از چاپ پوستر ونظایر آن خودداری کردهام [...] مسأله ریاست جمهوری احتیاج به تبلیغات شدید هم ندارد بلکه مسأله این است که رئیس جمهور باید از کسانی باشد که افراد او را بشناسند.»
با این حال هاشمی رفسنجانی 51 / 94 درصد کل آرا اخذ شده را به خود اختصاص داد که رقمی فراتر از انتظار منتقدین بود. این رأی گسترده بیانگر اعتماد مردم به روند تغییرات سیاسی سال 1368 و یکی از آخرین تدابیر بنیانگذار فقید انقلاب اسلامی بود که با عزل منتظری کلید خورد. موضوعی که به نظر میرسد یکی از ریشههای اقدامات این مقطع نهضت آزادی را شامل میشود.
از 12 خرداد سال 1368 تا پایان آن سال، نهضت آزادی 24 موضعگیری رسمی منتشر کرد، بیانیههایی که علیه انتخابات، علیه رهبر منتخب نمایندگان مردم در مجلس خبرگان رهبری، علیه رئیس جمهور منتخب مردم، علیه همهپرسی بالغ بر 97 درصدی مردم، علیه 3 رسانه از جناحهای مختلف، علیه دستگاه قضا و ... بود. همچنین در مهرماه این سال دهمین کنگره خویش را برگزار نمود و برای آن قطعنامه رسمی صادر کرد که سران آن (مهندس بازرگان، دکتر یزدی و مهندس توسلی) با «رینالدوگالیندوپل» نماینده کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد ملاقات کرده و محدودیتهای قانونی برای فعالیتهای براندازانه نهضت آزادی ایران را به عنوان نقض حقوق بشر در ایران گزارش کرده و رسماً این اقدام خود را اعلام کرد و به سمپاشی علیه اقدامات دیپلماتیک ایران پیرامون آتشبس پرداخت.
قطعنامه دهمین کنگره نهضت آزادی ایران که سه ماه بعد در دیماه منتشر شد؛ مملو از سیاهنمایی و اتهامات گوناگون به حاکمیت بود. این قطعنامه مدعی بود «ملت و مملکت ایران در حال حاضر دشوارترین، نگرانیآورترین و تاریکترین روزهای تاریخ خود را میگذراند.» آن هم در شرایطی که در سال 68 شکست نظامی صدام در تعرض به خاک میهن قطعی شده و شکست دیپلماتیکاش در حال تحقق بود، آثار فروپاشی ابرقدرت بلوک شرق - که طی قرون اخیر همواره در شمال کشور یک دشمن قوی محسوب میشد و از حامیان اصلی صدام بود- عیان گشته و با ارتحال امام خمینی(ره)، نه تنها پیشبینیهای دشمنان در خصوص اضمحلال قدرت انقلاب اسلامی محقق نگشته بود، بلکه با انسجامی چشمگیر در فضای سیاسی، سازندگی در داخل کشور با شدت آغاز و قدرت منطقهای ایران در نقش قاطع ولیفقیه جدید در پایان دادن منازعات داخلی لبنان که اوایل همان ماه رخ داده بود، آشکارا مشخص شده بود. مؤلفههای امید به آینده در زندگی مردم کاملاً آشکار بود و فضای نقد و شور انتخاباتی برای انتخابات میاندورهای مجلس بر فضای سیاسی کشور حکمفرما بود.
پاشیدن بذر یأس و ناامیدی و پمپاژ موج منفی از سوی نهضت آزادی به همین نقطه منتهی نشد. اعضای این تشکل به همراه دیگر چهرههای همسو با آن در 26 اردیبهشت 1369 نامهای تفصیلی در چهار بند «اقتصادی و اجتماعی و زندگی»، «آزادی و امنیت و از نظر معنوی و مدیریت»، « استقلال و بقا و بازنگری کشور» و «روابط جهانی و سیاست خارجی» منتشر کردند که اوضاع کشور را به چالش و نقد کشیده بود.
تأثیر کلیدی مرگ بازرگان
سال 1373 برای نهضت آزادی سالی تعیینکننده بود؛ زیرا بیماری مهندس بازرگان موجب نگرانی این تشکل درباره آینده آن شده بود. مهندس بازرگان در عصر روز 14 آذر ماه به علت عارضه ناشی از نارسایی قلب در بخش اورژانس بیمارستان دی بستری شد و 3 روز بعد دفتر بازرگان با صدور اطلاعیهای اعلام کرد «به اطلاع دوستانی که جویای حال جناب آقای مهندس بازرگان هستند، میرساند که ایشان برای انجام پارهای آزمایشها و معاینات، چند روزی در بیمارستان بستری شدهاند و به شکر خداوند، با دریافت نتایج آزمایشها نگرانی رفع شده و قرار است که به زودی از بیمارستان مرخص شوند.» مهندس بازرگان خود نیز طی اطلاعیهای در روزنامه اطلاعات مورخ 28 آذر مراتب تشکر خود را از پزشکان و کارکنان بیمارستان دی و عیادتکنندگان و علاقهمندانش اعلام کرد. اما خیلی زود شرایط بازرگان به مرحلهای رسید که نیازمند اعزام به خارج از کشور شد. هاشمی رفسنجانی در خاطرات روزانه خود ذیل تاریخ 7 دی 1373 نوشته است: «درباره درخواست مهندس [مهدی] بازرگان، برای معالجه در خارج از کشور که از ما هم کمک خواسته، صحبت شد؛ قرار شد کمک کنیم.»
سرانجام او به توصیه پزشکان برای انجام عمل جراحی قلب در مرکز پزشکی مایو، ساعت 6 صبح روز جمعه 30 دی ماه تهران را به مقصد امریکا از طریق سوئیس ترک کرد اما در میانه راه، دچار عارضه مجدد قلبی شد. هاشمی رفسنجانی در خاطرات 30 دی 1373 خود نوشته است: «آقای [محمود] واعظی، [معاون اروپا و امریکای وزارت امورخارجه]، اطلاع داد که مهندس [مهدی] بازرگان در زوریخ [سوئیس]، هنگام سوار شدن به هواپیما برای سفر به امریکا جهت معالجه، در پلههای هواپیما سکته و فوت کرده و بناست جنازهاش را به خواست خانوادهاش، با اولین هواپیما به ایران بیاورند.»
روز اول بهمنماه خبر درگذشت او به عنوان اولین نخستوزیر انقلاب اسلامی در رسانهها منتشر شد و بازتاب قابل توجهی داشت و مسئولان نظام برای تکریم او از هیچ کوششی دریغ نورزیدند، تا آنجا که نهضت آزادی در اطلاعیهای بدان اذعان داشت که «باید یادآور شویم که در انتقال پیکر به تهران و تشییع آن و نیز برگزاری مجالس ختم نه تنها از سوی دولت و مسئولان ممانعتی به عمل نیامد بلکه بعضی از مقامات و مسئولان به طور مستقیم و غیرمستقیم ولی عمدتاً به صورت محدود و حسابشده از شخصیت مهندس بازرگان تجلیل کردند. پیام تسلیت مقام رهبری به آقای دکتر سحابی، پیام ریاست جمهوری به آقای مهندس عبدالعلی بازرگان، پیامهای تسلیت آیتالله سیدمحمد شیرازی، آیتالله حائری و آیتالله منتظری و حضور تعدادی از روحانیون در مراسم ختم در قم و تهران نیز جلوهای دیگر از بزرگداشت شخصیت مهندس بازرگان بود.»
پیام تسلیت رهبری
بیتردید یکی از مؤثرترین اقدامات برای بزرگداشت وی، پیام تسلیت رهبر معظم انقلاب اسلامی بود که باوجود همه بیمهریهای گذشته در اقدامی معنادار، خطاب به دکتر یدالله سحابی صادر شده بود. در این پیام بر کارنامه مبارزاتی وی تأکید شده و آمده بود: «ایشان یکى از مبارزان دیرین با رژیم ستمشاهى و نیز از جمله پیشروان ترویج و تبیین اندیشههاى ناب اسلامى با زبان و منطق و شیوه نوین بود و از این رهگذر بىشک در چشم همه علاقهمندان به گسترش و رواج ایمان اسلامى در میان طبقات تحصیلکرده در دوران خفقان و دینزدایى رژیم پهلوى، داراى شأن و ارزش بخصوصی بود. خداوند ایشان را مشمول رحمت و مغفرت و فضل خود قرار دهد و به تلاشهاى ایشان با چشم رضا و قبول بنگرد.»
در کنار شخصیتهای داخلی، برخی چهرههای بینالمللی همچون نجمالدین اربکان، دبیرکل حزب اسلامی رفاه ترکیه، راشد الغنوشی رهبر جنبش اسلامی تونس، دکتر محمد حامد ابونصر مرشد جماعت اخوانالمسلمین مصر، دکتر عبدالله حسن الترابی دبیرکل کنفرانس مردمی عربی- اسلامی سودان و ... نیز پیام تسلیتهایی صادر کردند.
مجلس ترحیم بازرگان در حسینیه ارشاد، با سخنرانی یدالله سحابی و عبدالکریم سروش و مراسم هفت او در آرامگاه بیات قم با سخنرانی مهندس توسلی برگزار شد. فعالیت نکردن ابراهیم یزدی در مراسم بزرگداشت وی را به شیوههای مختلف تفسیر کردهاند، اما سخنرانی وی در دومین مراسم سالگرد بازرگان نشان میدهد این سکوت به هر دلیلی بوده است، اقدامی خردمندانه باید تلقی شود. هاشمی رفسنجانی ذیل خاطره روز جمعه 5 بهمن 1375 نوشته است: «آقای [علیمحمد] بشارتی، [وزیر کشور]، تلفنی گفت، در جلسه بزرگداشت سالگرد [مهندس مهدی] بازرگان، دکتر [ابراهیم] یزدی، [دبیرکل نهضت آزادی]، برضد ولایتفقیه حرف زده و جمعی از حزباللهیها که حضور داشتند، جلسه را بههم زدهاند و بازداشت شده و تحویل دژبان شدهاند.»
اگرچه دکتر یدالله سحابی نفر دوم نهضت آزادی به حساب میآمد و از مؤسسان آن بود؛ اما دوهفته پس از درگذشت بازرگان و در جلسه 13 بهمن این حزب، ابراهیم یزدی - چهره فعالتر و دارای سابقه وزارت خارجه این گروه- به عنوان دبیرکل انتخاب شد.
ابراهیم یزدی دقیقاً یک هفته پس از دبیرکلی در مصاحبه با روزنامه کریستین ساینس مانیتور به دولت حمله کرد و گفت: « نهضت آزادی ایران، از همه طرف تحت فشار دولت قرار دارد. [...]کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد و سایر سازمانهای بینالمللی حقوق بشر، شواهدی را جمعآوری و منتشر کردهاند که حاکی از نقض جدی حقوق بشر در ایران است.»
علاوه بر رسانههای غربی و به ویژه امریکایی که به بهانههای مختلف، نارضایتی خود را از محدودسازی این گروه لیبرال و غربگرا بازتاب میدادند، دولت امریکا نیز در قانون داماتو برای تحریم ایران، رسماً یکی از علل تشدید فشار بر دولت و ملت ایران را وضعیت نهضت آزادی اعلام کرد. مهندس سحابی گفته که در فروردین 74 در جلسهای «حرفی را مطرح نمودم که دکتر یزدی نیز آن را تأیید کرد. در آن زمان طرحی در سنای امریکا تصویب شده بود مبنی بر تحریم ایران...[داماتو] که در مقدمه طرحش یادآور شده بود در ایران حقوق بشر زیر پا نهاده میشود و شواهد آن را یکی موضوع بهائیان و دیگری نهضت آزادی، بیان کرده بود.»
تغییر رویکرد انتخاباتی
در زمستان سال 1374 دکتر یزدی جانشین مهندس بازرگان و دبیرکل گروه کوچک و نیمهجان نهضت آزادی به همراه چند تن دیگر، برای انتخابات پنجمین دوره مجلس ثبتنام کردند که صلاحیت آنها تأیید نشد. ولی با ظهور نشانههای تغییرات سیاسی پیشرو، از جمله ظهور حزب کارگزاران سازندگی که تمایلات و سوگیریهای بارز لیبرالی داشت و به برخی مواضع نهضت آزادی نزدیک بود، به گفته یزدی: «از این تاریخ، نهضت وارد دوران تازهای شد.»
دکتر یزدی در بهمن 74 از تولد این جریان استقبال کرد و گفت: «[کارگزاران سازندگی] از افراد متفکر و تحصیلکردهای تشکیل شده است که به بحث و تبادل نظر آزاد در مورد مسائل داخلی و بینالمللی عقیده دارد و هوادار سیستم سرمایهداری صنعتی است.» نشریه بهمن سخنگوی این جریان به مدیرمسئولی عطاءالله مهاجرانی معاون رئیس جمهور، به تجلیل از رهبران نهضت آزادی میپرداخت و برخی صفحات خود را به انعکاس نظرات نهضتیها نیز اختصاص میداد که روابط پنهان مهاجرانی و برخی دیگر از مقامات دولت آقای هاشمی با نهضت آزادی، در حال بیرون زدن از پشت پرده بود. در اولین بیانیه «جمعی از کارگزاران سازندگی» مورخ 27/10/1374 که مانیفست آن حزب محسوب میشد، با تأکید بر اینکه: «هاشمی و مجلس، دو کلمه مترادفند»، پیشبینی شده بود که در مجلس پنجم، نیروهای «تحت امر» سردار سازندگی و توسعه یعنی آقای هاشمی، حضور خواهند داشت.
باوجود بهبود زیرپوستی و رو به تزاید روابط نهضت آزادی تحت رهبری دکتر یزدی، با جناح اصلی دولت آقای هاشمی و تداوم آن طی سالها، دکتر یزدی بعدها در همسویی با حملات جبهه اصلاحات علیه رئیس جمهور سازندگی، چند بار ارزیابی منفی خود از دولت مزبور را تکرار کرد و از جمله در آبان 77 که تأکید کرد: «رفسنجانی زیربنای سیاسی حکومت را توسعه نداد و نظام سیاسی بسته را تداوم بخشید.»
معالوصف، دکتر یزدی چند بار اشاره کرده که مبدأ تجدید تحرک سیاسی نهضت آزادی پس از دهه شصت، انتخابات مجلس پنجم در دولت آقای هاشمی بود. از جمله این که وی گفته است: «ما در انتخابات دورههای قبل گفته بودیم که شرکت نمیکنیم و دلایلمان را هم گفته بودیم که اگر آزادیها قانونی نباشد، شرکت نمیکنیم ولی در انتخابات مجلس پنجم و بعد در ریاست جمهوری [هفتم] و بعد در انتخابات شورای شهر به شدت با تمام نیرو شرکت کردیم.»
البته دکتر یزدی تأکید داشت که ریشه تغییر راهبرد نهضت آزادی را به زمان حیات مهندس بازرگان نسبت بدهد: «نهضت آزادی... در سال 1372 تصمیم گرفت با تمام توان وارد مبارزات انتخاباتی مجلس پنجم شود... این، یک سیاستی نبود که در زمان مرحوم مهندس بازرگان نباشد و بعد به وجود آمده باشد.»
تداوم روند میرایی
با این وصف، میتوان گفت نهضت آزادی در دوره پس از بازرگان رنگ و بوی متفاوتی یافت، اما تأثیر زیادی در روند میرایی آن نداشت. تا جایی که دیری نپایید که مواضع آن در جامعه ایران هیچ دنبالکننده جدی نداشت. وقتی دوره ابراهیم یزدی نیز با مرگ وی پایان یافت، یک خبرگزاری چنین برآیندی ارائه داد: «نسل سیاستمداران نهضت آزادی، پیش از ۴۰ سالگی انقلاب، رو به زوال و فراموشی است. سالخوردگان نهضت آزادی که هرگز نتوانستند بدنه جوان و پرشوری برای گروهشان دست و پا کنند، زود به آخر خط رسیدهاند. وقت خداحافظی با پیرمردهای مطرود و مشکوک تاریخ انقلاب اسلامی فرا رسیده؛ دوران عبرت گرفتن از سرنوشت آنها و ورق زدن داستانشان، اما تازه آغاز شده.»