گذری کوتاه بر زندگی سیاسی و مبارزاتی شهید نواب صفوی
انقلابی دو آتشه
بچه خانی آباد بود و خوب زیر و بم محلههای فقیرنشین را میدانست، سید مجتبی میرلوحی، فرزند سیدجواد در سال 1303 در خانوادهای متدین به دنیا آمد، او بعد از درگذشت پدرش سید جواد، زیرنظر عمویش بزرگ شد، زمانی که سید مجتبی در مسیر مبارزه افتاد کمتر کسی او را با نام خانوادگی میرلوحی میشناخت، او بعدها آقا نواب بچههای فداییان اسلام شد و همه او را به نام خانوادگی طایفه مادریش صدا میزدند.
نفیسه زارعی
نویسنده
اولین اعتراض
نواب پس از دوران تحصیل وارد شرکت نفت شد و به آبادان رفت، همان روزها بود که اولین برخورد انقلابی نواب برایش دردسرساز شد، یکی از متخصصهای انگلیسی شرکت نفت با یکی از کارگران درگیر شد و نواب کارگران را به اعتراض و اجرای قصاص دعوت کرد او که پیشتر درس علوم دینی خوانده بود بخوبی میدانست سکوت دراین مواقع موجب ظلم ظالم میشود، تظاهرات آن روز توسط عناصر رژیم سرکوب شد و نواب شبانه با قایق از آبادان به بصره و سپس به نجف هجرت کرد.
نجف؛ خانه پدری
نجف برای نواب حکم پنجره تازهای را داشت که به سمت عدالت گشوده میشد. او از همان روزهای نخست، با علامه امینی که در یکی از حجرههای فوقانی مدرسه علمیه قوام، کتابخانهای تأسیس کرده و مشغول تألیف الغدیر بود، رفاقت کرد. چهار سال اقامت او در نجف و زیر سایه حرم امن امیرالمؤمنین باعث پختگی علمیاش شد و به دستور آیتالله سیدابوالحسن اصفهانی برای مبارزه با کجرویها و کجاندیشیها به ایران برگشت. تشکیل جمعیت فداییان اسلام دستاورد همان سالهاست.
سید قبراق ورزیده
نواب وقتی به ایران بازگشت مشی مبارزاتی خود را بر اساس امر به معروف و نهی از منکر گذاشت. بر خلاف تصور خیلیها که گمان میکنند سید جوان، زودجوش بوده و بیدلیل دست به اسلحه میبرده او دقیقاً با منطق اسلام با مخالفانی که عمدتاً عضو شبکه منحوس بهاییت یا وابسته به اجنبی بودند برخورد میکرد، منطقی که ابتدایش به اسلحه ختم نمیشد. مسجد برای او بهترین پایگاه اجتماعی بود، او با نفوذ کلام و منطق گفتار جوانها را به خودش جذب میکرد، جوانهایی مثل مرحوم هاشم امانی و شهید مهدی عراقی او را سید جوان قبراق و ورزیدهای که در مسجد شاه سخنرانی میکرد دیدند و با سید همراه شدند، فداییان اسلام در سالهای 1325 تا 1328 پرچمدار مبارزه با حرکتهای ضددین بود.
یک تشکیلات جوان پسند
فداییان اسلام تشکیلات جوان و سرپایی بود، آنها ضوابط دفتری نداشتند، اعضا بخوبی میدانستند که بیشتر کارها و مأموریتها احتیاج به فداکاری زیاد داشت و اگر لو میرفت منجر به خطرات جدی میشد اصلاً برای همین بود که افراد باید توسط فردی مطمئن معرفی میشدند و بعد از عضویت همدیگر را برادر صدا میزدند، گروه فداییان در کاشان و قسمتهای دیگر کشور شعبه داشت البته نواب وقتی از عراق به ایران آمد در خوزستان چند روزی اقامت کرد و همان مدت کم با سخنرانیهای طوفانی باعث شکلگیری شعبه دیگری از تشکیلات در خوزستان شد، بچههای فداییان آنقدر تابع تشکیلات بودند که وقتی نواب به تهران آمد آنها هم در جلسات حاضر میشدند و به عنوان رابط پیامها را به اعضای استانها میرساندند.
با اجازه مراجع
پای منافع ملی و دین که وسط میآمد سید مجتبی نواب صفوی از حق و عدالت کوتاه نمیآمد، سیاستهای ضد دین شاه در دهه 20 و بعد از اشغالایران توسط متفقین نوعی تفکر ناسیونالیسم افراطی را ترویج داد، سید احمد کسروی از آن دست از افرادی است که هرچند در خانواده مذهبی به دنیا آمده بود اما به انتقاد و طعن علیه شیعه پرداخت، شهید مهدی عراقی در ناگفتهها در خصوص اعدام انقلابی او توسط اعضای فداییان میگوید نواب بارها با نیت نهی از منکر به سراغ کسروی رفت، نقشه زدن کسروی دقیق بود با این حال وقتی نواب به اوشلیک کرد زخمی شد و نواب را دستگیر کردند، او البته تحت فشار افکار عمومی و مراجع که اجازه زدن کسروی را داده بودند آزاد شد و چندی بعد فداییان توانستند کسروی را به سزای اعمالش برسانند.
بعد از ترور کسروی اعدام انقلابی دیگری در دستورکار قرار گرفت، رزم آرا نخست وزیر وقت پهلویها در اسفند ۱۳۲۹ به دست خلیل طهماسبی عضو فداییان اسلام در مسجد شاه تهران هدف گلوله قرار گرفت. رزم آرا قصد داشت قرارداد الحاقی نفت معروف به گس گلشاییان را با انگلیسها ببندد و منافع ملت را مفت به اجنبی بدهد، همان سالها و البته بعد از آن شنیده میشد دراین ترورها از آقای کاشانی اجازه گرفتهاند.
تقلب رمز پیروزی
انتخابات شانزدهمین مجلس شورای ملی برای فداییان مثل گروههای ملی و مذهبی مهم و تعیینکننده بود. دربار میخواست در نتیجه انتخابات دست ببرد برای همین بچههای فداییان محافظت صندوقها را به عهده گرفتند، شمارش اولیه آرا نشان میداد کاشانی، مصدق و ملیون به نمایندگی انتخاب شدهاند، هژیر و عوامل دربار چاره تغییر رأی را در تقلب دیدند و با برگزاری مراسم صوری روضه محرم صندوقها را دزدیدند. همان موقع بود که سید مجتبی نواب صفوی برای آنکه حق مردم را بگیرد وارد میدان شد، ترور هژیر که باعث و بانی تقلب بود این بار در صحن مسجد سپهسالار اتفاق افتاد.
مصدق یا کاشانی؟!
تاریخ معاصر شبیه یک دالان تو درتوی مبهم است، شخصیت نواب صفوی یک انقلابی دو آتشه است. او در تمام سالهای کوتاه حیاتش به واسطه عقایدی که برخی آن را رادیکال میخواندند مورد تهمت و افترا قرار گرفت حتی حالا هم برخیها همان حرفهای مخالفان نواب را تکرار میکنند، برای نواب اسلام و وطن مهم بود، او اهل مماشات نبود شاید به همین علت است که در میانه راه از مصدق میبرد و با کاشانی به اختلاف میخورد. نمیتوان به قطعیت گفت او با آیتالله کاشانی تمام و کمال همکاری میکرد، آیتالله کاشانی در برخی از حوزهها دست به عصاتر از نواب حرکت میکرد و همین باعث اختلاف نظر آنها با هم میشد.
ملیگراها نیز با افراط در عقاید خودشان کم کم مذهب را کنار زدند و نواب با آنها هم مخالف شد. نقش نواب در ملی شدن صنعت نفت اگر بیشتر از مصدق نباشد کمتر نیست، نقشی که عدهای آن را منحصر به ملیگراها میدانند و نقش جاودانه شهید نواب صفوی و یارانش در جمعیت فداییان اسلام نادیده گرفته میشود.
این بخت نامراد
اختلاف نواب با مصدق به خاطر عمل نکردن به احکام اسلامی باعث شد در زمان نخست وزیر وقت که باعث و بانی تکیه زدنش بر آن جایگاه بچههای فداییان بودند، دستگیر شود و به زندان بیفتد، او تا سقوط دولت مصدق در کودتای 28 مرداد 32 در زندان بود، سرانجام شهید نواب صفوی به همراه سه نفر از همرزمانش به نامهای خلیل طهماسبی، مظفر ذوالقدر و سیدمحمد واحدی در صبحگاه 27 دی 1334 در شرایطی که هیچ ترسی از مرگ در چهرهاش نبود تیرباران شد و پیکرش در آرامگاه وادی السلام قم برای همیشه آرام گرفت اما شخصیت او و تأثیرات رهبر نواب چنان بود که سالها بعد از پیروزی نهضت امام خمینی(ره)، رهبر انقلاب درباره او چنین فرمودند: اینکه چه شخصیتهایی روی من اثر گذاشتهاند، باید بگویم اشخاص زیادی بودند. آن کسی که در دوره جوانی من خیلی روی من اثر گذاشت، در درجه اول، مرحوم «نواب صفوی» بود. آن زمانی که ایشان به مشهد آمد، حدوداً 15 سالم بود. من به شدت تحت تأثیر شخصیت او قرار گرفتم و بعد هم که از مشهد رفت، به فاصله چند ماه بعد، با وضع خیلی بدی شهیدش کردند.این هم تأثیر او را در ما بیشتر عمیق کرد.