«تمیم برغوثی» شاعر قدس

«تمیم برغوثی» ادیب و سیاستمدار متولد 1977 میلادی است. پدرش «مرید برغوثی» شاعر فلسطینی و مادرش «رَضوَی عاشور»؛ رمان‌نویس مشهور مصری است. او در سال 2004 میلادی موفق به گرفتن مدرک دکترای علوم سیاسی از دانشگاه واشنگتن آمریکا شد و به سرعت وارد فعالیت‌های سیاسی شد. وی هم‌اکنون استاد دانشگاه جرج‌تاون واشنگتن است. او با هوشیاری سیاسی و مطالعات عمیق بین‌المللی، ذوق هنری خود را برای دفاع از هویت فلسطین و مقابله با تاخت و تاز اشغالگران رشد داده است. او علاوه بر تالیف دو کتاب سیاسی، دو دیوان شعر به زبان عربی فصیح و چهار کتاب دیگر به زبان عامیانه فلسطینی و مصری دارد. 
 تمیم در یکی از قصیده‌های دردناکش، به توصیفی دقیق از جزئیات قساوت تجاوزگران به فلسطین داشته است. در پایان این قصیده، او افتخار صهیونیست‌ها به قتل عام کودکان بی‌گناه و انسان‌های آزاده را دستمایه سرایش پایان قصیده‌اش قرار داده تا مخاطب دلیل انزجار اشغالگران را با جانش حس کند:
 «و یرفع شاره للنصر مبتسماً إلی العدسات/ منسحباً سعیداً أن طفلاً من أولئک لم‌یَقُم مِن تحتِ أنقاضِ المبانی/ کی یکدّره»
 (ترجمه: و نشان پیروزی را با لبخند در مقابل دوربین‌ها بالا می‌برد/ خوشحال بازمی‌گردد از این‌که حتی یک کودک هم از زیر آوار برنخاست/ تا او را دلگیر کند.»
 او مانند دیگر شعرای مقاومت، شکست و تسلیم را طرد می‌کند و تأکید دارد باید تا جایی که توان در بدن هست، مبارزان در برابر توطئه دشمن پایدار و مقاوم باشند و با ظلم و تجاوز جنایتکاران صهیونیست هیچ‌گونه سازشی نکنند:
«نقاتِلُهم علی عَطَشٍ و جُوعٍ/ و خِذلانِ الأقصی و الأدانی/ نقاتلهم و ظُلمُ بنی‌أبینا/ نُعانِیه کَأنَّا لا نُعانی/ نُقاتِلُهم کَأنَّ الیَومَ یَومٌ/ وحیدٌ ما لَهُ فی الدهر ثانٍ»
(ترجمه: ما با دشمنان می‌جنگیم، با وجود تشنگی و گرسنگی و دست‌کشیدن نزدیکان و غریبه‌ها از یاری‌مان/ ما با این‌که از ستم پدرزادگان‌مان رنج می‌بریم؛ اما چنان می‌جنگیم که گویی از این امر رنجیده‌خاطر نیستیم/ با آنان طوری می‌جنگیم که گویا امروز، یگانه‌روزی است که روز دومی مانند آن در روزگار وجود ندارد.»
 تمیم برغوثی با ظرافت هر چه‌تمام در یک قصیده دیگرش، دل کودکان فلسطینی را سرشار از بی‌باکی و شجاعت معرفی کرده و دانش‌آموزان مبارز امروز را فاتحان صبح پیروزی قلمداد کرده است. او همراهی نسل جدید با پدران مبارز خود در مسیر آزادی قدس شریف را این‌گونه توصیف می‌کند:
 «تری الطفلَ من تحتِ الجدار منادیًا/ أبی لا تخَف! والموتُ یهطلُ وابلُه/ و والدُه رُعباً یُشیرُ بکفّهِ/ و تعجزُ عن ردّ الرَّصاصِ أنامِلُه»
(ترجمه: کودک را در زیر دیوار می‌بینی که فریاد می‌زند: پدرجان نترس! درحالی که رگبار مرگ بر سر آنان فرود می‌آید/ و پدرش ترسان با دست، اشاره می‌کند؛ در حالی که انگشتانش توان جلوگیری از اصابت گلوله‌ها را ندارد.)