هیچ جوره نمی‌توان بی‌خیال خانواده شد

بررسی صحبت‌های رهبر معظم انقلاب در دیدار با بانوان با نگاهی به مسأله «خانواده»

وقتی می‌خواستم درباره خانواده بنویسم، خودش و مفهومش را در جهان امروز مغفول و اصلاً گم‌شده دیدم. هرجا صحبت از خانواده شد، سریعاً وظایف زن و مرد و حقوقی که نسبت به هم دارند، مقابل هم صف‌کشی کردند و هر شاخه‌ای از هر مسأله‌ای در اجتماع را دستاویز قرار دادند که خود را در خانواده محق‌تر ببینند. انگار که خود خانواده موضوعیت ندارد و فقط بهانه‌ای برای جدال حقوقی و اجتماعی زنان و مردان است. نمی‌خواهم پای منبر بنشینیم و حرف‌های کلی همیشگی را بشنویم. اما همیشه یکی از سؤالات من در داستان آفرینش، «باهم» بودن حضرت آدم و حوا بود. این‌طور نبود که خداوند آدم را گوشه‌ای از زمین رها کند و حوا را گوشه‌ای دیگر. حتی قبل‌تر، انتخاب خداوند این بوده که در آغاز خلق انسان این دو با هم باشند. پس از اول این با هم بودن زن و مرد در قالب خانواده مهم بود. پس روشن است، یک زن، یک مرد، ازدواج و فرزندان همگی در خدمت این هستند که یک خانواده ایجاد شود. پس نمی‌شود که مغفول ماندن چنین چیزی یا تغییر شکلش یا آسیب‌دیدنش اهمیتی نداشته باشد و به یک جدال کلیشه‌ای بدون نتیجه میان زن و مرد تبدیل شود؛ چیزی که در جهان امروزی شاهد آن هستیم و آنقدر مسأله حاد است که چند وقت پیش از زبان رهبر معظم انقلاب هم آن را شنیدیم.

سارا مؤمنی
دانشجوی دکترای مدیریت رسانه

 وقتی «خانواده» در شبکه‌های اجتماعی فقط زن یا فقط مرد است!
پیش از صحبت درباره سخنان رهبری، می‌خواهم درباره بازتاب سخنان ایشان در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی بنویسم. با این‌که خودم شنونده مستقیم حرف‌ها بودم و نسخه متنی سایت هم عین همان بود که مشاهده کردم و شنیدم، اما بازتاب آن در شبکه‌های مجازی برایم غیرقابل‌قبول، تک‌بعدی و عجیب آمد. صف‌بندی جوانان اغلب تحصیلکرده، باتجربه، انقلابی و معتقد درباره سخنان، معطوف به مثال‌های 
زده شده بود. 
همان خطای کلیشه تکراری که مانع پیشرفت و در مسیر درست ماندن همه ما می‌شود. صحبت کردن از کار خانه و بیرون و حضور اجتماعی، حقوقی و وظایفی که زن و مرد نسبت به هم دارند و تقلیل دادن کلیت ماجرا با تکیه به مثال‌ها و مناقشه درباره آن مثال‌ها و اصل قرار دادن آن‌ها، اتفاقی است که در شبکه‌های اجتماعی افتاد و همین باعث کج‌فهمی اصل قضیه شد، همین کج‌فهمی چیزی شبیه «راه نرفتن حتی روی تردمیل» است؛ چون خود درجا زدن و راه رفتن روی تردمیل در خود تحرک دارد، اما این راه نرفتن حتی روی تردمیل، همان بلایی است که در حوزه تفکر به مفهوم خانواده دچارش هستیم.
 
اصل حرف خانواده بود!
آن‌روز که میهمان رهبر معظم انقلاب بودیم، ایشان از مسائل مختلفی مانند برخورد غرب با زن، برخورد اسلام با زن، هویت زن، مسئولیت‌ و فعالیت‌های اجتماعی، وظایف خانوادگی و غیره صحبت کردند و در خلال این صحبت‌ها برای فهم بهتر، مثال‌های مختلفی زدند. چند نکته در بیانات ایشان درباره نوع بشر و خانواده، نظر من را جلب کرد:
اول این‌که ایشان اشاره کردند که «دیروز یک کتابی برای من آوردند که صحبت‌هایی بود که خود بنده کرده بودم، چاپ شده بود و من ندیده بودم؛ نگاه کردم دیدم خیلی از حرف‌هایی که آماده کرده بودم و می‌خواستم امروز اینجا بگویم، در آن کتاب هست و قبلاً بارها گفته شده و در این زمینه‌ها زیاد صحبت کرده‌ایم.»
این یعنی، این حرف‌ها بارها گفته شده و چون بارها درست خوانش نشده و برای این که مسأله «خانواده» مهم است، پس باز هم مجبور به تکرار آن شده‌اند، حتی بیشتر. خانواده به قدری مهم است که مجبورند از مثال‌های عینی، نزدیک و دقیق استفاده کنند تا ما را به فهم اهمیت خانواده برسانند.
دوم این‌که «ارزش‌های انسانی در زن و مرد یکسان است و در نسبت ارزشی او با جنس مرد، مطلقاً جنسیت مطرح نیست.»
این یعنی در گفتمان الهی و دین اسلام بساط گفتمان منحرف جنسیت‌گرایی در تفکر و در اجرا باید برچیده شود، چون هیچ‌کدام اینها برهم برتری ندارند و ماهیت خانواده که بر قرار گرفتن این دو کنار هم است، مهم است. برای درک بهتر این بخش از تفکر و محیط عینی غرب مثال می‌زنند؛ پوشش‌های زنان در غرب، همجنس‌بازی، مسائل جنسی‌سه‌جانبه یا چهارجانبه، آزادی جنسی و تعرضات جنسی و غیره را مثال می‌زنند تا به این برسیم که تمام اینها در جهت مخالف تقویت خانواده و ارزش‌های انسانی است و اگر به درستی درک کردیم که قرار گرفتن در مسیر درست انسانیت، انتخاب و درک «خانواده» است، باید بدانیم که تمام این مسائل و ماجراها برای تضعیف همان مسیر درست است. سوم این‌که وظایف خانوادگی، وظایف اجتماعی، حقوق و مسئولیت‌های مختلف میان زن و مرد وابسته به «ظرفیت‌های جسمی، ظرفیت‌های روحی و امکانات افراد است.»
این یعنی نمی‌توان منکر شد که به هرحال برای خلق بشر دو جنس زن و مرد انتخاب شده و به تبع این جنسیت، ظرفیت‌ها هم متفاوت است. بنابراین نمی‌توان تفکر غلط «برابری جنسیتی» را در مسیر درست «عدالت» ببینیم. اصلاً تفاوت جنسیتی ایجاد شده که «خانواده» شکل بگیرد. این 

مسأله به قدری مهم و البته لطیف است که زن و مرد در خانواده عامل تسکین و لباس هم شمرده شدند. در نظرتان دو قطعه مرکزی یک پازل را در نظر بگیرید که با تمام تفاوت‌های شکلی که دارند، اما قرار گرفتن‌شان کنار هم معنادار می‌شود و باعث می‌شود که همدیگر و در ادامه کلیت پازل را کامل کنند.
 و چهارم که به نظرم مهم‌ترین مسأله آمد اما متأسفانه در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی کج‌فهمی آن را دیدم، این بود که «خیلی از کارها هم با تفاهم انجام می‌گیرد.»
این یعنی، وقتی سه اصل اول را پذیرفتیم؛ یعنی محور بودن خانواده، ارزش‌های انسانی یکسان دو جنسیت، ظرفیت‌های جسمی، روحی و امکانات متفاوت دو جنسیت را فهم کردیم، به یک مسأله مهم به نام تفاهم ‌می‌رسیم. دوست دارم برای این مفهوم فقط یک مثال جدید و زنده بزنم. یکی از دوستانم درباره یکی از خواستگارانش تعریف می‌کرد که به او گفته: «این طوری نباشه که چون بیرون کار می‌کنید، بیایید خونه و بگید خسته‌اید! به من ربطی نداره این چیزا، من باید شام‌ام آماده باشه.» این همان چیزی است که از آن حرف زدم. قطعه پازلی که نخواهد به طور منطقی خودش، نسبتش با قطعات دیگر پازل و جهان بیرون را بشناسد و درک کند، در نهایت مسأله وجودی اصلی‌اش این می‌شود که مثلاً آیا شستن ظرف‌ها کار اوست؟! در واقع اگر در تفکر، سه اصل استخراج شده از بیانات رهبری را نپذیریم، در اجرا که همان تربیت و رفتار است، لنگ می‌زنیم و برهمانیم که بودیم.