هوش هیجانی چیست و چرا در توسعه فردی مهم است؟

ارتقــای  شخصـیت   با کمــک  E Q


نوشین تقیلی
نویسنده
شاید برای شما پیش آمده باشد که با یک شخص بسیار باهوش و موفق در ارتباط باشید و گاهی از عدم توانایی آنها از درک مسائل خیلی ساده اجتماعی و ارتباطی متعجب شوید. 
در این شرایط معمولاً با خودمان فکر می‌کنیم کسی که نمی‌تواند مسأله‌ای به این سادگی را درک کند یا با اطرافیانش ارتباط برقرار کند، چطور از پس حل مسائل علمی ‌پیچیده برمی‌آید؟ یا چطور در شغل خود این‌قدر موفق است؟ پاسخ این سؤال در واقع یک جمله است: هوش شناختی (IQ) با هوش هیجانی (EI) کاملاً متفاوت است.
 ممکن است بعد از خواندن این جمله با خود فکر کنید اصطلاح هوش هیجانی هم مانند برخی از اصطلاحات روانشناسی که این روزه می‌شنویم، زاییده علم در سال‌های جدید است، اما این‌طور نیست. در واقع سال‌ها پیش در سال 1996 دکتر دانیل گولمن، روانشناس امریکایی، نظریه هوش هیجانی را مطرح کرد.
پیش از مطرح شدن این نظریه بسیاری از روانشناسان و محققان به این نتیجه رسیده بودند که ضریب هوشی بالا، تضمینی برای موفقیت و خوشبختی نیست. اما تا زمان کشفیات محققان مدرن مغز و اعصاب، نظریه‌پردازان فقط می‌توانستند دلیل این موضوع را حدس بزنند. 
مقاله جذاب دانیل گولمن که از پیشرو‌ان روانشناسی و علوم اعصاب بود، بینش شگفت‌انگیز جدیدی در مورد «دو ذهن» متفاوت ما، یعنی ذهن شناختی و ذهن عاطفی و اینکه چگونه این دو با هم سرنوشت ما را شکل می‌دهند، ارائه کرد. هوش هیجانی مکانیسم دقیق «کنترل عاطفی» را به ما نشان می‌دهد، یعنی زمانی که اشتیاق بر عقل غلبه می‌کند. 
گولمن با استفاده از مثال‌‌های واضح، مهارت‌‌های حیاتی هوش هیجانی را‌ توصیف می‌کند و نشان می‌دهد هوش هیجانی چگونه موفقیت ما در روابط و کار و حتی سلامت جسمی ‌ما را تعیین می‌کند.
هوش هیجانی EI یا EQ به معنای بهره عاطفی یا توانایی درک، تفسیر، نشان دادن، کنترل، ارزیابی و استفاده از احساسات برای برقراری ارتباط با دیگران و ایجاد ارتباط مؤثر و سازنده با آنها است. 
این توانایی برای بیان و کنترل احساسات و درک، تفسیر و پاسخ به احساسات دیگران ضروری است. به طوری که برخی از محققان معتقدند، هوش هیجانی برای موفقیت در زندگی مهمتر از IQ است.
نشانه‌‌های داشتن هوش هیجانی
بالا چیست؟
برخی از نشانه‌‌ها و مثال‌‌های کلیدی هوش هیجانی عبارتند از: توانایی درک و توصیف احساسات دیگران، آگاهی از نقاط قوت و محدودیت‌‌های خود، اعتماد به نفس و پذیرش خود، قبول مسئولیت اشتبا‌هات خود و در عین حال توانایی گذشتن از آن‌‌ها، توانایی تغییر کردن و پذیرش تغییرات، احساس کنجکاوی قوی، احساس همدلی و توجه به دیگران، نشان دادن توجه به احساسات دیگران و توانایی و مدیریت احساسات در شرایط سخت.
همه ما در جمع خانواده یا فامیل کسی را می‌شناسیم که در مواقع پرتنش مانند بیماری یا فوت یکی از عزیزان می‌تواند همه کار‌ها را مدیریت کند. یا بیشتر ما دوستی داریم که همیشه می‌گوییم بهتر از بقیه احساسات ما را درک می‌کند. با خواندن مثال‌‌های بالا، حالا می‌دانیم که این افراد در واقع دارای هوش هیجانی بالایی هستند که به آنها کمک می‌کند هم احساسات خود و هم احساسات دیگران را بهتر درک کنند و بتوانند عکس‌العمل‌‌های مناسبی نشان دهند.

آیا هوش هیجانی قابل 
اندازه‌گیری است؟
سؤالی که تقریباً برای همه ما پیش می‌آید، این است که چطور بدانیم هوش هیجانی بالایی داریم یا نه؟ طبیعتاً نمی‌توانیم از تک تک افرادی که با آنها در ارتباط هستیم بپرسیم که آیا آنها را خوب درک می‌کنیم؟ آیا انسان همدلی هستیم؟ آیا اعتماد به نفس خوبی داریم؟ حتی اگر بپرسیم هم ممکن است جواب‌‌های صادقانه‌ای به ما ندهند. لزوماً داشتن تعداد دوستان زیاد نیز نمی‌تواند نشانگر بالا بودن هوش هیجانی باشد و ممکن است ریشه در مسائلی مانند مهرطلبی، ترس از تنهایی و غیره داشته باشد.
در سال‌های اخیر، آزمون‌‌های مختلفی برای اندازه‌گیری سطح هوش هیجانی ارائه شده‌اند. این آزمون‌‌ها به طور کلی به دو دسته تقسیم می‌شوند: آزمون‌‌های خوداظهاری و آزمون‌‌های توانایی.
آزمون‌‌های خوداظهاری رایج‌ترین نوع آزمون‌‌ها هستند، زیرا ساده‌ترین نوع برای انجام و امتیازدهی هستند. در چنین آزمون‌‌هایی، پاسخ‌دهندگان با بررسی رفتار‌های خود به سؤالات پاسخ می‌دهند. برای مثال، در مورد جمله‌های مانند «من اغلب احساس می‌کنم که احساسات دیگران را درک می‌کنم»، آزمون‌دهنده ممکن است خود را به‌عنوان مخالف، تا حدودی مخالف، موافق یا کاملاً موافق توصیف کند.
از سوی دیگر، آزمون‌‌های توانایی شامل بررسی عکس‌العمل افراد به موقعیت‌‌ها و سپس ارزیابی مهارت‌‌هایشان است. چنین آزمون‌‌هایی اغلب افراد را ملزم می‌کنند که در موقعیت‌‌های مختلف رفتار و عکس‌العمل نشان دهند و سپس توسط شخص سوم (روانشناس) نمره‌دهی می‌شوند.
اگر تمایل به انجام تست هوش هیجانی نزد یک روان درمانگر دارید، دو روش زیر می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد:
1- تست هوش هیجانی Mayer-Salovey-Caruso )MSCEIT) یک آزمون مبتنی بر توانایی است که چهار شاخه مدل مایر و سالوی را می‌سنجد. در این تست آزمون‌دهندگان کارهایی را انجام می‌دهند که برای ارزیابی توانایی آنها در درک، شناسایی و مدیریت احساسات طراحی شده است.
2- پرسشنامه مهارت عاطفی و اجتماعی (ESCI) بر اساس روش قدیمی‌تری به نام پرسشنامه خودارزیابی طراحی شده و شامل افرادی است که فرد را می‌شناسند و به مهارت‌‌های عاطفی و اجتماعی فرد امتیاز می‌دهند.
البته در حال حاضر آزمون‌‌های آنلاین غیررسمی ‌زیادی وجود دارد که بسیاری از آنها رایگان هستند تا هوش هیجانی شما را بررسی کنند. ولی اگر می‌خواهید از این آزمون‌‌ها استفاده کنید، اول باید بدانید که ممکن است برخی از آنها مبنای علمی ‌درستی نداشته باشند و دوم اینکه موقع انجام آزمون کاملاً صادق باشید!

چرا EQ به توسعه و رشد شخصی
کمک می‌کند؟
تا اینجا متوجه شدید که EQ بالاتر به شما کمک می‌کند تا احساسات، نوسانات خلقی و واکنش‌‌های عاطفی خود را نسبت به چیز‌هایی که همیشه طبق برنامه پیش نمی‌روند، مدیریت کنید. چگونه این مسأله روی رشد و توسعه شخصی تأثیر می‌گذارد؟ بویژه در یک محیط کاری؟ توسعه فردی چیزی است که بسیاری از ما حتی ناخودآگاه روی آن کار می‌کنیم. هر روز صبح که از خواب بیدار می‌شویم، به چیز‌هایی فکر می‌کنیم که می‌خواهیم امروز، فردا یا روز بعد انجام دهیم. شاید بخواهیم ترفیع بگیریم. شاید می‌خواهیم با مردم مهربان‌تر باشیم. یا شاید بخواهیم بیشتر با پدر و مادرمان تماس بگیریم. این اهداف کوچک شامل رشد ما به‌عنوان یک شخص می‌شوند.
به عبارت بهتر، همه ما می‌خواهیم بهترین نسخه از خودمان باشیم. برای رسیدن به آن، باید معنای هوش هیجانی را درک کنیم. با هوش هیجانی بالا می‌توانیم از احساسات خود در موقعیت‌‌های مناسب استفاده هوشمندانه داشته باشیم. این موضوع به ما کمک می‌کند بهتر با مردم کنار بیاییم، مشتریان و سرمایه‌گذاران بیشتری را جذب کنیم، شبکه خود را بسازیم و در نهایت در شغل خود پیشرفت کنیم و‌ ترفیع بگیریم.
مدیریت احساسات، شما را به یک رهبر در همه محیط‌‌های کاری تبدیل می‌کند. مهم نیست کارمند یک شرکت هستید یا مغازه‌دار. وقتی تأثیر احساسات را درک کنید، می‌توانید از آن در جهت مثبت استفاده کنید. 
بگذارید برایتان یک مثال از تجربه شخصی خودم بزنم. چند سال قبل و در دوران دانشجویی، زمان بازگشت از دانشگاه معمولاً از سوپرمارکت خرید‌های روزانه‌ام را انجام می‌دادم. در مسیر دانشگاه تا خوابگاه دو سوپرمارکت قرار داشت، که دومی‌ هم به خوابگاه نزدیک‌تر بود و هم ارزان‌تر. ولی من همیشه از سوپرمارکت اول خرید می‌کردم. چرا؟ چون صاحب سوپرمارکت دوم همواره با بدخلقی پاسخ می‌داد، با وجود اینکه هر روز من را می‌دید هیچ عکس‌العملی مبنی بر آشنا بودن نشان نمی‌داد و این رفتارش حتی باعث می‌شد مغازه حال و هوا گرفته‌ای داشته باشد. برعکس، صاحب سوپرمارکت اول با همه مشتری‌‌ها خوش‌و‌بش می‌کرد، حتی اگر بار دومی ‌بود که شما را می‌دید به گرمی ‌حالتان را می‌پرسید و حتی اگر چند روز شما را نمی‌دید وقتی مراجعه می‌کردید دلیلش را می‌پرسید. به طور خلاصه به مشتری‌‌ها احساس ارزشمند بودن و دیده‌شدن می‌داد.

خبر خوب
مهم نیست کجا متولد شده‌اید، چقدر باهوش هستید، کجا کار می‌کنید یا زندگی شما چگونه است، بلکه می‌توانید برای بالا بردن هوش هیجانی تمرین کرده و روی توسعه فردی خود سرمایه‌گذاری کنید. شما می‌توانید به رهبری تبدیل شوید که در برابر چالش‌‌ها عکس‌العمل هوشمندانه‌ای دارد و متمرکز، سازنده و همدل با اطرافیان است. بنابراین متوجه خواهید شد که محبوبیت‌تان به شدت بالا می‌رود. این مسأله یک بازی برد-برد است، هم برای زندگی شخصی و هم زندگی حرفه‌ای شما.
خودسازی و توسعه فردی کاملاً از طریق احساسات شما امکان‌پذیر است. دیگر لازم نیست اجازه دهید آنها بر زندگی شما مسلط شوند. مطمئناً، شما نمی‌توانید احساسات خود را متوقف کنید و بله، برخی از ما از نظر بیولوژیکی احساساتی‌تر از دیگران هستیم. اما می‌توانید یاد بگیرید که آنها را پردازش کنید.

همه ما می‌خواهیم بهترین نسخه از خودمان باشیم. برای رسیدن به آن، باید معنای هوش هیجانی را درک کنیم